نشریه کار- همان گونه که میدانید وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، جلد دوم کتاب “چریکهای فدایی خلق” را انتشار داده است. با خواندن این کتاب روشن میگردد که ظاهرسازی جلد اول، با این ادعا که کاری تحقیقاتیست کنار گذاشته شده است. نویسنده، محمود نادری که همان “مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی” وابسته به وزارت اطلاعات باشد، صرحتر از جلد اول کتاب به دفاع از جمهوری اسلامی برخاسته و از جایگاه مقامات و ارگانهای حکومت وارد پلمیک علیه سازمان ما و برخی سازمانهای دیگر شده است. این طور به نظر میرسد که دست وزارت اطلاعات تهیتر از جلد اول از جمله در مورد اسناد است. نظر شما در این مورد چیست؟
رفیق توکل- در این فاصله کوتاهی که این کتاب انتشار یافته، با افراد مختلفی که آن را خواندهاند صحبت کردهام. حتا کسانی که عضو هیچ سازمان سیاسی نیستند و صرفاً کارهای مطبوعاتی دارند، آنها هم دقیقاً این نظر را داشتند که در جلد دوم کتاب، پردهها یکسره کنار نهاده شده و به ظاهر نویسنده، از موضع حکومت و دفاع از آن به مقابله با سازمان ما و سازمانهای سیاسی دیگر برخاسته است.
به نظر من دلیل دارد. جلد اول مربوط به گذشته و در ارتباط با مبارزه سازمان ما علیه رژیم شاه بود. در آنجا، دو طرف نزاع، سازمان چریکهای فدایی خلق و جمهوری اسلامی نبودند که وزارت اطلاعات و عوامل آن ناگزیر شوند، آشکارا در دفاع از جمهوری اسلامی علیه سازمان وارد صحنه شوند. در آن کتاب، هدف وزارت اطلاعات این بود که بگوید سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، نقشی در مبارزه علیه رژیم شاه نداشت. چند نفری بودند که به تقلید از کشورهای دیگر خواستند مبارزه مسلحانه کنند. دستگیر شدند. همدیگر را لو دادند. شکست خوردند و تمام شدند. بالعکس این خمینی بود که علیه رژیم شاه مبارزه کرد و مردم هم طرفدار او بودند.
در جلد دوم مسئله به کلی متفاوت است. یک طرف قضیه جمهوری اسلامیست و طرف دیگر آن، سازمان ما یا سازمانهای سیاسی دیگر که با جمهوری اسلامی جنگیده و میجنگند، یا به شکلی مخالف آن هستند.
بنابراین وزارت اطلاعات راه دیگری نداشت، جز این که در چهره واقعی خود ظاهر شود.
با انتشار این جلد، دهان یاوهگویانی از قماش فرخ نگهدارها و ماشاءالله فتاپور و دیگرانی که میخواستند چنین وانمود کنند گویا این محمود نادری چیزی جدا از وزارت اطلاعات است، بسته شد. چرا که حالا دیگر حتا این جریان موسوم به فدائیان اکثریت که زمانی در خدمت جمهوری اسلامی بزرگترین ضربات را به جنبش تودههای مردم وارد آورد، از دیدگاه “محقق” “بیطرفشان” متهم شدهاست که “حمایتشان از جمهوری اسلامی بر پایه نیرنگ بوده است” “همه دادههای آن بر دروغ و فریب استوار شده بود.” و بالاخره “انحطاط اخلاقی سازمان را به نمایش گذارد.”
وقتی که وزارت اطلاعات با اکثریتیها این برخورد را داشته باشد، در مورد فدائیان اقلیت که از همان آغاز دشمن سرسخت جمهوری اسلامی بوده و با آن جنگیدهاند، تکلیف روشن است. تمام جعلیاتاش را به کار گرفته تا “جاهطلبی، بی پرنسیپی، خودستایی، بی دانشی، سودجویی، بیرحمی، دروغگویی، سطحینگری” و اراجیفی از این دست را به فدائیان اقلیت نسبت دهد.
ملاحظه میکنید که دستگاه آدمکش، شکنجه و کشتار رژیمی که دهها هزار انسان را در شکنجهگاههای قرون وسطاییاش به بند کشیده و هزاران انسان را به قتل رساند، دستگاه اطلاعاتی رژیمی که از همان نخستین روز موجودیتاش در ایران، مظهر بیرحمترین و کثیفترین پاسدار نظم طبقاتی و ارتجاعی بوده است، سازمان شکنجه و کشتار رژیمی که تمام سران و مقامات آن همواره مظهر عقبماندهترین خرافات قرون وسطایی، جهل و کودنی بودهاند و در همین روزها، داغترین بحثشان این است که اجنه در کجا زندگی میکنند؟ چه مواقعی سراغ انسانها میآیند و از کی رئیس جمهورشان در طلسم جادوگران افتاده است، چه اراجیفی را به فدائیان اقلیت نسبت میدهد!
بررسی تمام ادعاها، تحریفات و جعلیات وزارت اطلاعات در مورد مبارزه سازمان ما پس از قیام، نقش مبارزه تودههای کارگر و زحمتکش، مردم ملیتهای تحت ستم علیه رژیم سر تا پا ارتجاعی و وحشیگری رژیم جمهوری اسلامی علیه مردم ایران و سازمانهای سیاسی، بحث وسیعتری را میطلبد، اما در این جا به اسنادی که سؤال به آن اشاره دارد، میپردازم.
در مورد منابع و اسنادی که وزارت اطلاعات در جلد دوم “چریکهای فدایی خلق” به آنها استناد کرده است، باید بگویم، وقتی که وزارت اطلاعات یک رژیم فوق ارتجاعی علیه سازمانهای مخالف خود کتابی را انتشار میدهد تا آنها را محکوم کند، اصل این کتاب بی اعتبار است و منابع و اسناد آن نیز غیر قابل اعتماد.
ما در این جا با یک مؤسسه تحقیقات علمی، یک فرد محقق و مطلعی که میخواهد راجع به یک مسئله معین تحقیق کند، نظر بدهد و یا تاریخ بنویسد، حتا احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف یکدیگر، سر و کار نداریم. سازمانی که این کتاب را انتشار داده است وزارت اطلاعات و امنیت یک کشور است. اما ای کاش فقط این بود. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مثل سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی خیلی از کشورهای جهان نیست که گاه اسنادی را انتشار میدهند و محققین هم در کار تحقیقاتی خود با قید احتیاط از آنها استفاده میکنند. این وزارتخانه در ایران، مقدم بر هر چیز سازمانیست که وظیفه آن شکنجه و کشتار است. این سازمانیست که هزاران تن از اعضا و فعالین و هواداران همین سازمانهایی را که اکنون علیه آنها کتاب انتشار داده به قتل رسانده است. مجری قتل عام دستهجمعی هزاران زندانی سیاسی در طی چند روز میباشد. این سازمانیست که مردم ایران را صرفاً به جرم داشتن عقیدهای سوای آنچه که دار و دستهی مرتجع حاکم به آن باور دارند، دستگیر میکند، شکنجه میدهد، به زندان و اعدام محکوم مینماید. افراد دستگیر شده را زیر شکنجه وامیدارد که در شوهای تلویزیونیاش به دروغ اعتراف کنند که جاسوساند. رسوایی این دستگاه جاسوسی، شکنجه و کشتار تا به آن حد است که حتا وقتی میلیونها انسانی که مخالف نظم ستمگرانه حاکماند به خیابانها میریزند و اعتراض میکنند، این اعتراض را هم به آمریکا، انگلیس، اسرائیل و صهیونیسم نسبت میدهد. روشن است که تمام آنچه که این سازمان آدمکش در یک کتاب علیه مخالفین رژیم مینویسد، حتا وقتی که مثلاً به یک نوشته از نشریه کار یا اسناد درونی سازمان ما که به دست آنها افتاده است، استناد میکند، کاملاً جعل و تحریف است.
در جلد دوم، یک بخش از به اصطلاح اسنادش، استناد به بازجوییهاست. اما در مقایسه با جلد اول کمتر شده است و آن هم فقط بازجوییهاییست که میتوانسته در خدمت مقاصدش استفاده کند. علت آن هم این است که جرأت آن را نداشته که به بازجویی هزاران فدایی که فقط در ارتباط با اقلیت دستگیر شدند، استناد کند. چون خود این مسئله اعتراف به جنایات بی انتهای رژیم خواهد بود. از همین رو این بار از تعدادی بازجویی “بدون تاریخ” هم نام برده میشود که به تمام معنا مضحک و رسواکننده است. اما در همین حد نیز کلامی نمیگوید که سرنوشت این افرادی که به بازجویی از آنها استناد کرده چه شد؟ آزاد شدند؟ به حبس محکوم شدند و یا تیرباران شدند. در هر حال تا جایی که از این بازجوییها به عنوان سند استفاده شده است، فاقد هر گونه اعتبارند. هر سندی که زیر شکنجه ساخته شده باشد، از جمله همین بازجوییها مطلقاً بیاعتبارند.
بخش دیگری از منابع این کتاب، نشریات علنی سازمان ما، قبل از انشعاب یا بعد از آن در سال ۵۹ ذکر شده است تا گویا نشان دهد که نقش و موضع سازمان در کردستان، ترکمن صحرا، جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق یا موضعگیری بر سر ماهیت جمهوری اسلامی چه بوده است. تمام آنچه که مورد استناد قرار گرفته، گزینشی، تحریف شده و قطعاتی به هم وصل شده از اینجا و آنجاست که میبایستی هدف وزارت اطلاعات را از نوشتن کتاب برآورده سازد…
نظرات شما