این شب را نهایتی است

هرگاه به تو که نگاه می‌کنم، می‌بینم تمامیت دلتنگی غربت یک غروب درحفره های چشمانت ته نشین شده است. همانند برگی سبک از شاخه‌های شکسته هراس داری. از روشنایی روز که درچشمت می‌تابد و اعلام می‌کند شب رفته است، می‌گریزی. از صبح هراس داری ازباور داشتن یک روز دیگر درامتداد روزهای بی‌پایان ویران زندگی می‌هراسی. خودت را تا آن سوی روز می‌کشانی اما از شام تیره هم می‌هراسی. از دیروزت می‌گریزی از فردایت هم بیمناکی. از ظلمت جهلی که پیرامون‌ات تنیده‌اند وحشت داری. بیم گرسنگی کودکانت تو را تا آن سوی مرگ می‌برد. بدون اطمینان به آینده قدم بر می‌داری. ازچشیدن طعم تلخ فقر در فردایی بی آینده برخودت می‌لرزی. تو طرح تصویر یک انسان بی‌سرانجامی که درخرابه‌های عصر جنگ و کینه‌توزی مجال نفس کشیدن نیافته‌ای. مدعیان حافظ منافع بشر گماشتگان بی آزاری برای نظام سرمایه‌داری هستند که ملزم به اطاعت بی چون و چرا از سیاست‌های اربابان خود می‌باشند. در رویارویی با ستم و ظلمی که بر کارگران و زحمت کشان روا می‌شود جملگی کور وکر و لال‌اند. تو بارزترین جلوه انسان دردمند تنهایی، درعصر سرمایه داری بی رحمی که از قضا تاریخ مصرفش به پایان رسیده است.

گاه روزنامه‌ها به چاپ دوم وسوم هم می‌رسند. اخبار درتمام لحظات به گوشت می‌خورد. درروزنامه ها گرانی نان، تشنگی قوهای سفید، نبود کار برای هزاران جوان بیکار، نداشتن سرپناه پرندگان کوچک، کشته شدگان جنگ‌های ویرانگر، خیل بی‌شمار آوارگان جنگ، همه و همه درلابه لای اخبار پرهیاهو، کم رنگ نوشته می‌شود. لیکن جهان و جهانیان در رخوت خواب سنگینی فرو رفته‌اند. اخلاق از معیارهای انحطاط سقوط کرده است. جهان تبدیل به یک بمب ساعتی شده است. اما کسی به فکر فرو نمی‌رود. درپارلمان ها نمایندگان بی درد، بی اعتنا به تو که نمی‌دانی فردا غذایت را چگونه به دست بیاوری، قلم‌ها را به دست می‌گیرند و قرارداد می‌نویسند. برملیت تاکید می‌کنند و میهن پرستی را با خطی درشت و خوانا تیتر می‌زنند ودرجیب مسافران جنگ می‌گذارند. سپس همبستگی ملی را می‌ستایند و بر مردگان جنگ احترام می‌گذارند. درمجلس و پارلمان‌ها چشم برحقایق تلخ زندگی تو می‌بندند. تویی که کارمِی‌کنی واقعیت محض تاریخی. اما جان و زندگی‌ات برای سرمایه‌داران وحاکمان حافظ منافع آنان هیچ ارزشی ندارد.

درمجلس نباید از واقعیت زندگی تو و سایردردمندان زحمت‌کش حرفی به میان بیاید چون این پارلمان‌ها متعلق به طبقه کارگران و مردم زحمت کش نیست. تو کارگری، جایی در میان این محافل نداری. واقعیت این است که پارلمان‌ها برای تغییر و بهبود زندگی تو تشکیل نمی‌شوند. مرتجعین برای منافع مادی خود درنظام سرمایه‌داری نیاز به این نهادها دارند. برای تیز کردن خنجرهای به ظاهر براقی است که ابتدا چشمهایت را می‌گیراند و سپس از پشت بر استخوان‌هایت می‌نشیند. این سازمان‌ها و احزاب درمجلس تشکیل جلسه می‌دهند، قانون می‌سازند که چگونه ازجیب تو همان سکه‌های ناچیز را بیرون بکشند. درمجلس های فرمایشی برای سلب آزادی تو لایحه‌های رنگارنگی تصویب می‌کنند تا تو را با قانون تمیز و شسته رفته به بند بکشند و گرسنگی‌ات را در لایه‌های قوانین پیچیده پنهان کنند. این تویی که عقربه‌های ساعت چرخ گردون را به گردش درمی‌آوری. تویی که قادر به تغییر نظام ظالمانه حاکم برجهان هستی. تو عریان‌ترین قربانی عصر خون و خنجری. با این همه ظلم که برتو روا داشته‌اند با این همه ستم و نابرابری وقت آن است که قفل لبانت را بگشایی. زمان آن است که هِق هِق را فریاد کنی.

پرچم سازمان ملل و منشورحقوق مدافع بشر مترسکی است که درگرد باد رویدادهای جهان، تنها گرداگرد خویش می‌چرخد. این نهاد حقوق بشری درحوادث تلخ و ناگوار گاهی دلواپس می‌شود اما سرانجام آرام می‌گیرد و خوابش می‌برد. در فواید آتش بس سخن می راند، لیکن منشور جنگ را معتبر قلمداد می‌کند. گاهی هم برای این که از گزند طعنه در امان بماند از حوادث وتعداد کشته شدگان جنگ “بی طرفانه” آمار می‌دهد. با الفاظی زیبا و دلنشین از نوع دوستی سخن می راند اما کشتار روزانه هزاران انسان را در سراسر جهان به نظاره نشسته است. دفاع از حقوق بشر بدون عدالت هم می‌شود؟ مدافعین حقوق بشر درحالی از دموکراسی سخن میگویند که چوبه‌های دار جلوی چشمانشان یک آن خالی نمی‌مانند. در بیانه‌های خود، اغلب علت‌ها را حذف می‌کنند و درمقابل آوارگان مناطق جنگ زده و کودکان گرسنه رنجور تصمیم گیری را طبق خواست سرمایه داران جنگ طلب به آینده موکول می‌کنند. مدافعین حقوق بشر تماشاگران خوبی هستند. دنیای پرآشوب رانگاه می‌کنند، لیکن مجذوب سراب شده‌اند. دردنیای واقعی اما هیچ زورقی برای مهاجران سرگردان در تلاطم‌های دریای بی پناهان در آب نمی‌اندازند. سازمان ملل درمورد فجایع فاجعه‌بارجهان تنها اندکی دلواپس می‌شود و بس. آیا این نهاد وابسته به سرمایه داران بزرگ جهانی سزاوار نام پر مفهوم مدافع حقوق بشراست؟

سازمان ملل متحد و مدعیان حقوق بشر مجذوب چاه بی سر وته قدرتمندان و سیاستمداران شده‌اند. می‌بینند جهان زیر پایشان معلق است ودر آتش می‌سوزد، اما لب فرو بسته‌اند. درمقابل کشته شدن هزاران کودک و زن و جوان، فاتحان جنگ را باد می‌زنند. خطاب به تو کارگر خسته می‌گویند، همه چیز طبق حقوق بشر خوب پیش می‌رود. دربحبوحه جنگ و کشتار مردم گرسنه و بی‌پناه، منظورشان کدام بشراست؟ ثروتمندان یا گرسنگان؟ در مواجهه با اختلافات ظبقاتی که اکنون از دره عمیق فقر تا بلندای نامحدود ثروت سرکشیده‌است، خم به ابرو نمی‌آورند و هرگز به دست و پای قدرتمندان و سرمایه‌داران نمی‌پیچد. درست جایی که باید درجاده حقیقت قدم بگذارند راهشان را کج می‌کنند. هرگاه عده‌ای آن هم از روی نا آگاهی خواستند به حقوق بشر امیدوار شوند در بزنگاه دفاع از حقیقت، ناامیدشان می‌کنند. امروز باید برای همه عیان باشد که در نظام سرمایه‌داری حقوق بشر نیز به دفاع از حقوق سرمایه‌داران می‌پردازد. برای آزمون صلاحیت مدافعین حقوق بشر باید بدانیم، یکبار هم از حقوق پایمال شده کارگران حرفی به میان نیامده و نخواهد آمد. حقوق بشری که برای مرگ آدمکشان کلاه از سر بر می‌دارد و درمقابل کشتار مردم بی دفاع خاموشی می‌گزیند واقعاً مداقع حقوق کدام بشر است؟

من اما به تو باور دارم. تو برخلاف روشنفکران و مدعیان بی‌ریشه که به کارکرد این گونه سازمان‌ها و نهادهای ساخته و پرداخته طبقه بورژوازی دل می‌بندند، به خوبی از این که این‌ها یک چشمشان همیشه به منافع سرمایه داران دوخته شده است واقف و آگاهی. تو کارگری بنابراین هیچ‌گاه برای طلب حقوق از دست رفته‌ات به این‌گونه سازمان‌ها و نهاد هایی که طبقه تو درآن جایی ندارند، چشم داشتی نداشته و نداری. من به تو باور دارم. تو کارگری وکارگران زحمت کش بی اعتنا به این همه زرق وبرق پوچ که تنها پایشان را درمبارزه لنگ می‌کنند به راهشان ادامه خواهند داد. تو تنها نیروی قدرتمندی هستی که مشعل فروزان مبارزه را زمین نخواهد گذاشت. زخمی که بر سینه‌مان نشسته است تا پایان مبارزه تازه می‌ماند. گونه‌های خیس کودکان منتظر دستان توست. تو درکنار مردم و مردم درکنار تو ایستاده‌اند. ما همه درکنار هم هستیم. ما که برای هم بغض می‌کنیم وسیل اشک‌هایمان به یک جویبار می‌ریزد. ما مردمی که درد بند بند وجودمان به گوش یکدیگر می‌رسد. ما که درتنگناهای سخت زندگی کنارهم مانده‌ایم. همیشه دلگرمی‌ما دست‌های گرم ما بوده است. درتاریک‌ترین لحظه‌ها، نور زندگی یکدیگربوده‌ایم. ما با هم می‌مانیم. ااین پیر فرتوت ازدیدن اتحاد من و تو که سلاح ماست، خوابش کابوس شده است. می‌رسد روزی که گام نهایی برای سرنگونی نظام سرمایه‌داری را درکنار کارگران و زحمت‌کشان جهان با هم برخواهیم داشت. این شب را نهایتی است و این راه را فرجامی است.

 

دوم مرداد ماه ۱۴۰۳

کنش یار

POST A COMMENT.