بحران سوریه و اجلاس سوچی

تجربه تاکنون به‌قدر کافی نشان داده است، مادام که رژیم دیکتاتوری بعثی‌های سوریه تحت رهبری بشار اسد در این کشور بر سر کار باقی‌مانده باشد، هیچ چشم‌اندازی برای حل بحران و نجات مردم سوریه از فجایعی که در طول هفت سال با آن‌ها مواجه بوده‌اند، وجود نخواهد داشت. درحالی‌که گروه‌های مخالف اسد با مداخله نظامی روسیه از مناطق وسیعی از خاک سوریه برچیده شده‌اند، اما بحران سوریه همچنان حل نا شده باقی‌مانده است. سرنوشت مردم این کشور اکنون در دست دولت‌هایی است که از بالای سر مردم این کشور تصمیم می‌گیرند. فقط گروه‌های مخالف رژیم اسد نیستند که بازنده جنگ داخلی هفت‌ساله‌اند. فقط این نیست که مردم این کشور هرگونه نقشی را در تعیین سرنوشت خود ازدست‌داده‌اند، بلکه رژیم این کشور نیز بازنده دیگر این جنگ داخلی است که به یک عروسک دست‌نشانده در دست دولت‌های دیگر تبدیل‌شده است. این، دولت‌های روسیه، جمهوری اسلامی و ترکیه هستند که بدون حضور حتی نماینده‌ای از رژیم به‌اصطلاح حاکم بر این کشور تصمیم می‌گیرند که فلان اقدام نظامی انجام بگیرد یا نگیرد، تغییری در هیئت حاکمه این کشور رخ بدهد یا ندهد، قانون اساسی جدیدی برای این کشور نوشته شود یا نوشته نشود. این سرنوشت رژیم‌های مرتجع خودکامه‌ای است که حتی در محدوده دمکراسی ناقص بورژوائی به خواست مردم کشور خود تمکین نمی‌کنند، رژیم اختناق و سرکوب را برپا می‌دارند، کشتار و جنگ داخلی به راه می‌اندازند، ویرانی‌های عظیم به بار می‌آورند و چنانچه حتی بتوانند موجودیت خود را حفظ کنند، به عروسکی در دست قدرت‌های بزرگ‌تر تبدیل می‌شوند.

اکنون مدت‌هاست که روسیه، جمهوری اسلامی و ترکیه با تشکیل اجلاس‌های سه‌جانبه که از ٢٠١٧ در آستانه آغاز گردید، سرنوشت سوریه را در دست خود گرفته‌اند. آخرین اجلاس آن‌ها نیز در ١۶ شهریور در تهران برگزار شد، که برخلاف اجلاس‌های پیشین، با عدم توافق و شکست پایان یافت. روسیه و جمهوری اسلامی در یک جبهه در مقابل ترکیه قرار گرفتند و خواستار حمله نظامی به ادلب، آخرین پناهگاه مخالفین اسد شدند که علاوه بر گروه‌های اسلام‌گرائی از نمونه تحریرالشام، بخش بزرگی از گروه‌های مسلح تحت حمایت ترکیه نیز در آنجا متمرکز هستند. روشن بود که ترکیه با این حمله نظامی مخالفت خواهد کرد. بنابراین اجلاس تهران به عرصه مجادله به‌ویژه میان روسای جمهوری روسیه و ترکیه تبدیل شد.

مصاحبه‌ مطبوعاتی روسای سه دولت پس‌ازاین اجلاس نشان داد که به‌رغم توافق روسیه و جمهوری اسلامی برای حمله نظامی به ادلب، وضع پیچیده‌تر از آن است که موضع ترکیه نادیده گرفته شود.

اردوغان در این مصاحبه، روسیه و جمهوری اسلامی را به نادیده گرفتن مصوبات پیشین متهم کرد و گفت: در آستانه تصمیم گرفته شد که “نواحی کاهش تنش” ایجاد شود که تاکنون فقط در ادلب این وضعیت حفظ‌شده و مردم سایر مناطق احساس می‌کنند که فریب‌خورده‌اند.

او افزود: ترکیه عملاً جان ساکنان ادلب و کسانی را که به آن شهر پناه برده‌اند تضمین کرده و “نمی‌توان جان این افراد را به رژیم اسد بسپاریم”. در صورت عدم جلوگیری از اقدامات نظامی رژیم سوریه در ادلب، کشتار وسیعی در این شهر روی خواهد داد.

پوتین در پاسخ گفت که دولت قانونی سوریه حق دارد تمامی خاک آن کشور را تحت تسلط خود بگیرد. البته وی از اقداماتی تحت نظارت سازمان ملل برای عادی‌سازی سوریه، ایجاد آشتی ملی  و تدوین قانون اساسی جدید سوریه و یافتن راه‌حل سیاسی برای بحران آن کشور، بازگشت آوارگان نیز برای آرام کردن اردوغان سخن گفت.

اردوغان خواستار اعلام آتش‌بس در ادلب شد و پاسخ پوتین چنین بود: ازآنجاکه در این جلسه تروریست‌های النصره و نمایندگان ارتش سوریه حضور ندارند، این جلسه نمی‌تواند از جانب آنان اعلام آتش‌بس کند. خواست ترکیه پذیرفته نشد و اجلاس بدون نتیجه پایان یافت.

اما هنوز چند روزی از شکست این اجلاس نگذشته بود که خبر از ملاقات روسای جمهوری روسیه و ترکیه در بندر سوچی در ٢۵ شهریورماه، این بار حتی بدون حضور جمهوری اسلامی انتشار یافت. ماحصل این اجلاس دوجانبه، توافق ده ماده‌ای توقف حمله نظامی به ادلب و آتش‌بس موردنظر ترکیه بود. روسیه که پیش‌ازاین در اجلاس تهران گفته بود، این جلسه نمی‌تواند از جانب النصره و نمایندگان ارتش سوریه اعلام آتش‌بس کند، اکنون نشان می‌داد که تصمیم‌گیرنده نهائی برای سوریه است.

با اجلاس سوچی، طرفین توافق کردند که منطقه کاهش تنش ادلب حفظ خواهد شد و پست‌های دیده‌بانی ترکیه تقویت‌شده و به فعالیت خود ادامه خواهند داد.

فدراسیون روسیه تمامی تدابیر لازم را انجام خواهد داد تا اطمینان یابد از حملات و عملیات نظامی در ادلب جلوگیری و وضعیت فعلی حفظ خواهد شد. یک منطقه غیرنظامی به عمق بین ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر در منطقه کاهش تنش تشکیل خواهد شد.

تمام گروه‌های افراطی تروریستی تا ۱۵ اکتبر از منطقه غیرنظامی خارج خواهند شد. تمامی تانک‌ها، سیستم‌های راکت‌انداز چندگانه، توپخانه‌ها و خمپاره‌اندازهای متعلق به طرف‌های درگیر تا ۱۰ اکتبر ۲۰۱۸ از مناطق غیرنظامی خارج خواهند شد.

نیروهای مسلح ترکیه و پلیس نظامی نیروهای مسلح فدراسیون روسیه در طول مرزهای منطقه غیرنظامی مأموریت‌های گشت‌زنی‌ هماهنگ با پهپاد خواهند داشت. تدابیر مؤثری برای تضمین نظام‌های ماندگار آتش‌بس در داخل منطقه کاهش تنش ادلب اتخاذ خواهند شد. دو طرف بار دیگر بر عزم خود برای مبارزه با تروریسم در تمامی قالب‌ها و اشکال در سوریه تأکید می‌کنند.

ظاهراً با این توافقات اختلافات میان ترکیه و روسیه کاهش‌یافته است.

بااین‌همه چنین به نظر می‌رسد که این توافق‌نامه نیز ناپایدار و کوتاه‌مدت خواهد بود. چراکه اولاً معلوم نیست چگونه ترکیه می‌خواهد گروه‌های قدرتمند نظامی اسلام‌گرائی امثال تحریرالشام و برخی گروه‌های اسلام‌گرای متحد آن را خلع سلاح و از ادلب اخراج کند. در ادلب ده‌ها گروه مسلح وجود دارند که خود را در گروه‌ها و اتحادهای بزرگ‌تر متشکل ساخته‌اند. تخمین زده می‌شود که این گروه‌های مسلح درمجموع بین ١٠٠ تا ١۵٠ هزار نیروی نظامی در اختیاردارند. گروه ارتجاعی تحریرالشام’ (جبهه النصره سابق)  با تصرف ۶۰ درصد از استان ادلب عملاً تبدیل به مهم‌ترین گروه مسلح این منطقه شده است. این گروه  مدتی پیش با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد هرگونه مذاکره با طرف روسی را رد می‌کند و تاآخرین‌نفس به مقابله با ارتش و نیروهای مسلح سوریه ادامه می‌دهد.

در سوی دیگر، ترکیه نیز تعداد دیگری از گروه‌های اسلامی ازجمله مهم‌ترین آن‌ها، گروه اخوان المسلمین احرار الشام و گروه‌های غیر اسلامی را که مجموعاً ١۴ گروه مخالف اسد در ادلب را در برمی‌گیرد ، تحت عنوان جبهه نجات میهنی متشکل کرده است و یک ارتش ملی دست‌نشانده خود را نیز سازمان داده که تعداد اعضای آن تا ٧۵ هزار تخمین زده می‌شود،. تعدادی از شبه‌نظامیان عضو همین ارتش ملی بودند که چند ماه پیش، به همراه ارتش ترکیه در تصرف عفرین شرکت کردند.

ترکیه به‌سادگی نمی‌تواند با ابزار نظامی از پس گروه‌های مسلح اسلام‌گرا از نمونه تحریرالشام که به‌ویژه خواست دولت روسیه است، برآید. شاید هم روسیه با توافقات سوچی درواقع خواسته است بخشی از درگیری نظامی را عملاً بر عهده ترکیه قرار دهد که در مرحله بعد، معضل ادلب با سه میلیون جمعیت آن، ساده‌تر قابل‌حل و فصل باشد. اما بعید است که ترکیه وارد درگیری نظامی با این گروه‌ها شود. لذا این احتمال منتفی نیست که ترکیه به شیوه سیاسی، معضل این گروه‌ها را حل کند، یعنی در شرایطی که آن‌ها از هر سو در محاصره قرارگرفته‌اند، خود را در ظاهر منحل کنند و به گرو‌های طرفدار ترکیه و ارتش ملی وابسته به ترکیه بپیوندند.

ثانیاً- توافق روسیه و ترکیه دست روسیه را در ادلب نبسته است. اگر اهداف روسیه تحقق پیدا نکند، هرلحظه که منافعش ایجاب کند می‌تواند این توافق‌نامه را فسخ نماید. چون در این توافق، معلوم نیست که از دیدگاه روسیه کدام گروه‌ها تروریست‌اند و کدام‌یک تروریست نیستند. تعریف واحدی از تروریسم در میان این دولت‌ها وجود ندارد و هریک از طرف‌های درگیر، به‌حسب منافعشان تروریسم را تعریف می‌کنند. از دیدگاه روسیه، همه گروه‌های اسلام‌گرا تروریست‌اند، هرچند به‌صراحت در مذاکرات این را نمی‌گوید. اردوغان از آنجائی که کردهای سوریه را خطری برای ترکیه می‌داند، آن‌ها را تروریست می‌داند و نه حتی گروه‌های اسلام‌گرا از نمونه تحریر الشام که تنها زیر فشار روسیه و آمریکا و اروپا مدتی است آن‌ها را تروریست می‌نامد. از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران و رژیم سوریه نیز هر مخالفی تروریست است. اما اگر فرض را براین قرار دهیم که مسئله ادلب هم آنگونه که روسیه می‌خواهد حل شود، تازه مشکل دیگری در راه است.

ترکیه هم‌اکنون مناطقی از خاک سوریه از نمونه جرابلوس،اعزاز،ماره باب،عفرین را مستقیماً به اشغال خود درآورده است. بخش‌هایی از خاک سوریه نیز تحت اشغال آمریکا یا کردهای تحت حمایت آمریکاست. اینجا دیگر عرصه جنگ نظامی نیست. بنابراین، بحران سوریه حتی با تصرف ادلب نیز حل نخواهد شد. روسیه نه می‌خواهد و نه می‌تواند بر سر بخش‌هایی از خاک سوریه وارد درگیری نظامی با آمریکا یا ترکیه شود. دیده‌ایم که حتی سرنگونی جنگنده روسی توسط ترکیه یا اخیراً اختلاف با اسرائیل بر سر سرنگونی یک جنگنده دیگر روسی به موضعی خصمانه با این دولت‌ها نینجامیده است. بنابراین، منافعش در این است که حالا پس‌ازآنکه نقش تعیین‌کننده را در سوریه به دست آورده است، پس از حل مسئله ادلب، در پی راه‌حل سیاسی حتی بدون اسد، باشد، چراکه منافعش درهرحال از هم‌اکنون تأمین‌شده است.

بعید است که روسیه به‌عنوان یک قدرت بزرگ امپریالیست جهان این را نفهمیده باشد که رژیم اسد نمی‌تواند در کشوری که متجاوز از ٨٠ درصد مردم مخالف آن هستند، صدها‌ هزار کشته و میلیون‌ها تن از مردم آواره شده‌اند ، کشوری ویران که نیاز به تریلیون‌ها دلار برای بازسازی دارد، بر سرکار باقی بماند. بنابراین اکنون‌که جای پای خود را در سوریه محکم کرده است، احتمالاً تلاش خواهد کرد برای حفظ موقعیت برتر خود، در همان حال که دستگاه دولتی موجود سوریه را حفظ می‌کند، با تغییراتی در رژیم سیاسی این کشور، به توافقی هم با اپوزیسیون موسوم به معتدل و هم قدرت‌های جهانی بر سر سوریه دست‌یابد. در آن صورت نه‌فقط رژیم اسد، بلکه جمهوری اسلامی بازنده خواهند بود. چراکه جمهوری اسلامی نیز با تمام هزینه‌ای که در سوریه داشته است، زیر فشار آمریکا،اتحادیه اروپا، اسرائیل، کشورهای عربی منطقه و حتی روسیه که دیگر ماندن آن را در سوریه به نفع خود نمی‌داند، ناگزیر به ترک سوریه خواهد شد. از همین روست که جمهوری اسلامی از هم‌اکنون در تلاش است در سوریه نیز به یک گروه سیاسی طرفدار خود از نمونه لبنان و عراق شکل دهد. اما مشکل در این است که در سوریه حتی علوی‌های این کشور، بیش از آنکه اسلام‌گرا باشند و جمهوری اسلامی به لحاظ ایدئولوژیک بتواند بر روی آن‌ها حساب کند، سکولار و غرب‌گرا هستند. درهرحال ، سوریه به مرحله‌ای نزدیک شده است که به‌شرط حل مسئله ادلب، راه‌حل سیاسی بتواند در آن به نتیجه برسد و پایانی بر جنگ و ویرانی باشد، اما این راه حل گرچه می‌تواند، فرجامی بر جنگ داخلی باشد، قطعاً پاسخی به انبوه مطالبات اقتصادی وسیاسی توده‌های کارگر و زحمتکش نخواهد داد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۱ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.