بعد از گذشت چند ماه که توده های مردم ایران از مرگ و میر ناشی از کرونا نجات یافته بودند، هم اینک سویه جدیدی از ویروس مرگبار کرونا سراسر جامعه را فرا گرفته است. سویه جدیدی به نام BA-5 که علائمی شبیه آنفولانزا دارد، دوره نهفتگی آن ۳ تا ۵ روز و تفاوت آن با سویه اومیکرون، در بروز اختلالات بویایی و چشایی نزد مبتلایان است. ویژگی دیگر سویه جدید کرونا، سرعت بالای انتقال آن است و مهمتر اینکه کودکان نسبت به آن در معرض آسیب پذیری بیشتری قرار دارند.
در ارتباط با سرعت انتقال این ویروس جدید، معاون امور بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران هشدار داده که ضریب سرایت این سویه بسیار بالاست و هر نفر می تواند تا ۱۸ نفر را مبتلا کند. محمد رضا سهرابی تاکید کرده وقتی گردش ویروس سویه جدید، چنین سرعت بالایی داشته باشد، مهمترین نگرانی، رخ دادن یک جهش دیگر است. لذا، به رغم زمان کوتاهی که از شیوع سویه جدید کرونا در ایران می گذرد، بسیاری از مناطق ایران به وضعیت قرمز و نارنجی در آمده، آمار مرگ و میر روزانه بالا رفته و تعداد مبتلایان روزانه نیز به طرز غیر قابل تصوری بالا رفته است. طبق آخرین آمار اعلام شده توسط مقامات بهداشتی کشور، این روزها تعداد مبتلایان از مرز ۱۰ هزار نفر در روز فراتر رفته، آمار کشته شدگان در۹ مرداد به ۶۱ نفررسید، در حال حاضر ۱۲۰ شهرستان در وضعیت قرمز، ۱۱۲ شهرستان در وضعیت نارنجی، ۱۶۶ شهرستان در وضعیت زرد و ۵۰ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارند.
همچنین بر اساس اطلاعات تا کنونی، این سویه جدید، واکسیناسیون گریز است و حتی کسانی که سه مرحله از واکسیناسیون را انجام داده اند در معرض خطر ابتلا به این سویه جدید قرار دارند و تنها شانس شان مرگ و میر کمتر است. اما کسانی که تنها دو مرحله از تزریق واکسیناسیون یا کمتر را انجام داده اند، علاوه بر سرعت ابتلا با تشدید مرگ و میر هم مواجه اند. در همین رابطه معاون دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران اعلام کرده است، شیوع سویه های جدید کرونا در ایران اگرچه سیستم ایمنی و اثر واکسن را دور می زنند و واکسن ممکن است از پیشگیری این سویه های جدید جلوگیری نکند، اما مانع بستری شدن یا مرگ و میر بیش از ۸۰ درصد مبتلایان خواهد شد.
موج هفتم کرونا در شرایطی ایران را فرا گرفته است که هنوز اثرات مخرب و مرگبار پیک های قبلی این ویروس خطرناک در جای جای جامعه باقی است. هنوز آثار زخم صدها هزار جان باخته موج های پیشین کرونا بر جسم و جان توده های مردم ایران خون چکان است. هنوز فرمان فاجعه بار خامنه ای که ورود واکسن های معتبر جهانی نظیر فایزر را به ایران ممنوع کرد، در گوش مردم طنین انداز است. هنوز کابوس مرگبار پیک های اول تا ششم کرونا بر شانه های مردم ایران سنگینی می کند و انبوه خانواده هایی که ناقوس مرگ کرونا بر بام خانه شان به صدا در آمد، همچنان سوگوار و سیه پوشند.
حال در چنین وضعیت مرگبارِ به جا مانده از پاندمی دوره های قبلی کووید ۱۹، موج هفتم کرونا نیز در ایران گسترش یافته است. موج جدیدی که با توجه به بی کفایتی مسئولان جمهوری اسلامی ایران نگرانی های عمیقی را در میان توده های مردم و کادر درمانی دامن زده است. این نگرانی بیشتر از آن جهت قابل تامل است که هنوز نیمی از جمعیت ایران از دست یابی به تزریق دوز سوم واکسن کرونا محروم مانده اند.
پوشیده نیست این عدم پیشرفت اجرای واکسیناسیون کامل توده های مردم ایران که ریشه در بی توجهی هیات حاکمه نسبت به جان و زندگی مردم دارد، بر گسترش نگرانی های موجود دامن زده است. شیوع موج هفتم کرونا و کشتار دوباره مردم ایران در شرایطی آغاز شده است که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان با تزریق کامل مراحل سه گانه و بعضا مرحله چهارم واکسیناسیون کرونا به شرایط عادی زندگی باز گشته اند و چنانچه سویه های جدیدی هم در این کشورها ظاهر شود، دست کم تعداد مبتلایان بسیار پایین و مهمتر از آن مبتلایان جدید کرونا با خطر مرگ مواجه نیستند. در جمهوری اسلامی اما شرایط برای مردم ایران به گونه ای کاملا متفاوت با مردم دیگر کشورهای جهان رقم خورده است.
از بهمن ماه ۱۳۹۸ که موج اول کرونا در ایران شیوع یافت، تا به امروز دو سال و نیم گذشته است. به رغم گذشت چنین زمان طولانی، هنوز امر اجرای واکسیناسیون عمومی توسط مقامات جمهوری اسلامی جدی گرفته نشده است. با گذشت ۶ مرحله از پاندمی کرونا و به رغم اینکه برطبق آمار رسمی دولتی مجموع جان باختگان این بیماری، به ۱۴۱ هزار و ۹۹۸ نفر رسید، هنوز نیمی از مردم ایران از دریافت دوز سوم واکسن کرونا محروم مانده اند. علاوه بر عدم اجرای واکسیناسیون سراسری که خطر مرگ و میر ناشی از پیک هفتم را افزایش می دهد، کمبود کادر پرستاری، خستگی و فرسودگی طولانی مدت آنان طی دو سال و نیم مواجهه با ویروس کرونا نیز مزید بر علت شده تا نگرانی ها در مورد شیوع پیک هفتم افزایش یابد. حال در چنین وضعیتی که پیک هفتم کرونا بر گلوی مردم ایران چنگ انداخته است، شیوع وبا در کردستان و مناطقی از تهران و مرگ و میر ناشی از آن و همچنین وقوع سیل در چندین استان کشور هم مزید بر علت شده است، تا این بار سمفونی مرگ در مناطق وسیعتری از کشور به طور کامل به اجرا در آید.
کمبود کادر پرستاری، شرایط نامساعد کاری، حقوق ناچیز و خستگی ناشی از ساعات کار طولانی که بعضا تا ۱۸ ساعات در روز هم می رسد، از جمله معضلاتی هستند که تا کنون به ویژه در دوران پاندمی کرونا لطمات شدیدی را به جامعه پرستاری و عموم توده های مردم ایران وارد کرده است. به رغم چنین حجمی از فشار کاری که بر دوش پرستاران زحمتکش ایران است، اما حقوق آنان در مقایسه با پرستاران دیگر کشورها در نازل ترین سطح جهانی قرار دارد. جدای از حقوق ناچیز، تحمل سختی کار و انجام اضافه کاری اجباری، کمبود فاحش کادر پرستاری یکی از معضلات اساسی جامعه پرستاری و کادر درمانی ایران است که از گذشته تا به امروز همچنان باقی مانده است.
از آنجائی که اعلام دقیق کمبود پرستار در ایران، بخشی از ناکارآمدی سیستم درمان و بهداشتی جمهوری اسلامی را آشکار می کند، مسئولان وزارت بهداشت هرگز علاقه ای به دادن آمار دقیق در مورد کمبود کادر پرستاری ندارند و به شیوه های مختلف از دادن آمار واقعی پرهیز می کنند. با این همه و به رغم داده های غیر واقعی وزارت بهداشت، در مواردی آمارهایی اعلام می شوند که تا حدودی عمق فاجعه کمبود کادر پرستاری در ایران را نشان می دهند. برای نمونه، معاون وقت پرستاری وزارت بهداشت جمهوری اسلامی در سال ۹۷ از کمبود ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار کادر پرستاری در ایران خبر داد. رقمی که با توجه به میزان بازنشستگی ۶ هزار پرستار در سال و عدم استخدام همین میزان پرستار جدید برای جایگزینی و نیز با توجه به میزان پرستارانی که به گفته محمد تقی جهانپور، معاون پارلمانی سازمان نظام پرستاری که اعلام کرده است ماهانه حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ پرستار از ایران مهاجرت می کنند، باید اذعان کرد که در شرایط امروز کشور کمبود پرستار در مقایسه با سال های گذشته نه تنها کاهش نیافته، بلکه بیشتر هم شده است.
مهاجرت پزشکان و پرستاران به کشورها دیگر اگر چه امر تازه ای نیست، اما در سال های اخیر گسترش یافته و به امری روتین تبدیل شده است، تا جاییکه محمد تقی جهانپور، مساعد نبودن وضعیت استخدامی، وضعیت مالی و معیشتی، نبود امنیت شغلی و نداشتن تسهیلات رفاهی، فرسودگی شغلی و میزان بالای سختی کار را از عوامل مهاجرت پرستاران به کشورهای غربی عنوان کرده است.
طبق آمارهای منتشره، هم اینک در اغلب کشورهای پیشرفته جهان به ازای هر هزار نفر جمعیت، ۵ تا ۱۰ کادر پرستاری مشغول به کار هستند. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اما این رقم به میزان ۶ /۱ نفر و در بعضی از شهرها به کمتر از یک نفر رسیده است. پوشیده نیست، کمبود کادر پرستاری خصوصا در شرایط شیوع کرونایی که بیمارستان ها و مراکز درمانی با فشردگی مبتلایان کرونا مواجه می شوند، بیش از همیشه وضعیت کاری کادر درمانی و پرستاری کشور را با سختی کار و مشکلات روانی مواجه می کند. وضعیتی که اثرات زیانبار آن مستقیما به چشم بیماران می رود.
حال در چنین وضعیتی از نابسامانی و ناکارآمدی سیستم درمانی کشور و در شرایطی که نیمی از جمعیت کشور دوز سوم واکسن کرونا را تزریق نکرده اند و عملا در معرض خطرابتلا به سویه جدید کرونا و مرگ و میر ناشی از آن قرار دارند، مسئولان جمهوری اسلامی به جای اینکه به فکر سلامت و جان مردم باشند، بیشتر به فکر اجرای هر چه پرسروصداتر مراسم سوگواری در ایام ماه محرم هستند.
در وضعیتی که پیک هفتم کرونا بر گلوی مردم ایران تیغ می کشد و میزان مبتلایان و مرگ و میز ناشی از آن به شدت در حال افزایش است، وحیدی، وزیر کشور جمهوری اسلامی در پاسخ به سوال خبرنگار مهر مبنی بر اینکه آیا امسال هیات ها اجازه دارند در فضای بسته مراسم برگزار کنند یا خیر، با وقاحت تمام و در کمال بی مسئولیتی گفت: بله برگزاری مراسم در فضای بسته با رعایت فاصله گذاری مشکلی ندارد. پاسخ وزیر کشور مبنی بر اینکه برگزاری هیات های سینه زنی و عزاداری ماه محرم در فضاهای بسته بلامانع است، خود دلیل دیگری بر بی توجهی مقامات جمهوری اسلامی نسبت به جان و زندگی مردم است.
این بی توجهی جمهوری اسلامی نسبت به جان و زندگی مردم فقط در مواجهه با پاندمی کرونا نیست، بلکه میتوان آن را در تمام عرصه های جامعه به عینه دید. بی توجهی و بی مسئولیتی جنایتکارانه جمهوری اسلامی در مواجهه با پاندمی کرونا، تنها یک وجه از اقدامات مرگبار این رژیم نسبت به زندگی توده های مردم ایران است. توده هایی که در مواجهه با کرونا، همواره به حال خود رها شده اند و بدون برخورداری از کمترین امکانات بهداشتی و درمانی پیشگیرانه در اتوبوس و مترو کیپ هم ایستاده اند و تنها امیدشان به همان ماسکی است که بر دهان و بینی خود دارند. جمهوری اسلامی نیز بجز توصیه ماسک نه تنها کمترین اقدامی برای مقابله با پیک هفتم کرونا انجام نمی دهد، بلکه با تشویق هیات های مذهبی برای برگزاری مراسم عزاداری محرم در فضاهای بسته، عملا زمینه را برای شیوع بیشتر کرونا و پیامد آن کشتار وسیعتر مردم فراهم می کند. سیاست مرگباری که طی ۴۴ سال تکرار شده و در دوران کرونا به شکلی عریان تر از پیش به اجرا در آمد و اکنون با شروع پیک هفتم کرونا باز هم آشکارتر شده است.
اجرای این سیاست مرگبار جمهوری اسلامی، تنها یک پیام دو سویه برای عموم توده های مردم ایران دارد. سویه اول این پیام این است که استمرار جمهوری اسلامی بجز مرگ و کشتار و سرکوب و بی حقوقی هیچ ثمر دیگری برای کارگران و زحمتکشان ایران ندارد، و سویه دوم این پیام این است که تنها با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان است که می توان از وضعیت مرگبار کنونی رهایی یافت.
نظرات شما