در آستانه بازگشایی مدارس به صورت حضوری پس از دو سال که کرونا عملا میلیونها کودک طبقات محروم جامعه را از آموزش دور کرده بود، بار دیگر وضعیت ناهنجار نظام آموزشی در جمهوری اسلامی گریبانگیر خانوادههای کارگری و دیگر ستمدیدگان جامعه شده است. کشوری که در آن آموزش و پرورش به یکی از نمادهای نظم طبقاتی حاکم و جولانگاه سرمایه و سرمایهداران تبدیل شده است.
به اعتراف رسانههای جمهوری اسلامی تنها هزینه لوازمالتحریر و کیف مدرسه در ابتداییترین و ارزانترین شکل آن برای کودکانی که برای اولین بار روانه مدرسه میشوند به یک میلیون و دویست هزار تومان میرسد و اگر هزینه ثبتنام در مدارس دولتی که میبایست رایگان باشند، لباس فرم و دیگر هزینههای حداقلی و ضروری مانند کفش و کتاب را به آن اضافه کنیم نیمی از حداقل دستمزد یک کارگر را میبلعند. حال اگر یک خانواده کارگری دو کودک مدرسهرو داشته باشد، معادل یک ماه دستمزد یک کارگر حداقلبگیر میشود. آنهم کارگرانی که حتا در تهیه نان شب نیز برای خانوادههایشان درماندهاند.
واقعیت اما دردناکتر از آن است که در رسانههای جمهوری اسلامی انعکاس پیدا کرد. برای نمونه در سایتهای فروش آنلاین تنها قیمت یک مجموعه ۲۹ عددی شامل مداد، پاککن، تراش، جامدادی و خطکش ۹۵۰ هزار تومان است. بهای ارزانترین دفتر ۴۰ برگی ۱۸ هزار تومان و بهای دفتر ۲۰۰ برگی به ۱۰۵ هزار تومان رسیده است. ارزانترین کیف مدرسه نیز ۳۰۰ هزار تومان قیمت دارد. لباس فرم از ۳۰۰ تا ۴۵۰ هزار تومان و بالاخره ارزانترین کفش ۲۵۰ هزار تومان.
از همینرو پیشبینی میشود که متاسفانه بر تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در سالجاری افزوده شود. براساس آمارهای رسمی ۱۵ میلیون و ۹۰۰ هزار کودک در سال تحصیلی جاری باید به مدرسه بروند، اما در حالی که کمتر از دو هفته به آغاز سال تحصیلی مانده و توزیع کتابها آغاز شده است، بهگفتهی مقامات وزارت آ. پ. تاکنون ۱۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشآموز ثبت سفارش کتابهای درسی را انجام داده و هنوز یک میلیون و ۲۰۰ هزار دانشآموز کتابهای خود را سفارش ندادهاند. البته مقامات وزارت آموزش و پرورش خود به وجود ۹۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل اذعان دارند که در واقع میتواند بسیار بیشتر از این رقم باشد.
یکی دیگر از موانعی که تودههای ستمدیده برای فرستادن کودکانشان به مدارس با آن روبرو هستند، هزینه ثبتنام در مدارس دولتی است. به این علت که جمهوری اسلامی بهغیر از حقوق کادر آموزشی، هیچ هزینهی دیگری را تقبل نمیکند، باعث میشود تا مدیران مدارس تمامی دیگر هزینههای مدرسه را به والدین تحمیل کنند.
واقعیت این است که در جمهوری اسلامی سال به سال از بودجهای که میبایست به آموزش و پرورش اختصاص یابد به صورت واقعی کاسته و هم اکنون این بودجه حتا کفاف همان حداقل حقوق معلمان را نمیکند، همان حقوقی که چند برابر زیر خط فقر است و معلمان سالهاست برای افزایش حقوق وارد یک مبارزه پیگیر با رژیم شدهاند. مبارزهای که تاکنون منجر به دستگیری گروهی از پیشروترین معلمان شده است. معلمانی که تعدادی از آنها همچنان در زندان بسر میبرند و تعداد بسیار بیشتری نیز با پروندههای باز قضایی روبرو بوده و با قید وثیقه فعلا آزاد هستند.
در سال ۲۰۱۷ براساس گزارش یونسکو، بهطور متوسط ۴/ ۴ درصد از تولید ناخالص ملی کشورها به آموزش اختصاص یافت. این نسبت در کشورهای پیشرفتهتر سرمایهداری همچون نیوزیلند، آمریکا و انگلستان حتا به بالای ۶ درصد میرسد. اما بودجه آموزش در ایران کمتر از ۲ درصد تولید ناخالص ملی میباشد، یعنی حتا کمتر از نصف متوسط جهانی. همچنین یونسکو با اعلام اینکه سهم آموزش در کشورهای جهان بهطور متوسط ۱۴ درصد از بودجه عمومی دولت است، خواستار افزایش آن به ۱۵ تا ۲۰ درصد شد، اما در ایران این رقم کمتر از ۱۰ درصد است.
بهگزارش خبرگزاری دولتی “ایرنا” میزان بودجه آموزش و پرورش در ایران حتا از میانگین کشورهای خاورمیانه و آفریقا نیز کمتر است. بهگزارش این خبرگزاری و بهنقل از ابراهیم سحرخیز که زمانی معاون وزیر بود، آمده است: “شاید به جز افغانستان هیچ کشوری در دنیا نباشد که سهم آموزش و پرورش آن از بودجه دولتی این قدر کم باشد”. سیاستی که نقش پررنگی هم در کاهش کیفیت آموزش در مدارس دولتی دارد و هم در رانده شدن کودکان تودههای تحتستم جامعه از تحصیل. برای نمونه تعداد بازماندگان از تحصیل در استان محروم سیستان و بلوچستان ۷ برابر میانگین جهانی بازماندگی از تحصیل است.
در حالی که بهطور متوسط سهم دولت از هزینههای آموزشی در جهان ۸۲ درصد و سهم مردم ۱۸ درصد است، بهاعتراف رسانهها و پژوهشخانههای رژیم از جمله مرکز آمار، در ایران سهم مردم از هزینههای آموزش در سال ۹۶ برابر با ۳۲ درصد بود که دو سال بعد به ۴۵ درصد یعنی حدود ۲ و نیم برابر متوسط جهانی رسید و این روند همچنان با سرعت در حال افزایش است.
هم چنین در مدارس دولتی نه فقط از امکانات لازم برای رشد تحصیلی، جسمی و روحی و پرورش خلاقیتها در کودکان خبری نیست، بلکه هر کلاس پذیرای ۴۰ دانشآموز است و همین مساله باعث میشود تا معلم نتواند از نظر آموزشی کیفیت لازم را برای تمامی کودکان ارائه کند. سرانه دانشآموز به ازای یک معلم با توجه به اینکه بخشی از کودکان در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند ۲۳ دانشآموز به ازای یک معلم است که با آمار کشور هند برابری میکند، آنهم با بیش از ۳۱۵ میلیون دانشآموزی که عموما در مدارس دولتی تحصیل میکنند. به گزارش خبرگزاری دولتی ایسنا در سال تحصیلی گذشته مدارس کشور با کمبود ۲۰۰ هزار معلم روبرو بودند.
در حالی که بسیاری از کشورهای جهان براساس برخی ضروریات جامعه سرمایهداری و شرایط حاکم بر آن کشورها، از میزان مشارکت بخش خصوصی در آموزش و پرورش کاسته و برای نمونه در انگلستان از ۱۲ درصد به ۶ درصد رسیده است، در ایران اما این روند معکوس است. براساس گزارش بانک جهانی در فاصله سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۷ ایران بالاترین نرخ خصوصیسازی در آموزش و پرورش را داشته است.
به اعتراف مقامات وزارت آموزش و پروش هم اکنون حدود ۶۰ درصد از مدارس کشور نیازمند مقاومسازی و یا حتا تخریب هستند که عملا هیچ اقدامی برای حل این معضل از سوی دولت انجام نمیشود. از این هم بگذریم که جدا از کمبود فضای آموزشی در مدارس دولتی، این مدارس عموما فاقد هرگونه امکانات ورزشی و آزمایشگاهی هستند.
اما در حالی که شرایط فاجعهباری بر مدارس دولتی حاکم است، در مدارس غیردولتی وضعیت بسیار متفاوت است. هم اکنون در ایران ۲۳ نوع مدرسه برای دانشآموزان وجود دارد، پدیدهای که در هیچ کشور دیگری یافت نمیشود. ریشهی پیدایش این تنوع در مدارس نیز باز شدن دست سرمایهداران برای جولان دادن در آموزش و پرورش است. بعد از قیام ۵۷ ادارهی معدود مدارس خصوصی همچون البرز، خوارزمی، هدف و غیره به آموزش و پرورش واگذار شد، اما رفته رفته مدارس خصوصی جدید تحت عناوین مختلف در آموزش و پرورش شکل گرفتند و با سیاستهای حاکم بر جمهوری اسلامی بازارشان به شدت رونق یافت.
بهاعتراف مقامات وزارت آ. پ. ۲ میلیون و پانصد هزار تا ۳ میلیون دانشآموز در مدارس غیردولتی درس میخوانند.
البته مدارس غیردولتی نیز برحسب کیفیت متفاوت هستند و میتوان آنها را نیز در چند درجه متفاوت تقسیمبندی کرد. در برخی از این مدارس جدا از آموزشهای فوق درسی و تستزنی و غیره، زبان دوم خارجی، ورزشهای تخصصی، شنا و یوگا نیز آموزش داده میشود. وعدههای غذایی و اردوهای داخل کشور و خارج کشور یکی دیگر از برنامههای این مدارس است. در “مردمسالاری آنلاین” به تاریخ خرداد ۹۸ زمانی که مدارس هنوز حضوری بودند، به نقل از مادر یکی از دانشآموزان این مدارس آمده است: “البته اردوهای خارجی و داخلی هم دارند. مثلاً دخترم اردوی فرانسه را شرکت کرد و ما حدود ۵۰ میلیون تومان هزینه سفر فرانسه را دادیم. البته امسال سفر شیراز هم داشتند که حدود ۵ میلیون تومان هزینه کردم”.
طبیعیست که هر خانوادهای توان ثبتنام فرزندش در این مدارس را ندارد. مدارسی که تنها پول ثبتنام آن به ۱۰۰ میلیون میرسد و هزینههای دیگر آن گاه تا چند برابر پول ثبت نام است. اینگونه مدارس مختص فرزندان سرمایهداران و مقامات حکومتی است که تمامی آنها فاسد و دزد میباشند.
مدارسی هم هستند مانند مدارس تیزهوشان که هزینههای کمتری دارند، اما در عین حال صدماتی را که این مدارس چه برای قبول شدن در آن و چه در سالهای تحصیل از نظر روحی بر دانشآموزان وارد میکنند خود حدیث مفصلی دارد.
در رده آخر مدارس غیر دولتی، آن دسته از مدارس غیرانتفاعی هستند که اگرچه به دلیل تعداد کمتر دانشآموز در کلاس و برنامههای فوق درسی و مانند آن از مدارس دولتی متمایز هستند اما از سوی دیگر با مدارس “لاکچری” نیز تفاوت بسیار دارند. این گونه مدارس غیرانتفاعی عموما بخشی از گروههای از نظر مالی متوسط را به خود جذب میکنند. آنها به این امید که فرزندانشان بتوانند در آینده از تحصیلات خوبی برخوردار شوند، آنها را حتا با گرفتن وام به این مدارس میفرستند. محمودزاده رئیس سازمان مدارس غیردولتی اعلام کرد برای شهریه این مدارس تا سقف ۳۰ میلیون تومان وام به خانوادههای دانشآموزان پرداخت میشود. جمهوری اسلامی به جای ارائه آموزش با کیفیت و رایگان برای تمامی کودکان، جیب مردم را خالی میکند و آنوقت این خانوادهها میمانند با وامهایی که به هر حال فشار مضاعفی را از نظر مالی به آنها وارد میکند.
هم اکنون مدارس پیش دبستانی تقاضای ۲۵ میلیون تومان شهریه میکنند. شهریه پیش دبستانیهای لاکچری مانند “راه رشد” واقع در شهرک غرب اما ۷۵ میلیون تومان است. شهریه مهدهای کودک نیز باز نسبت به امکانات در حول و حوش مدارس پیش دبستانی است.
بهعبارت دیگر نظام آموزشی در جمهوری اسلامی آنچنان فاجعهبار شده است که از همان ابتدای ورود به مدرسه، کودکان اقشار مرفه جامعه برای مشاغل مدیریتی در بخش خصوصی و پستهای مهم دولتی آماده میشوند و در عوض کودکان تودههای ستمدیدهی جامعه سرنوشتی جز سرنوشت والدین خود نخواهند داشت.
نه فقط کیفیت امکانات آموزشی و پرورشی برای کودکان از طبقات مختلف جامعه متفاوت است بلکه از همه جهات و در لحظه لحظهای که هر کدام از آنها در مدرسه حضور دارند، حضورشان حضوری متفاوت است. تغذیه یک نمونه است. تغذیه یک کودک در مدارس لاکچری با تغذیه کودکان در مدارس دولتی متفاوت است. برای نمونه تنها هزینه روزانه یک عدد کیک و یک عدد ساندویج با آب، یا شیرپاکتی ۳ گوش و یا آبمیوه در میان دو زنگ تفریح روزانه مدرسه از ۵۰ هزار تومان گذر میکند. یعنی یک تغذیه معمولی برای یک کودک در حال رشد برای یک خانواده کارگری بیش از یک میلیون و دویست هزار تومان در ماه آب میخورد. آن وقت طبیعیست کودکی که گرسنه در کلاس حضور مییابد و یا از تغذیه مناسبی برای تامین نیازهایاش به پروتئین، ویتامین و غیره برخوردار نیست در شرایط برابری با کودکی که در مدارس “لاکچری” درس میخواند اساسا قابل مقایسه نیست.
از نظر لوازم آموزشی نیز چنین است. کودک خانوادههای مرفه جامعه از بهترین وسایل آموزشی از نظر مداد، خودکار، دفتر، کیف ووو برخوردار است و همین تمایزات خودش بیانگر همهچیز است. از خودنویسی که غلطک ورق طلا دارد تا قمقمه یک میلیون تومانی، کوله پشتیهای دو میلیون تومانی و یا مدادرنگیهای بالای ۲ میلیون تومان.
ایجاد چنین شرایطی که سیاستهای ضد کارگری طبقه حاکم در آن نقش مهمی دارد منجر به افت شدید تحصیلی در مدارس دولتی شده است. اما باز این تمام معضل نیست. روش آموزشی، تلفیق دین و آموزش و تلاش برای تبلیغ سیاستها و ایدئولوژی جمهوری اسلامی از طریق کتب درسی از دیگر معضلات نظام آموزشی کشور است که بویژه در مدارس دولتی شاهد آن هستیم.
هم اکنون کیفیت و چگونگی آموزش و پرورش کودکان حتا در بسیاری از کشورهای سرمایهداری با جمهوری اسلامی غیرقابل مقایسه است. اگرچه در همین کشورها نیز اشکالات متعددی وجود دارد و برای نمونه در بسیاری از آنها،آموزش از دین کاملا جدا نشده است و یا تمایزات طبقاتی همچنان تاثیر خود را در آموزش کودکان دارد، اما این فاصله بههیچوجه مانند جمهوری اسلامی نیست.
وقتی از آموزش رایگان سخن میگوییم، باید بهطور واقعی رایگان باشد. به این مفهوم که هیچ هزینهای و مطلقا هیچ هزینهای برعهده اولیاء دانشآموز نباشد. هم اکنون در مدارس ابتدایی برخی از کشورهای سرمایهداری نیز همینگونه است.
مدارس و آموزشگاهها باید مطلقاً غیرمذهبی باشند و تدریس هرگونه امور دینی و انجام مراسم مذهبی در مدارس باید موقوف شود. مذهب و دستگاه روحانیت مطلقاً نباید هیچ گونه دخالتی در امور مدارس و برنامههای درسی و آموزشی داشته باشند. آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه، بهرهمندی تمام دانش آموزان به هزینه دولت از غذا، پوشاک، وسایل تحصیل و ایابوذهاب. برچیده شدن مانع کنکور دانشگاهها تا هر کس بر حسب تمایل و استعدادش قادر به ادامه تحصیلات عالی رایگان باشد. دگرگونی بنیادی و انقلابی در نظام آموزشی موجود و اقدام فوری در جهت یک پیکار انقلابی بهمنظور ریشهکن کردن بیسوادی. برقراری نزدیکترین پیوند بین مدرسه و کار اجتماعی مولد، تلفیق آموزش نظری و عملی و بالاخره ایجاد و گسترش مراکز ورزشی و پرورشی، ایجاد کلوپهای مختلف هنری و فرهنگی و دیگر مراکز و مؤسسات تفریحات سالم در جهت شکوفائی و رشد و اعتلاء جسمانی، معنوی و فرهنگی جوانان از جمله اقدامات ضروریست که شرایط را برای تمامی کودکان کشور از هر رنگ و پوست و از هر پیشینه خانوادگی فراهم میسازد و در ایران جز با استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان تحقق آن محال است.
نظرات شما