بهرغم ادعاهای بانک مرکزی و مرکز آمار در مورد تک رقمی بودن نرخ تورم، همه میدانند که تورم در ماههای اخیر افسار گسیخته و گرانی بیداد میکند. برخی از کالاهای ضروری حتا بیش از صد در صد افزایش قیمت داشتهاند. افزایش بهای اجاره مسکن نیز به یکی دیگر از معضلات مردم در تابستان تبدیل شده است. در سالهای اخیر نه تنها تعداد اجارهنشینان افزایش یافته، بلکه سیر صعودی اجاره بهای مسکن، باعث گردیده تا بهطور متوسط بیش از ۳۵ درصد درآمد یک خانوار صرف تامین مسکن شود (آمار بانک مرکزی).
افزایش بهای مواد غذایی، بهداشتی و حتا دارو بویژه در یک ماه گذشته، دیگر چیزی بر سر سفرهی کارگران باقی نگذاشته است.
یکی از وعدههای روحانی این بود که افزایش دستمزدها از نرخ تورم پیشی گرفته و بدین ترتیب قدرت خرید کارگران افزایش یابد. اما با گذشت ۵ سال قدرت خرید کارگران بهشدت کاهش یافته است. البته این تنها معضل کارگران نیست. بازنشستگان، معلمان و دیگر زحمتکشان جامعه که حقوق ثابتی میگیرند با همین معضل روبرو هستند.
بهگفتهی وحید شقاقی یکی از اقتصاددانان جمهوری اسلامی (۲۳ خرداد خبرگزاری ایسنا)، “افزایش قیمت دلار به ۶۸۰۰ تومان، باعث شده طی هشت ماه اخیر ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم ۸۰ درصد کاهش پیدا کند”. از آن روزی که وی این حرف را زد تا امروز قیمت دلار به بیش از ۸۰۰۰ تومان رسیده و انتظار میرود که همچنان افزایش پیدا کند و این یعنی اینکه قدرت خرید مردم باز هم کاهش پیدا میکند.
در زمستان سال گذشته دو تشکل کارگری، سندیکای شرکت واحد و سندیکای هفتتپه به همراه گروه اتحاد بازنشستگان با اشاره به اینکه براساس آمار بانک مرکزی متوسط هزینه یک خانوار شهری با میانگین ۳۳/ ۳ نفر در سال ۹۵، ۳ میلیون و ۲۷۵ هزار تومان بوده، خواستار تعیین ۵ میلیون تومان بهعنوان حداقل دستمزد ماهانه در سال ۹۷ شدند. بدنبال آنها ۵ تشکل از فعالین کارگری ایران نیز خواستار تعیین همین رقم برای حداقل دستمزد شدند. سازمان ما نیز ضمن حمایت از خواستهای کارگران ایران برای افزایش حداقل دستمزد، همواره خواستار تعیین حداقل دستمزد کارگران متناسب با سطح هزینهها و تامین معیشت یک خانواده ۵ نفره کارگری و افزایش سالانه پایه دستمزد متناسب با سطح هزینهها بوده است.
اگرچه با افزایش نرخ تورم در ماههای اخیر، اکنون ۵ میلیون تومان نیز پاسخگوی هزینهی یک خانوادهی کارگری نیست. اما چه بر سر دستمزد کارگران آمد و شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران را چه میزان تعیین کرد؟! تا چه حد شورای عالی کار به خواست کارگران توجه کرد؟!
شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران برای سال ۱۳۹۷ را یک میلیون و ۱۱۴ هزار تومان تعیین کرد که با حق مسکن و فرزند و بن نقدی برای یک خانوار کارگری یک میلیون و ۳۷۵ هزار تومان و برای یک کارگر مجرد یک میلیون و ۲۶۴ هزار تومان میشود. این را هم در نظر بگیریم که بخش بزرگی از کارگران از جمله اکثریت کارگران زن (و کودکان کار) از همین حداقل نیز محروم هستند و اغلب فاقد بیمه.
حال کارگر با این دستمزد چه میتواند بکند؟!! کدام هزینه را میتواند پاسخگو باشد؟! حتا آب آشامیدنی را هم امروز باید بخرد چون آب لولهکشی در بسیاری از نقاط کشور قابل استفاده نیست!!! آیا کارگر میتواند با این درآمد فرزندان خود را به مدرسه بفرستد؟! آن هم مدارسی که قرار بود مجانی باشند اما به بهانههای گوناگون از والدین پول میگیرند، تازه هزینههای وسایل آموزشی بهجای خود!! آیا کارگر میتواند اگر یکی از اعضای خانواده به بیماری سختی دچار شد، هزینههای بیمارستان را بدهد؟! آنهم با بیمه تامین اجتماعی که اولا در برخی از بیمارستانها اصولا قبول نمیکنند و در برخی دیگر هم اگر دفترچه تامین اجتماعی را قبول کنند، بخش بزرگی از هزینه را باید خودت بدهی!! تنها بیمارستانهای تامین اجتماعی میمانند که آنهم خدماتشان متاسفانه هم ناکافیست و هم تعداد آنها کم. آیا کارگر میتواند با این دستمزد تنها هزینههای خوراکی را تامین کند؟! باز هم نه! هزینه مسکن، خواربار، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، حمل و نقل، وسایل خانه، مسافرت، کدام یک را این دستمزدها پاسخگو هستند؟!!
وضعیت بازنشستگان تامین اجتماعی اگر از این بدتر نباشد بهتر هم نیست. بهگفتهی اکبر قربانی دبیر “خانه کارگر” غرب تهران، ۸۰ درصد بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی حداقلبگیر هستند.
بهگفتهی علی دهقان کیا نائب رئیس کانون بازنشستگان استان تهران، و براساس آمارهای مرکز پژوهشهای مجلس، تعداد بازنشستگان تامین اجتماعی سه میلیون، تعداد بازنشستگان صندوق بازنشستگی کشوری یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر، صندوق بازنشستگی فولاد ۸۳ هزار و صندوق بازنشستگی عشایر ۴۷۰۰ نفر است که از مجموع بازنشستگان ۶۰ درصد حداقلبگیر هستند. همچنین بهگفتهی مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری، ۲۵ درصد از بازنشستگان این صندوق حداقلبگیر هستند.
وضعیت معلمان به عنوان یک گروه بزرگ از حقوقبگیران دولت نیز چندان تفاوتی با کارگران ندارد. جدا از معلمانی که بهصورت حقِتدریسی، پیمانی و مانند اینها با حقوقهای اسفناکی مشغول به کار هستند، متوسط حقوق معلمانی که در استخدام رسمی آموزش و پرورش هستند، به گفتهی مشاور وزیر آموزش و پرورش ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است.
حال سوال این است، طبقه کارگر برای رسیدن به خواست خود یعنی دستمزدی که معیشت و هزینههای یک خانوادهی کارگری را تامین کند، چه باید بکند؟
برای پاسخ به چه باید کرد، اول باید دید که مصوبه شورای عالی کار در رابطه با دستمزد کارگران در سال ۹۷ چه پیامی برای کارگران دارد؟! آنهم در شرایطی که تنها تشکلهای کارگری موجود که بهرغم سرکوب و دستگیری اعضای آن همچنان بر جای خود استوار ماندهاند، خواستار تعیین ۵ میلیون تومان بهعنوان حداقل دستمزد بودند.
پیام مصوبه شورای عالی کار برای طبقه کارگر این است که این شورا ارگانی در خدمت طبقه حاکم، طبقه سرمایهدار است، طبقهای که منافعاش در کاهش دستمزدهای واقعی کارگران است، طبقهای که قدرت سیاسی را نیز در دست دارد. پیام دیگر این مصوبه این است که طبقه حاکم حاضر به پذیرش خواست طبقه کارگر در رابطه با افزایش دستمزد نیست و این طبقه البته در موقعیتی قرار دارد که حداقل دستمزد مصوب خود را به کارگران تحمیل کند!!
بنابر این یک راه برای طبقه کارگر باقی میماند و آن تغییر شرایطیست که این امکان را برای طبقه حاکم بوجود آورده تا دستمزدهای ناچیز کنونی را به طبقه کارگر تحمیل کند، طبقه کارگر باید شرایطی را ایجاد کند که طبقه حاکم سرمایهدار نتواند تصمیمات خود را به طبقه کارگر تحمیل کند. این به آن معناست که طبقه کارگر باید به جای تن دادن به تصمیمات طبقه حاکم، خواست خود را به این طبقه تحمیل کند، اما طبقه کارگر چگونه میتواند خواست خود را به طبقه حاکم تحمیل کند؟!
قبل از پاسخ به این سوال باید این را گفت که مساله افزایش دستمزد موضوعی نیست که فقط یک بار در آخر سال تعیین شود. کارگران در اقصا نقاط جهان هر گاه که توانستند و در طول سال برای افزایش دستمزد دست به اعتصاب و اعتراض میزنند. در همین هفتههای گذشته در آرژانتین و فرانسه اعتصابات بزرگ کارگری صورت گرفت که یکی از خواستهای آنها افزایش دستمزد بود. رانندگان اتوبوس در هلند پس از ماهها اعتراض که به چندین اعتصاب منجر شد بالاخره توانستند تا حدود زیادی به خواست خود برسند که یکی از آنها افزایش دستمزد بود. در همهی این اعتصابات هم اتحادیههای کارگری حضور داشتند.
اما در ایران چگونه است؟! در ایران کارگران برخلاف کشورهایی که نام برده شد، فاقد اتحادیههایی هستند که در این کشورها وجود دارد و رهبری اعتصاب را برعهده دارند. نبود تشکل همواره یک عامل بزرگ منفی در مبارزات طبقه کارگر و سراسری شدن آن عمل کرده است. طبیعیست که بسیاری از خواستهای کارگران مانند افزایش دستمزد، خواستهای کارگران یک کارخانه و یا یک منطقه نیستند، خواستهای کل طبقه کارگر است. تجربه ثابت کرده است که کارگران ایران نمیتوانند به خواست خود در تعیین دستمزدی که معیشت و هزینههای یک خانوار کارگری را تامین کند برسند، مگر آنکه به عنوان یک طبقه در برابر طبقه سرمایهدار قرار گیرند و این کار هم به تشکل نیاز دارد. اما در حالی که جمهوری اسلامی مانع ایجاد تشکلات کارگری میشود کارگران چه میتوانند بکنند؟! در ایران تشکل کارگری چیزی نیست که ما امروز تصمیم بگیریم و فردا آن را ایجاد کنیم. تشکل کارگری از درون مبارزه کارگران و از دل تجربه مبارزاتی و آگاهی که در اثر مبارزات و زندگی و کار در محیط کارگری کسب میکنند بوجود میآید. امروز طبقه کارگر ایران اما به این آگاهی رسیده است. مبارزه به او ثابت کرده که بدون تشکل، کاری پیش نمیرود. این را هم میداند که جمهوری اسلامی یک مانع بزرگ در ایجاد تشکل کارگری است. برای همین، کارگران این تشکلها را در اشکال گوناگون و متناسب با شرایط زمانی و مکانی بوجود آورده و میآورند. از تشکلهای پایدار گرفته تا ناپایدار. اما مرحلهی بعدی این آگاهی این است که کارگران یک کارخانه به تنهایی نمیتوانند خواستهای خود را به دولت و طبقه سرمایهدار تحمیل کنند و در این راه به حمایت رفقای کارگر خود در دیگر کارخانجات نیاز دارند. این آگاهی نیز در میان کارگران در حال رشد است و برخی از اعتصابات رشتهای این را نشان داده است. برای افزایش دستمزد نیز کارگران باید به عنوان یک طبقه وارد عمل شوند و نباید فکر کرد که اول باید تشکل سراسری ایجاد کرد و بعد وارد عمل شد. اعتصاب کامیونداران یک نمونه و تجربه خوب در این مورد است که چگونه این اعتصاب به یک اعتصاب سراسری فرا رویید. در واقع همبستگی کارگری نیز در ایران تنها در جریان عمل امکان شکل گرفتن دارد. زمانی که اعتصاب در یک کارخانه، یک رشته یا یک منطقه شروع و به دیگر کارخانجات و مناطق سرایت کند. اینجاست که از درون همین مبارزات کارگران ارتباطات و همبستگی خود را شکل و گسترش خواهند داد و حتا امکان تشکل سراسری بوجود خواهد آمد.
مورد دیگر همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد این است که خواست افزایش دستمزد منحصر به کارگران نیست. دیگر زحمتکشان جامعه نیز با همین مشکل روبرو هستند و حقوق آنها پاسخگوی نیازهای معیشتی و دیگر هزینههایشان نیست. همبستگی بین طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان جامعه بویژه بازنشستگان و معلمان قدرت آنها را در برابر طبقه حاکم افزایش میدهد. به همین دلیل اتحاد طبقه کارگر با دیگر زحمتکشان جامعه اهمیت زیادی دارد. همانطور که در اطلاعیههای منتشره در رابطه با افزایش دستمزد سال ۹۷ دیدیم، علاوه بر گروه اتحاد بازنشستگان، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در اطلاعیهای جداگانه بر ضرورت افزایش دستمزد تاکید کرده بود. اینها همه اقداماتی بود که تازگی داشت و نشاندهندهی رشد آگاهی در میان کارگران و زحمتکشان در ارتباط با ضرورت اتحاد آنهاست.
مبارزه برای افزایش دستمزد، نه فقط مبارزه برای تحقق یکی از مهمترین خواستهای لحظهی کنونی طبقه کارگر است، بلکه این مبارزه همچنین باعث بالا رفتن آگاهی و همبستگی طبقه کارگر خواهد شد. طبقهای که برای پایان بخشیدن به شرایط اسفبار کنونی، و پایان دادن به سلطهی نظام سرمایهداری، رسالت بزرگی بر دوش دارد.
مبارزه برای افزایش دستمزد را باید از همین امروز آغاز کرد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما