هر سال در آستانه روز معلم (۱۲ اردیبهشت) و در گرامیداشت این روز، از سوی برخی از تشکلهای صنفی معلمان بیانیههائی صادر میشود و مطالبات معلمان نیز در آن طرح میگردد. دستگاه سرکوب و امنیتی رژیم نیز هربار در حول و حوش این روز و به قصد ارعاب معلمان، بر شدت اقدامات سرکوبگرانۀ خود علیه آنها و فعالان تشکلهای صنفی معلمان میافزاید. در سال جاری نیز علیرغم احضار و بازداشت و محاکمۀ شمار زیادی از این فعالان در شهرهای مختلف، “کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی) ” با صدور بیانیهای به استقبال روز معلم رفت و بار دیگر به طرح مطالبات معلمان پرداخت. کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی) در بیانیۀ خود، ضمن انتقاد نسبت به پارهای از برنامههای دولت در آموزش و پرورش،ازجمله خواستار تحقق مطالبات زیر گردید:
اجرای کامل و صحیح نظام پرداخت هماهنگ از جمله افزایش حقوق سالانه مطابق با تورم واقعی، تأکید بر شایسته سالاری و عدم تبعیض جنسیتی، عدم خصوصی سازی در آموزش و پرورش، رفع توقیف از هفته نامه قلم معلم(۱)، تدوین و تألیف کتب درسی با توجه به علم روز و منطبق با استانداردهای جهانی، به رسمیت شناختن “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران”، احترام به حق قانونی و مسلم فعالیت صنفی تشکلها توسط وزارت کشور، اجرای مدیریت انتخابی و قرار دادن شغل معلمی در زمره مشاغل سخت. علاوه بر این مطالبات و تأکید مشخص بر ضرورت تأمین معیشت و افزایش حقوق معلمان که لااقل در طی ده سال اخیر یکی از مطالبات اصلی معلمان بوده است،بیانیه خواستار دخالت و مشارکت معلمان در تصمیمگیریهای کلان آموزش و پرورش شده و با تبریک روز معلم به معلمان و روز کارگر به کارگران، خواستار آزادی معلمان و کارگران زندانی شده است.
صرفنظر از این موضوع که برخی از مطالبات معلمان در طول تمام این سالها پیوسته تکرار شده و برخی دیگر، بسته به شرایط به آن اضافه شده است، اما مجموعۀ این مطالبات، در کلیت خود بازتاب دهندۀ عمومیترین خواستهای صنفی و سیاسی معلمان در لحظۀ حاضر میباشد که کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی)، صرفاً به طرح آنها در بیانیه خود اکتفا نموده است. به رغم تأکید بر این خواستهای صنفی و سیاسی معلمان اما این تشکل ظاهراً از این موضوع غافل مانده است که طرح مطالبات معلمان، فقط بخشی از وظایف یک تشکل صنفی است و طرح خواستها هنوز به معنای تحقق آنها نیست. فرمولبندی و طرح مطالبات و تنظیم و صدور بیانیه به مناسبت روز معلم یک چیز است و برداشتن گامهای عملی مؤثر برای تحقق آنها چیز دیگر!برخی از تشکلهای صنفی معلمان اگرچه بطور مکرر توانستهاند عمومیترین مطالبات معلمان را فرموله و در آستانه روز معلم مکتوب آن را ارائه نمایند، اما از اتخاذ یک تاکتیک مبارزاتی مؤثر برای عملی ساختن این خواستها و انجام بخش مهمتر وظایف خویش، لااقل در طی چهارپنج سال اخیر بازماندهاند. نفس تکرار مکرر بسیاری از مطالبات معلمان در این بیانیهها و فراخوانهای سالانه نیز به روشنی بیانگر آن است که با صدور بیانیه، نمیتوان رژیم را به پذیرش خواستهای معلمان وادار ساخت!
تجربۀ مبارزات معلمان لااقل در طول ۱۰ سال اخیر نشان میدهد که طرح مطالبات معلمان اگر با اتخاذ روشها و اشکال مبارزاتی مؤثری مانند اعتصاب و تجمع اعتراضی، به ویژه اعتصاب سراسری همراه نشود و استمرار نیابد، دولت نیز توجهی به اینگونه مطالبات نمیکند و از پذیرش آن طفره میرود. بنابراین صدور بیانیه و طرح مطالبات و اعتراضات پراکنده برای تحقق این مطالبات، گاه حتا به بهای تلفات و هزینه زیاد، نتایج مورد انتظار معلمان را به بار نمیآورد.
نیمۀ اول دهه هشتاد، سرشار از اینگونه اعتصابات و اجتماعات اعتراضی معلمان است که در صورت استمرار البته میتوانست به تحقق پارهای از مطالبات آنها منجر گردد. سال ۸۲ معلمان در دهها مورد در شهرها و استانهای مختلف کشور تجمعات اعتراضی برپا کردند و توانستند چهار اعتصاب بزرگ را در مقیاس سراسری سازمان دهند. در سالهای بعد از آن به ویژه سال ۸۳ و ۸۵ و فروردین سال ۸۶ نیز به رغم سرکوب شدید و بازداشت گسترده و پی درپی فعالان تشکلهای صنفی معلمان، علاوه بر اعتصابات سراسری معلمان، دهها هزار تن از معلمان در شهرهای مختلف کشور، به ویژه در تهران دست به تجمعات پرشکوه اعتراضی زدند. با ورود دهها هزار معلم زحمتکش به صحنه مبارزه در سالهای اولیه دهه هشتاد، دهها تشکل صنفی معلمان نیزدر همین سال ها شکل میگیرند و به دنبال آن “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” مرکب از چهل تشکل و کانون صنفی معلمان بوجود میآید. سازماندهی اعتصابات و مبارزات معلمان و بسیج توده معلمان در این سالها نیز در اساس محصول تلاش و فعالیت همین تشکلهاست که توانستهاند پیوندها و ارتباطهای نستباً تنگاتنگی با بخشهائی از توده معلمان برقرار سازند.
دولت جمهوری اسلامی که از رشد تشکلیابی در صفوف معلمان، تجمعات بزرگ و اعتصابات سراسری معلمان و ورود متشکل آنها در مقیاس تمام کشور به صحنۀ مبارزه، شدیداً به وحشت افتاده بود، تلاشهای مذبوحانه گوناگونی را برای ایجاد تفرقه در میان معلمان، تهیسازی تشکلهای صنفی و مهمیز زدن بر آنها در پیش گرفت و همزمان سرکوب بیرحمانهتر و خشنتر معلمان، فعالان جنبش اعتراضی معلمان و تشکلهای آنها را در دستور کار خویش قرار داد. سرکوب و ارعاب و بازداشت معلمان و فعالان جنبش اعتراضی آنان که از همان آغاز تحرکات و فعالیتهای متشکل معلمان آغاز شده بود، در تابستان سال ۸۳ به یورش گستردهتری در مقیاس سراسر کشور تعمیم یافت. با روی کار آمدن احمدینژاد فشار و سرکوب علیه معلمان و تشکلهای صنفی آنان نیز بیش از پیش تشدید گردید. صدها تن از معلمان پیشرو، اعضا و فعالین کانونهای صنفی معلمان در سراسر کشور، احضار و بازداشت و محاکمه شدند، احکامی مانند حبس، تعلیق، اخراج، تبعید و حتا اعدام گرفتند و یا مشمول بازخرید و بازنشستگی اجباری، تنزّل رتبه شغلی، کسری حقوق، محرومیت از تدریس و امثال آن شدند. یورش وحشیانه رژیم و تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه معلمان، تأثیرات مخربی بر جنبش اعتراضی معلمان، فعالیت و سمت و سوی تشکلهای صنفی آنان برجای گذاشت. دستگاه امنیتی ـ جاسوسی رژیم با شناسائی و بازداشت گسترده فعالان تشکلهای صنفی و دیگر اقدامات سرکوبگرانه خود، امکان گردهمائیها و برگزاری جلسات عمومی معلمان چه در سطح بدنه و چه در مقیاس تشکلهای معلمان را بسیار بسیار محدود و امکان هماهنگی، مشورت و تبادل نظر میان آنها را منتفی ساخت و تدریجاً ارتباطهای برقرار شده میان این تشکلها را قطع کرد. توده معلمان نیز از همان حدودی که پیش از آن میتوانستند در تصمیمات و کنترل اعضاء رهبری این تشکلها دخالت نموده و تأثیرگذار باشند، محروم شدند. ارتباط میان فعالان جنبش اعتراضی معلمان و تشکلهای آنان نیز تا حدود زیادی از هم گسیخت.
برخی از وب سایتها و امکانات اینترنتی و ارتباطی که در این دوره ایجاد شده بود نیز اندک اندک از میان رفت و بسیاری از تشکلهای معلمان و فعالیت آنها در اثر یورشهای پی در پی رژیم قلع و قمع و متوقف گردید. فعالیت “شورای هماهنگی کانونهای صنفی فرهنگیان ایران” که بیش از چهل تشکل و کانون و متجاوز از صد هزار معلم را به دور خود متشکل ساخته بود، به محاق ابهام فرو رفت. در تشکلها و کانونهای باقی مانده نیز مانند کانون صنفی معلمان ایران، در عمل بدنۀ معلمان از رهبری آن بیش از پیش جدا افتاد و تصمیم گیریهای آن دیگر نمیتوانست حتا در حدود گذشته، بازتاب دهندۀ واقعی و کامل نظرات و مطالبات معلمان باشد. فعالیت این تشکل نیز، حداکثر به فعالیت در سطح اعضای رهبری آن و صدور بیانیه محدود گردید. اتکاء به توده معلمان، بسیج و آوردن آنها به صحنه مبارزه تقریباً به کلی منتفی گردید.
تحت تاثیر این شرایط سخت تحمیلی بر معلمان و تشکلهای آنان، گرایش به راست درون این تشکل ها، از جمله کانون صنفی معلمان ایران که نقش مهمی در پیشبرد امور مربوط به سازماندهی مبارزات معلمان و ایجاد هماهنگی میان تشکلهای مختلف را بر عهده داشت، مجال بروز بیشتری یافت. این گرایش که از همان آغاز شکلگیری کانون صنفی معلمان، تمام سعیاش این بود که فعالیتها و مبارزات معلمان را صرفاً در چهارچوبهای قانونی و چانه زنی با مسئولین دولتی و مجلس محدود و مقید سازد، تا بلکه الطاف و محبتهای دولت را جلب و با آن وارد “تعامل” شود، آشکارتر از گذشته راه مماشات با دولت را در پیش گرفت. نتیجۀ چنین شرایط و رویکردی، ریزش توده معلمان از تشکلهای صنفی، بی اعتمادی معلمان به این دسته از “رهبران”ی که بدون در نظر گرفتن خواست و نظرآنها، اطلاعیه و بیانیه مینوشتند، و درغلطیدن اینگونه تشکلها به یک نوع سستی و بی رمقی و پاسیفیسم بود. کار به آنجا کشید که کانون صنفی معلمان ایران، پس از فراخوان اعتصاب سراسری معلمان در بهمن سال ۸۷ و تحت فشار از پائین توده معلمان، با یک وعده تو خالی احمدی نژاد پیرامون اجرای قانون نظام هماهنگ پرداختها، این اعتصاب را به فوریت لغو کرد. توده معلمان البته به حرف رهبران سازشکار اعتنائی نکردند و بر خلاف سازش در بالا، دست به اعتصاب و تجمع زدند و به بهترین نحوی بیگانگی و بی ربطی سازش کارانی که سکان رهبری تشکل صنفی معلمان را در دست گرفته بودند، با خواست توده معلمان به اثبات رساندند و با عمل خویش آنها را بیش از پیش رسوا و افشاء نمودند.
در سال ۸۸ نیز اگر چه به فراخوان همین کانون صنفی معلمان ایران به یک اعتراض عمومی سه روزه در اردیبهشت ماه، در بسیاری از شهرها، به ویژه شهرهای کردستان، معلمان دست به اعتصاب و اعتراض زدند، با این وجود نه فقط موقعیت این کانون و مبارزات معلمان به لحاظ کمی و کیفی به سطح پیشین بازنگشت، بلکه در سالهای بعد از آن نیز مسیر معکوسی را پیمود. این روند تا آنجا ادامه یافت که تاکتیک مبارزاتی این تشکل در سال ۸۹، به اعتصاب غذای سراسری در روز معلم و تجمع بر سر قبر خانعلی و مطهری تنّزل یافت. تاکتیک اعتصاب غذا آن هم در شرایطی که تودههای مردم از جمله معلمان، اعتراضات تودهای وسیعی را از خرداد ۸۸ به بعد تجربه کرده بودند، کشاندن مبارزات معلمان به سطح صفر و زیر صفر بود! و سرانجام در سال جاری ( سال ۹٠ ) وضعیت افتضاح آمیز، سیاست ها و مواضع سازشکارانه و راست رویِ کانون صنفی معلمان ایران کار را به آن جا کشاند که این کانون امسال به مناسبت روز معلم، به سبک و سیاق بیانیه های تشکیلات جاسوسی- دولتی خانه کارگرکه به مناسبت هفته کارگر انتشار می دهد، بیانیه ای به مناسبت هفته معلم صادر نمود. بیانیه ای سرشار از بیهوده گوئی و باسبک و ادبیات و مضمونی در همان حدود و چهارچوب. پیرامون مطالبات معلمان نیز، جز از زبان وزیر و نماینده مجلس، کلمه ای نگفت.
فعالیت ” کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی ) ” نیز عملاً به صدور یک بیانیه خشک و خالی و طرح مطالبات معلمان محدود و خلاصه شد.
نقص و کمبودها در کجاست و چه باید کرد؟
اگر چه سیر نزولی فعالیت تشکلهای صنفی و محدود شدن تدریجی مبارزات معلمان از نیمه دوم دهه هشتاد به بعد را نمیتوان انکار نمود، اما چنین روندی به معنای سکوت و پایان اعتراضها و مبارزات معلمان نیست. متجاوز از یک میلیون معلم و فرهنگی، مانند میلیونها تن از کارگران و سایر اقشار زحمتکش مردم ایران، به رغم آنکه تحت شدیدترین فشارهای فزایندۀ سیاسی و اقتصادی رژیم حاکم و دستگاه به شدت سرکوبگر امنیتی آن قرار داشتهاند، اما همواره به عنوان یکی از محرومترین اقشار زحمتکش جامعه، نسبت به این شرایط تحمیلی معترض بودهاند و برای تغییر شرایط و وضعیت موجود، در اشکال و ابعاد گوناگونی دست به اعتراض و مبارزه زدهاند. بدیهیست که فعالان جنبش اعتراضی معلمان و تشکلهای آنان، با شناسائیِ نقص و کمبودها و درس آموزی از تجارب مبارزات خویش به ویژه تجربه مبارزات پرفراز و نشیب معلمان در دهه هشتاد، میتوانند عرصۀ نوینی را به روی مبارزات معلمان بگشایند.
اما تا آنجا که به تحلیل ما از این تشکلها و بررسی فعالیتهای مبارزاتی آنها بر میگردد، صرف نظر از تلاشهای گوناگون رژیم به ویژه عامل تشدید سرکوب و خفقان که نقش بسیار مهم و بلاانکاری را در تحمیل محدویتهای گوناگون و سمت و سوی تشکلهای صنفی معلمان ایفا کرده است، به نظر میرسد دو ضعف و کمبود اساسی تقریباً از همان آغاز شکلگیری تشکلهای صنفی معلمان برآن ها حاکم بود که در جریان عمل و سازماندهی مبارزه، خود را نمایان تر ساخت.
یکی از مهمترین ضعفهای تشکل های صنفی معلمان این بود که کنترل مستمر توده معلمان بر این تشکلها و کسانی که به عنوان نماینده در رأس این تشکلها به فعالیت میپرداختند وجود نداشت. گرچه بسیاری از این نمایندکان به خاطر فعالیتهای خود بارها دستگیر و شکنجه شدند و به زندان افتادند و یا تبعید و اخرج و به اجبار باز خرید شده و هزینه زیادی پرداختند، اما در غیاب مداخله و مشارکت فعال و مستمر توده معلمان که میتوانست ظرفیت مبارزهجوئی و پیگیری خواستهای معلمان توسط این تشکلها را بالا ببرد و زیگزاگهای دست اندرکاران این تشکلها را کنترل و مهار نماید، بسیاری از این تشکلها به ورطۀ پراکنده کاری، فعالیتهای مجزا و گاه به اتخاذ مواضع و راست رویهای دردناکی که ربطی به توده معلمان نداشت درغلطیدند. توده معلمان باید بتوانند با اعمال کنترل از پائین، برنمایندگان خود نظارت داشته باشند و در صورت لزوم آنها را برکنار و افراد دیگری را جایگزین آنها سازند. این شیوه، به معلمان و تشکل آنها کمک میکند که بتوانند در قبال سیاستها و راه و روشهای گاه پیچیدهای که رژیم ارتجاعی حاکم برای درهم شکستن تلاشها، مبارزات و اعتصابات معلمان اتخاذ میکند، تاکتیکها و روشهای مناسبی اتخاذ کنند و سیاست رژیم را خنثا یا آن را با شکست مواجه سازند.
نکته دیگر تلفیق کار علنی و مخفیست. بدین معنا که اگر در وضعیت سیاسی مشخص و توازن قوای مشخص، شرایط مناسبی برای ایجاد و فعالیت تشکلهای علنی و تودهای و تضمین ادامه کاری آنها وجود ندارد و به عبارت دیگر احتمال دستگیری و بازداشت و قلع و قمع فعالان و تشکلهای علنی بالاست، دیگر نباید تمام فعالیتها را به فعالیت علنی اختصاص داد و همه فعالان جنبش اعتراضی معلمان را علنی و در معرض ضرب قرار داد. اعتصابات و اعتراضات تودهای را مادام که شرایط سیاسی مناسبی ایجاد نشده باشد اساساً از طریق تشکل ها و کمیتههای مخفی در میان معلمان باید سازمان داد.
افزون براین، در بیانیهها، فراخوانها و فعالیتهای مبارزاتی معلمان در این دوره، به یک فاکتور بسیار مهم دیگر یعنی دانشآموزان و خانواده آنها نیز توجه لازم مبذول نشد و از تلاش برای جلب حمایت آنها از مبارزات خویش غفلت شد. فعالیت در این زمینه، جلب حمایت و پشتیبانی دانشآموزان و خانواده آنها و کشاندن آنها به مبارزه میتوانست مبارزات، اعتصابات و اعترضات معلمان را به سطوح بالاتری ارتقا دهد، درجه تأثیرگذاری این مبارزات بر کل جامعه و احتمال موفقیت آن را بالا بَرَد.
از نیازهای دیگر جنبش اعتراضی معلمان، تلاش فعالان و معلمان پیشرو برای گره زدن فعالیتها و اعتصابات خود، به مبارزات و اعتصابات کارگریست. گرچه تلاشهائی در این زمینه انجام و گامهائی در این راستا برداشته شد، اما این تلاشها و گامها در حد نطفههای اولیه باقی مانده و مطلقاً ناکافی بوده است. معلمان در هر بیانیه و اطلاعیه خود، که باید از حدود صدور بیانیه فقط به مناسبت روز معلم فراتر رَوَد، میتوانند از کارگران، اعتصابات و مطالبات آنها حمایت کنند و حمایت متقابل آنها را نیز طلب کنند و از این طریق میان مبارزات خود و کارگران پیوند دو جانبهای ایجاد نمایند.
معلمان پیشرو و فعالان جنبش اعتراضی معلمان، همانگونه که پیش از این نیز به آن اشاره شد، خود قادرند به نحو عینیتر و دقیقتری مبارزات و فعالیت خویش در ده سال گذشته را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند و درسهای مبارزات و فعالیتهای گذشته را، چراغ راه آینده خویش سازند. صِرف طرح مطالبات معلمان دربیانیهها و فراخوانهای سالانهای که به مناسبت روز معلم صادر میشود، گرهی از مشکلات معلمان نگشوده است و نمیگشاید.
“اتحاد، اتحاد، فرهنگیان اتحاد!” و “اعتصاب، اعتصاب، معلم اعتصاب!” دو شعار اصلی توده معلمان در اعتصابات و اعتراضات نیمه اول دهه هشتاد معلمان بود. معلمان زحمتکش ایران با متشکل شدن در تشکلهای خود و رویکرد مجدد برای عملی ساختن این خواستها و شعارها و سازماندهی اعتصابات سراسریست که میتوانند راه را برای تحقق مطالبات خویش بگشایند و پذیرش آن را بر دولت ارتجاعی حاکم تحمیل کنند.
زیر نویس
۱- هفته نامه قلم معلم، در جریان اعتصاب بزرگ معلمان در اسفند سال ۸۲ توقیف شد.
نظرات شما