جهان سرمایهداری یک سال پر از آشفتگی و آشوب را پشت سر نهاد. سال ۲۰۱۶ در حالی به پایان رسید که نابسامانی و ازهمگسیختگی نظم حاکم، عریانتر از هر زمان دیگر در بحرانهای رنگارنگ سرباز کرده است. وقتیکه یک نظام اقتصادی – اجتماعی، دیگر نیازی تاریخی نیست، زوال و انحطاط خود را در بحرانهای ژرف و بنبستهای غیرقابلعبور به نمایش میگذارد. بینظمی، ازهمگسیختگی و انحطاط ادامه مییابد، تا روزی که تضادها و بحرانهای حل ناپذیر نظم موجود، راهحل منطقی خود را در خارج از این نظم پیدا کنند.
شالوده و مادر تمام بحرانها و نابسامانیهایی که نظام سرمایهداری جهانی با آنها مواجه است، بحران اقتصادی است که اساسیترین تضادها و تناقضات لاینحل این نظام را بازتاب میدهد. بحرانی که بهویژه در طول نزدیک به یک دهه اخیر، هیچ راهحلی برای غلبه بر آن یافت نشده است.
بهرغم تمام یاوهسراییهای طبقات حاکم کشورهای سرمایهداری، نظریهپردازان و نهادهای این نظم که وعده غلبه بر بحران اقتصادی را در سال ۲۰۱۶ میدادند، این بحران ژرفتر شد و کشورهایی را که تاکنون آسیب کمتری از آن دیده بودند، به کام خود کشید. تمام کشورهای آمریکای لاتین در سالی که گذشت با وخیمترین بحرانهای اقتصادی درگیر شدند. کشورهای بهاصطلاح ثروتمند نفتخیز خاورمیانه، با وضعیتی وخیمتر از سالهای قبل مواجه شدند. سیر نزولی رشد اقتصادی چین، تشدید شد. ایالاتمتحده آمریکا که یک بهبود نسبی نرخ رشد بالای ۲ درصد را در ۲۰۱۵ تجربه کرد، در سالی که گذشت بار دیگر گامی به پسنهاد و نرخ رشد در مقایسه با سال قبل از آن کاهش یافت. اتحادیه اروپا همچنان با رکودی سنگین مواجه است و در کنار یونان، اسپانیا، بلغارستان و اغلب کشورهای اروپای شرقی، وضعیت برخی کشورها از نمونه ایتالیا وخیمتر شده است. بنابراین بحران اقتصادی جهان سرمایهداری، درمجموع تشدید شد.
طبقات حاکم کشورهای سرمایهداری که راهحلی برای این بحران ندارند و در طول چند سال اخیر همواره کوشیدهاند، با انداختن بار بحران بر دوش طبقه کارگر، این نظم فرسوده و ارتجاعی را بر سر پا نگهدارند، در سال ۲۰۱۶ نیز در سراسر جهان با اعمال سیاست موسوم به ریاضت و تعرض همهجانبهتر به سطح معیشت و حقوق کارگران، بر وخامت وضعیت مادی و معیشتی طبقه کارگر و تودههای زحمتکشی که با بیکاری، فقر و انواع و اقسام مصائب نظم سرمایهداری مواجهاند، افزودند.
تشدید مبارزه طبقاتی و اشکال متعددی از مبارزه و اعتراض، پاسخ طبقه کارگر و تودههای زحمتکش و ستمدیده سراسر جهان علیه نظم موجود و سیاستهای ستمگرانه طبقه سرمایهدار حاکم بود.
اعتصابات و تظاهرات بیشمار طبقه کارگر جهان پیام واضحی بود بر اینکه طبقه حاکم از آرام نگاهداشتن و جلب رضایت طبقه تحت ستم بازمانده و طبقه ستمدیده نیز دیگر نمیتواند این نظم را تحمل کند. اعتصاب عمومی ۱۸۰ میلیون کارگر و زحمتکش هندی در سال ۲۰۱۶، اتفاقی بود که در تمام دوران سلطه سرمایهداری نمونه نداشت. وقتیکه جمعیتی به این عظمت به فراخوان اتحادیههای کارگری برای برپایی اعتصاب عمومی سراسری و تظاهرات پاسخ میدهد و با پرچمهای سرخ، خیابانهای شهرهای بزرگ را زیر گامهای استوار خود به لرزه درمیآورد، نشان روشنی از توانایی و عزم طبقه انقلابی، برای به زیر کشیدن طبقه ارتجاعی و برانداختن نظم زائد تاریخی است. اعتصابات، تظاهرات و تجمعات پیدرپی کارگران فرانسوی در ماههای مارس و آوریل، تظاهرات همزمان در ۲۰۰ شهر فرانسه، گردهمآئیهای شبانه در مراکز شهرها بهویژه پاریس، پیوستن دانشجویان و دانشآموزان به اعتراضات کارگری، اعتصابات کارگران نیروگاههای هستهای و پالایشگاهها، صرفاً یک ضد حمله طبقه کارگر فرانسه به تعرض طبقه حاکم برای دستبرد زدن به قانون کار نبود، بلکه توانائی این طبقه را برای دگرگونی نظم موجود به نمایش میگذاشت.
دهها اعتصاب عمومی، در دیگر کشورهای جهان نیز رخ داد. طبقه کارگر یونان چندین اعتصاب عمومی و تظاهرات خیابانی برپا کرد. در اعتصاب عمومی سراسری کارگران اسپانیا که با راهپیمایی و تظاهرات همراه بود، صدها هزار کارگر شرکت کردند. اعتصابات و تظاهرات کارگران بلژیک در ماه مه و اکتبر سراسر این کشور را به تعطیل کشاند. کارگران اتومبیلسازی هیوندا و کارگران حملونقل کره جنوبی، اعتصابات عمومی و تظاهرات چندهفتهای گستردهای را سازمان دادند که با سرکوب وحشیانه پلیس مواجه شد. اعتصابات کارگران تأسیسات نفتی نیجریه و برزیل نیز در زمره اعتراضات مهم کارگری سال ۲۰۱۶ بود. در اغلب کشورهای اروپایی، کارگران و کارمندان وسایل نقلیه زمینی و هوایی، اعتصابات متعددی را سازمان دادند. هزاران اعتصاب، تظاهرات و راهپیمایی در سطحی محدودتر نیز در سراسر جهان برپا گردید.
اوضاع خاورمیانه، جنگهای ویرانگر، رشد اسلامگرایی و تروریسم، وحشیگری فرقههای شیعه و سنی نیز جلوه دیگری از بحرانهای سیاسی نظام سرمایهداری جهانی، ازهمگسیختگی، انحطاط و زوال این نظم است. در سال ۲۰۱۶ نزاع فرقهای شیعه و سنی بهویژه در عراق، سوریه و یمن تشدید شد. هزاران تن از مردم این کشورها درنتیجه جنگهای ارتجاعی داخلی، بمبارانهای بیوقفه شهرها، ترور و بمبگذاری جان خود را از دست دادند. هزاران تن معلول و مصدوم شدند. دهها هزار تن دیگر به خیل آوارگان پیوستند. یکی از عوامل مهم تشدید جنگ، ویرانی و کشتار، در سال ۲۰۱۶ تشدید تضادها و اختلافات قدرتهای منطقهای، بهویژه رژیمهای مذهبی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بود که آتشبیار معرکه جنگ فرقهای شیعه و سنیاند. اما بحران سیاسی منطقه خاورمیانه محدود به این سه کشور نبود. عموم کشورهای این منطقه به درجات مختلف با این بحران درگیرند. در سالی که گذشت، درگیری نظامی، ترور و بمبگذاری، کشتار و ویرانی در افغانستان شدت گرفت و اسلامگرایان طالبان، بخشهایی از این کشور را به تصرف درآوردند و اقدامات نظامی خود را به پایتخت این کشور بسط دادند. ترکیه که به نحو روزافزونی در یک بحران اقتصادی و سیاسی ژرف فرو میرود، در یک سال گذشته با رشد نارضایتی و اعتراض تودهای، تشدید سرکوب و استبداد، نارضایتی در ارتش و تلاش برای کودتا، و بالاخره افزایش روزافزون ترور و بمبگذاری، دستبهگریبان بوده است. رژیم حاکم بر این کشور تلاش کرد که با سرکوبهای وحشیانه، دستگیریهای گسترده و دخالت نظامی مستقیم در کشورهای عراق و سوریه، بحران سیاسی را مهار کند، اما نتیجه، خلاف خواست حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان بود. بحران سیاسی عمیقتر شد. اگر هنوز کشورهایی در این منطقه از این جنگها و ویرانگری مصون ماندهاند، خطر، آنها را نیز تهدید میکند. چراکه زمینههای عینی نزاعهای قومی، ملی و مذهبی، جنگ و ویرانی در این کشورها نیز وجود دارد. در همسایگی کشورهای خاورمیانه، پاکستان نیز در اینیک سال با چندین اقدام تروریستی بنیادگرایان اسلامی مواجه بوده است که به کشتار صدها تن از مردم این کشور انجامیده است. در آنسوی خاورمیانه کشورهای شمال آفریقا نیز به درجات مختلف در سال ۲۰۱۶ درگیر رشد جنبشهای اسلامگرا، درگیریهای نظامی و اقدامات تروریستی اسلامگرایان بودند.
اینکه در این منطقه وسیع، اسلامگرایی، جنگ فرقهای، جنبشهای اسلامگرای تروریستی توانستهاند رشد کنند، البته زمینههای عینی و مادی دارد. فقر، بیکاری، گرسنگی، استبداد و بی حقوقی و سیاستهای قدرتهای امپریالیست که همگی عواقب نظام سرمایهداریاند، سرمنشأ نارضایتی و اعتراض مردم این مناطق است. اما اینکه چرا از درون این نارضایتی تودهای، واپسگرایی، جنبشهای اسلامگرا و نزاعهای فرقهای رشد میکند، بیان چیز دیگری جز گندیدگی و انحطاط نظم سرمایهداری نیست. تا وقتیکه طبقه کارگر هنوز این آمادگی را نداشته باشد که نظم نوین سوسیالیستی را بهجای نظم کهنه و ارتجاعی سرمایهداری بنشاند، نظم پوسیده سرمایهداری دچار گندیدگی بیشتری میشود. جنبشهای اسلامگرا، فرقهگرایی مذهبی و تروریسم اسلامی ، محصولات این گندیدگی نظام سرمایهداریاند. نمونههای دیگر آن را هم بهوضوح حتی در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری میتوان دید.
در سالی که گذشت نژادپرستی، خارجی ستیزی و گرایشهای فاشیستی تقریباً در عموم کشورهای پیشرفتهتر سرمایهداری بهویژه در اروپا رشد کردند. احزاب و سازمانهای نژادپرست و فاشیست از رشد قابلملاحظهای برخوردار شدند و حتی این احتمال وجود دارد که در برخی کشورها در رأس قدرت قرار بگیرند. نظریهپردازان بورژوازی و وسایل ارتباطجمعی میکوشند این رشد نژادپرستی و فاشیسم را با تروریسم اسلامگرایان و سیل مهاجرت، مرتبط سازند.
تردیدی نیست که اقدامات وحشیانه تروریستهای اسلامگرا از نمونه کشتار مردم بیدفاع و غیرنظامی فرانسه در سال ۲۰۱۵ و در سالی که گذشت دهها کشته و زخمی در انفجارهای تروریستی بروکسل، یا کشتار مردم آلمان در بازارچه کریسمس برلین، در میان تودههای وسیع مردم تأثیر میگذارد و گرایشات خارجی ستیزی را تقویت میکند. تاثیر مخرب این وحشیگری تروریستهای اسلامی، حتی بر جنبش کارگری و افت مبارزات کارگران در برخی کشورها، تأثیر غیرقابلانکاری دارد. روشن است که در چنین شرایطی گروههای نژادپرست و فاشیسم میکوشند از این شرایط در خدمت اهداف ضد انسانی خود بهره گیرند و با استفاده از خشم و نارضایتی تودههای کارگر و زحمتکش مردم، جهت اصلی مبارزه آنها را که علیه سرمایهداری، بیکاری، گسترش فقر و نابرابری است، منحرف سازند.
اما این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که رشد گروههای نژادپرست و فاشیسم با بحران اقتصادی سال ۲۰۰۷ آغاز گردید که هنوز نه از اقدامات تروریستهای اسلامی در اروپا خبری بود و نه از سیل مهاجرت به این کشورها. رشد گروهها و جریانات نژادپرست و فاشیسم، در حقیقت جلوه دیگری از گندیدگی و انحطاط نظام سرمایهداری و تلاش بورژوازی برای مهار بحرانها با توسل به خشنترین و وحشیانهترین شیوهها، از نمونه جنگ جهانی دوم است.
همین واقعیت، را به شکلی دیگر در ایالاتمتحده آمریکا و به قدرت رسیدن ترامپ میبینیم که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا پیروز شد. ترامپ نمونه مجسم یک رئیسجمهوری رسوای نژادپرست، لمپن و کلهپوک بزرگترین کشور سرمایهداری جهان در دوران انحطاط آن است. بورژوازی آمریکا در دوران زوال و انحطاط سرمایهداری، شخصیتی لایقتر از ترامپ برای رهبری خود ندارد.
نکته دیگری که در بررسی مهمترین رویدادها و تحولات سیاسی جهان در سال ۲۰۱۶ باید به آن اشاره کرد، تشدید تضادها و اختلافات درونی قدرتهای امپریالیست جهان است. با مداخله نظامی مستقیم روسیه در جنگ داخلی سوریه که توازن قوا را به نفع رژیم بشار اسد و به زیان گروههای موردحمایت اروپا و آمریکا تغییر داد، کشمکشی که بر سر مسئله اوکراین آغازشده بود، وارد مرحله جدیدی شد. امپریالیسم روس در سال ٢٠١۶ بهعنوان یک قدرت نظامی مهم، رو درروی رقبای امپریالیست آمریکائی و اروپائی خود، برای تقسیم مجدد بازارهای جهان قرار گرفت. موضعگیریهای ترامپ پس از پیروزی در انتخابات، حاکی از شکافهای جدید در صفوف دو قدرت اروپایی و آمریکایی است. در خود اتحادیه اروپا نیز تضادها و اختلافات درنتیجه بحران موجود رشد کرده است. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، یکی از عواقب بحرانی است که در درون دولتهای متحد اروپائی نیز به تضادها و اختلافات جدی شکل داده است. این واقعیتی است که نتیجه رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، ناشی از نارضایتی وسیع تودههای مردم انگلیس از سیاستها و فشارهای اتحادیه اروپا بود، اما این نیز جنبه دیگری از واقعیت است که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، برخاسته از تضاد منافع جناحی از بورژوازی امپریالیست انگلیس با دیگر قدرتهای اروپایی بود.
هرچه بحرانهای جهان سرمایهداری عمیقتر میشوند، تضادها و اختلافات درونی قدرتهای اروپایی نیز تشدید میشوند. در سالی که گذشت این واقعیت بهوضوح نشان داده شد.
بااینهمه تضاد و بحرانی که نظم سرمایهداری جهانی در سال ۲۰۱۶ با آنها مواجه بود، چشمانداز سال ۲۰۱۷ نیز از هماکنون روشن است. بورژوازی تا همین لحظه نیز نشان داده است که راهحلی برای بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان ندارد، حتی با ویرانسازیهایی از نمونه آنچه در عراق، سوریه، لیبی، افغانستان و دهها کشور دیگر شاهد آن هستیم.
فراتر از آن، نظم سرمایهداری بیش از آن پوسیده است که بار دیگر با توسل به حکومتهای فاشیستی، برافروختن جنگها و ویرانگریهایی از نمونه جنگ جهانی دوم بتواند، موقتاً از مخمصه بحرانهای موجود، نجات یابد.
جهان نیازمند تغییر است. تغییری که بتواند نظم موجود را از بیخ و بن براندازد و با گذار به نظمی عالیتر، نظمی سوسیالیستی، بشریت را از شر فجایع نظم سرمایهداری نجات دهد. برای این تغییر، هیچ آلترناتیوی، جز انقلاب اجتماعی کارگری وجود ندارد. تا وقتیکه این انقلاب در مقیاسی جهانی رخ ندهد، چشماندازی برای بهبود اوضاع و رهایی بشریت ستمدیده از فجایع بیشمار موجود وجود نخواهد داشت.
نظرات شما