اعتصاب بزرگ کارگران پروژهای صنعت نفت که نخستین جرقههای آن در پتروشیمی سلمان فارسی (۲۲ فروردین) و پترو پالایش دهلران (۲۶ فروردین) زده شد، با ورود کارگران اکسیر صنعت شاغل در پروژه پالایشگاه آبادان و تعطیل کار در چند کارگاه و شرکت دیگر در اول اردیبهشت، عملاً وارد یک اعتصاب سراسری شد.گروهگروه از کارگران پروژهای شاغل در مراکز مختلف نفت و گاز و پتروشیمی به اعتصاب پیوستند. این اعتصاب که با دو خواست محوری افزایش ۷۹ درصدی مزد و ۲۰ روز کار ۱۰ روز استراحت آغاز شد در ظرف یک هفته بیش از ۱۱۰ شرکت و کارگاه و مرکز نفت و گاز و پتروشیمی را دربرگرفت. این اعتصاب که باقدرت آغاز شد و با سرعتی باورنکردنی به یک اعتصاب بزرگ و سراسری فرارویید، هماکنون وارد سومین هفته خود شده است.
طبقه حاکم و رژیم سیاسی آن بلافاصله به مقابله با اعتصاب برخاسته و حداکثر تلاش خود را برای درهم شکستن اعتصاب به کار بسته است.برای طبقه حاکم بسیار مهم و حیاتی بود که این اعتصاب هرچه زودتر تمام شود. نهفقط از این بابت که اعتصاب، پروسه سود آفرینی و انباشت سرمایه را دچار وقفه ساخته است، بلکه بهویژه ازاینجهت که اعتصاب کارگران پروژهای، بهویژه در اوضاع سیاسی متلاطم و شرایط انقلابی موجود، میتواند به سایر قسمتها و کارگران در صنعت نفت و نیز سایر مجتمعهای صنعتی نیز تسری یابد. بهخصوص که در این اعتصاب نسبت به اعتصابهای قبلی شمار بیشتری از مجتمعهای صنعتی از نمونه صنایع فولاد و معدن نیز با کارگران پروژهای صنعت نفت همراه شده و دست به اعتصاب زدهاند. ازاینرو رژیم ارتجاعی حاکم برای مقابله با اعتصاب و درهم شکستن آن تمام توش و توان خود را به کار بسته و به تاکتیکهای مختلف متوسل شده است.
ارتجاع حاکم برای درهم شکستن اعتصاب و برای جلوگیری از گسترش آن، قبل از هر چیز به حربه تهدید و ارعاب متوسل شد. بسیاری از فعالان کارگری و کارگران پروژهای، مستقیماً از طریق تماسهای تلفنی مأموران وزارت اطلاعات مورد تهدید و ارعاب قرار گرفتند. در این تلفنها به کارگران هشدار دادهاند که وارد اعتصاب نشوند و اگر شدهاند فوراً خود را کنار بکشند و به سرکار برگردند. افزون بر تهدیدات تلفنی صدها پیامک تهدیدآمیز با همان مضمون برای کارگران اعتصابی ارسال شد. مزدوران حکومتی در این پیامکها کارگران اعتصابی را به اخراج از کار و حتی زندان تهدید کردهاند. در برخی شرکتها برای مجبور نمودن کارگران به پایان اعتصاب، شماری را ممنوعالورود کردهاند.برای نمونه در پتروشیمی ایلام، درست یک روز قبل از اول ماه مه، ۲۰۰ تن از کارگران اعتصابی پتروشیمی ایلام ممنوعالورود شدند.ابزار دیگر کارفرمایان و حامیان دولتی آنها، استفاده از اهرم فشار اخراج از کار بود.طبقه حاکم موضوع اخراج کارگران اعتصابی و جایگزینی با کارگران فیلیپینی، ونزوئلایی،هندی و غیره را در سطح نسبتاً وسیعی رسانهای و درمیان کارگران شایع نمود تا رعب و وحشت ایجاد کند.در آستانه اول ماه مه ۴ هزار کارگر پروژهای در پارس جنوبی تهدید به اخراج شدند.”سخاوت اسدی” مدیرعامل سازمان منطقه ویژه پارس حتی ادعا کرد هزار کارگر جایگزین کارگران اعتصابی شده و ۳ هزار کارگر دیگر نیز ظرف یکی دو روز جایگزین خواهند شد. این تهدیدات و شایعات بهرغم گسترش دامنه شیوع آن اما کارساز نشد و اعتصاب ادامه یافت. کارفرمایان و دولت حامی آنها به ترفند دیگری متوسل شدند. اگر اهرمهای فشار از بیرون محیط کار و کارگران مانند احضار و ارعاب و تهدید و اخراج نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، این بار همراه با این اقدامات به اهرمهای دیگری در درون کارگران و محیط کار روی آورد.
در اعتصابات قبلی کارگران پروژهای، محفل و عنصر معلومالحالی که از یکسو با خانه کارگر و گردانندگان خبرگزاری دولتی ایلنا مرتبط است و یک سر آن نیز به شبه لیبرالها و اصلاحطلبان حکومتی وصل میشود نیز ظاهر شد.این فرد مدعی بود که ۵ هزار کارگر وی را بهعنوان نماینده خود انتخاب کردهاند تا در گفتگو با مقامات و کارفرمایان، از حقوق کارگران اعتصابی دفاع کند. البته اغلب کارگران هیچ وقعی به این فرد نگذاشتند و درمیان آن عده قلیلی هم که از وی شناختی نداشتند، ماهیت این فرد و تلاشهایش خیلی زود روشن و برملا شد.این بار نیز همین فرد و همین گرایش در پیوند با برخی پیمانکارها تحت عنوان ” کمپین ” تلاش کرد در صفوف کارگران جدایی و چنددستگی ایجاد کند، اعتصاب را تضعیف کند و درنهایت سر آن را به سنگ بکوبد.نقش اصلی این فرد و همفکرانش که از سوی خانه کارگر و گروه بزرگی از پیمانکاران و محافل بورژوایی حمایت میشود، ایجاد دودستگی، انحراف و تضعیف اعتصاب و درنهایت شکست اعتصاب است. خانه کارگر و ایلنای دولتی تلاش کردند خواست کارگران را در حد “طرح ساماندهی نیروی کار” که یکی از مشغولیات نمایندگان مجلس ارتجاع است تقلیل داده آن را خواست کارگران پروژهای و اعتصاب اخیر جا بزنند.این گرایش سعی نموده این توهم را درمیان کارگران دامن بزند که گویا برخی از پیمانکاران” خوب ” هستند و با شرایط بهتری کارگر میگیرند و درنتیجه این اصل را به حاشیه براند که مشکل کارگران پروژهای “پیمانکار خوب” یا” پیمانکار بد نیست” بلکه کل شیوه پیمانکاری و برچیده شدن این شیوه است.در همین رابطه با بزرگ کردن “اختلاف” میان “قرارگاه خاتمالانبیاء” بهعنوان یک پیمانکار بزرگ و سایر پیمانکاران، سعی نموده مبارزه کارگران برای برچیدن هرگونه پیمانکاری را به سمت دیگری منحرف کند. “قرارگاه خاتمالانبیاء” که شرکتهای متعددی را در نفت و گاز و پتروشیمی و حفاری اداره میکند، سعی کرد از آب گلآلود به سود خود ماهی بگیرد و با کنار زدن برخی پیمانکاران در برخی شرکتها، خود اداره امور آن را به دست گیرد.در همین رابطه خبرهایی نیز مبنی بر احضار تعدادی از پیمانکاران پارس جنوبی انتشاریافته و برخی از پیمانکاران نیز در جریان همین تلاشها و اختلافها سعی کردهاند خود را همراه کارگران جا بزنند و آنان را به ابزاردست این یا آن جناح تبدیل کنند.
افزون براین، همینها شایعه و هیاهو به راه انداختند که گویا برخی از پیمانکاران شرایط کارگران اعتصابی را پذیرفتهاند و قراردادهایی نیز منعقد کردهاند. حالآنکه اصل ماجرا دروغ بود و هیچ بحثی از پذیرش خواستها و انعقاد قرارداد نبود و کل ماجرا هیاهو بر سر یک قرارداد صوری بود.
تمام این تلاشها و ترفندها در وهله نخست برای تضعیف اعتصاب و در مرحله بعدی شکستن اعتصاب بوده است.موضوع دیگری که در اعتصاب اخیر نیز کموبیش نشانههای کوچکی از آن مشاهده شد، تلاش برای ایجاد شکاف و دودستگی از طریق دامن زدن به مسائل قومی و ناسیونالیستی و بومی گری، کارگر ماهر و غیر ماهر و امثال آن بود. این تلاشها نیز ناکام ماند. سرانجام برخورد توهینآمیز با کارگرانی که به اعتصاب نپیوسته بودند و تهدید به انتشار نام و عکس و حتی عکسهای خانوادگی در شبکههای اجتماعی،از اتفاقات دیگری بهمنظور نفاقافکنی بود که در این اعتصاب رخ داد، اما همه آنها باشکست و ناکامی روبرو شدهاند.
کارگر پروژهای و کل کارگران کشور، فارغ از ملیت و قومیت و بومی گری توسط یک طبقه واحد استثمار میشوند. کارگر پیمانی و پروژهای صنعت نفت، پیمانکار خوب و بد نمیشناسد و خواهان برچیده شدن کار پیمانی و مناسبات شبه بردهداری حاکم بر آن است. کارگر آگاه پروژهای در مقابل جریانهای معلومالحال و عمال دولت و پیمانکاران و سرمایهداران و دسیسههای رنگارنگ آنها برای ایجاد نفاق و دودستگی در صفوف طبقه کارگر هوشیار است و فریب بازیها و ترفندهای طبقه حاکم و عمال ریزودرشت آن را نمیخورد. کارگران پروژهای علاوه بر خواست برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری، با خواستهای معینی ازجمله دو خواست محوری افزایش ۷۹ درصدی مزد و اجرای طرح ۲۰ روز کار ۱۰ روز استراحت وارد اعتصاب شدهاند. این خواستها اگر به هر دلیل پذیرفته نشود یا به شکل ناقصی محقق شود و کارگران پروژهای نیز به کار بازگردند، اما کسی نباید هیچگونه تردیدی داشته باشد که دوباره و چندباره وارد اعتصاب خواهند شد. مهم در شرایط فعلی هوشیاری در برابر انواع دسیسهها و دسیسهبازان است. مهم حفظ اتحاد و همبستگی کارگری و تحکیم آن است.هرچقدر اتحاد ما مستحکمتر باشد و هرچقدر اعتصاب ما متشکلتر و سازمانیافتهتر باشد، ارتجاع حاکم نیز در پیشبرد اهداف ضد کارگری خود ناتوانتر و ناکامتر خواهد بود و امکان پیروزی ما نیز بیشتراست.
این واقعیت را کسی نمیتواند انکار کند که کارگران پروژهای و پیمانی در جریان اعتصابات باشکوه خود از سال ۹۹ تاکنون، آگاهی سیاسی خود را افزایش داده و گامهای مهمی به جلو برداشتهاند. وقتی در مهرماه سال گذشته، با شعارهای مستقیم سیاسی دست به اعتصاب و تجمع زدند و با ایجاد راهبندان، شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای سر دادند، بهروشنی نشان دادند که کارگران موجوداتی جدا از جامعهای که در تبوتاب تغییر و تحول است نیستند که گاه در بطن این تلاطمات اند.
اعتصاب امسال نیز از همان لحظات اولیه با اشارهها و سخنان سیاسی آغاز شد. هر کارگر اعتصابکننده در اعلام و توضیح خبر اعتصاب، قبل از هر چیز از ” خداوند رنگینکمان” و ” خداوند کیان”یادکرد. این اشاره مستقیم به کیان پیر فلک کودک خردسال ایذهای که به دست رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به قتل رسید، چیزی جز جانبداری کارگران از مبارزات دیگر اقشار مردم و خیزشها و نبردهای خیابانی نیمه دوم سال گذشته نبود و نیست و گویای رویکرد سیاسی اعتصابهای صنفی و اقتصادی و یا دستکم گویای حضور پیامهای سیاسی در اعتصابات اقتصادی است. اعتصاب اخیر کارگران مبارز پروژهای نیز موقعیت مناسبی برای تقویت اتحاد و همبستگی کارگری ایجاد نموده است. در این اعتصاب که کارگران دهها شرکت و کارگاه نفت و گاز و پتروشیمی، محل کار را ترک کرده و راهی شهرها شدهاند، این شهرها به محل مناسبی برای تقویت اتحاد و همبستگی کارگری تبدیلشدهاند. فراتر از آن در چنین موقعیتی کارگران پیشرو از شرکتهای مختلف میتوانند همدیگر را پیدا کنند، باهم بیشتر آشنا شوند، گرد همآییها و مجامعی را برای انتخاب نماینده تشکیل دهند و پیوندهای جدید و محکمی میان خود ایجاد کنند. در ادامه این روند و پس از پایان اعتصاب و بازگشت به محل کار، تشکلهای جدیدی را هم در محل کار خود سازمان دهند و هم از طریق تماس و ارتباط با رفقای خود در سایر واحدها که شهرها را ترک نموده و به محل کار بازگشتهاند، تشکلهای فرا واحدی و سراسری را سازمان دهند.
اعتصاب سراسری کنونی کارگران مبارز پروژهای که بیش از دو هفته ادامه یافته است بسیار قدرتمند است. ایجاد یک تشکل سراسری یا یک تشکل هماهنگکننده مبارزات کارگران پروژهای اما این قدرت را چندین برابر خواهد کرد.پس پیش بهسوی اتحاد و همبستگی بیشتر کارگری! پیش برای ایجاد یک تشکل هماهنگکننده و سراسری!
نظرات شما