جنبشی که چشمانداز شکلگیری آن را نشریه کار یک هفته پیش از وقوع آن پیشبینی کرده بود، فرارسید. تودههای مردمی که سالها فشارهای بیشمار اقتصادی و سیاسی، ستمگری و بی حقوقی را تحمل کرده بودند، به پا خاستند و به مبارزهای علنی، مستقیم و تعرضی روی آوردند. اعتراضات و تظاهرات منفرد چندین ماه گذشته به جنبشی سرا سری فرا روئید. تظاهرات، تقریباً تمام ایران را فراگرفت. در متجاوز از ۷۰ شهر، تودههای زحمتکش مردم، به نبرد علیه ستمگران حاکم بر ایران برخاستند.
شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی، کار، نان، آزادی، شعارهای همگانی این جنبش بود. در برخی شهرها، تودههای زحمتکش مردم، جوانان فقیر و بیکار با یورش به مراکز ستم و سرکوب، خشم و انزجار خود را از نظم موجود به نمایش گذاشتند.
تودههای کارگر و زحمتکش، جوانان بیکار، تهیدستان شهرها، نیروی محرک این جنبش بودند. ترکیب طبقاتی جنبشی که از اعماق جامعه جوشید و شعارهای رادیکال آن، بهوضوح خصلت و مضمون انقلابی این جنبش را بازتاب داد.
تظاهرات تودهای ، حدود ده روز دوام آورد و اکنون ظاهراً جنبش فروکش کرده است. رژیم ستمگر حاکم بر ایران، دهها هزار تن از مزدوران مسلح خود را به جنگ تودههای زحمتکش مردم ایران فرستاد. مردم را در شهرهای مختلف به گلوله بست و به خاک و خون کشید. لااقل ۳۰ تن از مبارزان جان خود را از دست دادند. صدها تن زخمی شدند. حدود ۴ هزار تن دستگیر و به اسارت گرفته شدند. رژیم جمهوری اسلامی با این وحشیگری علیه میلیونها تن از مردم به پا خاسته ایران، یکبار دیگر افسانه دشمن خارجی را که همواره در بوقهای تبلیغاتی خود میدمد، برملا کرد. نشان داد که دشمن واقعیاش، تودههای زحمتکش مردم ایران هستند.
پسازاین سرکوب وحشیانه و ظاهراً فروکش تظاهرات، سران و مقامات رژیم، شادمانه پیروزی بر دشمن را جشن گرفتهاند. آنها به زبان مرتجعین، فتنه را پایانیافته اعلام کردند. اما اینیک خیال باطل است. آنچه در طی ده روز در ایران رخ داد و صدها هزار تن از تودههای زحمتکش به نبردی تعرضی علیه ستمگران روی آوردند، اول کار است. چرا که موج نخستین جنبش، در دورانی است که تازه آغازشده است. با این جنبش، دوره جدیدی در زندگی سیاسی مردم ایران گشوده شده است.
مختصات این دوران، که باید از آن بهعنوان یک دوران انقلابی نام برد، در این است که تضادهایی که در طول چند دهه انباشتهشده بودند، سرانجام، در بالاترین نقطه ستیز، منفجر شدند. دورانی از زندگی سیاسی غیرفعال، همراه با شکلهای مبارزه سطح پائین و قانونی با مطالباتی برای بهبود در چارچوب نظم موجود به پایان رسید و جای خود را به زندگی سیاسی فعال، با مبارزات سیاسی علنی، مستقیم و تعرضی داد. تغییری کیفی در رفتار و روحیات تودهها رخ داد. آنها بر ترس ناشی از سرکوب غلبه کردند و فعال و رزمنده، وارد درگیری با رژیم حاکم شدند. مبارزات پردامنه و سراسری تودههای زحمتکش بهوضوح نشان داد که این همان دوران تغییر و تحولات سریع و چرخشهای بزرگ در تاریخ ملتهاست. دورانی که حادترین درگیریها و مبارزات را به همراه خواهد داشت.
این دوران،همراه با یک بحران سیاسی آغازشده است که متمایز از تمام بحرانهای سیاسی چندین دهه گذشته است. ابعاد وسیع تودههایی که خود جوش، به عرصه مبارزه سیاسی فعال روی آوردند و شعارهایی را که سردادند، نشان داد که این بحران، دارای محتوی و مضمونی انقلابی است، یعنی نفی نظم موجود را میطلبد. میلیونها تن از مردم ایران که به تظاهرات روی آوردند، آشکارا نشان دادند که دیگرهیچ توهمی به تحقق خواستهایشان در چارچوب نظم موجود ندارند و خواهان برچیدن آن هستند. از همین روست که مبارزه نیز شکلی نه قانونی، بلکه فراقانونی و انقلابی به خود گرفت.
اینکه میگوییم دورهای انقلابی در ایران آغازشده است، فقط به این معناست که دوره جدیدی در زندگی سیاسی و مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و تمام تودههای تحت ستم، همراه با تغییری جدی در روحیات و رفتار تودهها برای نفی نظم موجود فرارسیده است. این اما بدان معنا نیست که تمام شرایط عینی و ذهنی برای برانداختن جمهوری اسلامی و سرنگونی طبقه سرمایهدار حاکم فراهم شده است. جنبش هنوز باید یکرشته مراحل و اشکال مبارزاتی را طی کند و زیر فشار خود، شکافی عمیق در طبقه حاکم و دستگاه دولتی ایجاد نماید تا اعتلای محدود نخستین مراحل دوران انقلابی، به یک موقعیت انقلابی بیانجامد. اگر به تجربه دوران سرنگونی رژیم سلطنتی رجوع کنیم، از اواخر سال ۵۶ است که دوران انقلابی ظاهر میشود، در شهریورماه سال ۵۷، موقعیت انقلابی شکل میگیرد و در بهمن همان سال است که قیام مسلحانه رخ میدهد. همین تجربه نشان داد که شکل پیشروی و عقبنشینی جنبش و مبارزات، در این دوران، موجوار است. هر پیشروی با یک عقبنشینی همراه است، پی آمد این عقبنشینی نیز موجی قدرتمندتر و بلندتر خواهد بود. در فاصله این دو مرحله، مبارزات محدودتری رخ خواهد داد. این روند ادامه مییابد تا وقتیکه کارگران به عنوان یک طبقه در این جنبش حضور یابند. تمام خفتگان و تودهای نا آگاه، بیدار شوند . به جنبش بپیوندند، جنبش شکل کاملاً سازمانیافتهای به خود بگیرد و مبارزه به عالیترین اشکال، از نمونه اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی، و سرانجام اعتصابات سرا سری سیاسی و قیام مسلحانه تکامل یابد. البته در تمام این مراحل نقش سازمانیافتگی، آگاهی و رهبری جنبش از یکسو، و تاکتیکهای طبقه حاکم از سوی دیگر،هر یک میتوانند نقش و تأثیر خود را در روند این جنبش داشته باشند. این واقعیتی است که جمهوری اسلامی و تمام جناحهای آنچنان رسوا و ورشکستهاند که تنها راه بقاء خود را در تشدید سرکوب میبینند و این یگانه تاکتیک و استراتژی آنها برای مقابله با جنبش انقلابی است. اما فراموش نباید کرد که بورژوازی ایران از حمایت بورژوازی اپوزیسیون و قدرتهای امپریالیست نیز برخوردار است. وقتیکه جمهوری اسلامی دیگر قادر به مقابله با جنبش نباشد، آنها تاکتیکها و بدیلهای دیگری هم دارند. بیدلیل نیست که هماکنون برخی گروههای اپوزیسیون بورژوازی، ازجمله سلطنتطلبان، ارتش را به یاری طلبیدهاند. خطرات در برابر جنبش فراواناند و جنبش باید در هر مرحله با آنها مقابله و بر آنها غلبه کند.
اما تا جایی که به جنبش انقلابی در مرحله کنونی بازمیگردد، نه کسی باید دچار این توهم بوده باشد کهموج نخست این جنبش بهرغم تمام مقاومت، وسعت و خصلت تعرضی آن میتوانست تا سرنگونی رژیم، بدون وقفه ادامه یابد و نه اینکه با فروکش کنونی تظاهرات، جنبش به پایان رسیده باشد. خصلت انقلابی دورانی که فرارسیده است به ما میگوید که این فروکش کنونی جنبش، موقتی است و چیزی نخواهد گذشت کهموج دوم و قدرتمندتر آن با اشکال عالیتری از مبارزه فرا خواهد رسید. بنابراین از هماکنون باید شعارهای موج دوم جنبش، ایجاد کمیتههای اعتصاب و برپائی اعتصابات را وسیعاً به میان تودههای کارگر و زحمتکش برد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۷ در فرمت پی دی اف
نظرات شما