جمهوری اسلامی همچون طالبان و داعش، برای مرعوب کردن تودهها از هر روش جنایتکارانهای که بتواند بهره میبرد. اما بهرغم تمام جنایتها و روشهای کثیف حکومت، جمهوری اسلامی قادر به مرعوب کردن تودهها نشد و تاکتیکهای حکومت با اراده و شجاعت تودهها، سرانجامی جز شکست برای حکومت به ارمغان نیاوردند.
یکی از این سیاستهای جنایتکارانه حملات شیمیایی به مدارس دخترانه بود که تودهها بهمانند سازمانهای سیاسی چپ و رادیکال همچون سازمان ما، به درستی انگشت اتهام را به سمت رژیم گرفتند و بویژه در آخرین روزهایی که این حملات ادامه داشت، با برگزاری تجمعات اعتراضی و اشکال دیگری از مبارزه و مقاومت، و در نتیجه بالا بردن هزینه این حملات برای حکومت، رژیم را – حداقل موقتا – از ادامه حملات باز داشتند.
سهشنبه ۶ تیر، مرتضا محمودوند “نماینده خرمآباد” در مجلس اسلامی، برخلاف روایت رسمی حکومت از حملات شیمیایی در رابطه با دست داشتن و یا شیطنت دانشآموزان و نیز تمارض آنها به مسموم شدن، از دستگیری صدها نفر در این رابطه خبر داد و گفت: “هرکسی انداخت گردن دانشآموزان و به یک صورتی این مساله را لوث کرد. مثال میزنم مثلاً آمدند یک واژه بمبک به کار بردند… کسانی که این قضایا را به وجود آوردند طیف گستردهای از معاندین و فرصتطلبها بودند؛ از گروهک جریان انحراف بودند که همه جا نفوذ کردند و با صراحت میگویم گروهک جریان انحراف با هیچکس هم تعارف ندارم. خیلیهایشان دستگیر شدند”. “جریان انحراف” در ادبیات جریان “اصولگرا” که محمودوند به آن تعلق دارد عمدتا به اطرافیان احمدینژاد گفته میشود، اما مشخص است که در اینجا منظور او کسان دیگری هستند که “همه جا نفوذ دارند”. او اما اطلاعات بیشتری از “جریان انحراف” نمیدهد و مشخص نمیکند که آن جریان انحراف چه کسانی و با چه دیدگاهی هستند و برای چه حملات شیمیایی را سازمان دادند؟
۲۱ خرداد، حمیدرضا کاظمی رئیس کمیته “حقیقتیاب” مجلس اسلامی برای بررسی مسمومیت دانشآموزان از نهایی شدن گزارش این کمیته و ارسال آن به رئیس مجلس اسلامی برای قرائت در جلسه علنی خبر داده بود که البته تاکنون قرائت نشده است. او اما برخلاف محمودوند، گفته بود: “با جمع آوری اطلاعات دستگاههای مربوطه مشخص شد در موضوع بدحالی و مسمومیت دانش آموزان عدهای با غرض و شیطنت و با استفاده از بمبهای بدبو که در بازار وجود دارد دست به این کار زدند، همچنین برخی با هدف به تعطیلی کشاندن مدارس و عدهای به دنبال اقدام کار کودکانه در زمینه مسمومیت دانش آموزان فعالیت کردهاند…. در ادامه مشخص شد افرادی نیز پشت صحنه بخشی از مسمومیت دانشآموزان بودند که پس از شناسایی توسط دستگاه امنیتی دستگیر شدند”.
سخنان وی نشان میدهد که گزارش کمیته مزبور تفاوت چندانی با روایت رسمی حکومت ندارد و تنها جملهای مبهم در آخر به زبان میآورد که معلوم هم نیست این افراد پشت صحنه چه کسانی هستند؟! آیا “جریان انحراف” هستند و یا کسانی که جمهوری اسلامی آنها را همواره “دشمنان و ضد انقلاب” مینامد؟
پیش از این فاضل میبدی از اعضای “مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم” از جریانات موسوم به “اصلاحطلب” در هفتم اسفند ماه به “شبکه شرق” گفته بود: “گفته میشود گروهی موسوم به هزارهگرا مسئول این مسمومیتهای سریالی در مدارس هستند. این گروه و تفکر معتقد است که دختران نباید درس بخوانند یا نهایتا باید تا سوم دبستان درس بخوانند. این جریان یک جریان مذهبی و ضد مدرنیته است… یک جامعهشناس که نمیتوانم نامش را بگویم در قم پژوهشی در این زمینه انجام داده و در جلسهای این موضوع را برای برخی شرح داده است. در این تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیده است که هزارهگراها این اقدامات را انجام میدهند. این مسمومیتها اتفاقی نیست. این جریان شبیه طالبان هستند، گرچه طالبان اجازه نمیدهد دختران به دانشگاه بروند اما این گروه میگویند دختر نهایتا تا سوم دبستان باید درس بخواند. من در شگفتم که چرا دولت و نهادهای امنیتی این جریان را دنبال و موضوع را برای مردم شفاف نمیکند“. او البته یک روز بعد مجبور به پس گرفتن حرفهای خود شد، اما “شبکه شرق” در همان روز اعلام کرد که “مصاحبه وی بدون هیچ دخل و تصرفی در شبکه شرق منتشر و صوت آن نیز موجود است”.
همان زمان و برخلاف روایت رسمی، برخی از مقامات درجه دو و سه حکومت نیز همچون یونس پناهی معاون وزیر “بهداشت، درمان و آموزش پزشکی” عمدی بودن حملات شیمیایی به مدارس دخترانه را تایید کرده بودند. وحیدی نماینده مجلس اسلامی نیز برخلاف روایتهای مکرر وزیر کشور در رابطه با نقش دانشآموزان به تاریخ ۱۹ اسفند گفته بود: “نباید افکار عمومی را به این سمت ببریم که این اتفاقات از طریق خود دانش آموزان و یا شیطنت آنها رخ داده است”.
اما سوال مهم این است که اگر هم یک جریان در درون حاکمیت در این ماجرا نقش داشته است، پس چرا مقامات رسمی حکومت یا از اساس ماجرا را تکذیب میکردند، یا به گردن دانشآموزان و تمارض آنها میانداختند و یا از نقش “آشوبگران” در تحریک دانشآموزان و اولیا سخن میگفتند؟! جمهوری اسلامی حتا برای اثبات دروغهای شرمآورش چندین دانشآموز، اولیا و جوان مبارز را دستگیر و با شکنجه وادار به مصاحبه تلویزیونی برای پذیرش نقششان در “حمله شیمیایی” کرده بود. اما براستی چرا؟!
همهی این اقدامات و تحریف واقعیتها برای این بود که مردم به درستی حکومت را عامل حملات شیمیایی دانسته بودند.
عدم اطلاعرسانی، کوچک جلوه دادن موضوع، روایتهای مضحکی همچون بوی تانکر نفتی که نزدیک مدرسه پارک شده بود، دستگیری و شکنجه دانشآموزان و اولیا برای تهیهی “مستندهای سوخته”، روشن نشدن عوامل پشت پرده با وجود دوربینهایی که عموم مدارس به آن مجهز هستند و بویژه ابعاد گستردهی آن در برخی از روزها، همگی این نشان را با خود داشتند که حملات شیمیایی نمیتواند بدون نظر موافق حکومت و دخالت مستقیم دستگاههای اطلاعاتی رژیم اتفاق بیافتند. ابعاد و گستردگی حملات در حدی بود که حتا نمیشد آن را به یک جریان مذهبی خاص در داخل حکومت نسبت داد. نه فقط ابعاد وسیع حملات، بلکه عملکرد رژیم بهوضوح این واقعیت را آشکار ساخت که کلیت حاکمیت در پشت این ماجرا قرار داشت، جنگ کثیفی که حاکمیت علیه مردم ستمدیده و بویژه دختران شجاع و مبارز سازمان داده بود.
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران در بهاصطلاح گزارشی از این وقایع در تاریخ ۲۹ فروردین نوشته بود: “تحقیقات گسترده نهادهای ذیربط نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد حوادث مدارس منشأ داخلی داشته و توسط دانشآموزان اتفاق افتاده است و شیطنتهای دوره نوجوانی همزمان با پوشش رسانه ای گسترده، این رقابت را بین برخی دانشآموزان تسری داده است. بررسیها همچنین نشان میدهد در موارد معدودی برخی معلمین نیز تخلفاتی در این زمینه داشتهاند که پرونده تخلف آنها در حال رسیدگی است”. این بنگاه دروغپردازی همچنین مدعی شده بود: “۸۰ درصد دانشآموزانی که به مراکز درمانی منتقل شدهاند تمارض کرده و ۲۰ درصد دیگر تلقین بوده است”.
در پایان این بهاصطلاح گزارش، بنگاه دروغپردازی فارس نوشته بود: “ناگفته نماند در موارد اندکی برخی اقدامات خرابکارانه نیز نظیر پرتاب کپسولهای حاوی مواد محترقه با بوهای نامطبوع توسط عوامل بیرونی به داخل مدارس صورت گرفته بود که با تحقیقات یا بررسی دوربینها این افراد شناسایی و دستگیر شدهاند که طبق اعترافاتشان هدف آنها دامن زدن به موج نگرانیها و ایجاد ناامنی اعلام شده است”. حتا خود این بنگاه دروغپردازی در گزارش خود، ناخودآگاه اعتراف کرده بود که از طریق بررسی دوربینها میتوان دریافت که چه کسانی دست به این اقدام زدهاند. همین اعتراف ناخودآگاه دستهای رژیم در این جنایات را آشکار میکرد.
انجمن صنفی معلمان سنندج- کلاترزان در اطلاعیهای که آن زمان در این رابطه منتشر کرده بود با بیان اینکه “در رابطه با حملات شیمیایی در چند مورد هم شاهد شهادت مظلومانە فرزندانمان بودەایم”، نوشته بود: “در حالی که امنیت جزء امور حاکمیتی است و هر ساله بخش عظیمی از بودجه مملکت صرف نهادهای متولی امنیت میشود، چرا متولیان امر در طول چند ماه نتوانستهاند عاملین حملات شیمیایی به مدارس را شناسایی کنند، آنهم در مکانهای مشخص، مسقف و محدودی که اتفاقا به تجهیزات نظارتی هم مجهز هستند؟”. همان زمان هاشمیان فوقتخصص بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان مسیح دانشوری نیز اعلام کرده بود “گازهایی که برای مسمومیت دانشآموزان استفاده میشود ترکیبی است و دسترسی به آنها برای افراد عادی امکانپذیر نیست“. در مقطعی حملات شیمیایی آنچنان شدت گرفت که برای نمونه تنها در یک روز صدها دانشآموز به بیمارستانها منتقل شدند یا در خوزستان مراکز درمانی به حالت آمادهباش درآمده بودند.
اما در برابر تمام این واقعیتها که منجر به اعتراضات متعددی از سوی مردم، اولیاء، معلمان و دانشآموزان در بسیاری از شهرها از جمله سقز، نقده، بانه، سنندج، مهاباد، شاهینشهر، قزوین، تهران و اهواز شده بود، حاکمیت که خود پشت این ماجرا بود همچنان بر سناریوی ساختگی خود اصرار داشت. وحیدی وزیر کشور ۱۰ اسفند با تکذیب دستگیری “عوامل مسمومیت” وقیحانه گفته بود: “مسمومیت خفیفی رخ داده و ۹۰ درصد ناشی از مواردی همچون استرس ناشی از طرح این موضوع بوده است”. حتا نظری یکی از نمایندگان مجلس با بیشرمی محض گفته بود: “این ماجرا توطئهای از سوی دشمنان نظام است وآنها بنا دارند از این طریق به نظام لطمه بزنند و دست دشمن در کار است و ممکن است برخی از معلمان پشت قضیه باشند”.
همین عوامل رژیم بودند که وقتی مردم شاهین شهر دست به تجمع اعتراضی زدند با گاز اشکآور به مردم معترض به حملات شیمیایی به مدارس حمله کردند و براستی چه فرقیست بین حملات شیمیایی به مدارس با حمله با گاز اشکآور به معترضان به حملات شیمیایی؟ بدون تردید عامل هر دوی آنها یکیست. همان رژیمی پشت این جنایات است که دخترکان معترض را در خیابانها به گلوله بست و دخترکان دیگری را به جرم نکرده به زندان برد تا “مستند سوخته” دیگری بسازد.
اساسا حمله به مدارس از اوایل آذر و در بحبوحهی مبارزات تودههای ستمدیده که همین دختران جوان و نوجوان در آن نقشی بیمانند ایفا کرده بودند، آغاز شده بود و هیچ شکی نیست که حاکمیت در این حملات دست داشته است، حتا اگر کسانی بخواهند این حملات را تنها به “جریانی” در حاکمیت نسبت دهند که “در همه جا نفوذ” کردهاند. هیچ جریانی در داخل حاکمیت چه “جریان انحراف” چه هر “جریان” دیگری یا دستگاه اطلاعاتی و امنیتی بدون حمایت پیدا و ناپیدای خامنهای نمیتواند این حملات را که ماهها طول کشید و تنها با گسترش اعتراضات خاموش شد، سازمان داده باشد. محمودوند و امثال او که از مسئولیت “جریان انحراف” در این حملات خبر میدهند، در واقع با توجه به افکار عمومی که حاکمیت را مسئول این جنایات میداند، فقط میخواهند با انتساب به “جریانی”، خامنهای را از این جنایات مبرا کنند. اما مردم ایران بهخوبی میدانند که خامنهای در راس همهی این جنایات قرار دارد.
بهتازگی ستایش امیری دانشآموز ۱۷ ساله لارستانی بههمراه پدرش ابراهیم امیری پس از چهارماه بازداشت، آنهم با تودیع وثیقه، به صورت موقت از زندان آزاد شدند. ستایش امیری، عرفانه هنر و ستایش داروغه ۳ دختر دانشآموزی بودند که به همراه ابراهیم امیری و علیرضا باقری برای حضور در “مستند سوخته” یا همان “اعتراف اجباری” تحت شکنجه قرار گرفته و “مستند” سرهمبندی شده از بهاصطلاح اعترافات آنها در رابطه با مسمومیت دانشآموزان، از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شده بود. عرفانه هنر، ستایش داروغه و علیرضا باقری هم پیش از آنها با قرار وثیقه به طور موقت آزاد شده بودند.
۵ تیرماه نیز نیروهای اطلاعاتی و سرکوب رژیم برای دستگیری بیتا شفیعی دانشآموز ساکن شاهینشهر به خانهی وی هجوم بردند که به دلیل عدم حضور بیتا، پدر و مادر او را مورد ضرب و شتم قرار داده و مادر او را به عنوان گروگان با خود به بازداشتگاه بردند.
بیتا شفیعی یکی دیگر از همان دختران شجاعیست که به دلیل اعتراض به حملات شیمیایی دستگیر شده بود. او شجاعانه به صورت “دادستان” سیلی زده و انگشت وسط (فاک) خود را به او نشان داده بود که شکنجهگران انگشت وسط او را شکستند.
در استوری اینستاگرامی که او بعد از آزادی موقت از زندان منتشر کرد، گفته بود: “دادستان صالحی به من گفته اگه بزارم راحت بری بیرون بعد به ریش من میخندی” او ادامه داده بود: “اگه از اشون بترسیم بهشون قدرت میدیم. صدای هم باشیم. این حکومت هیچ نیست، متلاشیه، پودره، ماییم که با ترسمون بهشون قدرت میدیم. پس نترسید”.
به قول ماهی سیاه کوچولو که گفته بود: “همهاش که نباید ترسید، راه که بیفتیم ترسمان میریزد”.
نظرات شما