یورش ارتجاع حاکم علیه جنبش طبقه کارگر و پیشروان آن تشدید گشته است. فشارهای فزایندۀ امنیتی و قضایی علیه تشکلها و فعالان کارگری پیوسته درحال افزایش است. هرگونه فعالیت و کار متشکل بویژه در عرصه مسائل کارگری با شدیدترین و وحشیانهترین اقدامات سرکوبگرانه رژیم پاسخ میگیرد. بازار احضار و بازداشت و محاکمه و زندان و غلوزنجیر کارگران روزبهروز داغتر و پررونقتر شده است. ارادۀ آگاهانهای در کار است تا جسم کارگران پیشرو و فعالان کارگری را، درپیگردهای دائمی، در کریدورهای دستگاه قضایی و امنیتی و در حبسهای طولانیمدت توام با شکنجه، بیمار و فرسوده کند، آنها را از صحنه مبارزه حذف کند ، یا آرامآرام جان این کارگران را بگیرد و برای همیشه سربهنیستشان کند تا جنبش طبقاتی کارگران را مرعوب و از پیشرفت آن جلوگیری نماید.
ششم آبانماه، محمود صالحی پساز دیالیز، هنگام خروج از بیمارستان سقز دستگیر شد. ماموران امنیتی از همان جلوی بیمارستان صالحی را به دادگاه بردند و دادستان حکم یک سال زندان را به او ابلاغ کرد و بلافاصله به زندان منتقل شد. این درحالیست که صالحی در زندانهای رژیم کلیههایش را از دست داده است و هفتهای دوبار باید دیالیز شود. علاوه بر آن صالحی از بیماری قلبی نیز رنج میبرد و مجموعا از نظر وضعیت جسمی، باید تحت مراقبتهای دائمی پزشکی باشد. وضعیت جسمی او در زندان وخیمتر و دچار سکته قلبی میشود . در ۱۲ آبان او را به بیمارستان و بخش سیسییو منتقل میکنند. درحالیکه سه تن از ماموران دولتی مراقب محمود بودند، اما پاهای محمود را روی تخت بیمارستان زنجیر میکنند. طبق تشخیص پزشکان معالح وی و تایید پزشکی قانونی، صالحی باید به بیمارستان مجهزتری در تهران و یا تبریز منتقل میشد، اما به این موضوع نیز عامدانه توجهی نشد و به رغم وخامت حال وی، با مرخصی او برای معالجه نیز مخالفت شد و ۲۰ آبان دوباره او را به زندان برگرداندند.
رضا شهابی عضو هیئتمدیره سندیکای کارگران شرکتواحد اتوبوسرانی تهران و حومه که در خرداد ۸۹ بازداشت و ۱۹ ماه در انفرادی ۲۰۹ اوین بوده و ۵ سال حبس کشیده ، در اثر شکنجههای جسمی و روانی از ناحیه گردن و کمر به شدت آسیب دیده است. رضا شهابی زمانی که در مرخصی پزشکی بسر میبرد و دوران حبس وی به پایان رسیده بود، مجددا احضار و در ۱۸ مرداد زندانی شد. او در اعتراض به این موضوع دست به اعتصاب غذا زد. اما نه در دوره اعتصاب غذا که ۵۰ روز ادامه یافت و نه بعد از آن هیچگونه مراقبت پزشکی از شهابی بهعمل نیامد. به علت تشدید بیماریهای شهابی، روز ۲۰ آبان او را با دستبند و پابند، از زندان رجاییشهر برای معاینه به بیمارستان “امام خمینی” منتقل کرده و پساز معاینه با همان غلوزنجیر به زندان بازگرداندند.
ابراهیم مددی عضو دیگر هیئتمدیره سندیکای کارگران شرکتواحد را نیز که در ارتباط با اعتصابات کارگران این شرکت در سال ۸۴ به سه سال و نیم زندان محکوم شد و تمام این مدت را بدون حتا یک روز مرخصی در بند ۳۵۰ زندانی بود، در آستانه اول ماه مه سال ۹۴ شبانه بازداشت و به انفرادی ۲۰۹ منتقل کردند. مددی که به قید وثیقه آزاد شد، مجددا به ۵ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده که در تاریخ ۱۲ آذر بایستی در دادگاه تجدیدنظر حاضر شود. داود رضوی عضو دیگر هیئت مدیره سندیکا نیز یک بار به یک سال حبس تعلیقی و سپس بعد از دستگیری در آستانه اول ماه مه، دی ماه ۹۴ محاکمه به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد و منتظر رای دادگاه تجدید نظر است. علاوه بر اینها بسیاری دیگر از فعالان سندیکای کارگران شرکتواحد نیز بارها احضار شده، تحت پیگرد قرار گرفته و از کار اخراج شدهاند. در سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه نیز، وضع بر همین منوال بوده و اعضای هیئت مدیره سندیکا، پیوسته تحت فشار و پیگرد و ارعاب بوده و به زندان افتادهاند. علی نجاتی از اعضای برجسته هیئت مدیره این سندیکا، علیرغم چند بار زندان و تهدید و اخراج از کار، به دادگاه احضار شده است. حکم جلب علیرضا ثقفی، دبیر کانون مدافعان حقوق کارگر نیز صادر شده و ماموران امنیتی دهم ابان ماه برای بازداشت وی اقدام کردند. جعفر عظیمزاده نیز به دادگاه احضار و شاپور احسانیراد به شلاق محکوم شده است. بسیاری دیگر از فعالان کارگری و سندیکایی به شمول تمام اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکتواحد و سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، اعضا و فعالان کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری، سندیکای نقاشان البرز و اتحادیه آزاد کارگران ایران در معرض پیگرد دائمی دستگاه امنیتی و قضایی قرار دارند. هرجا نشانی از کار و فعالیت متشکل دیده شود، ارتجاع حاکم نیز همان جا به قهر و سرکوب متوسل شده، خواه کانون نویسندگان ایران باشد، خواه تشکلهای صنفی معلمان و خواه تشکلهای کارگری و سندیکایی و هم اکنون علاوه بر کارگران زندانی و معلمان مبارزی چون اسماعیل عبدی، محمود بهشتی و محسن عمرانی، دهها تن دیگر از معلمان و فعالان حقوق اجتماعی، به بهانه واهی “اقدام علیه امنیت کشور” در زنداناند.
فشارهای امنیتی و سرکوبگرانه ، علاوه بر طبقه کارگر،علیه تمام این اقشار و فعالیت آنها نیز بیش از پیش تشدید گشته است. اگرچه دامنۀ این سرکوبها بسیار وسیع و گسترده است، اما طبقه کارگر و جنبش طبقاتی کارگران در مرکز این یورشها و انتقامجویی نظام سرمایهداری و مرتجعین حاکم قرار دارد. رژیم سیاسی ارتجاعی پاسدار نظم ستمگرانه موجود نیک میداند که یگانه نیرو و طبقه آشتیناپذیر سرمایهداری حاکم، طبقه کارگر است. این رژیم درعین حال از آنجا که نمیخواهد و نمیتواند خواستهای کارگران را برآورده سازد، در همان حال که کارگران را به فقر و فلاکت بیشتری سوق داده است در برابر مطالبات آنها سخت مقاومت نموده و بیشاز پیش به قهر و سرنیزه متوسل شده است.
واقعیت این است که بهرغم سرکوبهای شدید و مداوم، کم و کیف اعتراضات و مبارزات کارگری پیوسته درحال افزایش وگسترش است. هیچ روز و هفتهای نیست که چند اعتصاب و اعتراض کارگری نباشد. در همین نیمه اول آبان ماه، کارگران در دهها مورد، در اشکال متنوعی از جمله در شکل اعتصاب و تجمع، دست به اعتراض زدهاند. تجمعات و اعتصابات مکرر کارگران مخابرات روستایی، فازهای مختلف منطقه پارسجنوبی و عسلویه، کمپرسوسازی تبریز، بلبرینگسازی تبریز، کارخانه شیروانا، ایرانقوطی قزوین، کارخانه تولید وسائل بهداشتی نوظهور، کارگران نیشکر هفتتپه، کارگران کیشچوب، اعتصابات و تجمعات کارگران شرکتحملونقل خلیجفارس، پالایشگاه ستاره خلیجفارس، شرکت پالایش نفتآبادان، پتروشیمی فراورش بندرامام، زغالسنگ البرزشرقی، لاستیکسازی پارس و تجمعات اعتراضی و مکرر کارگران شهرداریها، تنها نمونهها ئی ازاعتراضات کارگری فقط در نیمه اول آبان است که در مطبوعات رسمی رژیم انعکاس یافته است. علاوه بر کارگران شاغل، کارگران بازنشسته نیز در چندین مورد دست به تجمع و اعتراض زدهاند که از جمله میتوان از تجمع اعتراضی کارگران بازنشسته کیانتایر، صنعت فولاد، جهاد کشاورزی و کارگران بازنشسته هفتتپه یاد نمود. اعتراضات کارگران بیکار، اخراجی و جوانان جویای کار نیز بخش دیگری از اعتراضات کارگریست که پیوسته درحال افزایش است. در این زمینه نیز میتوان به تجمعات اعتراضی کارگران و جوانان بیکار در آبادان و کنگان، کارگران اخراجی شرکت پویش معادن ذوبآهن اصفهان، تجمعات اعتراضی و مکرر کارگران اخراجی جایگاه های سوخت اهواز، شرکت انفورماتیک ایران، کارگران قهرود کاشان و کارگران اخراجی پخش فراوردههای نفتی یاد نمود.
به اینها باید تجمعات اعتراضی و مکرر معلمان، بازنشستگان فرهنگی، اعتصابات مکرر پرستاران، آموزشدهندگان نهضت سوادآموزی و امثال آن را نیز اضافه کرد.
اگرچه میزان اعتراضات و روحیه اعتراضی در میان تمام اقشار زحمتکش فزونی گرفته است، اما در محور این مبارزات جنبش طبقه کارگر و اعتراضات کارگری قرار دارد. این اعتراضات در اشکال متنوع و بیش از همه در شکل اعتصاب و تجمع و راهپیمایی درحال گسترش است. کارگران ایران که بیشترین فشارها، سختیها و محرومیتهای اقتصادی و معیشتی و شرایط بردهوار کار را تحمل کرده و نیروی کار خود را به بهای ناچیز و حتا بسیار پایینتر از ارزش آن در اختیار سرمایهداران قرار دادهاند ولی بازهم نمیتوانند هزینههای زندگی را تامین کنند وادامه وضع موجود بر ایشان تحمل ناپذیر شده است. بهرغم تمام سختکوشیها حتا نمیتوانند نیازهای اولیه خود و خانواده را تامین کنند و روز به روز فقیرتر شده اند. دستمزدهای بسیار ناچیز و مطلقا ناکافی که آنهم به موقع پرداخت نمیشود، زدوبند کارفرماها با سازمان تامین اجتماعی و مشکلات عدیده کارگران در رابطه با دفترچههای بیمه، درمان و دارو و بازنشستگی،تنگناهای اقتصادی و معیشتی همه و همه جان کارگر را به لب رسانده است. خودزنی و خودکشی و تهدید به کشتن فرزندان و نابودی همه اعضای خانواده، تصویرگر زندگی طاقتفرسا و بسیار دشواریست که بر کارگران تحمیل شده است. کارد به استخوان رسیده است. کارگر چیزی برای از دستدادن ندارد. ترس و محافظهکاری بخاطر ازدست دادن کار را اندکاندک کنار می نهد و همزمان سطح آگاهی، تشکل و همبستگی خود را افزایش می دهد. زبان به اعتراض میگشاید، دست به اعتصاب و تجمع میزند و تودهوار وارد خیابان میشود. به دهها نمونه از ورود کارگران به خیابانها میتوان اشاره کرد که تظاهرات خیابانی مشترک کارگران هپکو و آذراب در روزهای پایانی ماه گذشته (مهر ماه) یکی از آن نمونههاست.
برکسی پوشیده نیست که موقعیت امروز طبقه کارگر و مبارزات کارگری چه از نظر میزان تشکل و آگاهی کارگران و چه به لحاظ شعارها و خواستها با دو سال پیش متفاوت است. کارگر اعتصابی امروز، علاوه بر دستمزد و خواستهای صنفی، مستقیما وارد مبارزۀ سیاسی میشود، دولت دینی و استفاده از مذهب برای تحمیق تودههای ناآگاه را زیر سوال میبرد و با مصرف پولهایی که ثمرۀ کار و تلاش طبقه کارگر است، در لبنان و سوریه و یمن و امثال آن علنا مخالفت میکند. خصلت سیاسی مبارزات طبقه کارگر پیوسته برجستهتر و پررنگتر شده است. جنبش طبقه کارگر به آرامی در حال اعتلاست. رژیم جمهوری اسلامی، درعین آنکه خطر بسیار بزرگی را بیخگوش خود احساس کرده است، اما در برابر توده کارگران عاجز و آچمز است. نمیتواند هزارها کارگر معترض را دستگیر و زندانی و اعدام کند. رژیم ضدکارگری حاکم بهرغم تمام دستگاه عریض و طویل سرکوبش نمیتواند تکلیف کارگران را یک سره سازد! نمیتواند هزاران کارگر هپکو، آذراب، هفتتپه، شرکتواحد و امثال آن را در سلولهای اوین به بند بکشد! در شرایط حاضر سیاست درگیرشدن با توده کارگران را ندارد، چرا که درگیری در این عرصه، نه تنها نتایج خوبی ندارد بلکه میتواند نتایج کاملا معکوسی ببار آورد. نمونه هپکو و آذراب نشان داد که دولت از ضربوشتم وحشیانه کارگران و پرتاب گازاشکآور، به نتایج مطلوب نمیرسد. عقبنشینی دولت و عذرخواهی فرماندهی نظامی استان مرکزی از کارگران نیز، تایید دیگری بر همین موضوع است. اعمال خشونت علیه توده کارگران نه فقط کارگران را مرعوب نمیسازد، بلکه خشم بیشتر کارگران را درپی دارد، اعتراض برانگیز است و این خطر را تشدید میکند که کارگران بیشتری را به عرصه مبارزۀ رودررو با دولت بکشاند! البته که ارتجاع حاکم میتواند دهها و صدها کارگر معترض و گرسنه را به ضرب گلوله و سرنیزه نقش زمین سازد، این اما تغییری در وضعیت معیشتی هزاران کارگر دیگر ایجاد نمیکند، ذرهای از گرسنگی میلیونها کارگر و اعضای خانواده آنها نمیکاهد و دلایل و انگیزه اعتراض را پاک نمی کند. شرایط کار و زندگی کارگر به او اجازه نمیدهد ازاعتراض و مبارزه برای خواستهایی که حیات و مماتش به آن وابسته است دستبردارد. طبقه کارگر به حکم مکان و موقعیت خود، نه فقط نمیتواند مرعوب شود و صحنه مبارزه را ترک کند، که برعکس، برای ادامه حیات خود، راه دیگری جز مبارزه ندارد و یگانه طبقه پیگیر مبارزه علیه نظم موجود است. از این رو طبقه حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع آن، در شرایط حاضر سعی میکند تا حد ممکن از روبرو شدن با توده کارگران پرهیز کند و برای مقابله با جنبش طبقاتی کارگران انرژی خود را بر زدن راس این جنبش متمرکز ساخته است.
تمام تلاش رژیم و دستگاه امنیتی و قضایی آن این است که کارگران آگاه و فعالانی را که میتوانند جنبش کارگری را هدایت کنند و به امر آگاهی و تشکلیابی طبقه کارگر یاری برسانند، از سر راه خود بردارد. نقش و اهمیت حضور و فعالیت تشکلهای کارگری، تشکلهای فعالان کارگری و همچنین حضور و فعالیت کارگران پیشرو و آگاه و فعالان سندیکایی برای جنبش کارگری و پیشرفت و تعالی آن بر کسی پوشیده نیست. البته که فقط طبقه کارگر نیست که به اهمیت این موضوع پیبرده و بیش از این پیمیبرد. بلکه دشمنان طبقه کارگر نیز از نقش و اهمیت این تشکلها و فعالان آن آگاه هستند و لذا بیشترین فشار و سرکوب را علیه آن اعمال نموده، حتا یک لحظه از تلاش و توطئه برای نابودی و قلعوقمع آن غفلت نکردهاند و اکنون با تمام توان خود تلاش میکنند سر جنبش کارگری را از تن آن جدا کنند.
کلیه اقدامات سرکوبگرانه دستگاه حکومتی، تهدیدها، پیگردها و پرونده سازی ها، بازداشتها، محاکمهها، زندانها و محرومسازی عامدانه از خدمات و معالجات پزشکی کارگران پیشرو و آگاهی چون رضا شهابی، محمود صالحی، ابراهیم مددی، داود رضوی، علی نجاتی و سایر اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفتتپه، بهنام ابراهیمزاده، جعفر عظیمزاده و نیز زنده یادانی چون شاهرخ زمانی، کورش بخشنده و محمد جراحی که در اساس توسط رژیم حاکم کشته شدند، را بایستی در همین رابطه دید.
رژیم سرمایهداری حاکم بر ایران بطور آگاهانه و برنامهریزی شده، سیاست سوءقصد ونابودسازی تدریجی علیه کارگران پیشرو و فعالان تشکلهای کارگری و قیچی کردن سر جنبش کارگری را اجرا میکند. با تمام قوا باید در برابر این سیاست جنایتکارانه ایستاد و با آن به مقابله برخاست. برای حفظ جان، آزادی از زندان و ادامه فعالیت همه کارگران پیشرو و فعالان سندیکایی با هر وسیله ممکن باید به یاری آنها شتافت. توده کارگران بایستی فعالانهتر به دفاع از کارگران زندانی یا کارگرانی که تحت تعقیب و پیگیرد دستگاه امنیتی و قضایی هستند برخیزند. فراموش نکنیم که آنها به خاطر دفاع از منافع عموم کارگران، به خاطر متشکلساختن کارگران، به خاطر آگاهسازی کارگران در راه مقابله مثمر ثمرتر با سرمایهداران به زندان افتاده، شکنجه شده، کار خود را از دست داده و تحت شدیدترین فشارهای معیشتی و امنیتی قرار گرفتهاند. نباید گذاشت رژیم ضدکارگری و جنایتکار حاکم این مبارزان پیشرو را از دست کارگران و جنبش کارگری درآورد و در زندانها محبوس و سر به نیست کند.
در دفاع از محمود صالحی و رضا شهابی و برای آزادی تمام کارگران زندانی و زندانیان سیاسی البته اطلاعیهها و بیانیههای زیادی از جمله توسط سندیکای کارگران شرکتواحد، سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، و نیز تشکلهای فعالان کارگری انتشار یافته است، اما تجربه ثابت نموده که این سطح از فعالیت کافی نیست و این فعالیتها را باید با فعالیتها و اقدامات عملی مشخص و مشترکی تکمیل کرد. سندیکای کارگران شرکتواحد، البته علاوه بر تهیه طومار و جمعآوری امضا، اجتماعات اعتراضی مفیدی را برگزار نموده و حتا اعتراض رانندگان خطوط BRT (حرکت با چراغ روشن و سرعت پایین) را سازمان داده است. این اعتراضات را باید با اقدامات دیگر و مثمرثمرتری تکمیل کرد. وقت آن است که توده کارگران را بیشتر از گذشته برای دفاع از فعالان سندیکا و آزادی کارگران زندانی از جمله رضا شهابی به عرصه مبارزه کشاند. عین این مساله در مورد کارگران هفتتپه نیز صادق است. کارگران هفتتپه که پساز بازداشت فلهای، رفقای خود، تا آزادی همه آنها دست ازکار کشیدند، باید به حمایت از کارگران پیشرو، سندیکای خود و فعالان این سندیکا از جمله علی نجاتی برخیزند. محمود صالحی کارگر خباز که زندگی خود را وقف دفاع از منافع کارگران نموده است، عموم کارگران بویژه کارگران خباز در شهرهای سقز، سنندج و مریوان باید به دفاع از محمود برخاسته و خواستار آزادی وی شوند.
امروز علاوه بر کارگران، بسیاری از معلمان، دانشجویان، فعالان عرصه حقوق زنان، کودکان و حقوق اجتماعی، در زندان هستند. وقت آن است که خانوادههای زندانیان سیاسی ارتباطهای بیشتر و نزدیکتری باهم برقرار سازند و به اتفاق یاران و نزدیکان خود، تجمعات اعتراضی مشترک مستمر و واحدی را در مقابل زندانها، دستگاه قضایی و سایر اماکن، سازمان دهند. رضا شهابی کارگر شرکتواحد است، علی نجاتی کارگر اخراجی نیشکر هفتتپه و محمودصالحی کارگرخباز!اما نه شهابی،نه نجاتی و نه صالحی فقط متعلق به شرکت واحد، نیشکر هفت تپه و خبازی ها نیستند، بلکه آنها به جنبش طبقه کارگر تعلق دارند. آنها بخاطر همه کارگران و در دفاع از منافع طبقه کارگر به زندان افتاده، از کار اخراج شده و متحمل آسیبهای جسمی شدهاند. پس همه کارگران باید آستینها را بالا بزنند و آزادی فوری کارگر زندانی و بازگشت به کار کارگر اخراجی را بر لیست خواستهای خود اضافه و برای آن مبارزه کنند.
در خارج از کشور و در سطح بینالمللی نیز فعالان و نیروهای سیاسی و همه مدافعان حقوق کارگران بایستی به هر شکل ممکن برای آزادی فوری و بیقید شرط کارگران زندانی بر تلاشهای خود بیافزایند و حمایت تودههای کارگری که در اتحادیهها و سندیکای کارگری متشکل شدهاند و همچنین توجه و حمایت افکار عمومی را جلب کنند. به هر شکل ممکن، بکوشیم توطئه شوم و جنایتکارانه و نیات پلید رژیم ارتجاعی حاکم برای تضعیف و بیسرکردن جنبش کارگری را خنثا کنیم و جان رفقای کارگرمان را نجات دهیم.
نظرات شما