یادداشت سیاسی- مرگ این بار به سراغ یکی دیگر از جلادان رژیم جمهوری اسلامی آمد. عبدالکریم موسوی اردبیلی که دوران سرکوب و کشتارهای دهه ی شصت و تابستان ۶٧ رئیس قوه ی قضائیه بود، بر خلاف هزاران زندانی سیاسی که اجسادشان را شبانه در گورهای دستهجمعی مخفی کردند، مرگ پُر سر و صدایی در رسانههای رژیم داشت. دو روز عزای عمومی اعلام شد.
خامنه ای در پیام تسلیت خود، موسوی اردبیلی را “در همه ی حوادث و قضایای مهم” دوران حیات خمینی “در شمار فعالان و خدمتگزاران برجسته ی کشور” می خواند. در پیام رفسنجانی نیز جملات مشابه می بینیم ” مشتاقانه در سنگرهای حساس و مهم سیاسی و قضایی و تقنینی گوناگون خدمت کرد که اوج حضور مؤثرشان، … در قوه قضائیه بود که تا سالها از جایگاه این قوه دفاع میکرد و به آن اعتبار میبخشید.” روحانی که در تزویر و ریا گوی سبقت را از بسیاری از همپالگی های حکومتی اش ربوده است، در پیام خود علاوه بر تأکید بر نقش موسوی اردبیلی در “استحکام نظام اسلامی”، از “مشی اعتدالی” وی تعریف و تمجید می کند.
این پیامها به روشنی تقدیر از جلاد بیرحمیست که خون هزاران کمونیست و انقلابی را برزمین ریخته است.این پیام ها درواقع تأکید بر نقشی است که سرکوب های گسترده پس از قیام بهمن ۵٧ و به ویژه دستگیری ها و کشتار زندانیان سیاسی در دهه ی شصت، در “استحکام” رژیم ایفا کرده است. جدال انقلاب و آرمانهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه اش از یک سو با ضد انقلاب واپسگرا به رهبری خمینی از سوی دیگر، که ارتش و تمام ارگان های اصلی قدرت از جمله قوه ی قضائیه را بی درنگ تصاحب کرد، تحت عنوان “همه ی حوادث و قضایای مهم” در هاله ای مبهم بیان می گردد. سعی میشود تا از موسوی اردبیلی که در مقام ریاست قوه ی قضائیه مسئول صدور تمام احکامی است که هزاران انقلابی و آزادیخواه را به جوخه های اعدام سپرد، چهره ای مقبول و معتدل معرفی شود. در تمام شبکههای مجازی و رسانههای رژیم در مورد جنایت هایی که در دوران تصدی رباست قوه ی قضائیه صورت گرفت، سکوت میشود. از وی به عنوان “روحانی خوش سیما”، “بذله گو”، “خوش مشرب” و “مردی که هرگز پرخاش نکرد” یاد می شود. سایتهای رژیم پر شده است از سخنان موسوی اردبیلی در مورد “عدم خشونت علیه کودکان”، “مجاز نبودن اهانت به انسان ها” و معذرت خواهی اش از مردم، البته بابت کارهایی که نکرده، نه از بابت جنایت هایی که کرده است. مراجعه به سخنان وی در نماز جمعه در تاریخ ١۴ مرداد سال ۶٧ یعنی آغاز اعدام های دستهجمعی زندانیان سیاسی مشخص می کند، منظور اردبیلی از معذرت خواهی از کارهایی که نکرده، چه بوده است: “اینها که محاکمه ندارند، حکمش معلوم، موضوعش هم معلوم است و جزایش نیز معلوم میباشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه میشوند، قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند.” با توجه به وقایع تابستان ۶٧، میتوان به یقین گفت که منظور او برقراری دادگاه های مرگ بوده که سه دقیقهای حکم اعدام را صادر میکردند و از نظر این دژخیم، حتی همین هم لازم نبوده است. البته با توجه به تعداد کمی از زندانیان سیاسی که از دهه ی شصت و به ویژه از تابستان ۶٧ جان به در بردند، میتوان گفت که موسوی اردبیلی دلایل زیادی برای معذرت خواهی ندارد و البته که با پرونده ی سیاه جنایاتش در شمار یکی از برجسته ترین”فعالان و خدمتگزاران” رژیم به حساب می آید. علاوه بر اینها موسوی اردبیلی کسی بود که در رویدادهای سیاسی پس از دهه ی شصت، هرگز زبان به انتقاد جدی از جناح مسلط نگشود و وارد درگیریهای جناحی درون رژیم نشد. بنابراین تعجبی ندارد که چنین از سوی جناح های مختلف از وی قدردانی می شود.
رژیم جمهوری اسلامی به خوبی آگاه بوده و هست که بدون سرکوب انقلابیون و آزادیخواهان در دهه ی شصت هرگز قادر به بقای خود و گستردن حکومت وحشت و خفقان در سالهای پس از آن تا امروز نبود. امروز دیگر تنها هواداری از یک سازمان سیاسی چپ و کمونیست نیست که مجازات دارد. امروز نوبت شلاق زدن کارگری رسیده که حقوقش را می طلبد، نوبت حبس معلمی که لب به اعتراض می گشاید، نوبت اخراج دانشجویی که جواب توهینهای حراست دانشگاه را می دهد، …. امروز روز سوگواری رژیم در مرگ جلاد است.
نظرات شما