روز یکشنبه پانزده بهمن ماه، محسنی اژه ای سخنگوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در یک نشست خبری با خبرنگاران، موضع رسمی نظام را در واکنش به جنبش نه به حجاب اجباری اعلام کرد. جنبشی که از اوایل دی ماه تحت عنوان “دختران خیابان انقلاب” در جامعه شکل گرفته است. اژه ای در پاسخ به خبرنگاری که از او در مورد وضعیت بازداشت شدگان “دختران خیابان انقلاب” پرسش کرده بود، ضمن دسته بندی کردن دختران بازداشت شده، اتهامات سخیفی را به آنان نسبت داد. اتهاماتی که تماما بیانگر استیصال جمهوری اسلامی ودرماندگی دستگاه فاسد قضایی آن در مواجهه با جنبش “دختران خیابان انقلاب” است.
اژه ای، در مورد گروهی از دستگیرشدگان که آنان را در ردیف “احساساتی شدگان” و فریب خوردگان می شمارد، گفت: “گاهی یک خانمی با القائاتی که صورت گرفته، خودش هم نمی داند چکار می کند، کاری کرده و بعد هم پشیمان می شود و می گوید تصور این را نمی کردم که بازداشت شوم”. عجب! آن دختر جوانی که با شهامتی در خور تحسین در مقابل چشمان مردم کشف حجاب می کند، بر بلندای سکو می رود و با سری افراشته روسری خود را در انتهای چوبی آویزان و آنگاه آن را همانند پرچمی علیه سال ها بی حقوقی زنان به اهتزار در می آورد، دختری فریب خورده است؟ یا دختری عصیانگر، که آگاهانه علیه حقارت و وهن حجاب اجباری دست به اعتراض زده است. آیا او دختری است که تحت تاثیر القائات صورت گرفته از خارج به میدان آمده است؟ یا دختری است که زخم های شلاق بردگی حجاب اجباری را طی ۳۹ سال بر گرده های خود دارد و اکنون دیگر نمی خواهد تن به این اسارت و بردگی بسپارد.
البته، پوشیده نیست که اقدامات شجاعانه دختران خیابان انقلاب، اکنون بخشی از واقعیت های عینی و ملموس جامعه است. واقعیتی که با شرایط کنونی جنبش انقلابی توده های مردم ایران گره خورده است، اقداماتی که از شرایط عینی جامعه تاثیر می گیرد و بر آن تاثیر می گذارد. از این رو، دختران خیابان انقلاب که سالیان درازی است طعم ستم، تحقیر و بی هویتی حاصل از حجاب اجباری را با پوست و گوشت خود در متن جامعه تجربه کرده اند، دیگر نیازی به القائات صورت گرفته از داخل و خارج ندارند. هر یک از آنان، خود نمونه ای از به تباهی رفتن زنان جامعه ما در حاکمیت جمهوری اسلامی هستند، زنان و دختران قامت برافراشته ای که تصمیم گرفته اند تا به چند دهه اسارت و بردگی حجاب اجباری خاتمه دهند.
آنان نه تنها فریب خورده نیستند، بلکه به عواقب اقدامی که بدان روی آورده اند، آگاهی نیز دارند. روشن است که دختران خیابان انقلاب، به خطرات راهی که برگزیده اند، به مجازات و عقوبتی که در انتظارشان است، به خوبی واقف اند. این دختران که سالیان متمادی، صرفا به دلیل بیرون آمدن تار مویی اسیر نیروهای گشت ارشاد شده اند، آنان که همواره به دلیل “بد حجابی” مورد اهانت، تحقیر و آزار و اذیت نیروهای انتظامی قرار گرفته اند، این دختران دبیرستانی و دانشگاهی که طی سالیان متمادی صرفا به بهانه برافتادن گوشه ای از روسری هایشان توسط عوامل امور تربیتی مدارس و نیروهای حراست دانشگاه ها توهین و تحقیر شده اند، آنان زنان و دخترانی نیستند که از عواقب اقدام شجاعانه خود بی اطلاع باشند. آنان دخترانی نیستند که از هزینه های کشف حجاب و ایستادن بر سکوی بلند آزادی بی خبر باشند. آنچه دختران خیابان انقلاب را هم اینک به بلندای سترگ “دختران انقلاب” نشانده است، همانا همین آگاهی، شعور، عصیانگری و شهامت بی نظیر آنان در انتخاب روشی است که علیه حجاب اجباری انتخاب کرده اند. مجموعه خصایل و ویژگی هایی که آنان را به مظهر مبارزه و پایداری بر حق زنان سرکوب شده جامعه ما علیه ۳۹ سال بردگی حجاب اجباری تبدیل کرده است.
محسنی اژه ای، این عنصر فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی، علاوه بر نسبت دادن فریب خوردگی به معترضان علنی حجاب اجباری، گروه دیگری از دختران خیابان انقلاب را به مصرف مواد مخدر صنعتی متهم کرد. سخنگوی قوه قضائیه با وقاحتی مشمئز کننده که معمولا برازنده این عنصر جانی و آدمکش رژیم است، در مورد تعدادی از بازداشت شدگان گفت: “البته عده ای هم با استفاده از مواد صنعتی دست به اقدامات ناشایستی می زنند و برخی هم یا هدایت شده اند و یا خود هدایتگر هستند”.
متهم کردن دختران خیابان انقلاب به اعتیاد و مصرف مواد صنعتی از جمله اتهامات سخیفی است که مقامات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی همیشه علیه مخالفین خود تبلیغ و علیه شان پرونده سازی می کنند. بکارگیری اینگونه شیوه های کثیف و نخ نما شده توسط محسنی اژه ای، جلاد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی آنهم در این شرایط زمانی معین، بیانگر این حقیقت است که تا چه حد کفگیر نظام به ته دیگ خورده است. در جریان خیزش عمومی جوانان و توده های مردم ایران در دی ماه گذشته، ما شاهد اینگونه تبلیغات گسترده در ارتباط با مرگ دستگیرشدگان در زندان ها بودیم. در پی جان باختن هر یک از بازداشت شدگان دیماه در زندان های جمهوری اسلامی که زیر شکنجه بازجویان کشته شدند، بلافاصله همه مقامات قضایی، دادستانی و مسئولان زندان های جمهوری اسلامی یک صدا علت مرگ را خودکُشی و یا مرگ بر اثر تزریق مواد مخدر اعلام می کردند. نمونه بارزش، مرگ سینا قنبری در زندان اوین بود، که با وقاحت تمام اعلام کردند که حتا فیلم خودکُشی او نیز موجود است. اما، در پی بازدید تعدادی از نمایندگان ارتجاع اسلامی از زندان اوین، مشخص شد که چنین فیلمی اساسا واقعیت ندارد.
پوشیده نیست که متهم کردن “دختران خیابان انقلاب” به مواد مخدر صنعتی در گام نخست برای جلوگیری از الگو شدن “دختران انقلاب” است. با شکل گیری جنبش “دختران خیابان انقلاب”، ابتدا مسئولان نظام تلاش کردند که مبارزه آنان را بی اثر و “کم اهمیت” جلوه دهند. با روزافزون شدن تعداد زنانی که کشف حجاب کردند، روسری های خود بر چوب گره زدند و بر بلندای سکوی پست های برق به اهتزاز درآوردند، شعار کم اهمیت بودن اقدامات آنان از طرف مقامات قضایی رنگ باخت. دستگیری های فله ای “دختر خیابان انقلاب” شروع شد. تا جاییکه طبق آمار رسمی، فقط در تهران تعداد ۲۹ نفر از آنان دستگیر شدند. وقتی دیدند دستگیری ها افاده نکرد و به رغم فشار وارده بر دختران بازداشت شده، تداوم حرکت آنان در کشف حجاب در سطح خیابان های شهر ادامه یافت و از یک حرکت نمادین فردی به اَشکال چند نفره و گروهی تکامل یافت، تبلیغات مشمئز کننده جمهوری اسلامی برای تخطئه اقدامات شجاعانه “دختران انقلاب” در قالب تهدیدهای سنگینن امنیتی و یا طرح اتهاماتی از نمونه اراجیف سخنگوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، جایگزین شعار “کم اهمیت” بودن اقدامات دختران خیابان انقلاب شد.
تهدید به پرونده سازی و مجازات های سنگین دخترانی که به زعم اژه ای “به صورت سازماندهی شده این کارها را می کنند”، از جمله موارد دیگری است که سخنگوی قوه قضائیه بر آن تاکید داشته است. محسنی اژه ای که هنوز در توهمات سال های اولیه دهه ۶۰ بسر می برد برای ممانعت از پیوستن دختران به این حرکت اعتراضی، به خانواده ها متوسل شده است. او با زبان تهدید می گوید: “به خانواده ها توصیه می کنیم مراقب فرزندان خود باشند. اگر آنها بخواهند فردا ازدواج کنند، می گویند آنها در زندان بوده اند، اگر بخواهند تحصیلاتشان را ادامه دهند یا سر کار بروند، سوء سابقه دارند”.
متوسل شدن اژه ای به خانواده ها و ترساندن دختران انقلاب از ازدواج، زندان و یا بازماندن از تحصیلات، دیگر اوج استیصال و درماندگی سخنگوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است. استیصالی که نشان می دهد کشتی شکسته نظام جمهوری اسلامی در ارتباط با مبارزات علنی زنان علیه حجاب اجباری تا چه حد در گِل نشسته است.
محسنی اژه ای همانند اصحاب کَهف هنوز در خواب سال های نخست دهه ۶۰ است. او نمی تواند و یا نمی خواهد بفهمد که شرایط امروز جامعه بسیار متفاوت با آن سال ها است. زنان و دخترانی که اکنون به جنبش “نه به حجاب اجباری” پیوسته اند، زنانی که در قامت “دختران انقلاب” شجاعانه بر سکوی بلند آزادی و رهایی از بردگی حجاب اجباری ایستاده اند، مدت هاست که از سد دلواپسی هایی نظیر بازداشت، ازدواج، تحصیلات و داشتن سوء سابقه عبور کرده اند. آنان، اکنون به مقوله هایی فراتر از ازدواج و سوء سابقه کیفری می اندیشند. دختران انقلاب به خوبی می دانند که اقدام آنان اکنون صرفا یک امر انتزاعی درحد یرداشتن روسری از سر نیست. آنان بخوبی بر این امر واقف اند که طی این سال ها که جمهوری اسلامی ده ها تبعیض جنسیتی دیگر را بر آنان تحمیل کرده است، همه آن تبعیضات جنسیتی دیگر از کاکل سر اِعمال تحمیل همین حجاب اجباری بوده است. اگر حجاب اجباری نبود، نه مانعی برای حضور زنان در ورزشگاه ها بود و نه از تقسیم بندی رشته های دانشگاهی به زنانه مردانه خبری بود، نه جدا سازی در اتوبوس ها رخ می داد و نه زنان از حضور در بسیاری از میدان های ورزشی باز می ماندند، نه گشت ارشادی بود و نه نیروی انتظامی مستقر در گوشه و کنار شهر، نه گشت و گزار دختران و پسران در پارک ها ممنوع می شد و نه زمینه های گسترده سرکوب آنان تا به این حد در جامعه فراهم می شد.
آنچه جمهوری اسلامی و سخنگوی آدمکش قوه قضائیه را به تکاپو انداخته، صرف گذاشتن یا برداشتن یک “تکه پارچه” به نام روسری از سر نیست. جمهوری اسلامی، موجودیت خود را با حجاب اجباری گره زده است و از قَبَل همین تحمیل حجاب تا کنون موفق شده است سرکوب های وسیعتری را بر زنان و مردان جامعه تحمیل نماید. بی دلیل نیست که اقدام شجاعانه “دختران خیابان انقلاب” تا بدین حد هیئت حاکمه ایران را به وحشت انداخته و سخنگوی فاسد و جنایتکار دستگاه قضایی رژیم را این چنین به هذیان گویی وا داشته است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۱ در فرمت پی دی اف
نظرات شما