ادامه بحران خاورمیانه و لفاظی‌های جمهوری اسلامی

بیش از یک سال از آغاز نسل‌کشی ارتش صهیونیستی اسرائیل، به بهانه‌ی عملیات حماقت‌آمیز و جنایتکارانه‌ی حماس، در غزه می‌گذرد. مقامات اسرائیل در ابتدا وعده می‌دادند که حداکثر سه تا چهار ماه تهاجم ارتش اسرائیل در غزه طول خواهد کشید، اما با گذشت ۱۳ ماه نه تنها هیچ چشم‌اندازی برای پایان نسل‌کشی در غزه وجود ندارد، بلکه دامنه‌ی جنگ به شکلی گسترده به لبنان کشیده شده است. در پی حملات ارتش اسرائیل به لبنان (به‌ویژه پس از انفجار پیجرها در ۱۷ سپتامبر) تاکنون نزدیک به ۳ هزار نفر کشته، بیش از ۱۳ هزار نفر زخمی و بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر آواره شده‌اند.

در این میان تمام تلاش‌ها برای برقراری آتش‌بس در غزه و لبنان به صخره‌ای سخت خورده است. دولت اسرائیل با توجه به این‌که برگ برنده را در جدال با جمهوری اسلامی در دست‌های خود دارد، هر بار با طرح خواست‌هایی جدید، بهانه‌ای برای به شکست کشاندن طرح‌ها می‌تراشد.

در پی سفر آموس هوکشتاین نماینده دولت آمریکا به لبنان در روزهای گذشته، میقاتی نخست وزیر موقت لبنان پس از دیدار با نماینده دولت آمریکا خوشبینانه گفته بود: ” فرستاده آمریکا به لبنان در گفت‌وگو با من پیشنهاداتی ارائه کرد تا بر اساس آن بتوانیم در روزهای آینده و حتا ساعات آینده، به توافق آتش‌بس در لبنان برسیم”، اما با گذشت چند روز و شکست مذاکرات، میقاتی ناامیدانه گفت: “دولت اسرائیل همه تلاش‌ها برای دستیابی به آتش‌بس را نابود کرد”. نبیه‌بری رئیس پارلمان لبنان و رهبر گروه شیعه “امل” که به نمایندگی از “حزب‌الله” در مذاکرات شرکت دارد، در گفتگو با “الشرق‌الاوسط” گفت: “دولت اسرائیل نقشه راه لبنان را که با آموس هوکشتاین فرستاده آمریکا به لبنان مورد توافق قرار گرفته بود رد کرد و تلاش‌ها برای حل بحران به بعد از انتخابات آمریکا در سه‌شنبه آینده موکول گردید”.

شکست مذاکرات آتش‌بس در لبنان در حالی‌ست که بلینکن وزیر خارجه آمریکا از پیشرفت مذاکرات آتش‌بس و آمادگی دولت‌های اسرائیل و لبنان برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ خبر داده بود. اما نتانیاهو شرایط جدیدی از جمله نظارت هوایی غیرمحسوس اسرائیل در لبنان را مطرح کرد که معنایی جز به بن‌بست کشاندن مذاکرات در لحظه‌ی کنونی نداشت.

مذاکرات آتش‌بس در غزه نیز به همین شکل به‌ بن‌بست رسید و پیشنهادات مختلف دولت‌های مصر و قطر حتا به یک آتش‌بس موقت منجر نشد. پس از وقفه‌ای طولانی در مذاکرات آتش‌بس در غزه، بیل برنز رئیس سیا و دو تن از مشاوران جو بایدن با پیشنهاداتی جدید به اسرائیل و قطر سفر کردند. در مذاکراتی که بین رؤسای سازمان‌های موساد و سیا با وزیرخارجه قطر در دوحه در روزهای یکشنبه و دوشنبه گذشته صورت گرفت، طرفین پیشنهاد آتش بس چهار هفته‌ای به‌منظور افزایش کمک‌های انسانی به نوار غزه، آزادی ۸ گروگان‌ اسرائیلی و ده‌ها زندانیان فلسطینی را مطرح کردند. عبدالفتاح سیسی رئیس‌جمهور مصر نیز آتش‌بس ۱۲ روزه به همراه آزادی ۴ گروگان اسرائیلی و تعدادی از زندانیان فلسطینی را پیشنهاد کرد. اما مقامات حماس با رد این پیشنهادات اعلام کردند که خواستار راه حلی هستند که به پایان جنگ منجر گردد. طاهر النونو از رهبران حماس به آژانس خبری فرانسه گفت: “حماس ایده آتش‌بس موقت در نوار غزه را رد می کند، اما از هر پیشنهادی که منجر به توقف دائمی جنگ گردد، حمایت می‌کند. ایده توقف موقت جنگ پیشتر نیز طرح شده بود و نظرمان را در خصوص آن گفته بودیم. حماس به دنبال توقف کامل جنگ است نه موقت”. سامی ابو زهری یکی دیگر از رهبران حماس نیز گفت: “حماس از هر گونه توافق یا ایده که به رنج ملت فلسطین پایان دهد و موجب آتش بس نهایی شود، استقبال می کند”.

حماس که عملیات “طوفان الاقصی” را کلید زد و نتایج آن را امروز همگان شاهد آن هستند، اکنون خواستار پایان جنگ، خروج ارتش اسرائیل از غزه و بازگشت آوارگان به خانه‌های‌شان است. اما دولت اسرائیل که “طوفان الاقصی” را بهانه‌ی تجاوز به سرزمین‌های فلسطینی و حمله به لبنان قرار داد، قصد دارد جنگ را تا رسیدن به اهداف اعلام شده ادامه دهد. در جریان مذاکرات اخیر نیز حماس در حالی بر پایان جنگ تاکید کرد که نتانیاهو روز دوشنبه گفته بود تنها با توافقی موقت موافقت می‌کند. بنابراین دور جدید مذاکرات آتش‌بس نیز مانند گذشته با شکست روبرو شد و ادامه آن حداقل به پایان انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا موکول گردید.

در هفته جاری که مذاکرات از هر سو برای آتش‌بس در غزه و لبنان در جریان بود، ارتش فاشیستی اسرائیل به حملات خود در غزه و لبنان با شدت فراوان ادامه داد. بمباران جنوب بیروت، و شهرهای صور در جنوب لبنان و بعلبک در دره بقاع از جمله حملات هوایی این روزهای ارتش اسرائیل به لبنان بود که منجر به کشته شدن ده‌ها نفر گردید.

هم‌چنین دور جدید حمله ارتش اسرائیل به شمال غزه بویژه اردوگاه فلسطینی جبالیا و بیت‌لاهیا منجر به کشته شدن ۱۲۰۰ فلسطینی از جمله زنان و کودکان و دیگر غیرنظامیان گردید. ارتش اسرائیل مدعی شد که در حملات اخیر به جبالا حدود ۹۰۰‌ “تروریست” کشته و ۷۰۰ تن بازداشت شده‌اند و صد البته مشخص است که در آمار ارتش فاشیستی اسرائیل کودکان و زنان فلسطینی نیز جزو تروریست‌های کشته شده هستند. ارتش اسرائیل هم‌زمان به حملات خود در کرانه باختری نیز ادامه می‌دهد.

یکی دیگر از اقدامات دولت صهیونیستی اسرائیل در روزهای اخیر ممنوع کردن فعالیت اونروا (UNRWA سازمان امداد و کمک‌رسانی به پناهندگان فلسطینی) در اسرائیل و شرق بیت‌المقدس است. پارلمان اسرائیل روز دوشنبه با ۹۲ رای موافق در برابر تنها ده رای مخالف، قانونی را تصویب کرد که براساس آن فعالیت‌های اونروا در قلمرو اسرائیل و ارتباط این سازمان با مقامات دولت اسرائیل ممنوع شده است. این قانون ۹۰ روز پس از تصویب اجرایی خواهد شد. با تصویب این قانون فعالیت اونروا در غزه و کرانه باختری به این دلیل ساده که تمام کمک‌ها از پست‌های بازرسی ارتش اسرائیل باید عبور کنند، عملاً غیرممکن شده و بدین‌ترتیب بر مشکلات غیرقابل تصور دو میلیون فلسطینی ساکن غزه به شدت افزوده می‌شود. کمک‌رسانی به مردم غزه تا حدود بسیار زیادی به فعالیت اونروا وابسته است، تنها در غزه اونروا ۳۰۰ مدرسه در مقطع ابتدایی را اداره می‌کند که امروز عموما از آن‌ها به عنوان پناهگاه استفاده می‌شود. به‌گفته‌ی آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد هیچ جایگزینی برای اونروا در نوار غزه وجود ندارد. تصویب این قانون در حالی‌ست که پیش از این دولت آمریکا تا ۱۲‌نوامبر به دولت اسرائیل فرصت داده بود تا میزان کمک‌های بشر دوستانه به غزه به میزان قابل قبولی افزایش یابد. هم اکنون روزانه تنها حدود ۳۵ کامیون امدادرسانی به غزه وارد می‌شود که فقط ده درصد از حداقل کمک‌های انسانی‌مورد نیاز مردم غزه را پوشش می‌دهد.

مردم ستم‌دیده‌ی فلسطین (و لبنان) قربانی جدال دو دولت مذهبی و ارتجاعی اسرائیل و جمهوری اسلامی شده‌اند. آن‌ها مصیبت‌های جنگی را بر دوش می‌کشند که مال آن‌ها نیست، نه جنگ آزادی‌بخش مردم فلسطین است و نه انتخاب مردم فلسطین و لبنان. این جنگی‌ست برای تغییر چهره‌ی خاورمیانه. خاورمیانه‌ای که جمهوری اسلامی به‌عنوان یک دولت زورگو، هژمونی‌طلب و متجاوز با کمک نیروهای نظامی نیابتی خود دست به محاصره رقیب و دشمن منطقه‌ای خود دولت اسرائیل زده بود. اما اکنون و تحت‌تاثیر جنگ کنونی می‌رود تا دو بازوی مهم خود برای محاصره اسرائیل را از دست بدهد و به همین دلیل نقش و نفوذ منطقه‌ای خود را از دست داده و به شدت تضعیف می‌شود.

جدا از آن‌که تاکنون نیز جمهوری اسلامی ضربات جبران‌ناپذیری را در لبنان و فلسطین متحمل شده، بعد از حماس و بویژه حزب‌الله طبیعی‌ست که در سوریه، عراق و یمن نیز از نفوذ آن تحت‌تاثیر شکست‌اش در غزه و لبنان کاسته شود و دیگر رقبای منطقه‌ای از جمله دولت عربستان سعودی تلاش کنند تا نقش و نفوذ بیشتری در این کشورها به دست آورند.

دولت عربستان سعودی از هم اکنون به دنبال گسترش نقش و نفوذ خود در منطقه است. برگزاری اجلاس جده اولین اجلاس “ائتلاف بین‌المللی برای اجرای راه‌حل ۲ دولتی” در روزهای چهارشنبه و پنج‌شنبه ( ۹ و ۱۰ آبان ) یکی از این اقدامات است. دولت عربستان در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل این ایده را به نمایندگی از سوی تعدادی از دولت‌های عربی مطرح کرده بود که با استقبال برخی از دولت‌ها از جمله اتحادیه اروپا، اولین اجلاس آن در هفته گذشته با حضور حدود ۹۰ نماینده از سوی دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی از جمله دبیرکل اونروا، جوزف بورل نماینده اتحادیه اروپا و نمایندگانی از دولت‌های نروژ، ترکیه، اندونزی، نیجریه، اردن، بحرین، قطر و مصر در جده برگزار گردید (جمهوری اسلامی به این اجلاس دعوت نشده بود و دلیل آن نیز روشن است). وزیر خارجه عربستان در سخنان خود در این اجلاس از جمله بر تشکیل دولت فلسطینی به‌عنوان شرط دولت عربستان برای برقراری روابط دیپلماتیک با دولت اسرائیل تاکید کرد. قرار است در ادامه، جلسات این ائتلاف در بروکسل، قاهره، امان، استانبول و اسلو برای پیشبرد راه حل دو کشوری برگزار گردد.

همان‌طور که بارها در نشریه کار نوشتیم، “طوفان الاقصی” عملیاتی بود با هدف برهم زدن مذاکرات دولت‌های عربستان و اسرائیل تحت عنوان “پیمان ابراهیم”. واقعیت این است که بسیاری از دولت‌های عربی منطقه از سیاست‌های توسعه‌طلبانه جمهوری اسلامی و مداخلات آن در امور داخلی منطقه و کشورشان به ستوه آمده و همین امر موجب نزدیکی این دولت‌ها با دولت اسرائیل شده است که از جمله برجسته‌ترین آن‌ها جنگ داخلی یمن و مداخلات جمهوری اسلامی در بحرین است.  این سیاست جمهوری اسلامی بزرگ‌ترین کمک به دولت اسرائیل برای پیشبرد سیاستی بود که به “پیمان ابراهیم” معروف گردید. هم‌چنین باید تاکید کرد که سیاست‌های جاه‌طلبانه اقتصادی دولت‌های منطقه و در راس آن عربستان چهره دیگری از خاورمیانه را می‌طلبد که سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی در تضاد با آن است.

نتیجه‌ی انتخابات آمریکا هر چه که باشد، در این واقعیت تغییری ایجاد نمی‌کند که دولت اسرائیل از سیاست اعلام شده‌ی خود برای قطع دست‌های جمهوری اسلامی در فلسطین و لبنان، تضعیف جمهوری اسلامی و تقویت موقعیت منطقه‌ای خود از نظر سیاسی و اقتصادی دست برنخواهد داشت. نتیجه‌ی انتخابات آمریکا تنها می‌تواند تاثیراتی در نحوه‌ی پیشبرد سیاست دولت اسرائیل داشته باشد و نه در اصل این سیاست، به‌طور واقعی این سیاست همراستا با منافع امپریالیسم آمریکا نیز می‌باشد.

در این میان جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگر در تنگنا قرار گرفته است. بعد از دو حمله موشکی به اسرائیل و دو پاسخ دولت اسرائیل به جمهوری اسلامی مشخص گردید که جمهوری اسلامی توان ادامه پینگ‌پنگ موشکی با اسرائیل را ندارد. با توجه به تهدیدات دولت آمریکا در مورد پاسخ قاطع به هرگونه حمله جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش به نیروهای آمریکایی، تقویت نیروهای نظامی‌ خود در منطقه و این که این‌بار در صورت حمله به اسرائیل قادر به محدود کردن پاسخ دولت اسرائیل نخواهد بود،  امکان استفاده از نیروهای نیابتی هم چون “مقاومت اسلامی عراق” (بخشی از حشد‌الشعبی) را نیز برای جمهوری اسلامی محدود کرده است. سخنان خامنه‌ای و تهدیدات مقامات نظامی هم‌چون فرمانده سپاه برای “پاسخی سخت و غیرقابل تصور به اسرائیل” و یا سخنان خرازی در مورد تغییر دکترین هسته‌ای جمهوری اسلامی، بیش از آن که پشتوانه عملی داشته باشند، تهدیدات لفظی هستند که دلایل خاص خود را دارند.

اول این‌که جمهوری اسلامی و در رأس آن خامنه‌ای هرگز قادر به اعتراف پذیرش شکست نیستند، آن‌ها باید همیشه ادعای پیروزی داشته باشند. همان‌طور که در مورد حمله دوم اسرائیل مدعی شدند، اما همه دنیا فهمیدند که جت‌های اسرائیل چه اهدافی را بدون هیچ‌گونه مزاحمتی از سوی پدافند هوایی جمهوری اسلامی بمباران کردند. در شرایط کنونی تهدید به حمله مجدد به اسرائیل (در کنار حملات ایذایی نیروهای نیابتی)، تنها اهرمی‌ست که جمهوری اسلامی می‌تواند از آن برای چانه‌زنی و فشار برای برقراری آتش‌بس استفاده کند، چرا که هر قدر جنگ طول بکشد بازوان جمهوری اسلامی در لبنان و فلسطین بیشتر صدمه می‌بینند. جمهوری اسلامی در این تهدیدات حتا منافع مالی نیز دارد. گران شدن نفت در سایه تهدیدات جمهوری اسلامی و خطر گسترش جنگ، برای جمهوری اسلامی منفعت مالی دارد، حتا گران شدن دلار در داخل کشور نیز برای جیب‌های خالی جمهوری اسلامی مفید است. جدا از آن، در سایه‌ی اعلام “شرایط جنگی” تلاش می‌کند تا با بحران سیاسی فزاینده مقابله کند.

اگرچه با کمی دقت به موضوع در می‌یابیم که همه‌ی این سیاست‌ها از سر ناچاری و ناتوانی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی اگر توان آن را داشت به جنگ ادامه می‌داد، جمهوری اسلامی اگر توان آن را داشت با بحران اقتصادی و سیاسی مقابله می‌کرد، جمهوری اسلامی اگر توان آن را داشت موقعیت خود را در منطقه و داخل کشور تقویت می‌کرد. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی در حال احتضار است، یک بیمار رو به مرگ، اما تا زمانی که کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه برای سرنگونی این حکومت دست به کار نشوند، تا زمانی که به اعتصاب سیاسی سراسری و درادامه به قیام مسلحانه دست نزنند، این حکومت در حال احتضار باقی می‌ماند .

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۴  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.