درحالیکه چانهزنی و بده و بستان میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا بر سر احیای برجام همچنان ادامه دارد، بهرغم اظهارات متناقض مقامات جمهوری اسلامی، از گزارشهای مذاکرهکنندگان دیگر چنین برمیآید که بر سر اصلیترین مسائل مورد اختلاف، توافقات انجام گرفته و اگر اختلافی هم باقی مانده باشد، تأثیری بر اصلیترین مسائل مورد توافق برای احیای برجام، نخواهد داشت.
وزیر خارجه آلمان روز پنجشنبه ۲۱ بهمن پس از دیدار با وزیر خارجه اسرائیل، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک گفت که “مذاکرات هستهای با ایران برای احیای برجام وارد «مرحله نهایی» شده است و بهرغم ملاحظات اسرائیل، بازگشت به برجام منطقه را امنتر خواهد کرد. ”
پیش از او اولیانوف نماینده دائم روسیه در سازمانهای بینالمللی گفته بود که روند مذاکرات برجام به خط پایان نزدیک شده و یک سند نهایی ۲۰ صفحهای در مورد احیای توافق درروی میز مذاکره آمادهشده است.”
نماینده چین در مذاکرات نیز که کمتر اظهارنظر میکند، در جدیدترین اظهار نظر خود گفت: ” طرفها به پیشرفتهای زیادی دستیافته و برای رسیدن به نتیجه نهایی در تلاش هستند.”
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیز ۱۸ بهمنماه پس از دیدار و گفتوگو با وزیر خارجه فنلاند، در نشست خبری مشترک در پاسخ به سؤالی درباره ادامه دور هشتم مذاکرات در وین و پیشبینی حصول نتیجه گفت: ” ما بر آخرین متونی که درنتیجه مذاکرات ایران با گروه ۱+۴ و همچنین Non-Paper هایی که از طریق آقای مورا تبادل شده بود تمرکز کردیم. …
وی اضافه کرد: همکارم آقای علی باقری و کارشناسان ارشد مذاکرهکننده در روزهای آینده در وین بر سندی که قرار است موردتوافق قرارگرفته شود، تمرکز خواهند کرد و در آن سند طرفهای مختلف بازگشت و پایبندی خودشان را به تعهدات در برجام اعلام میکنند.”
البته وی بهرسم معمول مقامات جمهوری اسلامی، ادعا کرد: “در مرور آخرین متون بهدستآمده از مذاکرات وین، ما هنوز در حوزه رفع تحریمها، بخشهایی از مطالباتمان موردتوجه قرار نگرفته است.”
واقعیت اما این است که اساس توافقات در دوره حسن روحانی صورت گرفت و همانگونه که وی در آن ایام میگفت اگر خامنهای اجازه میداد، در فاصله یک هفته توافق نهائی انجام میگرفت. اما هدف خامنهای این بود که پایان این نزاع توسط جناحی صورت گیرد که اکنون بر سرکار آمده است. اگر در گذشته وی هرگونه مذاکره با آمریکائیها را ظاهراً رد میکرد، اکنون برای باز گذاشتن دست این جناح تا جایی پیش رفت که مذاکره با آمریکائیها را رد نکرد و در ۱۹ دیماه گفت، مذاکره و تعامل با بهاصطلاح دشمن هم اشکالی ندارد و به معنای تسلیم نیست. “اینکه در مقطعی با دشمن مذاکره، صحبت و تعامل شود به معنای تسلیم شدن در مقابل آن نیست” در پی این موضعگیری خامنهای بود که وزیر خارجه وی نیز اعلام کرد که اگر دیدار با آمریکاییها برای رسیدن به یک توافق خوب و با ضمانت بالا لازم باشد ایران از انجام آن سرباز نخواهد زد. در این فاصله گزارشهایی از مذاکره مستقیم نمایندگان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا نیز انتشار یافته است، اما جمهوری اسلامی که متخصص مخفیکاری است، آن را تکذیب کرد. واقعیت هرچه باشد، اکنون به نظر میرسد که توافقات برای احیای برجام وارد مرحله نهائی شدهاست.
بهرغم بازارگرمی جمهوری اسلامی بر سرآغاز مذاکرات و اعلام اینکه عجلهای برای توافقات و احیای برجام نیست، درواقع هر دو طرف نزاع از همان آغاز به قدرت رسیدن بایدن در آمریکا، خواهان احیای هرچه فوریتربرجام، لغو تحریمها و بازگشت جمهوری اسلامی به تعهدات برجامی بودند. این مسئله برای جمهوری اسلامی بهرغم ادعاهای پوشالی امثال خامنهای و کارگزاران وی، اهمیت حیاتی داشت. بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی درگیر شدیدترین بحران اقتصادی و ورشکستگی مالی است. بنابراین مشکل رژیم در این عرصهها حتی تعدیل هم نخواهد شد، مگر آنکه تحریمهای نفتی، بانکی و بیمهای برافتد.
دولت آمریکا نیز از همان آغاز به قدرت رسیدن بایدن یکی از سیاستهایش توافق با جمهوری اسلامی برای بازگشت به برجام بوده است. دولت آمریکا از همان دوران ترامپ زیر فشار دولتهای اروپائی، روسیه، چین و تعداد دیگری از کشورها قرار داشت که به خاطر منافع اقتصادی خود خواستار برچیده شدن تحریمها بودند. هیچ راه دیگری هم جز مذاکره و توافق برای حل این ماجرا وجود نداشت. حتی در دوران ترامپ هم روشن بود که دولت آمریکا برنامه حداکثریاش وضع تحریمها برای به عقبنشینی واداشتن جمهوری اسلامی از طریق مذاکره بود و سیاستی در مورد فراتر رفتن از تحریمها، از جمله مسائلی نظیر جنگ نداشت. اولاً به این دلیل که دولت آمریکا نه میخواست و نه میتوانست پس از شکست در افغانستان و عراق وارد یک جنگ دیگر در خاورمیانه شود. این سیاست در دوران بایدن که تمرکز درگیریها را بر روی روسیه و چین قرار داده است با شدت بیشتری دنبال شده است و بنابراین توافق با جمهوری اسلامی باید به هر شکل ممکن صورت میگرفت. از همین رو بایدن از همان لحظه به قدرت رسیدن، برخی محدودیتهای دیپلماتیک علیه جمهوری اسلامی را برداشت و بهعنوان امتیاز، فروش نفت بهویژه به چین و برخی مبادلات با کشورهای دیگر را نادیده گرفت. سپس اجازه آزادسازی برخی سپردههای جمهوری اسلامی ازجمله در کره جنوبی و عراق را به شکلی خاص ، نظیر واردات از این کشورها و یا خرید دارو و نظائر آن را صادر کرد و اخیراً نیز تحریم تأسیسات هستهای غیرنظامی را حذف کرد که بهموجب آن، شرکتهای روسی، چینی و اروپایی اجازه یافتند برای همکاری با پروژههای غیرنظامی جمهوری اسلامی در نیروگاه اتمی بوشهر، آبسنگین اراک و رآکتور هستهای تهران فعالیت کنند.
برای اینکه مذاکرات احیای برجام بتواند سریعتر به توافقات منجر گردد، دولت آمریکا همچنین بهرغم مخالفت متحدان منطقهای خود، عجالتاً بحث بر سر اختلافات منطقهای و موشکی با جمهوری اسلامی را نیز کنار گذاشت تا گویا خطر بزرگتر را از سر راه بردارد. در واقعیت هم آنها مسائلی نیستند که طرفین بهسادگی بتوانند با یکدیگر به توافق برسند.
جمهوری اسلامی در جریان این مذاکرات تلاش کرد که دولت آمریکا علاوه بر تحریمهای برجامی، تحریمهای غیر برجامی را تا جایی که ممکن است لغو کند و درعینحال تضمین دهد که دیگر ماجرای خروج آمریکا از برجام و تحریمها تکرار نخواهد شد. اما چنین به نظر میرسد که در جریان مذاکرات از این خواستهها عقبنشینی کرده است. چراکه عملاً تحقق این خواستهها ناممکن بود و بایدن قدرت انجام آنها را نداشت. بنابراین، آنچه بر سر آن میباید توافق شده باشد، لغو تحریمهای نفتی، بانکی و بیمهای برجامی است. اما اینکه با توجه به پیشرفتهای هستهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر تا کجا بر سر درصد غنیسازی، حجم اورانیوم انباشتهشده و سانتریفیوژهای پیشرفته توافق صورت گرفته است هنوز دقیقاً روشن نیست، اما تا جائی که به سیاست محدود سازی توان هستهای جمهوری اسلامی برمیگردد، دیگر اعضای برجام نیز خواستار توقف فعالیت سانتریفیوژهای پیشرفته، تعلیق غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم، تعلیق فعالیتهای نیروگاه فردو و نظارت کامل بر تمام فعالیتهای هستهای ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند. پذیرش این موارد نهفقط خواست دولت آمریکا بلکه دیگر اعضای برجام نیز بوده است. اگر جمهوری اسلامی بر سر تحریمها با دولت آمریکا طرف است، بر سر مسائل هستهای با اعضای شورای امنیت سازمان ملل طرف است.
اما سؤال اکنون این است که آیا توافقات جدید و احیای برجام یک توافق موقت است یا آنگونه که جمهوری اسلامی ادعا دارد، دائمی. وزیر خارجه جمهوری اسلامی روز ۱۹ بهمن در واکنش به خبر توافق دوساله و موقت پیشنهادی روسیه، چنین توافقی را رد کرد و گفت: ” ما به دنبال یک توافق خوب هستیم و به دنبال توافق موقت و محدود نیستیم.”
اما بهرغم این تکذیب و حتی تلاش برای گرفتن تضمینهایی از اعضای برجام، آنچه که بر سر آن توافق شده است، در واقعیت توافقی موقتی خواهد بود. همانگونه که معلوم شد توافقات برجامی قبلی هم موقتی بوده است. مسئله صرفاً این نیست که ممکن است بار دیگر جمهوری خواهان آمریکائی بر سرکار آیند و حتی پیش از آن، جمهوریخواهان اکثریت هر دو مجلس را در دست بگیرند و کار بایدن با دشواری مواجه شود، بلکه خود مسئله هستهای جمهوری اسلامی تابع اختلاف بزرگتری است که همانا سیاست خارجی توسعهطلبانه جمهوری اسلامی در خاورمیانه است.
نزاع جمهوری اسلامی با دولت آمریکا بر سر موشکها و مسائل منطقهای بهجای خود باقی است و همین مسئله کافی است که تحت شرایط دیگر، مادام که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است، این توافقات نقض شود. بنابراین حتی در شرایطی که توافق، دائمی اعلام شود، چیزی جز یک توافق موقتی نخواهد بود.
اکنون که توافقات به مرحله پایانی خود رسیده است،سوال این است که آیا از این توافق چیزی هم عاید مردم ایران خواهد شد؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی به آزادسازی پولهای بلوکهشده و رفع تحریمهای نفتی نیاز دارد تا بتواند بحران مالی خود را حل کند، سیاستهای ارتجاعی و سرکوبگرانه خود را علیه مردم ایران پیش ببرد، نیروهای مسلح نظامی، پلیسی و امنیتی خود را تقویت نماید، هزینههای نظامی خود را برای پیشبرد سیاست خارجی توسعهطلبانه افزایش دهد، هزینه گروهها و دولتهای اسلامگرای طرفدار خود را تأمین کند و مقامات رژیم جیبهای خود را پر کنند. پوشیده نیست که حتی در سالهایی که درآمدهای نفتی رژیم به اوج خود رسید و به ۱۳۰ تا ۱۵۰میلیارد دلار بالغ گردید، چیزی از این درآمد هنگفت عاید تودههای مردم ایران نشد. کارگران و زحمتکشان همچنان فقیرتر شدند، اما سرمایه و ثروت سرمایهداران و ثروتمندان به چندین برابر افزایش یافت و دزدیهای مقامات دولتی نیز ابعاد بیسابقهای به خود گرفت. توافق برجام همچنین قادر نخواهد بود بحران عمیق اقتصادی را حتی تعدیل کند، همانگونه که در تمام دوران حاکمیت جمهوری اسلامی به رغم درآمدهای کلان نفتی و سرمایهگذاری انحصارات امپریالیستی جهان، بحران رکود تورمی همواره جزء لاینفک اقتصاد سرمایهداری ایران بوده است. بنابراین، کارگران و زحمتکشان برای نجات از فقر و فلاکتی که طبقه حاکم بر ایران به بار آورده است، راهی جز تشدید مبارزه برای سرنگونی این طبقه و رژیم سیاسی پاسدار منافع آن، جمهوری اسلامی ندارند.
نظرات شما