طی روزها و هفته های اخیر، توسط تعدادی از زندانیان سیاسی زن، نامه ها و گزارش های تکان دهنده ای از وضعیت مرگبار حاکم بر زندان های جمهوری اسلامی به بیرون از زندان ارسال و در شبکه های اجتماعی منتشر شده اند. مضمون اصلی همه این گزارش ها، روایت های تکان دهنده ای از شکنجه و آزار سیستماتیک زندانیان سیاسی و غیر سیاسی توسط بازجویان و زندانبانان آدمکش جمهوری اسلامی است که به روشنی وضعیت نفس گیر زندانیان زن را در زندان های مختلف جمهوری اسلامی بازتاب می دهند.
اولین نکته ای که در گزارش های اخیر وجود دارد و باید بدان توجه کرد، اسامی روایت کنندگان است که جملگی از زندانیان سیاسی زن هستند. زنانی که در زندان های مختلف جمهوری اسلامی دوران حبس خود را می گذرانند و اکنون با خطر کردن و پذیرش آگاهانه اقدامات روشنگرانه خود، مقاومت و پایداری زنان در درون زندان ها را با مبارزات سلحشورانه زنان ایران در کف خیابان ها گره زده اند.
لیلا حسین زاده، نرگس محمدی، بهاره سلیمانی، سپیده کاشانی و عالیه مطلب زاده از جمله زندانیان زنی هستند که طی روزها و هفته های گذشته با نوشتن نامه های سرگشاده و انتشار آن در شبکه های مجازی، توانسته اند گوشه هایی از وضعیت اسفبار زندانیان زن را در زندان های جمهوری اسلامی به گوش مردم ایران و جهان برسانند.
لیلا حسین زاده، فعال دانشجویی و زندانی سیاسی که اخیرا به طور موقت از زندان عادل آباد شیراز آزاد شد، با انتشار یک رشته توئیت در حساب کاربری خود با نوشتن اینکه در زندان عادل آباد “همه چیز ممنوع است”، وضعیت بند زنان بویژه زنان جرائم عادی این زندان را “هولناک” توصیف کرده است. او در یادداشت خود نوشته است: “رسیدگی پزشکی به معنای دقیق کلمه فاجعه است. پاسخ به زندانی دیابتی با زخم پایی که هر دم گسترده تر می شد، تنها یک کلمه بود،”طبیعی است”. “بی هیچ تمهیداتی افراد را با “اچ آی وی” مثبت یا هپاتیت رها می کردند”. پاسخ نگهبان به وضعیت “الهام افکاری”، زندانی سیاسی و خواهر زنده یاد نوید افکاری، زمانی که در اعتصاب غذا بود و خون بالا می آورد، فقط دو کلمه بود، “بمیره، به دَرَک.”
لیلا حسین زاده در چرایی نوشتن این یادداشت روشنگرانه خود که تنها ۶ روز پس از آزادی موقت اقدام به انتشار آن کرده است، نوشته: “ما از زندان می رویم، اما زندان از ما نمی رود، چشمان تک تک هم اتاقی هایم وقتی روی زمین می کشیدنم و حتی فرصت آغوش و بوسه ای، و فرصت یک خداحافظی نداشتم، روی شانه ام مانده. باید بنویسم تا چشمانشان را از دوشم زمین بگذارم، تا قلبم که حالا یک گوشه اش عادل آباد است، آرام بتپد.”
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر که چند سالی است در زندان اوین بسر می برد، با ارسال نامه ای به جاوید رحمان از آزار جنسی و فیزیکی زنان بازداشت شده در اعتراضات چند ماه اخیر سخن گفته است. او با اعلام اینکه خود آثار شکنجه و خشونت جنسی را بر بدن بازداشت شدگان دیده است، در رابطه با اعمال خشونت جنسی بر آنان نوشته است: گروهی از زنان که از سلول های انفرادی، بازداشتگاه های غیر رسمی و زندان های دیگر به بند عمومی زنانِ زندان اوین منتقل شده اند، روایات تکان دهنده ای از آزار جنسی داده اند.
سپیده کاشانی یکی دیگر از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین است که در اقدامی دلیرانه با نوشتن نامه و ارسال آن به بیرون، جزئیات بیشتری از آزار جنسی و شکنجه های هولناک روحی و جسمانی اعمال شده بر خود، همسرش-هومن جوکار- و دیگر زندانیان سیاسی را شرح داده است. سپیده کاشانی، از بازداشتی های پرونده فعالان محیط زیستی است که از سال ۹۶ تا به امروز در زندان اوین محبوس است. او علاوه بر شرح آزار جنسی و شکنجه های اعمال شده بر خود، در مورد همسرش هم نوشته است، هومن را برای اعتراف گیری حتی به پای چوبه دار و اعدام ساختگی برده اند. این فعال محیط زیستی، در مورد چگونگی دادگاه خود و دیگران هم اعلام کرده است: “قاضی حکمی را قرائت کرد که بازجو خواسته بود، دفاعی در کار نبود، دادگاه نمایشی و کیفرخواست هم ساختگی بود”.
در کنار این سه زندانی سیاسی زن، بهاره سلیمانی نیز در تاریخ دوم بهمن ۱۴۰۱، از بند زنان زندان اوین نامه ای به بیرون فرستاده و در این نامه علاوه بر تحمل فشار و آزار زندانبانان، از رفتار “لمپنی” و “شعبان بی مخی” معدود زندانیان سلطنت طلب بر دیگر زندانیان سیاسی سخن گفته است. بهاره سلیمانی از دیماه گذشته به اتهام “مشارکت در اداره یک گروه غیر قانونی” و “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۶ سال و ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شده است. او پس از شرح مبسوطی از مصائب درون بند زنان اوین، در فراز پایانی نامه اش خطاب به همه آنانی که در صدد بازگرداندن تاریخ به عقب هستند، نوشته است: “تاریخ هرگز به عقب باز نخواهد گشت. ما هم تا پای جان مبارزه خواهیم کرد و اجازه تجربه و تکرار دوباره ظلم و ستم و تباهی و استبداد را نخواهیم داد. ما در مقابل بد و بدتر به بد تن نمی دهیم و معتقدیم که در درون بد، بدترین نهفته است.”
پنجمین مورد از مطالب ارسالی از درون زندان به بیرون، انتشار کلیپ سرود خوانی تعدادی از زندانیان بند زنان اوین است که به صورت جمعی سرود “بلا چاو” را می خوانند. این کلیپ صوتی طی یک تماس تلفنی که عالیه مطلب زاده- فعال حقوق زنان و نایب رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات- از درون زندان به بیرون داشته، منتشر شده است. روحیه بالای زنان زندانی، اراده سترگ و نیروی مقاومتی که در صدای جمعی آنان به هنگام خواندن سرود “بلا چاو” موج می زند، تماماً بیانگر تداوم مقاومت سلحشورانه زنان قهرمانی است که طی ماه های گذشته در کف خیابان های ایران جشن روسری سوزان به راه انداختند، شعار “زن، زندگی، آزادی” را “پر تپش تر از حیات” و “سر سبزتر از جنگل” در جای جای ایران فریاد زدند و با پرچم جان در مقابل سرکوبگران جمهوری اسلامی ایستادند. زندانیانی که صدای خنده ها و شوق مقاومت آنان، خاری در چشمان بازجویان و شکنجه گران است. زندانیانی که سرشار از زندگی اند و با پایداری خود مرگ را به زانو در آورده اند و اُبهت زندانِ را شکسته اند.
آنچه در نامه ها و گزارش های ارسالی این تعداد از زندانیان بیان شده است، جملگی تکمیل کننده پازلی هستند که در یک سوی آن، شکنجه است و بازجویی و محرومیت از ابتدایی ترین حق حیات برای زندانیان و در سوی دیگر آن، مقاومت و پایداری و تسلیم نشدن در مقابل زندان و سرکوب و شکنجه. در یک سوی آن، وحشت و مرگ و ویرانگری است که جمهوری اسلامی می خواهد اُبهت زندان را در ذهنیت جامعه و توده های مردم ایران نهادینه کند و در سوی دیگر آن، امید به پیروزی، امید به عبور سرفرازانه از دهلیزهای شکنجه و مرگ، امید به در آغوش کشیدن شادمانی های یک زندگی عاری از ستم و سرکوب و استثمار، که این چنین در مقاومت و پایداری هزاران زندانی زن و مرد محبوس در زندان های جمهوری اسلامی تبلور یافته است. زندانیانی که با استقامت خود اُبهت زندانِ را شکسته اند و با ایستادگی و قهرمانی های خود، بذر شجاعت و دلیری را در بیرون از دیوارهای بلند زندان در میان جامعه و توده های مردم ایران می افشانند.
اگر چه بیان اِعمال شکنجه های مرگبار زندان های جمهوری اسلامی و فراتر از آن اِعمال آزار جنسی بر زنان و مردان دستگیر شده موضوع تازه ای در نظام جمهوری اسلامی نیست، اما آنچه اینگونه اقدامات زندانیان را برجسته کرده است، همانا شجاعت و دلیری آنان است که با انجام اینگونه اقدامات مبارزه جویانه، شکستن اُبهت و بی اثر شدن کارکرد زندانِ سیاسی را در جامعه بازتاب می دهند.
فراموش نکنیم وقتی از مقاومت زندانیان بویژه زندانیان زن صحبت می کنیم، صحبت از زندان های مخوف جمهوری اسلامی است. صحبت از سرکوب و شکنجه و کشتار در زندان های رژیمی است که در آن “مزد گورکن از آزادی آدمی افزون” است. صحبت از شکنجه و بازجویی و شلاق و داغ و درفش در نظامی قرون وسطایی همانند جمهوری اسلامی است، که زنان جامعه در بیرون از زندان از حق و حقوقی انسانی خود، برخوردار نیستند تا چه رسد در درون زندان و در زیر دست و پای بازجویان آدمکش و شکنجه گر. وقتی از زندان های جمهوری اسلامی سخن می گوییم، فراموش نکنیم که از دم و دستگاه سیستم قضایی یک رژیم به غایت ارتجاعی و ضد زن حرف می زنیم. رژیمی که خود و دستگاه آدمکش قضایی اش با انواع قوانین نوشته و نانوشته زنان را به بیرحمانه ترین شکل ممکن در جامعه سرکوب و آنان را از ابتدایی ترین حق و حقوق شان محروم کرده اند.
طبیعتا در رژیمی همانند جمهوری اسلامی که در بیرون از زندان و در مقابل نگاه جهان و جهانیان، این چنین زنان جامعه را سرکوب می کند، اینچنین آنان را به بند کشیده است، اینچنین آنان را از داشتن حق انتخاب پوشش محروم کرده است، روشن است که بازجویان و زندانبانان شکنجه گر و زن ستیز آن در درون زندان ها، در اتاق های امن شکنجه و در پستوهای بازجویی و داغ و درفش چه رفتار وحشتناکی با زنان زندانی خواهند داشت. ارزش مقاومت زنان در زندان های جمهوری اسلامی را باید در چنین وضعیتی دید و سنجید و بدان اعتبار بخشید. تنها با وقوف از شرایط مرگبار زندان های جمهوری اسلامی است که می توان ارزش مقاومت هزاران زندانی گمنام، بویژه زندانیان زن را دریافت، مقاومتشان را ستود و بی وقفه برای آزادی بی چون و چرای آنان مبارزه کرد.
فراموش نکنیم، جمهوری اسلامی بقای خود را با سرکوب و کشتار و زندان گره زده است. آنچه اکنون در بیرون و درون زندان ها شاهدش هستیم، نه اقتدار رژیم و زندانبانان، که همانا ترس آنان از شهامت و مبارزات دلیرانه توده های مردم ایران است که در شرایط کنونی سرکوب را پشت سر گذاشته و از آن عبور کرده اند.
به یاد داشته باشیم، به روال معمول، وقتی یک زندانی با قرار وثیقه سنگین به طور موقت آزاد می شود، این وثیقه سنگین همانند زنجیری بر دست و پای زندانیان آزاد شده سنگینی می کند و چه بسا به طور موقت آنان را به کنش های محافظه کارانه در مقابل رژیم بکشاند. پدیده ای که در شرایط رکود بسیار محسوس است. اما اکنون جامعه ما در شرایط دیگری است، جامعه کنونی ایران در موقعیت انقلابی و در آستانه ورود به تحولات بزرگ اجتماعی است. در چنین شرایطی است که مقاومت و واکنش دلیرانه زندانیان در درون زندان ها دو چندان شده است. در چنین وضعیتی است که زندانیان به رغم دادن وثیقه های سنگنین، همینکه پایشان به بیرون می رسد، صدای گوش خراش زنجیر و وثیقه های سنگین را به هیچ می گیرند، تا انعکاس صدای زندانیان بی صدا در بیرون از زندان باشند. تا راوی روایت زندان هایی باشند که در آن “همه چیز برای زنان ممنوع” است. تا زخم “آزارهای جنسی” نشسته بر جان و روان همبندان خود را به بیرون از زندان پژواک دهند. تا بذر مقاومت را از درون زندان در جای جای ایران بیفشانند، تا چشم هایی را که از روزهای داغ و درفش بر شانه هایشان مانده است، بر زمین بگذارند و برای ما که در بیرون اززندان هستیم، بازگو کنند: “ما از زندان می رویم، اما زندان از ما نمی رود”.
نظرات شما