جمهوری اسلامی دانشجویان را سرکوب کرد تا جایی که امروز کمتر صدایی از دانشگاهها شنیده میشود. اجازه حرکت و شکلگیری به جنبش زنان نداد و با بهرهگیری از اشکال و روشهای گوناگون زنان آگاه و مبارز را محدودتر کرد. دههامیلیون انسان شریف، از زن و مرد و کودک را به فقر و گرسنگی محکوم و به حاشیه شهرها و یا آلونکهایی که به تنها چیزی که شباهت ندارند همان مسکن است تبعید کرد و باز صدای اعتراضی درنیامد. اما بزرگترین کابوس او همچنان باقیست: جنبش کارگری، جنبشی از درون و برخاسته از محیط کار.
ترس از طبقهی کارگر برای سرمایهداران و حکومت آنها که سعی میکند همه جا خود را قدرتمند نشان دهد، پایانی ندارد.
در فضای سرد و مُردهی شهرها، این غریو فریاد کارگران و خشم آتشین آنهاست که میپیچد و به آن گرما و امید میبخشد، اگرچه این فریاد برای دستمزدهای پرداخت نشده باشد و یا اگرچه برای کاری باشد که از دست رفته است. اما این صدا، صداییست که فردا را نوید میدهد. این صدا، اعلام صریح ناسازگاری مناسبات حاکم با روند رو به تکامل تاریخ است که این چنین و آشکارا بازتاب مییابد.
از همین روست که بهراحتی میتوان سیاست نانوشته و اعلام نشدهی دولت روحانی و کل حاکمیت برای سرکوب و عقبراندن کارگران را درک کرد. آنها میدانند که تنها گسترش جنبش کارگری، تبدیل اعتصابات منفرد کارگران به اعتصابات سراسری، آنجا، آن لحظه و آن تاریخی که طبقهی کارگر از طبقهای در خود به طبقهای برای خود تبدیل میگردد، مقدمهی سرنگونی نظام سرمایه داری نیز فراهم میشود و برای همین است که کمر به محو آن بستهاند، هر چند نافرجام. نافرجام به این دلیل مشخص که نمیتوان مسیر تاریخ را عوض کرد؛ این روند تکاملی، غیرقابل بازگشت و ناگزیر تاریخ است.
اما ببینیم این سیاستهای نانوشته و اعلام نشدهی حاکمیت اسلامی که همهی جناحها و دستههای حاکم در اتحادی “مقدس” با هم قرار دارند در کجاست، با چه اهداف مشخصی صورت میگیرد و چه نتایج و دستاوردهایی در لحظهی کنونی با خود به همراه میآورند؟!
اخراج روزانه کارگران که عدم امنیت شغلی و خطر از دست دادن تنها آب باریکه را برای آنها بدنبال دارد، از جمله معضلات طبقه کارگر ایران است که در یکسال اخیر بیش از پیش بهعنوان ابزاری برای به سکوت کشاندن کارگران به کار گرفته شده و به یک سیاست فراگیر تبدیل گشته است. خطر اخراج میتواند کارگران را محافظهکار کند، اما این ترس و محافظهکاری وقتی میتواند تاثیرگذارتر باشد که ارتباط مستقیمی با مبارزات کارگران داشته باشد. روزی نیست که خبری از اخراج نمایندگان کارگران منتشر نشود، کار به جایی رسیده است که ۱۰۰۰ کارگر کارخانه نورد و لوله صفا در ساوه در پی اعتصاب اخیرشان، همگی از کار اخراج شده و کارفرما مانع ورود کارگران به محوطهی کارخانه شده است و این اوج وقاحت سرمایهداران را نشان میدهد. اخراج هزار کارگر به دلیل اعتصاب و اعتراض به عدم پرداخت سه ماه دستمزد، سرمایهدار زالوصفت که اتفاقا با سود حاصل از کالاهای تولیدی کارگران که از بازار خوبی نیز برخوردار است هر روز فربهتر میشود، ۱۸ ماه است که حق بیمهی آنها را پرداخت نکرده است.
کار حتا در مواردی از اخراج نمایندگان کارگران نیز گذشته و به محاکمهی آنها رسیده است که نمایندگان کارگران پیمانی پتروشیمی رازی یکی از آخرین نمونههای آن هستند. در روزهای اخیر، حتا دو تن از مدیران کارخانه گیلانا که با کارگران ابراز همدردی کرده بودند به دادسرا احضار گردیدند. پیش از آن نیز ۸ کارگر این کارخانه به پلیس امنیت شهر رودبار احضار شده بودند.
اخراج نمایندگان کارگران کارخانه شیشه آبگینه، نوشابه خوشگوار، آبفای آبادان، قطار شهری اهواز (شرکت کیسون بهعنوان پیمانکار)، اخراج کارگران رسمی کارخانه گاز لوله ساوه و ایران زاک به دلیل مخالفتشان با تبدیل قرارداد رسمی به قرارداد موقت، تنها نمونههایی هستند که به صورت رسمی اخبار آن در روزهای اخیر در رسانههای دولتی انتشار یافتهاند. در حقیقت اما ابعاداخراجها بسیار فراتر از این میباشد.
از سوی دیگر فشار بر روی فعالان کارگری و تشکلهای مستقلشان همچنان ادامه دارد. تعدادی از آنها در زندان بسر میبرند و تعدادی نیز در راهروهای دادسراها از این اتاق به آن اتاق سرگردان هستند. آخرین نمونه آن نیز دستگیری چند تن از اعضای “اتحادیه آزاد کارگران” و تشکیل پروندهی قضایی علیه آنهاست.
رژیم با سیاستهایی همچون بازگذاشتن دست کارفرمایان در اخراج و حتا به محاکمه کشاندن نمایندگان کارگران، استفاده از نیروی سرکوب علیه کارگران به بهانهی اخلال در نظم (که فرمانده نیروی انتظامی در سخنان خود در ۱۹ مرداد صراحتا به آن اعتراف کرد)، اخراج و بیکارسازی گروهی کارگران به بهانههای مضحکی همچون ضرورت تعدیل نیرو برای جلوگیری از ضرردهی، در تلاش است تا کارگران را به عقب رانده و شرایطی حتا وخیمتر از قبل به آنها تحمیل نماید.
حکومت اسلامی همچنین میخواهد با ترساندن کارگران از پذیرفتن نمایندگی کارگران در جریان اعتراضات کارگری، عملا کارگران را از حداقل سازمانیابی محروم ساخته و اعتراض آنها را به شکست بکشاند. رژیم میداند که لازمهی هر گونه هماهنگی بین کارگران برای ادامه و تداوم اعتراض و نیز دستیابی به خواستهایشان، داشتن نمایندگانی است که بتوانند این هماهنگی را ایجاد کنند. بنابر این تمام تلاش خود را به کار میبندد تا هیچ کارگری حاضر به پذیرفتن این مسئولیت نشود.
اما نکته مهم در حرکت رو به جلوی جنبش کارگری این است که در اغلب (و نه تمامی) مواردی که نمایندگان کارگران اخراج شدند، همکارانشان به حمایت از نمایندگان خود برخاسته و خواستار بازگشت کارگران اخراجی گردیدند که در این رابطه میتوان به نمونههای بسیاری همچون کارخانه پلیاکریل اصفهان اشاره کرد، هر چند که در موارد متعددی اخراج نمایندگان به قوت خود باقی ماند.
گفتنیست که تهاجم حکومت به کارگران تنها به این موضوع محدود نمیشود. تلاش رژیم برای تغییر موادی از قانون کار، از دیگر سیاستهای رژیم در دورهی اخیر است. پیش از این و در دورهی ریاست احمدینژاد، دولت کلید تغییر موادی از قانون کار را زده بود که در اثر اعتراضات کارگری موضوع مسکوت ماند، تا بار دیگر دولت “تدبیر” روحانی، با تدبیری دیگر آن را در دستور کار قرار داد!!
تغییرات مد نظر دولت با هدف لیبرالیزه کردن هر چه بیشتر بازار کار بهویژه از نظر نوع قرارداد و دستمزد کارگران، از طریق افزودن بر قدرت و اختیارات کارفرمایان برای اخراج کارگران و نیز زیرپا گذاشتن تعهد دولت و سرمایهداران برای تعیین حداقل دستمزد براساس تورم و نیازهای یک خانواده کارگری میباشد.
تلاش دولتِ سرمایهداران برای اعمال این تغییرات در حالیست که تاکنون و با گذشت بیش از بیست سال از تصویب قانون کار، مواردی از این قانون که قدرت سرمایهداران را در محیط کار محدود میکرد، هرگز به اجرا در نیامده است. تعیین حداقل دستمزد براساس نیازهای یک خانوادهی کارگری یکی از این موارد است. بهدلیل عدم اجرای این قانون در تعیین حداقل دستمزد، شکاف دستمزد حتا با حداقل نیازهای یک خانوادهی کارگری آنقدر افزایش پیدا کرده که براساس آمارهای موجود حداقل دستمزد پاسخگوی یک چهارم هزینههای یک خانوادهی کارگری نیست. همینطور آن بخش از قوانین کار که بهطور مثال به مساله ایمنی محیط کار و یا کار کودکان برمیگردد هرگز ارادهای برای انجامشان در حکومت اسلامی وجود نداشته است.
تلاش برای تغییر قانون بیمه اجتماعی کارگران ساختمانی یکی دیگر از تهاجمات سرمایه علیه کارگران در روزها و ماههای اخیر است. جالب آنکه با طرح این موضوع در مجلس و در حالی که هنوز تغییرات این قانون به تصویب نرسیده است، سازمان تامین اجتماعی از بیمه کردن کارگران ساختمانی (به بهانهی بار مالی) خودداری کرده و هیچ کارگری را در سال جاری بیمه نکرده است. همهی اینها در حالیست که دولت همچنان از منابع سازمان تامین اجتماعی سوء استفاده کرده و بدهیاش به این سازمان در حال افزایش است. سازمانی که تمام اموالاش متعلق به کارگران است، اما کارگران هیچ اختیاری در کنترل و ادارهی آن ندارند.
اکنون و با این توضیحات میتوان به تصویر روشنتری از سیاستهای حکومت اسلامی در قبال طبقه کارگر ایران دست یافت. حکومت اسلامی که ناتوان از درهمکوبیدن جنبش اعتراضی طبقه کارگر ایران است و این اعتراضات ریشه در واقعیات عینی زندگی طبقه کارگر ایران دارد، تمام سعی خود را به کار بسته است تا این مبارزات را حداقل مهار کرده و از شکلگیری یک جنبش اعتراضی سراسری در میان طبقه کارگر جلوگیری کند. هم اکنون و در راس این سیاستها، میتوان از اخراج کارگران ناراضی و معترض و یا نمایندگان آنها نام برد. اخراجی که در شرایط کنونی و با وجود بیش از ۸ میلیون بیکار، ترس و واهمه از بیکاری و گرسنگی بیشتر را با خود به همراه دارد.
به موازات این سیاست و دیگر سیاستهای همانند – همچون بهرهگیری از نیروهای سرکوب – حکومت با وقاحت تمام سعی میکند تا با استفاده از ابزارهایی همچون تغییر در قانون کار، بر منافع و سود سرمایهداران بیافزاید. و شکی نیست که سود بیشتر سرمایهداران بهمعنای فقر بیشتر کارگران میباشد.
اما فقر در میان طبقه کارگر دو لبه دارد. از سویی در اثر فقر، کارگران مجبور می شوند تا ساعات بیشتری از شبانهروز را کار کنند و یا به خواستهای بیشرمانه سرمایهداران تن دهند که نتیجهی آن بههدر رفتن انرژی کارگران به دلیل انجام اضافهکاری و شغل دوم و سوم است. فقر و معضلات روزانهای که تمام فکر و ذهن کارگر را در کنار کاری سخت و طولانی به خود معطوف میسازد. از سوی دیگر اما فقر و ظلم آشکاری که به کارگران در محیط کار تحمیل میشود، آنها را به سمت مبارزه و اعتراض به شرایط موجود سوق میدهد. در چنین شرایطی کشیده شدن کارگران به اعتراض تنها به یک جرقه نیاز دارد.
بدون هیچ تردیدی، جنبش کارگری یگانه جنبش اعتراضی در ایران است که در سالهای اخیر به مسیر رو به رشد خود ادامه داده است. کافیست تا نگاهی به کلیت موضوع در ایران و وضعیت جنبش کارگری در سالهای گذشته داشته باشیم تا به این موضوع پی ببریم.
یکی از نشانههای این موضوع، حمایت کارگران از نمایندگان اخراجیشان است که در گذشته کمتر شاهد آن بودیم. تمایل بیشتر کارگران به تشکلیابی و داشتن تشکل مستقل از حکومت، بالا رفتن سطح خواستها و طرح خواستهایی هم چون افزایش دستمزد از دیگر نشانههای آن هستند و البته از همه مهمتر افزایش اعتراضات کارگری در سالهای اخیر است. ترس از اعتراضات کارگری به جایی رسیده است که حکومت در سالهای اخیر حتا از برگزاری مراسم اول ماه مه توسط تشکلهای تحت کنترل خود نیز واهمه داشته و مانع به خیابان آمدن کارگران در این روز شده است.
واقعیت این است که جنبش کارگری با موانع بسیاری بر سر راه خود روبروست، از جمله نداشتن تشکل و بویژه تشکلات سراسری، سرکوب حکومتی در اشکال گوناگون و نیز وضعیت وخیم اقتصادی طبقه کارگر. اما به رغم همهی اینها، بر حجم و میزان اعتراضات کارگری افزوده شده و همراه با آن سطح آگاهی در میان طبقه کارگر نیز رو به رشد است.
رشد آگاهی طبقهی کارگر را در کشوری مانند ایران که یک دیکتاتوری فاشیستی مذهبی روبنای سیاسی آن را شکل داده و تلاش کارگران برای ایجاد تشکل با سرکوب بیرحمانه روبرو میگردد، نمیتوان از میزان و تعداد تشکلهای طبقه کارگر دریافت. در تبیین وضعیت طبقهی کارگر ایران از نظر آگاهی و میزان آمادگی مبارزاتی باید این نکته بسیار مهم را در نظر داشت که هر گونه مبارزهای (و به طریق اولی هرگونه اعتصابی) بدون سطح معینی از آگاهی طبقاتی و سازمانیابی غیرممکن است. بنابر این برای درک سطح آگاهی و رشد مبارزاتی طبقه کارگر باید بویژه بر اعتصابات و اعتراضات کارگری و افزایش و چگونگی آنها در سالهای اخیر تاکید ویژه داشت.
آنچه که باز اهمیت بیشتری دارد نه دستآوردهای این اعتصابات، بلکه تاثیریست که این اعتصابات حتا در همین محدوده، بر میزان آگاهی و تشکلیابی کارگران میگذارد. کارگران از مبارزات خود درسهای جدید و بیشتری آموخته و برای مبارزات بعدی آمادهتر و کاراتر میگردند.
آنگاه در شرایطی که شاید کسی نتواند پیشبینی کند، در همان به اصطلاح بزنگاههای تاریخی، این طبقه کارگر است که بدلیل سابقه مبارزاتی، تشکل و آگاهی بدست آورده در طول این مبارزات، میتواند بر نقش خود در مبارزات سراسری افزوده و با اتحاد طبقاتی و طرح خواستها و برنامهی مشخص خود، مُهر طبقه کارگر را بر انقلاب آینده بزند.
نظرات شما