دیکتاتوری فردی شکلی از دیکتاتوری طبقه یا طبقات ستمگر جهان سرمایهداری، در شرایطی است که جامعه با بحرانهای عمیق و تضادهای آشتیناپذیر و حاد مواجه است و طبقه حاکم قادر نیست تسلط و فرمانروایی خود را با آرامش و ثبات تأمین کند. بنابراین فردی که در رأس نظام سیاسی حاکم قرار میگیرد، تمام قوای دولتی را تحت سیطره خود درمیآورد و با تکیهبر نیروهای مسلح، سرکوب و اختناق و سلب آزادیهایی سیاسی مردم، نظم موجود را حفظ و از منافع طبقه حاکم پاسداری میکند.
این واقعیتی است که در طول حدود یکصد سال گذشته، مردم ایران همواره با آن روبهرو بوده و مادام که تضادها و بحرانهای جامعه ایران لاینحل باقی بمانند و نظام سرمایهداری حاکم به حیات خود ادامه دهد، راه گریزی از آن نیست. از همینرو است که با سرنگونی رضاخان، محمدرضا شاه عهدهدار همان نقش پدر در برقراری استبداد و دیکتاتوری فردی، میگردد. رژیم سلطنتی سرنگون میشود، اما این نظم طبقاتی که پابرجای مانده است، خمینی را در جایگاه محمدرضا شاه قرار میدهد. خمینی میمیرد و خامنهای عهدهدار این وظیفه میگردد و نقش دیکتاتور فردی را بر عهده میگیرد. اگر جمهوری اسلامی برافتد و آنگونه که برخی ادعا میکنند، یک جمهوری سکولار هم در ایران برقرار گردد، اما نظم اقتصادی – اجتماعی سرمایهداری پابرجا بماند، جبر شرایط حاکم بر ایران، وظیفه حاکم مطلقالعنان را بر عهده روسای جمهوری مادامالعمر دولت سکولار از نمونه تاجیکستان، آذربایجان و ترکمنستان قرار خواهد داد. آنچه این دیکتاتورها برای حفظ قدرت به آن نیاز دارند، یک نیروی مسلح و سرکوب سازمانیافته است که بیچونوچرا از فرمانهای دیکتاتور تبعیت میکند و در ازای آن از امتیازات ویژهای نیز برخوردار میگردد.
پوشیده نیست که در دیکتاتوریهای فردی، عبارت معروف، دولت یعنی من، حاکم است و تمام ارگانها و نهادهای دستگاه دولت، مستقیم و غیرمستقیم منصوب و تحت فرمان این “من” هستند. خامنهای فرمانده کل نیروهای مسلح است که اساس و بنیان قدرت وی را تشکیل میدهد. رئیس دستگاه قضایی که جزء دیگری از ماشین دولتی سرکوب است، مستقیماً توسط او منصوب میگردد. گماشتگان وی در شورای نگهبان وظیفه گزین کردن افرادی را برای ورود به مجلس ارتجاع اسلامی بر عهدهدارند که کمترین سوءظنی در مورد تبعیت کامل و بیچونوچرای آنها از خامنهای وجود نداشته باشد. این بهاصطلاح نمایندگان، عموماً افرادی هستند که پیشازاین دریکی از ارگانها و نهادهای سرکوب، سرسپردگی خود را به نظم استبدادی موجود نشان دادهاند. بااینهمه ، کنترل و نظارت خامنهای بر آنها دائمی است. شورای نگهبان بر بالای سر این مجلس، ریزودرشت مصوبات آنها را تحت کنترل دارد و آنها را تائید یا رد میکند. اگر اختلاف و مشکل جدی بروز کرد، مجمع تشخیص مصلحت وارد حل این اختلاف میشود که اعضای آن نیز تماماً گماشته خامنهای هستند. درنهایت نیز خود وی مستقیماً با حکم حکومتیاش وارد میشود.
خامنهای، کلیت سیاستهای داخلی و خارجی رژیم را تعیین و ابلاغ میکند. وظیفه اجرای این سیاستها در جزئیات بر عهده رئیس دستگاه اداری – بوروکراتیک دولتی است. لذا رئیسجمهوری اسلامی ازآنجاییکه عهدهدار اجرای سیاستهای ابلاغی، با یک دستگاه عریض و طویل بوروکراتیک است، بیش از هر مقامی باید سرسپرده رژیم و ولیفقیه باشد. امتحان وفاداری خود را در ارگانها و نهادهای دیگر تحت رهبری خامنهای تمام و کمال پس داده باشد. ازاینرو، او فقط منتخب شورای نگهبان بهعنوان نماینده خامنهای نیست. خامنهای خود شخصاً نظرش را به شورای نگهبان ابلاغ میکند. خامنهای حتی پیش از آنکه پلیس، سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات ، وزارت کشور و شورای نگهبان، بخواهند در مورد این کاندیداها نظر دهند و تصمیم بگیرند ، در خفا به افراد مورداطمینان خود دستور میدهد چه کسی داوطلب بشود یا نشود. مورد اخیر احمدینژاد یک نمونه علنی شده آن است. اینکه چرا این مورد را علنی کردند، هدف از آن هنوز دقیقاً روشن نیست. اما گذشته از اینکه احمدینژاد مهره سوخته رژیم است و نمیتوانست بار دیگر برای رژیم، نقش بازی کند، آنچه بر آن تأکید شده است، این مسئله میتواند با خیمهشببازی انتخاباتی آینده ارتباط داشته باشد. چراکه خامنهای میگوید با آمدن احمدی نژاد”دوقطبی در کشور ایجاد میشود. دوقطبی در کشور مضر است به حال کشور.” یعنی جمهوری اسلامی دیگر در وضعیتی نیست که بتواند این بازی را ادامه دهد. دوران دوقطبی سازی به پایان رسیده، یک فرد موردنظر خامنهای باید بیسروصدا و در آرامش، برنده اعلام شود. حکم تنفیذ نیز بیان چیز دیگری جزء این نیست که رئیسجمهوری اسلامی، منصوب خامنهای است. لذا از قدرت عزل وی نیز برخوردار است. اگر خامنهای مخالف به دست آوردن این منصب توسط حتی یکی از سرسپردهترین مهرههای رژیم باشد، ولو این فرد، خود از پایهگذاران رژیم سرکوب و اختناق، از قماش هاشمی رفسنجانی باشد، صلاحیت کسب این مقام را نخواهد داشت و چنانچه اصرار داشته باشد، کمترین مجازات آن، حبس خانگی، از نمونه رئیس مجلس و نخستوزیر پیشین رژیم است.
اما آیا این رئیسجمهور منصوب و سرسپرده ولیفقیه، میتواند در چارچوب وظایفی که به وی محول شده، استقلال پیشبرد وظایف اجرایی را داشته باشد؟ روشن است که نه! او وزرایی را که برای تشکیل کابینه و پیشبرد وظایف اجرایی نیاز دارد، نخست باید به تائید خامنهای برساند. وزرای دفاع، اطلاعات، کشور و خارجه باید بهویژه مهر تائید خامنهای را داشته باشند. عزل آنها نیز بدون موافقت خامنهای ممکن نیست. همه از ماجرای عزل وزیر اطلاعات توسط احمدینژاد و گماشتن مجدد آن توسط خامنهای، مطلعاند. وزرای کابینه نیز گاه آنقدر بیاختیارند که آخوند فلان استان و شهر که وابسته به نهادهای تحت رهبری مستقیم خامنهای است، قدرت بیشتری دارد و میتواند تصمیم وزیر را ملغی سازد.
بنابراین آشکار است و تجربه نیز مکرر نشان داده است که برخلاف ادعای مشتی عوامفریب که هر بار با رفتن و آمدن یک رئیسجمهوری رژیم، وعدههای رنگارنگ میدهند و گروهی از مردم ناآگاه به این روسای جمهوری فاقد قدرت، دخیل میبندند، رئیسجمهوری در ایران جز کاریکاتوری از روسای جمهوری دولتهای پارلمانی نیست. رئیسجمهوری در ایران مجری فرامین و خدمتگزار خامنهای است که قدرت واقعی را در دست دارد.
با این اوصاف، اگر خامنهای یک چنین قدرت مطلقهای است که تمام قوای دولت را تحت کنترل درآورده و در دست خود متمرکز ساخته است، جدال لفظی میان هیئت حاکمه و موضعگیریهای علنی و شدید و غلیظ اخیر او ازچهروست؟
تاکنون دانستیم که تمرکز قدرت در دست یک نفر، در طول یک قرن اخیر، نتیجه خواست و منافع طبقه حاکم بر ایران در کلیت آن و البته متحدین بینالمللی آنها بوده است. در دوران جمهوری اسلامی نیز از همان آغاز، تمام تلاش این طبقه و جناحهای سیاسی آن، تمرکز قدرت در دست ولیفقیه بوده است. بر سر این مسئله هیچ اختلافی میان جناحهای رژیم نبوده و نیست. اگر اختلافی هم پیرامون این مسئله وجود داشته باشد بر سر این است که این قدرت مطلقه بیشتر متمایل به کدام جناح باشد و منافع اقتصادی و سیاسی آنها را بهتر تأمین کند.
اما تمرکز تمام قوای دولت در دست یک فرد، گرچه شکل مناسب حراست از نظم موجود و تأمین منافع طبقه سرمایهدار در کلیت آن است، این بدان معنا نیست که تضادهای درونی طبقه حاکم از میان میرود و آنچه برجای میماند، فقط تضاد طبقاتی کارگران و سرمایهداران و تضاد عمومی تودههای وسیع مردم بانظم استبدادی است.
تضادهای درونی طبقه حاکم که ریشه در تضاد منافع اقتصادی دارد، بهجای خود باقی است و در مقاطعی بر سر کسب منافع اقتصادی و سیاسی بیشتر یا در دورههای تشدید بحرانها، حاد میشوند. موارد متعددی از این تشدید تضادها را که گاه به رودرروئی مستقیم با شخص دیکتاتور نیز انجامیده است، دیدهایم. اکنون نیز این تضاد، در کشمکش دو جناح اصلی طبقه حاکم، بر سر راهحل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی موجود و تلاش برای کسب منافع اقتصادی و سیاسی، تشدید شده است.
یک جناح طبقه حاکم که نمایندگان سیاسی آن را در طیف کارگزاران سازندگی وابسته به خاندان رفسنجانی، کابینه روحانی و گروههای موسوم به اصلاحطلب میتوان دید، از مدتها پیش در تلاش است، منافع اقتصادی و سیاسی خود را با یکرشته سیاستهای داخلی و خارجی که متضمن پیوند نزدیکتر و گستردهتر با قدرتهای بزرگ امپریالیست جهان از نمونه آمریکا و اروپا و انحصارات بینالمللی وابسته به آنها است، تأمین و جناح رقیب را به عقبنشینی وادارد. اما پیشبرد این سیاست بدون تضعیف یا لااقل محدود ساختن قدرت برخی ارگانهای تحت رهبری مستقیم خامنهای و مقدم بر همه سپاه پاسداران، ممکن نیست. ازاینروست که درطی چندین ماه گذشته، به اشکال مختلف، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، این ارگان را که مانعی بر سر راه پیشبرد سیاست و منافع خود میبینند، موردحمله قرار دادهاند. اما تضعیف ارگانهای نظامی و سرکوب که اساس و بنیان قدرت خامنهای و حفظ و پاسداری از نظم استبدادی حاکم اند، نمیتواند از سوی خامنهای مطلقاً تحمل شود. هرچند که جناح رقیب هم مخالف آنها نیست، دشمنی آشتیناپذیری با آنها ندارد، بلکه فقط میخواهد قدرت آنها را به چارچوبی محدود کند که بر سر راه پیشبرد سیاستهایش مانع ایجاد نکنند.
خامنهای اما بر سر این مسئله تنها تضعیف قدرت خود و منافع جناحی را که بیشتر از قدرت وی سود میبرند، یا کوتاه آمدن از برخی سیاستها که ناشی از خصلت دینی دولت اند، نمیبیند. او هرگونه تضعیف و محدودیت نیروهای مسلح تحت امر خود را تضعیف قدرت نیروی سرکوب تودهها و در اسارت نگهداشتن مردم ایران میداند. ازاینروست که وی ۲۸ شهریورماه در همایش سراسری فرماندهان سپاه پاسداران در پاسخ به اظهارات سران جناح رقیب بر ضرورت قدرت و اختیارات وسیعتر ارگانهای سرکوب مکرر تأکید کرد و گفت: باید قدرت دفاعی کشور را روزبهروز استحکام بخشید. تنها عامل رفع تهدید نظامی، اقتدار دفاعی و نظامی و ایجاد ترس و رعب در دشمن بوده و خواهد بود. سپاه سنگر مستحکم انقلاب (بخوان ارتجاع) است. دفاع از امنیت داخل و خارج از مرزها یکی از وظایف اساسی سپاه پاسداران است. سپاه علاوه بر حفظ امنیت و مسائل دفاعی، در عرصههای دیگر همچون سازندگی، عمران، خدمترسانی به محرومان، مسائل فرهنگی و هنری و تولید فکر انقلابی، نقشآفرین و تأثیرگذار است که این اقدامات باید ادامه یابند و به اطلاع مردم و افکار عمومی نیز رسانده شوند.”
خامنهای بر نقش سپاه پاسداران بهعنوان عامل پیش برنده سیاست خارجی تجاوزکارانه و توسعهطلبان پاناسلامیستی رژیم و دخالت سیاسی و نظامی در کشورهای دیگر نیز تأکید کرد و ادامه داد: “ازجمله وظایف سپاه، تأمین امنیت داخلی و خارجی است و اگر امنیت خارجی وجود نداشته باشد و در خارج از مرزها، جلوی دشمن گرفته نشود، امنیت داخلی هم از بین خواهد رفت.”
وی همچنین بار دیگر سران جناح رقیب را از اینکه میکوشند مناسبات رژیم را با دولت آمریکا بهبود بخشند، موردحمله قرارداد و گفت: “مذاکره با آمریکا نهتنها فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد و این موضوع با استدلال به مسئولان سطوح بالای کشور گفتهشده و آنان نیز پاسخی در رد آن نداشتند.”
پسازاین سخنرانی، فرمانده سپاه پاسداران، بهپاس اینهمه حمایتی که از سپاه شده است، دست خامنهای را بوسید و گفت: “اطمینان داشته باشید، ریشهها و سرشاخههای شجره خبیثهای که بخواهد سیاستهای آمریکا را در کشور نفوذ دهد، قطع خواهد شد.”
با این سخنرانی خامنهای، اکنون دیگر دست سپاه پاسداران در پیشبرد آنچه که درگذشته غیررسمی و غیرمستقیم بود، بازتر است و میتواند آشکار و رسمی سیاستهای مدنظر خامنهای را پیش برد. سپاه پاسداران مسئول دفاع از امنیت داخلی و خارجی رژیم است. برای انجام این وظیفه، عهدهدار وظائف چندین وزارتخانه در درون سپاه است. وظیفه پلیس و وزارت اطلاعات و دستگاه قضائی رژیم را خودبرعهده گرفته است. دستگیری مردم، بازجویی و شکنجه و زندان وظیفه رسمی سپاه شده است. سپاه زندانهای ویژه خود را کاملاً بهطور رسمی خواهد داشت. مقابله با اعتراضات خیابانی مردم وظیفه رسمی سپاه است. ازآنجاییکه سپاه “وظیفه بسیار مهم امنیت فرهنگی” را نیز بر عهده دارد، کار وزارتخانه سانسور موسوم به ارشاد را نیز انجام خواهد داد. جلوی هر آنچه را که خلاف “امنیت فرهنگی” است خواهد گرفت. امنیت خارجی رژیم هم که تا دخالت سیاسی و نظامی در کشورهای دیگر بسط مییابد، بر عهده سپاه است. سپاه عهدهدار وظائف اقتصادی متعدد نیز هست.
با این قدرت و وظایف گسترده، روشن است که سپاه پاسداران ازاینپس باید سهم بزرگتری از درآمدهای نفتی دولت و مالیاتها را نیز دریافت کند، نه صرفاً ازآنرو که به گفتهی خامنهای باید قدرت دفاعی روزبهروز استحکام یابد و این یعنی رشد هزینههای نظامیگری، بلکه وظایف متعدد اقتصادی، و بهاصطلاح اقدامات عمرانی را نیز رسماً برعهدهگرفته است. “از عمران و سازندگی گرفته تا خدمترسانی به محرومان” همه از جمله وظائف سپاهاند. سپاه پاسداران باید در حیطه فرهنگی و هنری و تولید فکر ارتجاعی نقشی مستقیم داشته باشد، این نیز نیازمند هزینههای جدیدی است. ماجرا اکنون دیگر به این مجادله درونی ختم نمیشود که سپاه باید در مسائل سیاسی دخالت کند یا نه. به گفته خامنهای، سپاه درآنواحد، باید یک قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی باشد.
اینهم بدان معناست که برخلاف ادعاهای پوشالی جناح عوامفریب موسوم به “اصلاحطلب” رژیم و تمام توجیهگران نظم موجود، که وعده بهبود اوضاع را در چهارچوب جمهوری اسلامی میدهند، نهتنها از دامنه اختناق و سرکوب و وخامت وضعیت مادی و معنوی تودههای مردم ایران، کاسته نخواهد شد، بلکه بالعکس، افزایش خواهد یافت.
اما، امتیازات ویژهای هم که خامنهای در تلاش برای تحکیم قدرت خود به ارگانهای سرکوب و نظامی داده است، نهتنها معضلی از معضلات رژیم، تضادها و بحرانهای موجود را حل نخواهد کرد، بلکه تشدید خواهد نمود.
پناه بردن روزافزون خامنهای به زیر چتر حمایت نیروهای مسلح، نشانه نه قدرت بلکه ضعف و ترس اوست. این ترس، اما نه از جناح رقیب است و نه از قدرتهایی از نمونه آمریکا. اگر خامنهای اختلافی هم با جناح رقیب بر سر قدرت سپاه پیدا میکند، ازآنروست که توسل روزافزون به نیروی نظامی و تقویت آن را یگانه راه نجات کلیت رژیم و تمام جناحهای آن میبیند. تابه امروز نیز هیچگاه خطری نظامی از سوی قدرتهای جهانی، این رژیم را تهدید نکرده است. از این بابت نیز نگرانی ندارد. آنچه او را مشوش ساخته، خشم، مبارزه و اعتراضی تودهای است که هرلحظه میتواند به جنبشی بزرگ تبدیل شود و تمام ارکان رژیم حاکم را درهم بکوبد.
همانگونه که قدرتمندترین نیروی نظامی نتوانست، رضاخان و پسر او را بر سریر قدرت نگه دارد، نیروی مسلحی که خامنهای برای حفظ خود و رژیمش به آن متکی است، با یورش بنیانکن تودهای از هم خواهد پاشید و او را به همراه رژیمش به همان گورستانی خواهد فرستاد، که رژیم سلطنتی را فرستاده است.
نظرات شما