مارکس در فصل نخست هجدهم برومر، به افسانه ای از “ازوپ” شاعر اسطوره ای یونان باستان یاد می کند. این افسانه، اشاره به مردی شیاد دارد، که شهر به شهر می گشت، مردم را دور خود جمع می کرد و ادعا می کرد، که می تواند پرش های بلند و شگفت انگیزی در بلندی های شهر “رودس” انجام دهد. با چنین ادعایی، هرگاه مردم از او می خواستند، برایشان بپَرَد، او وعده پریدن را به “رودس” حواله می داد. از قضا، روزی وارد شهری شد و ادعای پریدن های بلند خود را تکرار کرد. مردم از او خواستند تا بپَرَد. وقتی او پریدن را به شهر “رودس” حواله داد، اتفاق عجیبی افتاد. مردم فریاد زدند: “اینجا رودس است، بپر”. مارکس، با اشاره به این اسطوره، در مقابله با دغلکاران و شیادانی که انجام وعده های دروغین خود را به “ناکجاآباد” حواله می دهند، می گوید: “گل همین جاست، همین جا برقص”.
حسن روحانی، روز ۱۲ مرداد در اجتماع مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، ضمن دفاع از عملکرد کابینه نخست خود، انجام یک سری اقدامات دروغین و توخالی دیگر را در دوره دوم ریاست جمهوری خود به مردم وعده داد. روحانی در این مراسم پس از مقدمه چینی های لازم ادعا کرد، “دولت یازدهم از طریق بازگرداندن ثبات اقتصادی و کاهش تورم و افزایش خدمات عمومی”، قدم های مهمی در راستای از بین بردن” فقر و نابرابری” در جامعه برداشته است. او پس از بیان ادعای توخالی باز گرداندن “ثبات اقتصادی” به کشور، با دغلکاری تمام “ریشه کن کردن کامل فقر مطلق” را در بازه زمانی کابینه دوم خود به مردم وعده داد. حسن روحانی در قسمت های پایانی سخنان خود نیز، مدعی شد، “صدای مردم” را در انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ شنیده است و لذا، قول داد، “به امید و اعتماد آنان با همه وجود” توجه کند.
برای اثبات دروغ پردازی های روحانی، نیازی نیست تا به ادعاهای توخالی او طی چهار سال گذشته یا همه وعده هایی که در مراسم تنفیذ داد بطور مشروح پرداخته شود. اشاره به همین دو، سه مورد از لاف زنی های روحانی در انبوه وعده هایی که او تکرار کرد، می تواند ماهیت وجودی نظام جمهوری اسلامی، شارلاتانیزم روحانی و ادعاهای توخالی دوره دوم ریاست جمهوری او را برای همگان روشن سازد.
روحانی در شرایطی از ایجاد “ثبات اقتصادی” در جامعه سخن گفته است، که رکود اقتصادی و به تبَع آن بیکاری نه تنها کاهش نیافته، بلکه طی چهار سال گذشته تشدید هم شده است. عیان شدن ورشکستگی اغلب بانک ها و موسسات مالی کشور، رشد سرسام آور نقدینگی که طی چهار سال گذشته از حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان به بیش از یک تریلیون و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است، و نیز افزایش چشمگیر آمار بیکاری که اکنون از مرز ۱۰ میلیون نیز گذشته است، جملگی تاییدی بر این حقیقت مطلق هستند که طی چهار سال اول کابینه روحانی، نه تنها “ثبات اقتصادی” به جامعه باز نگشته است، بلکه هیئت حاکمه ایران همچنان با یک بحران رکود- تورمی مزمن مواجه است. بحرانی که در شرایط موجود و در کشاکش تعمیق تنش های منطقه ای و تشدید تضادهای میان دو دولت ایران و آمریکا و به تبَع آن محدودتر شدن راه سرمایه گذاری های خارجی در ایران، اگر شاهد تعمیق آن در چهار سال دوم کابینه روحانی نباشیم، دست کم هیچ چشم انداز روشنی برای کاهش یا پایان یافتن این بحران رکود- تورمی و در نتیجه رسیدن به “ثبات اقتصادی” هم متصور نیست.
تورم تک رقمی مورد ادعای روحانی نیز، از آن گونه رجز خوانی هایی است، که هیچ مبنایی در زندگی واقعی و روزمره توده های مردم ایران ندارد. روحانی در شرایطی از تورم تک رقمی سخن می گوید، که طبق آخرین برآورد مرکز آمار ایران که ۲۰ تیرماه امسال منتشر شد، قیمت اغلب اجناس مصرفی کارگران و زحمتکشان نسبت به خرداد ماه سال گذشته افزایش چشمگیری داشته اند. برای نمونه، سبزی و حبوبات با ۹/ ۴۰ درصد، آب و برق و سوخت ۷/ ۲۱ درصد، گوشت قرمز و ماکیان ۷/ ۱۸ درصد، میوه و خشکبار ۱/ ۱۱ درصد و پیاز با افزایش ۱۲۰۰ درصدی از ۴۰۰ تومان به ۴۸۰۰ تومان افزایش قیمت داشته اند.
رشد اقتصادی ۷ تا ۸ درصدی مورد ادعای روحانی در سال ۹۵ هم، صرفا به دلیل افزایش فروش نفت بوده که پس از توافق برجام و رفع تحریم ها تماما از درآمد نفت حاصل شده است. از آنجایی که میزان فروش نفت در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ دیگر افزایش محسوسی نخواهد داشت، طبیعی است که یخ رشد اقتصادی مورد ادعای دولت نیز، در سال ۹۶ به یکباره آب خواهد شد. لذا، با توجه به تمامی واقعیت های موجود، می توان گفت، ادعای روحانی در رسیدن به “ثبات اقتصادی” یک دروغ محض است.
روحانی، علاوه بر ادعای کذب ایجاد “ثبات اقتصادی”، از دستاوردهای مهمی در زمینه “آزادی” و “رفع فقر در جامعه” سخن گفت و مدعی شد: “دولت و دیگر نهادهای نظام، خدمات گسترده ای را ارائه کرده اند تا رفاه عمومی و فرصت های پیشرفت به صورت عادلانه در مناطق کشور فراهم شود”.(تاکیدها از ماست)
ادعای رفع فقر و ایجاد فرصت های پیشرفت به صورت عادلانه در مناطق کشور، از جمله ادعاهایی است که فقط “گاوگند چاله دهانی” همانند روحانی می تواند در نیمروز روشن آفتاب، خورشید را به انکار بنشیند. این سخن روحانی، دیگر یک ادعای گزافه نیست، بلکه وقاحتی تمام عیار است که هیچ شرمی برآن متصور نیست. وجود ۱۰ میلیون بیکار، سقوط بیش از ۷۰ درصد کارگران و توده های مردم ایران به زیر خط فقر مطلق و نیز وجود ۱۲ میلیون حاشیه نشین در اطراف شهرهای بزرگ، فقط نمونه هایی هستند که وضعیت فلاکت بار کارگران و انبوه توده های میلیونی مردم ایران را بازتاب می دهند. کارگرانی که در زیر فشار تورم و گرانی و نیز عدم پرداخت به موقع همان حداقل دستمزد بخور و نمیر اعلام شده دولت، روز به روز سفره شان تهی تر می شود. همان کارگرانی که در سایه کابینه روحانی، وقتی صدای اعتراض آنان نسبت به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه شان بلند می شود، به جای دریافت دستمزد، به اخراج و زندان و شلاق محکوم می شوند.
علاوه بر وضعیت وخامت بار طبقه کارگر که این چنین به تلخ کامی روزگار می گذرانند، رنج نداری و بی حقوقی بیش از ۱۰ میلیون بیکار آشکار می شود، رنجی که آشکارا پوست جامعه را خراش می دهد. نیروی بیکاری که با شرمساری از معاش خود و خانواده باز مانده اند. وضعیت فحشا، اعتیاد، کودکان کار، بی خانمانی و کارتون خوابی که دیگر اساسا نیازی به توضیح ندارد. با این همه و با وجود چنین واقعیاتی تلخ و گزنده، حسن روحانی در وقاحتی مشمئز کننده و بدون هیچ پروایی از “رفع فقر و رفاه عمومی” طی دوره اول ریاست جمهوری اش گزافه گویی می کند.
در کنار همه این نابسامانی ها، زاغه نشینی، یکی دیگر از نتایج فاجعه بار جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری حاکم بر ایران است. هم اکنون فقط بیش از ۱۲ میلیون زاغه نشین در ایران اسلامی وجود دارند.( آخوندی وزیر مسکن و شهرسازی: ۱۸ میلیون در ایران زاغه نشین و یا دارای مسکن نامناسب هستند). زاغه نشینانی بی بضاعت که اغلب بدون امکات رفاهی و بهداشتی لازم در حاشیه شهرهای بزرگ روزگار می گذرانند، توده مردمی که عمدتا از آب آشامیدنی مناسب و بهداشتی برخوردار نیستند، کودکان و جوانانی که اغلب از امکانات تفریحی محروم و از آموزش و پرورش در خور هم بی بهره اند. با این همه، آنجا که منافع طبقه حاکم ایجاب می کند، حسن روحانی و امثال او از دیدن واقعیت های تلخ جامعه باز می مانند و به یکباره کور و کر می شوند. ای کاش، روحانی فقط به انکار اینهمه ناسامانی و وضعیت اسفبار کارگران و توده های مردم ایران بسنده می کرد و دیگر از رفع فقر و ایجاد رفاه عمومی در چهار سال گذشته گزافه گویی نمی کرد.
روحانی البته به همین میزان از دروغ بافی ها بسنده نکرد. او همچنین مدعی شد، طی چهار سال گذشته “فرصت های پیشرفت به صورت عادلانه در مناطق کشور” ایجاد شده است. کسی که در ایران زندگی کرده باشد و سفری کوتاه به استان های سیستان و بلوچستان، کردستان و دیگر مناطق محروم ایران داشته باشد، به روشنی می داند که این ادعای روحانی تا چه حد کذب محض است. طی ۳۹ سال گذشته علاوه بر تمامی ستم، نابرابری و اجحافاتی که بر عموم توده های مردم ایران رفته است، دست کم استان های مرزی ایران از هر گونه “فرصت های پیشرفت عادلانه در کشور” محروم بوده اند. روحانی همانند کل هیئت حاکمه ایران، از یک طرف به دلیل ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه خود و از طرف دیگر به دلیل دفاع عملی از ساختار هرم قدرت در جمهوری اسلامی که تماما متکی بر بنیان های فقه شیعه است، چشمان خود را بر تمام نابرابری و اجحافاتی که طی ۳۹ سال گذشته بر مردم سیستان و بلوچستان، کردستان و دیگر ملیت های تحت ستم ایران اعمال شده، بسته است. بر کسی پوشیده نیست، که ملیت هایی سنی مذهب برخی ازاقلیت های ملی و مذهبی ایران به عنوان فقیرترین مناطق کشور همواره از داشتن همان حداقل های حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی برابر با مردم شیعه محروم بوده اند. ملیت های تحت ستمی که دست کم به صورت نمایشی هم نه تنها در کابینه های قبلی، بلکه حتا در کابینه پر ادعای روحانی هم، از داشتن هرگونه وزیر سنی مذهب و برخورداری از مسئولان اجرایی محلی در چهار چوب همان مناسبات سرکوبگرانه سرمایه داری جمهوری اسلامی محروم بوده اند.
روحانی نه تنها به ندیدن این همه ستم، بی عدالتی و فقر موجود در جامعه بسنده نکرد، بلکه در وقاحتی کم نظیر از “دستاوردهای مهم نظام” و دولت های آن طی۳۹ سال گذشته در “رفع فقر و ایجاد رفاه عمومی” تا آنجا که در چنته داشت، به دروغ بافی و گزافه گویی در مراسم تنفیذ خود، سخن سرایی کرد.
حسن روحانی در قسمت دوم سخنان خود، با ادعای دروغین پرش های شگفت انگیز در شهر “رودس” انجام اقدامات توخالی دیگری را طی چهار سال آینده به مردم وعده داد. او در این مراسم و در مقابل خامنه ای اعلام کرد: “همانطور که در دوران انتخابات وعده دادم یکی از اهداف دولت دوازدهم ریشه کن کردن کامل فقر مطلق از جامعه ایران و ایجاد نظام جامع تامین اجتماعی است”.(تاکید از ماست)
ادعای “ریشه کن کردن کامل فقر مطلق در جامعه”، آنهم درنظام سرمایه داری با بودن رژیمی که تمام بنیان های حکومتی اش بر نابرابری، ظلم، ستم طبقاتی، سرکوب و کشتار منتقدین و مخالفین پی ریزی شده است، در حاکمیتی که خود با بحران رکود- تورمی عمیق و مزمن مواجه هست و در عین حال، تعداد ۱۰ میلیون بیکار و ۱۲ میلیون حاشیه نشین را در کارنامه خود دارد، رژیمی که دزدی و فساد در تمام ارکان اش ریشه دوانده است، دیگر یک ادعای توخالی نیست، بلکه یک شیادی تام و تمام است. در شرایطی که رکود اقتصادی گلوی نظام را گرفته است، در وضعیتی که بانک ها و دیگر موسسات مالی جمهوری اسلامی با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند تا ورشکستگی شان در نزد توده هاعیان نشود، در وضعیتی که نیمی از مراکز تولیدی کشور از کار افتاده و یا با تولید ۳۰ درصدی به کار خود ادامه می دهند، ادعای “ریشه کن کردن کامل فقر مطلق در جامعه” و ایجاد “فرصت های پیشرفت به صورت عادلانه در مناطق کشور” فقط یک وراجی محض است. یک ادعای توخالی که شیادی همچون حسن روحانی قدرت بیان آن را دارد.
این وعده های کذایی و لاف زنی های دروغین البته، توسط کسی بیان شده است که همزمان ادعا کرده است که “صدای مردم” را در انتخابات شنیده است. روحانی در شرایطی از شنیدن “صدای مردم” سخن می گوید و وعده عمل “به امید و اعتماد آنان با همه وجود” را می دهد، که از همان مطالبات حداقلی و قابل دسترس بودن توده های متوهمی که بر این “امامزاده” بی خاصیت دخیل بسته بودند نیز، بی توجه مانده و با چینش کابینه جدیدش عملا به صورت رای دهندگان متوهم خود تف کرده است. وقتی او حتا از انتخاب یک وزیر زن و یا یک وزیر سنی مذهب در کابینه اش ناتوان بوده است (۱)، وقتی او بجای مصطفی پور محمدی، قاتل زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، جلاد و آدمکش دیگری به نام علی رضا آوایی را در وزارت دادگستری می گمارد، این بدان معنا است که خود روحانی نیز از قماش مجموعه همان جنایتکاران است. کسی که به عنوان فرد مورد وثوق نظام، سال های متمادی در بالاترین پست های امنیتی خدمتگزار نظام بوده است. شیادی که در حرف و تبلیغات انتخاتی، با طرح شعار ۳۸ سال زندان و اعدام به جنگ تبلیغاتی ابراهیم رئیسی رفت و اینک در مقام عمل، جنایت کاری دیگر با همان پیشینه رئیسی را در کابینه خود گماشته است.
در چنین وضعیتی که حسن روحانی با وقاحت تمام وعده “ریشه کن کردن کامل فقر مطلق در جامعه” را به مردم می دهد و به طریق اولی از پریدن های شگفت انگیز خود در “رودس” لاف می زند، اما در همان حال، از عمل به کمترین مطالبات رای دهندگان متوهم اش امتناع ورزیده است، باید به این “گاوگند چاله دهان” شیاد نهیب زد: “گل همین جاست، همین جا به رقص”.
(۱) – پوشیده نیست در نظام بغایت ارتجاعی و ضد دمکراتیک جمهوری اسلامی که تمام بنیان های ساختار حکومتی اش، بر سرکوب، نابرابری، بی عدالتی و استثمار شدید کارگران و توده های محروم جامعه پایه ریزی شده است، انتخاب یک یا چند وزیر زن و یا تعدادی وزیر سنی مذهب، هیج تاثیر ملموسی بر سرنوشت فلاکت بار توده های مردم ایران نخواهد داشت. چرا که در چنین سیستمی همه وزرا و نمایندگان، مستثنا از اینکه مرد یا زن باشند، جملگی جهت اجرای اهداف سرکوبگرانه طبقه حاکم به خدمت گرفته می شوند. نمونه روشن آن، همین نمایندگان مناطق اهل تسنن هستند. نمایندگانی که طی ۳۹ سال گذشته همواره در رکاب هیئت حاکمه ایران به پادویی مشغول بوده اند. یا نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی که در تدوین و تصویب قوانینی بر ضد زنان کشور و نیز علیه کودکان دختر همواره از نمایندگان مرد، پیشتازتر بوده اند.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۴۷ در فرمت پی دی اف
.
نظرات شما