بیش از یک صد هزار نفر روز جمعه بیستم خرداد در خیابان های صنعا، پایتخت یمن تجمع و تظاهرات کردند و خواهان سقوط علی عبدالله صالح شدند. این تظاهرات بزرگ ترین اعتراضی بود که پس از رفتن وی برای درمان به عربستان سعودی صورت گرفت. علی عبدالله صالح، رؤسای دو مجلس، نخست وزیر و معاون نخست وزیر یمن روز سیزدهم خرداد در حالی که در مسجد کاخ ریاست جمهوری در حال نماز بودند، هدف یک موشک قرار گرفتند و زخمی شدند. دفتر ریاست جمهوری مسئولیت حمله را بر عهده ی قبیله ی” حاشد” گذاشت که با سلاح سنگین از چندین روز پیش از آن برضد ارتش و نیروهای امنیتی دست به نبرد زده بود. علی عبدالله صالح خود از همین قبیله می آید. حمله به مسجد و جراحت علی عبدالله صالح و دیگر سران دولتی در حالی صورت گرفت که وی طرح شورای همکاری خلیج را برای ترک قدرت در ازای مصونیت خود و خانواده اش رد کرده بود. وخامت اوضاع در یمن و ادامه ی ناآرامی ها و شورش ها موجب شده است که آمریکا نیز که سال های متمادی از حامیان اصلی علی عبدالله صالح بوده است، بیش از پیش نگران شود. به همین علت هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا روز هفدهم خرداد خواستار “انتقال فوری” قدرت در یمن شد و گفت:”به نظر ما انتقال فوری قدرت، منافع مردم یمن را هر چه بیش تر تأمین می کند.”
جنبش های توده ای که مجموعه ای از کشورهای عرب شمال آفریقا و خلیج فارس را فراگرفت، در اواخر ماه ژانویه به یمن رسید. توده های مردم یمن نیز برای نان و آزادی تاکنون ده ها بار در شهرهای مختلف این کشور به خیابان ها آمدند و خواستار پایان صدارت سه دهه ای علی عبدالله صالح شدند. از اواخر ماه ژانویه تاکنون در طی زد و خوردهای صورت گرفته، دست کم پانصد نفر از تظاهرکنندگان از پای درآمده اند.
وضعیت یمن به ویژه با توجه به گذشته ی نه چندان دورش تفاوت های اساسی با دیگر کشورهای منطقه همچون تونس، مصر، لیبی و سوریه دارد و باید ویژگی های آن را برای درک بهتر جنبش در جریان تحولات کنونی و سرانجام احتمالی آن در نظر گرفت.
یمن نه فقط فقیرترین کشور عربی که یکی از فقیرترین کشورهای جهان نیز هست. نزدیک به نیمی از جمعیت بیست و چهار میلیون نفری یمن با درآمدی کم تر از دو دلاردر روز زندگی می کنند و در منتهای فقر به سرمی برند. یک سوم جمعیت از گرسنگی رنج می برند. بر اساس آمار موجود کمی بیش از ۵۰ % جمعیت یمن بیسواد هستند و میزان بیکاری از ۳۵ % فراتر رفته است. دو سوم جمعیت یمن را جوانان کم تر از ۲۴ سال تشکیل می دهند. هفتاد درصد درآمد کشور که از استخراج نفت به دست می آید به شدت کاهش یافته است و از پانصد هزار بشکه در سال ۲۰۰۰ به سی صد هزار در سال ۲۰۰۹ رسید. یمن همچنین بیش از پیش از کمبود منابع آب رنج می برد. در چنین وضعیتی همسایه قدرتمند شمالی که عربستان سعودی ست دولت یمن را تأمین مالی می کند، ارتش آن را تجهیز می نماید و به بیمارستان ها یارانه می پردازد، این چنین است که این دولت ارتجاعی حق هر گونه دخالت سیاسی را نیز در یمن برای خود محفوظ می داند و از این نظر نیز اغلب با تأیید اربابان خود و به ویژه ایالات متحده آمریکا دست به مداخله در اوضاع یمن می زند.
هنگامی که هیلاری کلینتون از انتقال فوری قدرت برای منافع مردم یمن سخن می گوید می توان از آن اهمیت موقعیت سوق الجیشی یمن را دریافت، موقعیتی که با همجواری یمن با رژیم های عمان و عربستان سعودی اهمیتی دوچندان می یابد. تنگه باب المندب نیز در یمن از اهمیتی جهانی برخوردار است. این تنگه قاره ی آفریقا را از آسیا جدا می کند و یک راه دریایی بسیار مهم است. هر سال ۲۲۰۰۰ کشتی بازرگانی از این تنگه می گذرند که ۸ % حجم کل تجارت جهانی را حمل می کنند. در این حجم بزرگ تجاری ۱۲ % نفت جهان و محصولات تمام شده آسیای شرقی به اروپا می رسند. به هر حال موقعیت جغرافیایی یمن از دیرباز برای استعمارگران غربی اهمیت داشته است چرا که در سده ی نوزدهم میلادی نیز عدن را به یک پایگاه دریایی خود تبدیل کردند تا بتوانند از آن به هند و آفریقا راه یابند.
کشور یمن و وضعیت سیاسی اش از جنبه ی دیگری نیز برای امپریالیسم آمریکا دارای اهمیت فراوانی ست و آن همانا نیروهای القاعده در این کشور هستند. در حالی که از اواخر ماه ژانویه مردم یمن تقریباً همه روزه به خیابان های می آیند و خواهان سقوط دولت فعلی می شوند، دولت و ارتش آمریکا به حملات خود علیه نیروهای القاعده در یمن شدت می بخشند. آمریکا مدعی ست که ارتش یمن دیگر نمی تواند علیه القاعده در جنوب این کشور مبارزه کند و به همین خاطر باراک اوباما دستور داده است تا جنگنده ها و هواپیماهای های بدون سرنشین بیش از پیش به مواضع القاعده در یمن حمله کنند. یک دریاسالار آمریکایی به نام مولن روز سیزدهم خرداد گفت که جنبش توده ای در یمن موجب شده است که شبکه ی القاعده در یمن خطرناک تر از گذشته گردد. وی به این بهانه حملات هوایی آمریکا را توجیه نمود. در همین روز یکی از رهبران القاعده در یمن با حملات هوایی کشته شد، اما دست کم چهار غیرنظامی یمنی نیز جان خود را از دست دادند.
از دیگر ویژگی های وضعیت در یمن باید به گذشته ی آن در دهه ی شصت میلادی اشاره کرد. در ۱۴اکتبر ۱۹۶۳ رسماً مبارزه ای آزادیبخش با شورش هایی در جنوب یمن آغاز شد. جبهه ی ملی آزادیبخش که شعبه یمنی سازمان ملی گرایان عرب بود در این دوره دست به مبارزه مسلحانه زد که منجر به خروج نیروهای انگلستان از این منطقه شد. این چنین بود که در سال ۱۹۶۷ جمهوری یمن جنوبی اعلام گردید که دو سال بعد به جمهوری دمکراتیک خلق یمن تغییر نام داد. جبهه ی ملی آزادیبخش سپس با حزب اتحاد دمکراتیک خلق که خود را مارکسیست می دانست و حزب پیشگام خلق یمن که در واقع جناح چپ حزب بعث یمن بود متحد شد و تشکیلاتی به نام جبهه ملی پایه گذاری گردید. در سال ۱۹۷۹ جبهه ملی با دیگر تشکلات انقلابی نیز وحدت کرد که به تشکیل حزب سوسیالیست یمن انجامید. جمهوری دمکراتیک خلق یمن از حمایت اتحاد شوروی سابق برخوردار بود. اما هنگامی که در زمان گورباچف، علی ناصر محمد، رئیس جمهور یمن جنوبی از حمایت از جبهه آزادیبخش خلق عمان دست کشید و همچنین جبهه ملی دمکراتیک یمن شمالی را در مبارزه اش علیه دولت مرکزی تنها گذاشت، با استقبال امیرنشین های خلیج و همچنین امپریالیست ها مواجه شد و روند فروپاشی دولت یمن جنوبی آغاز گشت. این روند در سال ۱۹۹۰ با یکی شدن یمن تقریباً خاتمه یافت، هر چند چهار سال بعد جنگی بین دو یمن شمالی و جنوبی درگرفت که با پیروزی اولی خاتمه یافت. علی عبدالله صالح که از سال ۱۹۷۸ به ریاست جمهوری یمن شمالی رسید از سال ۱۹۹۰ که دو یمن یکی شدند بر همین سمت باقی ماند. وی آخرین بار در سال ۲۰۰۶ بار دیگر برای هفت سال به ریاست جمهوری یمن “برگزیده” شد. با این حال او تصمیم گرفت که با ایجاد تغییر در قانون اساسی مادام العمر “رئیس جمهور” باقی بماند و احتمالاً مانند سوریه، فرزند خود را در این سمت ابقاء کند. به هر حال علی عبدالله صالح پس از یکی شدن دو یمن در سال ۱۹۹۰ و پس از پیروزی شمالی ها بر جنوبی ها در جنگ داخلی ۱۹۹۴ یک دم از تحکیم پایه های حکومت استبدادی و فاسد خود دست نشست. او تقریباً تمامی گروه ها و احزابی را که شمارشان به چهل می رسید به نفع تشکیلات خود که کنگره ی عمومی مردم نام دارد ممنوع یا سرکوب کرد. او همچنین بیش از یک صد و سی روزنامه و نشریه ای را که در این دوره وجود داشتند سرکوب کرد و فقط آن هایی را حفظ نمود که به مدح و ثنای رژیم می پرداختند. علی عبدالله صالح با توجه به این که یمن از سال ها پیش وارد یک بحران عمیق اقتصادی شد دیگر نمی توانست مانند گذشته دستگاه سرکوب را تغذیه کند و رفته رفته پایه های حکومت خود را تحلیل رفته یافت. موج جنبش توده ای اخیر موجب شد که تعدادی از نظامیان صفوف ارتش را ترک کنند و حتا برخی ازافراد سرشناس آن مانند علی محسن الاحمربه صفوف مخالفان بپیوندند. البته این را هم باید یادآوری نمود که حالا برخی از رؤسای قبیله ها و طوایف نیز پشت علی عبدالله صالح را خالی می کنند و خود را مانند صادق الاحمر مخالف می نامند.
این فقط امپریالیسم آمریکا و عربستان سعودی نیستند که آشکارا در امور یمن دخالت می کنند و آن را همچون حیاط خلوت خود می دانند، رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران نیز در سال های اخیر در چارچوب اهداف توسعه گرانه ی پان اسلامیستی خود به مداخله در اوضاع یمن پرداخته است. چهل درصد از جمعیت یمن را شیعیان زیدی تشکیل می دهند. جمهوری اسلامی دست کم در دو دهه اخیر به تقویت یک جریان ارتجاعی در ابتدا صرفاً مذهبی به نام جنبش الحوثی پرداخت. حوثی ها که در یکی از استان های شمالی یمن به نام صعده پا به عرصه وجود گذاشتند بدون حمایت های بی دریغ جمهوری اسلامی نمی توانستند از مطالبات مذهبی به مطالبات سیاسی برسند و مسلح شوند تا جایی که با حکومت مرکزی به جنگ بپردازند. اکنون اگر جمهوری اسلامی خود را مخالف دولت یمن جا می زند بیش از هر چیز دیگر به دست نشاندگان خود در به اصطلاح جنبش حوثی ها و نفوذ احتمالی آنان در دوران پس از سقوط علی عبدالله صالح می اندیشد.
در جنبش کنونی جاری در یمن مجموعه ای از تمامی این دسته بندی ها که در چهل پنجاه سال گذشته بازیگران صحنه ی سیاسی یمن یا یمن شمالی و جنوبی بودند نقش و شرکت دارند. هر چند در یمن نیز مانند دیگر کشورها خواست اصلی سقوط دیکتاتور است، دیکتاتوری که فعلاً در خارج کشور دوران نقاهت را طی می کند، اما بعید به نظر می رسد که با توجه به آرایش نیروها در حال حاضر بتوان به یک برآمد نسبتاً مترقی چشم بست. سرنوشت محتوم خودکامه ای مانند علی عبدالله صالح مانند دیگر دیکتاتورهای منطقه همچون زین العابدین بن علی، حسنی مبارک، علی خامنه ای، بشار اسد، معمر قذافی و غیره چیزی به جز سقوط نیست، اما شرایط تغییرات جدی و پایه ای برای این که لااقل مردم یمن از آزادی های ابتدائی سیاسی برخوردار باشند و بتوانند بدون گرسنگی سر به بالین بگذارند در حال حاضر مهیا نیست. با این حال مردم یمن با سابقه ی مبارزاتی که دارند باید بتوانند نه فقط دست نیروهای ارتجاعی خارجی همچون دول آمریکا، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران را از سرنوشت خود کوتاه کنند که بر گروه های سیاسی ارتجاعی اسلامی داخلی مانند شبکه القاعده یا حوثی ها نیز فائق آیند. این ها دیگر حداقل هایی در حداقل ها هستند!
نظرات شما