بیست و چهارمین اجلاس “ناتو” یا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی روزهای ۱۹ و ۲۰ نوامبر ۲۰۱۰ (۲۸ و ۲۹ آبان ۱۳۸۹) در لیسبون، پایتخت پرتغال برگزار شد. دبیر اول این سازمان نظامی – سیاسی که بیست و هشت عضو دارد جلسه ی مذکور را “یکی از مهم ترین جلسات تاریخ” آن دانست چرا که برای نخستین بار روسیه در آن شرکت کرد.
هنوز یک سالی از پایان جنگ جهانی دوم نگذشته بود که وینستون چرچیل در پنجم مارس ۱۹۴۶ ایده ی یک پیمان دفاعی ملل مشترک المنافع را که زیر نظارت سازمان ملل متحد باشد در یک سخنرانی مطرح کرد. روز بیست و دوم ژانویه ۱۹۴۸، ارنست بوین، وزیر امور خارجه انگلستان به مجلس این کشور پیشنهاد کرد که یک اتحاد غربی برای دفاع ایجاد گردد. در هفدهم مارس همان سال پیمان بروکسل یا “پیمان اتحاد غربی” میان بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، هلند وانگلستان امضاء شد. ماده ی چهارم این پیمان چنین تدوین شده بود که هرگاه یکی از کشورهای امضاکننده ی پیمان هدف تجاوز نظامی قرار بگیرد دیگر کشورهای امضاکننده باید به آن هر گونه کمک به ویژه نظامی را بکنند. هنگامی که روزچهارم آوریل ۱۹۴۹ ناتو که مخفف سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ست رسماً در واشینگتن به وجود آمد، ماده ی مذکور فصل الخطاب آن شد. این پیمان روز بیست و چهارم اوت همان سال با عضویت بلژیک، کانادا، دانمارک، آمریکا، فرانسه، ایسلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، نروژ، هلند، پرتغال وانگلستان رسماً به مرحله اجرا درآمد.
ناتو در دورانی به وجود آمد که جهان یک جنگ جهانی دهشتناک را با ده ها میلیون کشته و خرابی های گسترده پشت سر گذاشته بود، دورانی که جهان در برابر قطب سرمایه داری در غرب کره زمین، قطب سوسیالیستی را در مشرقش تجربه می کرد. بشریتی که از پس هیولای نازیسم هیتلری سربلند بیرون آمد، می توانست انتظار داشته باشد که از این پس بتواند در صلح زندگی کند، اما پیدایش “ناتو” و تلاش آن برای تشکیل زرادخانه ای به مراتب گسترده تر از آن چه پیش تر وجود داشت خلاف این را ثابت کرد. به همین خاطر بود که در چهاردهم مه ۱۹۵۵، شش سال پس از تشکیل ناتو، اکثر کشورهای “بلوک شرق” به پیشنهاد نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی، پیمان ورشو را به وجود آوردند.
مردم جهان بار دیگر می توانستند انتظار داشته باشند که با فروپاشی بلوک شرق، ناتو هم مانند پیمان ورشو از میان برود و موشک هایش که به سوی کشورهای بلوک شرق نشانه رفته بودند جمع آوری و نابود گردند اما نه فقط چنین نشد بلکه با بازسازی رسمی نظم سرمایه داری در کشورهای سابق بلوک شرق برخی از اعضای سابق پیمان ورشو همچون لهستان و مجارستان (در سال ۱۹۹۹) و بلغارستان و رومانی (در سال ۲۰۰۴) به ناتو پیوستند.
فروپاشی بلوک شرق و از هم گسیختگی خودبه خودی پیمان ورشو نقطه ی پایانی بر ناتو نبود، برعکس این سازمان نظامی – سیاسی که به نام دفاع از کشورهای هم نظر – بخوان اداره شده بر اساس نظم سرمایه داری – پایه ریزی شده بود از آن سال ها تاکنون به دخالت در کشورهای دور و نزدیک پرداخته و می پردازد. همگان بمباران های ناتو را در یوگسلاوی و کوسوو به خاطر دارند. امروز هم این ناتوست که در افغانستان یکه تاز نظامی شده است و فجایع بیشماری را به بار آورده و در بمباران هایش تعداد زیادی از غیرنظامیان و مردمی که هیچ نقشی در جنگ ندارند کشته و زخمی می شوند تا جایی که گاهی رئیس جمهور دست نشانده هم صدایش بلند می شود که چرا ناتو شهروندان را هدف می گیرد! نمونه هایش نیز کم نیستند از جمله کشته شدن دست کم نود نفر در حمله به دو نفتکش در قندوز روز سیزدهم شهریور ۱۳۸۸ و غیره.
مسئله ای که ناتو پس از فروپاشی بلوک شرق و پیمان ورشو با آن روبه روست همانا بازتعریف علت وجودی خود است. بی جهت نیست که در اجلاس اخیرش که در لیسبون برپا شد بار دیگر از تجدید تعریف راهبردی این تشکیلات عریض و طویل و پرهزینه سخن رفت. اگر تا دیروز دشمنان ناتو مشخص و معلوم بودند و رسماً کشورهای بلوک شرق بودند، امروز دیگر معلوم نیست دشمنان کشورهای عضو ناتو در کجا هستند؟ امروز نیروهای ناتو در افغانستان در حالی دست به عملیات می زنند که دولتش از نظر سیاسی در اختیار آن است. دبیر کل کنونی ناتو که آقای راسموسن دانمارکی باشد در اهداف دفاعی ناتو دزدان دریایی و حملات رایانه ای را نیز قرار می دهد! ظاهراً دزدانی که مثلاً در سواحل سومالی (در آفریقا) فعال هستند خواهند توانست یک عضو قدیمی ناتو همچون دانمارک را در شمال اروپا تهدید کنند! یا این که هکرهایی که می توانند در هر گوشه ای از دنیا در خانه ای نشسته باشند تهدیدی برای ابررایانه های چندین میلیون دلاری تشکلاتی مانند ناتو خواهند بود! یا همه این ها را که کنار بگذاریم موشک های موسوم به شهاب جمهوری اسلامی به چنان تهدیدی تبدیل شده اند که حالا ناتو روسیه را هم مجاب کرده است که در جلساتش شرکت کند و سپری علیه این موشک ها بسازد! مجموعه ی این ها بهانه های بیش نیستند تا بار دیگر ناتو بتواند با به روز کردن زرادخانه اش آماده هر گونه تجاوزی به این یا آن کشور جهان باشد.
این چنین است که در اجلاس نوزدهم و بیستم نوامبر گذشته سران بیست و هشت کشور عضو ناتو به تعریف “مفهوم جدید راهبردی” برای دوره ی ده ساله ی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ پرداختند. آنان همچنین در رابطه با بیرون آمدن نیروهای ناتو از افغانستان و تشکیل دادن سپر دفاعی ضد موشکی که آمریکا می خواهد در اروپا ایجاد کند، بحث کردند.
مفهوم جدید راهبردی در واقع چیزی نیست به جز تحکیم اهداف دیگر ناتو خارج از چارچوب های دفاعی و امنیتی. با توجه به آن چه رهبران قدرت های بزرگ از قبیل اوباما یا سارکوزی در اجلاس اخیر گفتند باید نتیجه گرفت که ناتو اکنون یک فهرست دراز از ناامنی برای کشورهای عضو درست کرده است و خود را برای دخالت به ویژه نظامی در خارج از مناطق جغرافیایی که کشورهای عضو قرار دارند آماده می کند. امنیتی که ناتو می خواهد برایش تلاش کند در صورتی تأمین خواهد شد که امنیت اقتصادی کشورهای عضو در اروپا و به ویژه ایالات متحده با در دست گرفتن منابع انرژی تأمین گردد. ناتو بیش از پیش مرز بین امنیت داخلی کشورهای عضو و امنیت خارجی را درمی نوردد و تهدیدهای قراردادی و غیر آن ها را یک کاسه می کند. ناتو می خواهد خود را به یک فرماندهی مشترک مجهز کند که در آن بتوان سریعاً برای عملیات نظامی در درون و بیرون مرزهای جغرافیایی کشورهای عضو عمل کرد بدون آن که لازم باشد از هر کشور عضو نظرخواهی نمود.
در این میان آمریکا می خواهد نه فقط دست بالا را در فرماندهی مشترک داشته باشد بلکه بار مالی وظایف جدید ناتو و به ویژه سپر دفاعی موشکی را که بالغ بر هزار میلیارد دلار می شود بر دوش دیگر کشورهای عضو بیاندازد. این در حالی ست که اکثر کشورهای عضو و به ویژه بیست و یک کشوری که علاوه بر عضویت در ناتو جزو اتحادیه اروپا هم هستند بودجه های نظامی خود را با توجه به وضعیت بحرانی اقتصادی کاهش داده اند. از سوی دیگر این کشورها در چارچوب ناتو با هم اختلافاتی دارند. آلمان، هلند، بلژیک و نروژ خواهان تعدیل و کم کردن تسلیحات اتمی هستند در حالی که فرانسه و انگلستان به عنوان دارندگان رسمی آن با خلع سلاح اتمی مخالفت می ورزند.
روسیه که زمانی از پیوستن کشورهای سابق بلوک شرق به ناتو ابراز نارضایتی می کرد، اکنون همکار ناتو شده است. کشورهای عضو ناتو روسیه را به عنوان همکار خود معرفی می کنند و به آن اطمینان می دهند که سپر دفاعی ضدموشکی در اروپا علیه اش برپا نمی شود بلکه برای مقابله با موشک های جمهوری اسلامی ایران است. این البته ظاهر قضیه است، چرا که با همراه کردن روسیه با خود، ناتو بیش از گذشته تمایلات خود را برای استیلای نظامی بر سراسر جهان برجسته می کند و نشان می دهد که هر وقت اراده کند سلاح های مرگبار خود را در هر گوشه ای از جهان به کار خواهد انداخت. از سوی دیگر ناتو برای توجیه عملیات خود نیازمند موافقت آرای شورای امنیت سازمان ملل متحد است، شورایی که در آن روسیه و چین حق وتو دارند. ناتو اکنون برای عملیات خود در افغانستان نیز به راه های هوایی و زمینی که از روسیه گذرمی کند نیاز دارد چرا که راه هایی که از پاکستان می گذرند به مراتب ناامن تر هستند.
هر چند ناتو بار دیگر در اجلاس اخیرش درصدد بازتعریف اهداف خود برآمد و بازسازی تشکیلات و آژانس ها و شاخه های خود را مد نظر قرار داد، هر چند روسیه برای نخستین بار به اجلاس ناتو دعوت شد و قول مساعدت لااقل در رابطه با جنگ در افغانستان را داد و اطمینان گرفت که سپر دفاعی موشکی که آمریکا می خواهد در اروپا برپا کند علیه آن نیست و هر چند پیش از این اجلاس آمریکا و روسیه توافقی را برای کاهش تسلیحات اتمی خود امضاء کردند، اما سلاح های اتمی که انگلستان و فرانسه در اختیار دارند، سلاح های اتمی تاکتیکی ناتو که برخی اشان قدرتمندتر از بمب اتمی هستند که هیروشیما را با خاک یکسان کرد و دیگر سلاح های در اختیار ناتو، همچنان این سازمان نظامی – سیاسی را به عنوان یک تشکیلات جنگاور و خطرناک برای صلح در جهان مطرح نگاه می دارند.
نظرات شما