وظیفه‌ای فوری‌تر از سرنگونی جمهوری اسلامی نیست

با خروج دولت آمریکا از برجام، چنین به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران وارد یکی از حاد‌ترین تنش‌های سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی شده است. گرچه مناسبات جمهوری اسلامی با دولت آمریکا همواره با اختلاف و کشمکش همراه بوده است، اما تاکنون هیچ‌گاه دولت آمریکا همچون امروز مقابله سیاسی با جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار نداده بود. اعلام استراتژی جدید دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی گویای این واقعیت است.

در پی خروج دولت آمریکا از برجام ، روز دوشنبه ٣١ اردیبهشت، وزیر خارجه آمریکا، طی یک سخنرانی، استراتژی جدید دولت این کشور را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود و بر اجرای دوازده مورد از خواست‌های دولت آمریکا تأکید نمود.

وی گفت که برجام امنیت آمریکا را تضمین نمی‌کرد و بالعکس نفوذ جمهوری اسلامی را در منطقه افزایش داده است. ایران با ثروتی که از توافق هسته‌ای به دست آورد پول‌ها را به جنگ‌های نیابتی خود تزریق کرد و به حزب‌الله در لبنان کمک کرد تادندان‌مسلح شود. هزاران نیروی نظامی به سوریه گسیل داشت، به حوثی‌های یمن کمک تسلیحاتی و مالی کرد. به طالبان افغانستان و القاعده کمک کرد، بر دخالت در امور عراق افزود. اما دیگر این‌چنین نخواهد بود. دیگر شاهد نفوذ ایران در منطقه نخواهیم بود. وی افزود:

من وظیفه‌دارم در چند جبهه پیگیری کنم ازجمله اینکه فشار بی‌سابقه مالی به ایران وارد کنیم،‌ این تحریم‌ها بزرگ‌ترین تحریم‌هایی خواهد بود که در طول تاریخ اعمال‌شده است. وی سپس مواردی را که دولت آمریکا خواستار تحقق آن‌هاست، اعلام نمود:

ایران باید همه جنبه‌های نظامی فعالیت‌های هسته‌ای قبلی‌اش را به آژانس اتمی اعلام کند. ایران باید اجازه دسترسی بازرسان بین‌المللی به هر نقطه از این کشور را بدهد و تأسیسات آب‌سنگین را تعطیل کند. ایران باید توسعه برنامه موشکی بالستیک و پرتاب موشک‌هایی که قابلیت حمل سلاح هسته‌ای دارند را متوقف کند. این کشور باید همه زندانیان آمریکایی را آزاد کند، ایران باید حمایت از گروه‌های تروریستی مثل حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی را متوقف کند. ایران باید به حاکمیت عراق احترام گذاشته، از شبه‌نظامیان عراق حمایت نکند.ایران باختم حمایت از حوثی‌ها، از یک‌راه حل مسالمت‌آمیز برای حل بحران یمن حمایت کند. ایران باید به حمایت از طالبان و القاعده پایان دهد. همه نیروهای خود در سوریه را خارج کند. حمایت نیروی قدس سپاه پاسداران ایران از تروریسم باید پایان یابد. این کشور باید از تهدید اسرائیل دست بردارد و دست به حملات سایبری نزند. وی البته در لابه‌لای اظهارات خود تلاش نمود که دولت آمریکا را مدافع مردم ایران و مطالبات آن‌ها نیز معرفی کند.

دو روز پس از اظهارات تهدیدآمیز وزیر خارجه آمریکا، خامنه‌ای روز دوم خرداد همه مقامات سیاسی و نظامی رژیم را فراخواند تا پاسخی به درخواست‌های دولت آمریکا بدهد و سیاست جمهوری اسلامی را پس از خروج آمریکا نیز به اطلاع مقامات تحت امر خود برساند. وی در این سخنرانی، بر مواضع و سیاست‌های پیشین خود تأکید نمود.

خامنه‌ای گفت: همه باید بدانند که نمی‌توان با دولت آمریکا تعامل و مذاکره کرد. هرگونه انعطاف در مقابل آمریکا، به دلیل مصلحت‌سنجی‌های موسمی نه‌تنها دشمنی او را کمتر نخواهد کرد بلکه این دشمن را گستاخ‌تر خواهد کرد.ایستادگی در مقابل غربی‌ها، امکان بسیار زیاد عقب نشاندن آن‌ها را به وجود می‌آورد.

او شکست سیاست اقتصادی روحانی و وعده‌های او را برای بهبود اوضاع اقتصادی پس از برجام اعلام کرد و گفت: گره زدن حل مسائل کشور به برجام و امثال برجام یا به مسائل خارجی، یک خطای بزرگی است. واقعیت این است که وضع اقتصادی کشور تعریف ندارد. امروز اقتصاد کشور را از راه برجام اروپایی نمی‌شود درست کرد.

وی در همان حال که به کابینه روحانی برای معامله با اروپائی‌ها بر سر برجام اروپائی چراغ سبز نشان داد، اما پنهان نکرد که نباید به سیاست‌های تعیین‌شده توسط وی خدشه‌ای وارد آید و در همان حال خود را از نتایج معاملات آتی برکنار نگهداشت. او گفت:

ایران با ۳ کشور اروپایی دعوا ندارد بلکه با توجه به سابقه اروپایی‌ها، ما به آن‌ها اعتماد نداریم و به همین علت آن‌ها باید تضمین‌های واقعی بدهند.

آن‌ها باید با هرگونه تحریمی علیه جمهوری اسلامی مقابله کنند. باید صریح در مقابل تحریم آمریکا بِایستند.

آن‌هایی که عضو شورای امنیت‌اند بایستی در مقابل این حرکت آمریکا، قطعنامه‌ای علیه او به شورای امنیت ببرند.

اروپا باید فروش کامل نفت ایران را تضمین کند؛ یعنی حالا اگر چنانچه آمریکایی‌ها توانستند به فروش نفت جمهوری اسلامی لطمه بزنند، آن‌ها بایستی به‌قدری که جمهوری اسلامی می‌خواهد [خریداری بکنند].

بانک‌های اروپایی باید دریافت و پرداخت و انتقال وجوه مربوط به تجارت دولتی و تجارت خصوصی با جمهوری اسلامی را تضمین کنند.

اگر اروپایی‌ها در پاسخگویی به این مطالبات تعلّل کردند، حقّ ما برای آغاز کردنِ فعالیت‌های تعطیل‌شده‌ی هسته‌ای محفوظ است.

تا اینجا حرف‌های او بیشتر شعار بود، اما نکته مهمی هم در سخنرانی وی وجود داشت که اساس دعوای کنونی جمهوری اسلامی با آمریکاست.

وی گفت: سران ۳ کشور باید متعهد شوند و قول دهند که بحث موشک و حضور منطقه‌ای ایران را مطلقاً مطرح نخواهند کرد. این را باید قول بدهند.

وی در ادامه افزود: البتّه این را هم همه بدانند که حالا ما گفتیم مسئله‌ی موشک را مطرح نکنند؛ [امّا] جمهوری اسلامی از مؤلفه‌های قدرت قطعاً دست نخواهد کشید که یکی از مؤلفه‌های قدرت، نیروی دفاعی است؛ دفاع از دور. یکی از مؤلفه‌های قدرت، عمق راهبردی ما است. حضور در کشورهای منطقه و طرف‌داری ملّت‌های منطقه از جمهوری اسلامی، عمق راهبردی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی از این نمی‌تواند صرف‌نظر کند؛ هیچ دولت عاقلی صرف‌نظر نمی‌کند. این‌ها چیزهایی است که اساس و استخوان‌بندی و مایه‌ی قوام جمهوری اسلامی است؛ همه بدانند که از این‌ها کسی دست برنخواهد داشت.

بنابراین از موضع‌گیری‌های دو طرف روشن است که دعوای امپریالیسم آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی بر سر مناطق نفوذ و توسعه‌طلبی در منطقه خاورمیانه است. دولت آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم همواره نقش امپریالیسم برتر را در خاورمیانه داشته و منافع اقتصادی و سیاسی انحصارات آمریکائی را تأمین کرده است، می‌کوشد همچنان این نقش خود را حفظ کند. بنابراین پرواضح است که نخواهد گذاشت جمهوری اسلامی با دعاوی پان‌اسلامیستی خود، بر سر راه اهدافش اختلال ایجاد کند، رژیم‌های موردحمایت آمریکا در منطقه را بی‌ثبات نماید یا مورد تهدید قراردهد. ابزارها و امکانات متعددی نیز در اختیار دارد که آن‌ها را در این نزاع به کار خواهد گرفت. یکی از این ابزارها، تحریم و فشار مالی و اقتصادی است. این مسئله در چند روز اخیر مکرر موردبحث قرارگرفته و سازمان ما نیز عواقب این تحریم‌ها را تحلیل کرده است. اما آنچه ناگفته مانده است، تهدیدها و فشارهای سیاسی است.

موضع‌گیری‌های ترامپ و وزیر خارج دولت آمریکا به‌روشنی نشان می‌دهند که فشارهای کنونی برخلاف گذشته تنها به عرصه اقتصادی و مالی محدود نخواهد شد. فشارهای سیاسی به‌ویژه در منطقه خاورمیانه شدیداً افزایش خواهد یافت. حتی این احتمال هم منتفی نیست که دولت آمریکا بدون این‌که خود مستقیماً وارد درگیری نظامی با جمهوری اسلامی شود، دولت‌های دیگر منطقه را وارد درگیری نظامی با جمهوری اسلامی نماید. دولت آمریکا درگذشته به رژیم اسرائیل اجازه انجام اقدامات نظامی علیه جمهوری اسلامی را نمی‌داد، اکنون نه‌تنها دولت آمریکا یک عامل بازدارنده نظامی‌گری رژیم اسرائیل نیست، بلکه مشوق آن نیز هست. چنانچه همگان آگاه‌اند، در هفته‌های اخیر، رژیم اسرائیل مکرر پایگاه‌های نظامی جمهوری اسلامی را در سوریه موردحمله قرار داده است. بسیج سیاسی دولت‌های عربی منطقه نیز ابزار دیگری است که دولت آمریکا از آن استفاده می‌کند تا جمهوری اسلامی را در جبهه‌های مختلف درگیر و تضعیف کند.

جمهوری اسلامی نیز همان‌گونه که سازمان ما سال‌ها بر آن تأکید کرده است، یک رژیم توسعه‌طلب است و می‌کوشد اهداف سیاست خارجی پان‌اسلامیستی خود را از طریق ایجاد و تقویت گروه‌های اسلام‌گرا، دخالت سیاسی و نظامی در کشورهای منطقه، تحقق بخشد. واقعیتی که خامنه‌ای به‌صراحت در سخنرانی اخیر خود بر آن تأکید نمود. بنابراین تشدید تضاد دونیروی ارتجاعی توسعه‌طلب قطعی است. در این تشدید نزاع، امپریالیسم آمریکا نه‌فقط قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی چنین مقابله‌ای را دارد، بلکه در تلاش است آنچه را که با برجام نتوانست به دست آورد، این بار با فشار در عرصه‌های مختلف به دست آورد. اگر توافق برجام برای امپریالیست‌های اروپائی این نفع را داشت که بخش بزرگی از بازار ایران را تصرف کنند، به امپریالیسم آمریکا از این بابت چیزی نرسید. تصور زمامداران پیشین آمریکا این بود که در پی برجام و تقویت موضع به اصطلاح میانه‌روها، جمهوری اسلامی تدریجاً باسیاست منطقه‌ای آمریکا هماهنگ خواهد شد و مناسبات سیاسی و اقتصادی خود را با آمریکا بهبود خواهد بخشید. در عمل چنین نشد. اکنون کابینه ترامپ می‌خواهد بازور آن را عملی کند. لذا حاد شدن نزاع ناگزیر خواهد بود. روشن است که این تشدید نزاع برای آمریکا نیز هزینه‌هایی خواهد داشت. اما رژیم‌های عربی کشورهای نفت‌خیز منطقه که متحد آمریکا در این نزاع هستند، از هم‌اکنون تأمین این هزینه‌ها را برعهده‌گرفته‌اند و علاوه براین با انعقاد قراردادهای کلان اقتصادی و خرید ده‌ها میلیارد سلاح، باجی هم به آمریکا داده‌اند. در مقابل، پوشیده نیست که قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ضعیف‌تر از آن است که در درازمدت یارای مقابله با آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن را داشته باشد. متحدان قابل اعتمادی هم به جز چند گروه اسلام‌گرا ندارد. از همه مهم‌تر توان مالی ادامه درگیری را ندارد. بنابراین راهی جز این ندارد که هزینه‌های هنگفت این تشدید تضاد و درگیری‌ها را بر گرده توده‌های زحمتکش مردم ایران قرار دهد. اما آیا این‌همه بدان معناست که جمهوری اسلامی از سیاست خود دست بر خواهد داشت؟ پاسخ منفی است. چراکه این سیاست جزئی از موجودیت رژیم است. مادام که جمهوری اسلامی موجودیت دارد یا لااقل قدرت اصلی دستگاه دولتی در اختیار جناح خامنه‌ای است، به این سیاست ادامه خواهد داد. البته ممکن است در برخی موارد عقب‌نشینی‌های تاکتیکی داشته باشد و در کشورهایی که اکنون مداخله نظامی مستقیم دارد، زیر فشارهای سیاسی و حتی نظامی، ناگزیر به عقب‌نشینی شود. نمونه آن سوریه است که اکنون نیروهای جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان، روزمره زیر بمباران‌های مداوم اسرائیل قراردادند و کاری هم از دستشان ساخته نیست. جمهوری اسلامی نه می‌تواند و نه می‌خواهد در سوریه وارد جنگ مستقیم با اسرائیل شود و نه قادر است در درازمدت همچنان در سوریه باقی بماند. بنابراین احتمال عقب‌نشینی در این مورد هست.  در هر حال، اگر سیاست‌های امپریالیستی ترامپ بار و فشار این تشدید نزاع  را بر دوش مردم دولت‌های متحد آمریکا در خاورمیانه قرار می‌دهد، سیاست‌های میلیتاریستی، توسعه‌طلبانه و ماجراجویانه  جمهوری اسلامی تمام بار و فشار هزینه‌های این سیاست و تشدید درگیری‌ها را به‌ویژه در عرصه اقتصادی بر دوش توده‌های کارگر و زحمتکش ایران قرار خواهد داد.

این‌ها دو دولت ارتجاعی هستند که سیاست‌های آن‌ها علیه توده‌های زحمتکش مردم ایران و خاورمیانه است. وزیر خارجه آمریکا بیهوده ادعا می‌کند که از خواست‌های مردم ایران و مبارزات آن‌ها علیه جمهوری اسلامی حمایت می‌کند. گذشته از ماهیت امپریالیستی سیاست‌های دولت آمریکا که جز غارت، ویرانی و استبداد نتیجه ای در این منطقه نداشته است، دولت آمریکا که خود در به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی نقش مهمی داشت، هرگز خواهان برافتادن جمهوری اسلامی که خواست مردم ایران است، نبوده و نیست. این را مکرر وزیر خارجه آمریکا در چند روز اخیر نیز اعلام کرده است. علاوه بر این، وی از رعایت حقوق انسانی مردم ایران توسط جمهوری اسلامی سخن می‌گوید. اما این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که نزدیک‌ترین متحدان آمریکا در منطقه از نمونه عربستان ، امارات، اسرائیل، مصر، اردن و غیره همانند رژیم جمهوری اسلامی رژیم‌های استبدادی و سرکوبگرند. اما چون سیاستشان با آمریکا منطق است، آمریکا با آن‌ها مشکلی ندارد و بحثی از مبارزات مردم این کشورها و بی حقوقی آن‌ها در میان نیست. بنابراین کسانی که این ادعای دولت آمریکا را باور دارند، یا ساده‌لوح‌اند و یا پادو و تبلیغاتچی امپریالیسم. اما قضیه طرف دیگری هم دارد. در مقابل این ادعاهای وزیر خارجه آمریکا، به این نکته هم باید اشاره کرد که همواره در مقاطعی که تضاد جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا حاد شده است، گروهی از حامیان و پادوان پوشیده و آشکار جمهوری اسلامی کوشیده‌اند با طرح مسئله جنگ و یا تحریم‌، گروه‌هایی از مردم ایران را به دنباله‌روی از جمهوری اسلامی سوق دهند. اما چنانچه پیش‌ازاین گفته شد، امپریالیسم آمریکا نه قصد جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی ایران را دارد و نه خواستار برافتادن آن، دلیل آن‌هم مقدم بر هر چیز در این واقعیت نهفته است که به‌رغم هر تضاد و اختلافی، جمهوری اسلامی یک رژیم پاسدار نظم سرمایه‌داری است و آن‌قدر هم مشکل جدی برای آمریکا نیست که بخواهد با آن وارد جنگ شود. وزیر خارجه آمریکا به‌صراحت می‌گوید که هدف سنگین‌ترین فشارها و تحریم‌ها، بر سر عقل آوردن سران جمهوری اسلامی و آوردن آن‌ها بر سر میز مذاکره است. سوای این‌که دولت آمریکا هم دیگر در موقعیتی نیست که بتواند مثل دو دهه پیش جنگ به راه اندازد، هر جنگی در ایران می‌تواند اوضاع خاورمیانه را در هم بریزد، از این بابت هم منافع آمریکا در جنگ با جمهوری اسلامی نیست. بنابراین دلایل مختلفی وجود دارد که بگوییم جنگ مستقیم دولت آمریکا با جمهوری اسلامی منتفی است و تبلیغاتچی‌های جمهوری اسلامی با قصد فریب مردم آن را مطرح می‌کنند. لااقل در مقطع کنونی، احتمالی برای جنگ وجود ندارد. در مورد مسئله تحریم‌ها نیز باید گفت که بی‌تردید تمام فشار تحریم‌ها بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران است. اما راه مقابله با آن برخلاف ادعای پادوان رژیم جمهوری اسلامی،  دنباله‌روی یا حمایت از جمهوری اسلامی نیست. مردم ایران تجربه کردند و دیدند که وقتی با برجام تحریم‌ها برافتاد، نه‌تنها یک ریال عاید توده زحمتکش مردم نشد، نه‌تنها وضع کارگران اندکی بهبود نیافت، بلکه بالعکس وضع از جمیع جهات وخیم‌تر شد. مردم ایران با این تجربه اکنون دریافته‌اند که آنچه میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا رخ می‌دهد، نزاع دو ارتجاع است و نباید ازیک‌طرف جانب‌داری کنند، بلکه مقدم بر هر چیز برای نجات از شر تحریم‌ها و تمام فجایعی که در این چهل سال با آن‌ها مواجه بوده‌اند، باید با جمهوری اسلامی تسویه‌حساب کنند. شعاری که نخستین بار کارگران سر دادند “همش میگن آمریکا، دشمن ما همین‌جاست” و اکنون در هر تظاهراتی تکرار می‌شود، نه‌فقط به این معناست که توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران، به ماهیت این نزاع پی برده‌اند، نه‌فقط بیان این واقعیت است که مبارزه علیه امپریالیسم از مبارزه علیه سرمایه و سمبل و پاسدار آن در ایران، جمهوری اسلامی، جدا نیست، بلکه بیانی از این حقیقت نیز هست که کارگران و زحمتکشان واقف شده‌اند که در جنگ و نزاع دو ارتجاع، ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع اسلامی، باید مقدم بر هر چیز، دولت خودی، جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، حکومت شورایی خود را برپا دارند و نظم سرمایه‌داری را براندازند.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۴ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.