اعتصاب سراسری: در خدمت کدام هدف؟ اعتصاب سراسری: بعد چه؟

(همانطور که از متن نوشتهٔ زیر مشخص است، تاریخ آن مربوط به دو هفتهٔ پیش است. متاسفانه بخاطر بیماری نتوانستم آن را همان موقع تایپ کنم)

 

چند روزی است زنگ پرطنین انقلاب در فضای جامعهٔ ما بصدا در آمده است. غرش این طنین چنان پر توان است که حتی منجلاب‌ها را هم به تکاپو انداخته است. “حزب توده” و “حزب چپ ایران” را میگویم.

همه جا صحبت از “مرگ بر دیکتاتور”، “امسال سال خون است، سید علی سرنگون است”، “ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم”… است. در بعضی مواقع هم صدای خوش آهنگ “نان، کار، آزادی، حکومت شورایی”، “نه شاه میخوایم نه رهبر، مرگ بر ستمگر” به گوش می‌رسد. و صد البته “تا انقلاب نکردیم، به خانه برنگردیم”،” وای به روزی که مسلح شویم”.

این اوضاع پر تپش اجتماعی چنان مهر خودش را بر افکار اجتماع کوبیده است که همه جا خواست ” اعتصاب سراسری” به یک خواست عمومی تبدیل شده و حتی” هر گاو گند چاله دهانی” هم آنرا تکرار می‌کند.

“حزب توده” می‌نویسد:

«با حرکت به‌سمت سازمان‌دهی یک اعتصاب عمومی و هماهنگ ساختن اعتراض‌های مردمی پیرامون خواست‌های مشترک می‌توان رژیم دیکتاتوری، ظالم، و فاسد حاکم و ارگان‌های سرکوب آن را به‌زانو درآورد!»

(بیانیهٔ حزب توده ایران: درود آتشین به مبارزهٔ قهرمانانهٔ زنان، جوانان و دانشجویان کشور!، ۸ مهرماه ۱۴۰۱)

 

برادر خلفش “حزب چپ ایران” هم به ” سیم آخر” زده و در کنار مطالبهٔ بی بو و بی خاصیت “با گام‌های سنجیده به مقابله با تصمیم‌های سرکوبگرانهٔ حکومت برخیزیم”، چنین می‌گوید:

” با اعتصاب سراسری کمر رژیم را خرد کنیم”

(به نقل از سایت “به پیش”، ارگان تئوریک “حزب چپ”).

 

در این میان اما خبری از” شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” نیست. انگار که بخشی از نیروهای این” شورا” آب شده و به زمین رفته‌اند.

انگار همین چندی پیش نبود که اینها بر مصوبات نشست استکهلم مجدداً تاکید کردند.

انگار همین چند روز پیش نبود که اینها در اطلاعیهٔ “در محکومیت فشار سیستماتیک بر فعالین جنبش‌های اجتماعی” گفته بودند که:

” استمرار اعتراضات و اعتصابات، بیانگر این واقعیت است که پتانسیل و نیروی زمین گیر کردن و در هم شکستن ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد…

در این شرایط متحول فعالین کارگری، پیشروان جنبش‌های اجتماعی و نیروهای چپ و کمونیست تلاش می‌کنند از درون این جنبشها و با اتکا به قدرت جنبش کارگران و زحمتکشان، مبارزه علیه استثمار و ستم و سرکوب را افزایش داده و راه را برای سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، شکل گیری دولت کارگری و شورائی و برقراری آزادی و برابری هموار کنند. ” (۳ شهریور ۱۴۰۱ مطابق با ۲۵ اوت ۲۰۲۲).

و حالا که آن نیرویی که می‌تواند ماشین سرکوب رژیم را” زمین گیر” کرده و” در هم شکند” بیش از دو هفته است که بلا انقطاع به میدان آمده و حتی از نثار جانش به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی دریغ ندارد، خبری از بخشی از نیروهای این” شورای همکاری” نیست. انگار که اینها در آغاز فصل پاییز به خوابی زمستانی فرو رفته و نه گوش‌هایشان فریادهای مردم بجان آمده را می‌شنود و نه چشم‌هایشان قادر بدیدن اینهمه جان فشانی و آمادگی برای سرنگونی رژیم.

تأسف بارتر اینکه در حالیکه بر بستر اعتراضات جاری و اعتصابات دانشجویان حتی جریانات ضد انقلابی به منظور “به زانو در آوردن دستگاه سرکوب رژیم (حزب توده) و یا

” خرد کردن کمر رژیم” (حزب چپ ایران) سازماندهی یک اعتصاب سراسری را می‌طلبند، این” شورای همکاری” طی یک اطلاعیه به تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۱ برابر با ۴ اکتبر ۲۰۲۲ فقط به موضع گیری زیر بسنده می‌کند:

” شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست ضمن حمایت خود از این فراخوان (فراخوان شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران به منظور اعتصاب در روز سه شنبه ۱۲ مهرماه)، از شما می‌خواهد که با آن همراه شده و حمایت فعال خود را به اشکال گوناگون بر علیه جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند”.

—————————–

نوشتهٔ حاضر به بررسی شعار “اعتصاب سراسری” پرداخته، رابطهٔ مستقیم و بی واسطهٔ آنرا با استراتژی مرحله‌ای انقلاب اجتماعی ما نشان داده، تشکیلات پیشبرندهٔ آنرا معرفی می‌کند. بدون یک بررسی همه جانبه از این تاکتیک، حتی اگر روزی هزاربار هم بر آن تاکید کنیم نه می‌توانیم اهمیت آنرا برای پیروزی انقلاب آینده‌مان درک و نه می‌توانیم نیروی فعال موجود در جامعه را برای امر سرنگونی بدرستی سازماندهی کنیم.

تاریخ چهل و چهار سالهٔ جمهوری اسلامی نشان داده است که کارگران و زحمتکشان ایران این رژیم جنایتکار را نمی‌توانند تنها با اعتصاب و یا حتی اعتراضات رادیکال خیابانی بمانند آنچه که در قیام آبان ۱۳۹۸ شاهد بودیم، سرنگون کنند. تنها راه سرنگونی این رژیم، یک قیام مسلحانه به وسعت ایران است. برای این منظور هم طبقهٔ کارگر و سایر زحمتکشان بایستی تدارک نیرو ببینند، چرا که بدون یک نیروی وسیع متمرکز، سازمان یافته و بخشا آموزش نظامی دیده محال است که بتوان به این سرنگونی دست یافت.

در شرایط حساس کنونی که جامعهٔ ما بسمت یک انقلاب می‌رود، بسیج نیروهای وسیع کارگران و زحمتکشان جزو وظایف اساسی کمونیستها ست. بنابراین آنها بایستی تاکتیک‌ها و شعارهایی را انتخاب کرده و برای عملی کردنشان تلاش کنند که مستقیماً به این تجمیع

نیروی لازم بمنظور سرنگونی جمهوری اسلامی منجر شوند. بی دلیل نیست که امروز شعار “اعتصاب عمومی” چنین مقبولیتی یافته و حتی بخش پیشرو جامعهٔ ما یعنی دانشجویان دانشگاه‌ها آنرا اجرایی می‌کنند.

از طرف دیگر این نیز واقعیتی است که طبقهٔ کارگر ایران بزرگترین طبقهٔ جامعهٔ ما را تشکیل داده و جمعیت خانواده‌های کارگری بیش از نصف جمعیت کشور می‌باشد. این وضعیت نشان می‌دهد که بدون وجود طبقهٔ کارگر نمی‌توان از بسیج میلیونی مردم برای ایجاد یک اعتصاب سراسری که منجر به فلج شدن فعالیت‌های اقتصادی (تولیدی، خدماتی) می‌شود صحبتی هم در میان باشد. و دقیقاً بر بستر همین واقعیت است که طبقهٔ کارگر ایران می‌تواند نقش تاریخی خود را بازی کرده و رهبری جنبش سرنگونی برای استقرار حکومت شورایی را در دست بگیرد. این مهم اما بدون دخالت فعال تمامی نیروهای آگاه متعلق به این طبقه حصول نخواهد شد. بنابراین مهمترین وظیفهٔ ما کمونیستها، و بویژه فعالان پیشرو جنبش کارگری در شرایط حاضر پیدا کردن آن کانالها و تشکیلاتی است که پایه‌های یک اعتصاب سراسری را ایجاد کرده و بتواند در تداومش به بسیج میلیونی این طبقه منجر گردد.

تجارب جهانی در این مورد “کمیته‌های مخفی اعتصاب” و “کمیته‌های هماهنگی اعتصاب” را عرضه می‌کنند.

همانطور که در ابتدا متذکر شدم، لزوم عملی کردن شعار اعتصاب سراسری در شرایط جاری کشورمان نیاز به هیچ استدلالی ندارد، چرا که نه تنها نیروهای ضد انقلابی چون “حزب توده” و “حزب چپ ایران” به این نتیجه رسیده‌اند، بلکه دانشجویان شجاع کشور ما هم اکنون دارند این شعار را عملی می‌کنند. در واقع می‌توان گفت که در شرایط حاضر، بحث جنبش کمونیستی این نیست که آیا لزوم عملی کردن شعار اعتصاب سراسری وجود دارد یا نه، بلکه بحث بایستی بر سر این باشد که برای خودمان روشن کنیم این اعتصاب سراسری به دنبال چه اهدافی است و بعد از رسیدن به این اهداف، گام بعدی‌اش چه می‌تواند باشد. طرح اینگونهٔ مسئله، از روند پرشتاب وقایع در ایران سرچشمه می‌گیرد. واقعیت اینست که جامعهٔ ما بسرعتی غیر قابل تصور به سمت یک انقلاب خیز برداشته و جنبش کمونیستی ایران اگر می‌خواهد در روند حوادث دخالتگر باشد، بایستی بتواند از همین الان جامعه را برای اقدام بعدی آماده کند. این “اقدام بعدی”، درست همان چیزی است که کلید درک بهتر شعار “پیش بسوی اعتصاب سیاسی سراسری” را می‌توان از دل آن بیرون کشید.

از آنجا که اعتصاب سراسری تاکتیک این مرحلهٔ جنبش است، بایستی سئوال کنیم، این تاکتیک بایستی بر مبنای چه خصوصیاتی اتخاذ شود؟

یک تاکتیک مبارزاتی بایستی از دو خصیصهٔ مهم برخوردار باشد. اولاً مبتنی بر نیازهای فوری جنبش حی و حاضر در جامعه باشد و دوما در راستای رسیدن به استراتژی مرحله‌ای ما یعنی سرنگونی باشد.

در واقع یک تاکتیک از یک طرف با دو پایش در زمین واقعیات موجود قرار داشته و از طرف دیگر سرش بالا بوده و چشم به هدف دارد، تا ما از مسیر مبارزاتی‌مان منحرف نشویم. تاکتیکی که تنها پاهایش برزمین بوده ولی سرش پایین است و نگاهی به هدف مرحله‌ای ندارد، قطعاً ما را از جاده‌ای که بسمت هدف می‌رود، منحرف کرده، باعث اتلاف نیرو و از دست دادن موقعیت می‌شود، چرا که یک تاکتیک اشتباه و یا ناقص می‌تواند بعنوان مثال باعث نابودی نیروی وسیعی گردد که حول آن متمرکز شده‌اند.

وقتی از این منظر به بحث اعتصاب سراسری برخورد کنیم آن موقع است که بایستی قطعاً برای ما روشن باشد که شعار اعتصاب سراسری ای که از طرف نیروهای رادیکال جنبش کمونیستی مطرح می‌شود بایستی دارای ماهیتی متفاوت با شعاری باشد که از طرف جریانات ضد انقلابی مطرح می‌شود. بنابراین آیا ما محق هستیم اگر سؤال کنیم چگونه این تفاوت بایستی خودش را نشان دهد؟

هر تاکتیکی دارای اهدافی است. هدف شعار “اعتصاب سراسری” تجمع نیروهای هر چه بیشتر مردم است. تا اینجای مسئله نمی‌توان اختلافی را در این تاکتیک بخش رادیکال جنبش کمونیستی با نیروهای ضد انقلاب مشاهده کرد. پس این اختلاف در کجا می‌تواند خودش را نشان دهد؟

این اختلاف، در نحوهٔ استفاده از این نیرویی است که حول این شعار جمع شده است. به زبان دیگر تنها بررسی سیاست‌های نیروهای ضد انقلاب است که می‌تواند ما را در پیدا کردن راه حل یاری دهد.

در حالیکه هدف نیروهای راست ضدانقلابی همچون حزب توده، از تجمیع نیرو، “فشار به رژیم” به منظور به عقب کشاندن آنست، هدف بخش رادیکال جنب‌ش کمونیستی، سرنگونی رژیم می‌باشد. و این نکتهٔ اصلی و اختلاف بنیادین ما با نیروهای ضدانقلاب در طرح شعار “اعتصاب سراسری” است.

اما اگر از منظر یک شخص ثالث به این موضوع نگاه کنیم، بایستی اذعان کنیم که این شخص بدون توضیحات اضافی ما قادر به درک این تفاوت نیست. برای این شخص شعار اعتصاب سراسری یک معنای واحد و مشخص می‌دهد و او قادر نیست تنها با اتکا به این شعار، اهداف سر دهندهٔ آن را متوجه شود.

پس راه حل چیست؟ ما چگونه می‌توانیم همزمان با طرح این شعار، برای خواننده مشخص و روشن کنیم که این شعار متعلق به ماست و نه جریانات ضد انقلابی؟

این سؤال به درستی نشان می‌دهد که طرح شعار اعتصاب سراسری به تنهایی قادر نیست که هویت مطرح کنندهٔ آن را نشان دهد. بهمین دلیل این شعار کافی نیست و بایستی تکمیل شود.

اما چگونه؟

در بالا توضیح دادم که هر تاکتیکی بایستی دو خصیصه داشته باشد. هم با دو پایش بر روی واقعیات جاری جامعه ایستاده باشد و هم سرش رو به جلو و چشم به هدف مرحله‌ای داشته باشد. اگر این خصیصهٔ دوم موجود نباشد این خطر وجود دارد که تاکتیک ما نیروی بسیج شده حول خودش را به کجراه ببرد. و این درست همان خطری است که در طرح شعار “اعتصاب سراسری” به تنهایی، در کمین ما نشسته است. یعنی اگر ما تنها به طرح این شعار که ناشی از نیازهای مبرم موجود در جنبش فعلی است، اکتفا کرده و آن را تکمیل نکنیم در واقع نیرویی را که حول آن بسیج کرده‌ایم به قتلگاه رهنمون شده‌ایم.

برای یک لحظه تصور کنیم که این شعار بتواند میلیون‌ها انسان در بخش‌های مختلف اجتماعی را بسیج نموده، موجب فلج شدن کل دستگاه رژیم، چه ماشین سرکوبگر و چه ماشین بوروکراتیکش گردد. خوب بعدش چه پیش می‌آید؟ آیا با این اقدامات، جمهوری اسلامی سرنگون می‌شود؟ هرگز. ما با این اقدامات تنها می‌توانیم رژیم جمهوری اسلامی را از نظر سیاسی خلع سلاح و فلج کنیم و این خلع سلاح سیاسی، به تنهایی برای سرنگونی رژیم کافی نیست.

تاریخ جمهوری اسلامی به ما نشان داده است که این رژیم جنایتکار تا آخرین نفس و آخرین فشنگ برای در قدرت ماندن استفاده کرده و هیچگاه تسلیم مردم نخواهد شد. این رژیم حتی با مطالبات صنفی بخش‌های مختلف اجتماعی مقابله کرده و به هیچ وجه حاضر نیست کوچکترین امتیازی به این جنبش‌های مطالبه گر بدهد. فلسفهٔ رژیم بر این اصل استوار است که سنگرش را با تمام وسایل موجود حفظ کند. اگر اینجا و آنجا مجبور به دادن قول‌هایی می‌شود، تنها بخاطر سردرگم کردن و به بیراهه بردن نیروی مطالبه گر است و نه به معنای یک سانتی متر عقب نشینی از مواضعش.

بنابراین پر واضح است که وقتی رژیمی با مطالبات صنفی و ابتدایی جامعه اینگونه برخورد می‌کند، انتظار تسلیم داوطلبانهٔ قدرت سیاسی‌اش به مردم یک توهم خطرناک بیش نیست.

این رژیم جنایتکار در لحظهٔ قیام مسلحانهٔ مردم به منظور سرنگونی‌اش قطعاً با سبعیتی صدها برابر آنچه که با مردم ماهشهر، مردم زاهدان و یا با مقر احزاب کرد مستقر در اقلیم کردستان کرد، با قیام کنندگان خواهد کرد. بنابراین ما بایستی این واقعیت را به روشنی و بدون پرده پوشی برای کارگران و زحمتکشان جامعه‌مان توضیح داده و آنها را آمادهٔ چنین وضعیتی بکنیم. هر گونه اختفا این واقعیت و هر گونه عدم آماده کردن مردم برای این شرایط، که با توجه به روند سریع حوادث در ایران، می‌تواند بزودی صورت تحقق بخود بگیرد، به مسلخ بردن این نیروی میلیونی است.

اگر از منظر این واقعیت غیر قابل اجتناب بخواهیم به شعار اعتصاب سراسری نگاه کنیم، آن موقع است که متوجه ناکافی بودن این شعار می‌شویم، چرا که این شعار هنوز هیچ چیزی در مورد هدف پیش روی جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان، یعنی لزوم سرنگونی جمهوری اسلامی، به ما نخواهد گفت و نیازمند تکمیل است. این تکمیل معطوف به سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی است.

بنابراین بایستی این شعار را بدین‌گونه تکمیل کرد:

“پیش بسوی اعتصاب عمومی و قیام مسلحانهٔ سراسری”.

تنها طرح اینگونهٔ این شعار است که هم خط فاصل روشنی بین ما و نیروهای ضد انقلابی مطرح کنندهٔ شعار “اعتصاب سراسری” می‌کشد و هم به کارگران و زحمتکشان ایران مقدمات برداشتن گام بعدی را نشان داده، آن‌ها را آمادهٔ مقابلهٔ سرنوشت ساز و قطعی خواهد کرد. قیام مسلحانهٔ سراسری.

بهنام کرمی

۲۵ مهر ۱۴۰۱

۱۷ اکتبر ۲۰۲۲

POST A COMMENT.