بحران سیاسی که جامعه ایران را فراگرفته است هیچ راهحلی در چهارچوب نظم موجود ندارد. طبقه حاکم نه میتواند از طریق رفورم بر آن غلبه کند و نه سرکوب و کشتاری که روال تا کنونی جمهوری اسلامی برای مهار آن بوده است، کارساز خواهد بود. دلایل آن را سازمان ما از دیماه سال ۹۶ تاکنون مکرر در نشریه کار توضیح داده است. این بحران جز با یک تغییر که نخستین شرط آن سرنگونی جمهوری اسلامی و درهم شکستن دستگاه دولت استبدادی موجوجود است، حتی تعدیل آن نیز محال خواهد بود.
اساساً وقتیکه یک بحران سیاسی در چنین ابعادی در هر کشوری شکل میگیرد، نقطه پایانی است بر حکومت کردن بر مردم به شیوهای که تاکنون طبقه حاکم، فرمانروائی کرده و سلطه خود را حفظ کرده است. هیچ تحلیلی هم روشنتر از خود اتفاقاتی که در این چند سال در ایران رخداده، صحت آن را اثبات نمیکند.
جمهوری اسلامی این واقعیت را خوب میداند که راه رفورم و حک واصلاح نظم موجود بسته است و شکست آن از سالها پیش آشکارشده است. سران و مقامات رژیم بهدفعات حتی آشکارا گفتهاند که با هرگونه عقبنشینی برای بهاصطلاح اصلاح نظم موجود، مردم دو گام بزرگ برای برانداختن این نظم برمیدارند. چراکه خودشان میدانند این نظم نه ظرفیت اصلاح دارد و نه مردمی که بیثمری آن را تجربه کردهاند، به اصلاح آن باور دارند. بنابراین، جمهوری اسلامی تنها راهی را که برای ادامه حیات خود برگزیده است، تکیه کامل بر نیروی نظامی و توسل به قهر و سرکوب است. اما آیا با این شیوه در شرایطی که طبقه حاکم ازنظر سیاسی بهکلی در میان مردم بیاعتبار است و بحران انقلابی کشور را فراگرفته، توانستهاست حتی اندکی بحران را تخفیف دهد؟
به روند رویدادهای سیاسی ایران در طول ۵ سال گذشته که نگاه کنیم، جمهوری اسلامی تمام ظرفیت و قدرت سرکوب خود را در این سالها به کار گرفته است. جنبشهای تودهای را که گاه سراسری و گاه محلی و منطقهای شکلگرفتهاند، به بیرحمانهترین شکل ممکن سرکوب کرده و در جریان قیام آبان ماه ۹۸، صدها تن از مردم ایران را کشتار کرد و هزاران تن را به بند کشید. اما پی آمد هر سرکوب و وحشیگری نه مهار جنبش، بلکه اعتلای پردامنهتر و گستردهتر آن بوده است. اکنون ما به نقطهای رسیدهایم که یک جنبش انقلابی تعرضی و گسترده به مدت ۹ هفته، لحظهای رژیم را آرام نگذاشته است. در این مدت، میلیونها تن از مردم به اشکال بسیار متنوعی از مبارزه ، اعتصابات، تظاهرات تودهای، نبردهای خیابانی، سنگربندی و درگیری با نیروهای سرکوب، قیامهای محلی، تظاهرات موضعی، ترور، به آتش کشیدن مراکز نظامی و مذهبی، شعار سردادن دستهجمعی شبانه از درون منازل و پشت بامها، ناامن کردن مراکز عمومی برای مزدوران و وابستگان رژیم … روی آوردهاند.
رژیم هر کاری که برای سرکوب مردم از دستش برمیآمد، انجام داده است. در کردستان، وحشیانهترین و بیرحمانهترین شکل سرکوب و کشتار را علیه مردم به کار گرفت. حکومتنظامی اعلامنشدهای را به مرحله اجرا گذاشته و با گسیل دهها هزار نیروی نظامی جدید با سلاحهای سنگین ، این منطقه را کاملاً میلیتاریزه کرده است. در سراسر ایران که دهها هزار آدمکش مسلح را به خیابانها آورده ، تاکنون لااقل ۱۸۰۰۰ تن از مبارزان بازداشت و نزدیک به ۴۵۰ تن توسط آدم کشان نیروهای مسلح به قتل رسیدهاند. اخیراً سخنگوی قصابخانه آدمکشی اسلامی موسوم به قوه قضائیه، ضمن تهدید مردم ایران به کشتاری از نمونه سالهای ۶۰ اعلام کرد:” تاکنون در شهر تهران ۱۱۱۸ کیفرخواست صادرشده است. ۲۴۳۲ محکومیت هم در سراسر کشور صادرشده است.” وی البته نه توضیح داد که این احکام چه بوده است و نه از تعداد بازداشتشدگان آماری ارائه داد.اما تاکنون خبر از صدور ۵ حکم اعدام انتشاریافته است.
بااینهمه نهفقط سرکوب و کشتار، تهدید و احکام صادره کمترین تأثیری بر عزم و اراده مردم به ادامه مبارزه نداشته، بلکه همانگونه که مبارزات چند روز گذشته آشکارا نشان داده است، مصمم به ادامه مبارزه تا پیروزیاند. نهفقط اعتصابات دانشجوئی و تظاهرات خیابانی ادامه یافته، بلکه اعتصابات کارگری نیز در چند روز اخیر پیدرپی در حال افزایش بوده است. این اعتصابات در شرایط بحرانی موجود میتوانند بهسرعت سیاسی شوند و به یک جنبش سیاسی بزرگ کارگری شکل دهند. همین واقعیتها بهوضوح نشان میدهد که سرکوب، بازداشت، شکنجه، کشتار و اعدام هم راهی برای نجات رژیم نبوده و نیست.
این را دیگر همه میدانند که تا به امروز تمام پرسنل پلیس، سپاه پاسداران، بسیج، وزارت اطلاعات و حتی بازنشستههای این نیروهای سرکوب، وارد جنگ با مردم ایران شدهاند. اگر آنها تاکنون نتوانستهاند حتی در کوتاه مدت اوضاع را تحت کنترل درآورند، تنها نیروی دیگری که رژیم در اختیار دارد و میتواند آن را به مقابله با مردم گسیل دارد، ارتش است که ظاهراً تاکنون علنی و مستقیم وارد این جنگ نشده است. اما حتی گسیل ارتشیان هم تغییری در اوضاع به نفع رژیم ایجاد نخواهد کرد. ارتش میخواهد چه کند که تاکنون دیگر نیروهای مسلح انجام ندادهاند؟ وقتیکه نیروهای سرکوب به گفته خودشان از فاز انتظامی وارد فاز نظامی شدند و از مهمات جنگی استفاده کردند، آخرین تهدیدشان را نیز برای ترساندن مردم عملی کردند و نتیجه نداد. ورود ارتش فقط میتواند تعداد نیروهای نظامی را در شهرها و خیابانها افزایش دهد و همان کاری را ادامه دهد که تاکنون پلیس و سپاه و بسیجی انجام دادهاند و نه چیزی بیش از آن. ورود ارتش اما آسیبپذیری رژیم و فروپاشی نیروهای نظامیاش را تسریع خواهد داد. چون در شرایطی که عموم مردم وارد یک نبرد سراسری با رژیم شدهاند، سربازان که فرزندان همین مردمِ توی خیابان و در حال اعتصاباند، وارد جنگ علیه مردم نخواهند شد. تجربه انقلاب شکست خورده سال ۵۷ نشان داد که آنها به مردم میپیوندند و سلاح خود را بهسوی دشمنان مردم برمیگردانند. درجهداران و حتی افسران جزء ارتش نیز همانهایی نیستند که در سپاه و پلیس سازماندهی شدهاند. گرچه آنها نیز جزئی از نیروهای مسلح پاسدار نظم موجودند و تجربه در تمام کشورهای جهان نقش سرکوبگرانه ارتش علیه مردم را در صدها و هزاران مورد نشان داده است، اما همواره به آنها گفتهاند که وظیفهشان دفاع از مرزهای کشور است. لااقل گروهی از آنها در برخورد با مردم دچار تناقض میشوند و اگر هم به مردم نپیوندند روحیهشان را از دست میدهند و کل نیروهای مسلح رژیم را متزلزل و تضعیف خواهند کرد. بنابراین برای تقویت نیروهای مسلح سرکوبی که هماکنون خسته و فرسوده و روحیهشان تضعیفشده است، ورود ارتش مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه افزایش خواهد داد.
اما در سوی دیگر این نبرد، بهرغم اینکه جنبش انقلابی تودههای مردم ایران، همچنان استوار و پیگیر باروحیهای بالا به مبارزه ادامه میدهد، باید اذعان کرد که ضعفهای بزرگ این جنبش همچنان پابرجاست. فاقد سازماندهی سراسری و رهبری است. بدیل روشنی ندارد. شعارها از مرحله مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای فراتر نرفته است . هنوز میلیونها تن از مردم مخالف رژیم وارد صحنه رودرروئی مستقیم و علنی نشدهاند، هنوز طبقه کارگر بهعنوان یک نیروی متشکل با اعتصابات سرا سری در صحنه حضور نیافته است. تحت چنین شرایطی و با بهرهگیری از همین ضعفهای جنبش است که رژیم ورشکسته و متزلزل تاکنون توانسته به حیات خود ادامه دهد و البته تلاش دارد با همین نیروهای مسلحی که پیوسته در حال تضعیف شدن است، تا روزی که در جریان یک انقلاب و قیام مسلحانه سراسری سرنگون نشده، در برابر مردم بایستد.
بنابراین، آنچه اکنون در برابر مردم ایران قرار دارد و میباید بر آن فائق آیند، تلاش برای برداشتن این مانع نظامی از طریق درهم شکستن نیروهای مسلح رژیم است. چگونه این کار عملی است؟ اصلیترین وظیفه در این راه، تلاش برای پیوستن میلیونها کارگر با اشکال مبارزه مختص خود به این مبارزه است که میتواند نه فقط رژیم را بهکلی ازنظر سیاسی و اقتصادی، بلکه حتی نظامی فلج کند. شرایط سیاسی کنونی برای حضور میلیونی کارگران فراهم است و همانگونه که گفته شد، در هفتههای اخیر شاهد افزایش روزافزون اعتصابات کارگران بودهایم که برخی با شعارهای مستقیماً سیاسی، به اعتصاب روی آوردهاند. باید برای ارتقاء و گسترش این اعتصابات تلاش کرد.
اصلیترین وظیفه در اینجا بر دوش تشکلهای علنی و مخفی کارگری، کارگران آگاه و پیشرو در واحدهای تولیدی و خدماتی و سازمانهای سیاسی مدافع طبقه کارگر است. اما امروز وظیفه هر مبارزی است که با هر امکانی که در اختیار دارد، به برپائی این اعتصابات یاری رساند و کارگران را به برپائی اعتصابات تشویق کند. علاوه بر این، برای درهم شکستن نیروی سرکوب که تکیهگاه اصلی بقاء رژیم محسوب میشود، ضروری است که برای ادامه مبارزه و وارد آوردن ضربات روانی بر رژیم و نیروهای مسلح آن، همین اعتصابات، راهپیماییهای تودهای، تظاهرات تودهای و تظاهرات موضعی کنونی ، سردادن شعارهای شبانه بهویژه از بلوکهای ساختمانی که جمعیت زیادی در آنها حضور دارند، شعارنویسی در مراکز عمومی، ادامه یابند. علاوه بر این باید سراسر کشور را برای نیروهای سرکوبگر، مزدور و جیرهخوار وابسته به رژیم ناامن کرد تا جایی که آنها دیگر جرئت نکنند حتی در مراکز عمومی با لباس فرم حضور پیدا کنند. نظیر آنچه اکنون آخوندها با آن مواجه شدهاند.
مردم ایران در جریان مبارزات اخیر خود به اشکال و شیوههای مختلفی از مبارزه روی آوردهاند. یکی از این اشکال نوعی مبارزه چریکی شهری توسط خود مردم است که اقدامات نظامی علیه رژیم و ارگانهای نظامی و نهادهای مذهبی آن را سازمان دادهاند. در طول دو ماه اخیر، تعدادی از مراکز نظامی و مذهبی به آتش کشیده شدند و تعدادی از مزدورانی که در سرکوب و کشتار مردم نقش داشتهاند، بهعنوان مجازات، ترور شدهاند. باید در شرایط سیاسی کنونی این شکل از مبارزه را تقویت کرد و اقدامات آن را افزایش داد. باید برای افزایش این واحدهای رزمی و عملیات چریکی تلاش نمود. این وظیفهای است بهویژه بر دوش جوانان که گروههای کوچک سه تا پنجنفره جوخههای رزمی را با گزین کردن افراد کاملاً مطمئن تشکیل دهند و عملیات نظامی علیه رژیم و مراکز سرکوب آن را گسترش دهند.
در این مسئله جای بحث نیست که در تمام کشورهای جهان، مردم همواره طالب صلح و آرامشاند. این طبقات حاکم مرتجع و دولتهای آنهاست که به خشونت و قهر علیه مردم متوسل میشوند و گاه رژیمهایی از نمونه جمهوری اسلامی به مردم حتی اعلانجنگ میدهند و با وحشیانهترین شکل ممکن با سلاحهای جنگی مردم را کشتار میکنند. اینجا دیگر نهفقط حق بلکه وظیفه مردم است که علیه جلادان ستمگر دست به سلاح ببرند و آنها را سرنگون کنند. این کاری است که بالاخره تودههای مردم ایران با قیام مسلحانِه تودهای، آن را عملی خواهند کرد. اما وظیفه جوخههای رزمی نه قیام است و نه سرنگونی رژیم. وظیفه آنها تدارک نظامی قیام مسلحانه، گردآوری سلاح، آموزش نظامی و ساختن انواع بمب و دیگر سلاحهای دستساز و غیره برای مبارزه است. علاوه بر این، در لحظه کنونی وظیفه آنها مجازات مزدوران، ناامن سازی محیط برای آنها، تضعیف روحیه دشمن، ضربه زدن به دستگاه نظامی و مذهبی است. باید همهجا را برای نیروهای دشمن ناامن کرد. آنچه تا به امروز انجامگرفته باید تشدید شود. ترور کسانی که مردم را به گلوله میبندند یک شیوه برحق مبارزه در شرایط کنونی است. به آتش کشیدن مراکز نظامی و مذهبی یک اقدام عملی برای ناامن سازی محیط برای دشمن، پراکندهسازی و تضعیف روحیه آنهاست. مزدوران رژیم در هر خیابان ، کوچه و ساختمانی که زندگی میکنند، برای مردم محل شناختهشدهاند و در محاصره مردم قرار دارند. آنها هرلحظه باید در اضطراب و ترس بسر برند. جوجههای رزمی باید نخست با استفاده از تمام وسایل ممکن با آنها اتمامحجت کنند. از آنها بخواهند بهجانب مردم بازگردند، دست از جنایت بردارند و تهدید شوند چنانچه بخواهند در صفوف دشمن باقی بمانند و به اعمال جنایتکارانه خود ادامه دهند، مجازات خواهند شد. جوخههای رزمی باید سنگینترین مجازات را علیه کسانی اعمال کنند که در سرکوب و کشتار مردم نقش دارند. آنها از قبل باید بدانند که ترور میشوند و حتی محل زندگی آنها به آتش کشیده خواهد شد. اکنون جنبش به مرحلهای ارتقاءیافته که سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی مردم بیش از هر زمان دیگر در دسترس قرار دارد. دریایی از خون میان ستمگران حاکم و مردم فاصله است. این مردم دیگر به چیزی جز سرنگونی تمام نظم موجود رضایت نمیدهند. فقط این مانده است که با در هم شکستن نیروی نظامی رژیم بهعنوان تکیهگاه اصلی آن، آخرین ضربه را به آن وارد آورد. پیروزی مردم و سرنگونی جمهوری اسلامی از هماکنون قطعی است.
نظرات شما