به گزارش سایت تغییر، پایگاه اطلاعرسانی حزب اعتماد ملی، عصر روز جمعه، کروبی و موسوی با هم دیداری داشتند و درباره اتفاقات ۱۳ آبان با هم گفتگو کردند.
هنگام خواندن این گزارش، به این بخش رسیدم که موسوی گفته است: “شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله میکنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنتهای مرسوم جامعه ماست.”
در جای دیگری هم میگوید: “این جنبش عظیم از ارزشهای بنیادی دفاع میکند. میگوید دروغ نگویید و میگوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است… سرکوب، شورش را از بین میبرد ولی آنچه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.”
میتوان حدس زد که موسوی، به غیر از “خودیها” خود با مردم عادی تماسی ندارد. “خودیهایی” که اکثریت قریب به اتفاقشان، به خانوادههای متوسط مرفه متعلقاند. به خانوادههایی که با قدرتگیری جمهوری اسلامی با تئوریپردازی برای رژیم، با در دست گرفتن اهرمهای اجرایی و قضایی و قانونگذاری، با تصدی پست و مقام در ارگانهای سرکوب نظیر سپاه و وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی و… دست اندر کار تحکیم پایههای یک حکومت مذهبی توأم با نکبت و فقر برای مردم شدند، و خود از این رهگذر به نان و نوایی رسیدند.
اگر موسوی هرگز در صف نان و گوشت نایستاده، سوار اتوبوس و تاکسی نشده، درد دل مردم عادی را نشنیده؛ حداقل باید فرض کرد که به عنوان یک سیاستمدار، حتما نگاهی به روزنامههای دولتی انداخته است. در این روزنامههای رد شده از زیر تیغ سانسور حتما اخبار اعتراضات کارگری، کودکان کار و خیابان، دامنه اشاعه فقر، بیخانمانی، گسترش فساد و اعتیاد در این جمهوری اسلامی محبوب خود را خوانده است؛ حتما از بیحقوقی زنان، از فریاد اقلیتهای ملی و مذهبی در ایران حکایتها خوانده است. شاید هم وقتی با اتومبیل و محافظ از خانه به محلهای کار خود در نهادهای دولتی میرفته، شاهد بگیر و ببندهای گشتهای ارشاد اسلامی بوده است.
پس، آقای موسوی به مردم دروغ نگویید. توهمات یا خواستههای خود را به جای خواستههای مردم جا نزنید.
شما باید بهتر از هر کس دیگر بدانید که مردم فقط “خواهان حقوق قانونی” خود نیستند. مردم خواهان همه حقوق خود هستند، همهی آن حقوقی که در قانون اساسی این “جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” شما از آنها محروم شدهاند.
بله! مردم از “ارزشهای بنیادی دفاع میکنند”، اما این “ارزشهای بنیادی”، “دروغ” و “تقلبی” که شما از آن نام میبرید نیست. این “ارزشهای بنیادی” که مردم خواهان آن هستند، در درجه اول حق زندگی است؛ حق یک زندگی شایسته انسانی است.
آنها میخواهند صبح که از خانه بیرون میروند گرفتار هزار و یک شر و مصیبت جمهوری اسلامی از جمله گشت ارشاد، مأموران انتظامی و راهنمایی و رانندگی و کارمندان بی کفایت و رشوهخوار نشوند و شب سر سالم به خانه برسانند.
آن میخواهند پس از روزها کار طولانی و طاقتفرسا، دستمزد خود را دریافت کنند. آنهم نه دستمزدی در حد بخور نمیر، بلکه دستمزدی که با آن بتوانند یک زندگی انسانی را بگذارنند، شکم خانوادهشان را سیر کنند؛ برای بچههایشان وسایل تحصیل را فراهم آورند؛ وسایل تفریح را تهیه کنند. فارغ از دغدغه بیکاری باشند.
آنها میخواهند وقتی حقشان تضییق میشود، قانونی باشد که از آنها حمایت کند نه آن که دستگاه بگیر و ببند جمهوری اسلامی و قوه قضاییه، آفت جانشان شوند.
مردم میخواهند سرنوشت خود را خود تعیین کنند و آن هم طبق نیازهای زمانه، نه طبق قوانین متحجر اسلامی و تفسیرهای ملایان.
بله مردم، خیلی چیزها میخواهند. خیلی بیشتر از آن چه که قانون اساسی شما، برایشان تعیین کردهاند.
آقای موسوی میگویید مردم به “دروغ” و “تقلب” اعتراض دارند.
مردم سی سال است شاهد “دروغ” و “تقلب” در جمهوری اسلامی بودهاند و آن را یکی از پایههای جداییناپذیر این رژیم میدانند. شما که خودتان بهتر از هر کس میدانید! میدانید که تقلب اخیر، اولین تقلب جمهوری اسلامی نبود. میگویید نه؟ خوب به سراغ روزنامههای “اپوزیسیون درون حکومتی” بروید و ببینید که پس از هر انتخاباتی، داد چند نفر از دوستان خودتان به هوا بلند شد و از تقلب گفتند. نه اصلاً از همین یار کنارتان، کروبی بپرسید. هشدارهای خودتان در مورد تقلب در انتخابات، پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری را نادیده می گیریم. جریان تقلب و دروغ در انتخابات را که دیگر خان هم فهمیده است! شما چرا خودتان را به آن راه میزنید.
آقای موسوی به مردم درغ نگویید.
میگویید: “شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله میکنند…”
موسوی و کروبی و دهها “اصلاحطلب” دیگر از همان روز اول اوجگیری اعتراضات مردم، گفتند و نوشتند از “شعارهای رادیکال و ساختارشکنانه” پرهیز کنید. کوشیدند مردم را به “تظاهرات سکوت” دعوت کنند. از عوامل ریز و درشت خود خواستند که در تظاهرات “ساختارشکنان” را کنترل کنند. و اکنون که تمام تلاشهایشان بینتیجه مانده است، میخواهند ریشه رادیکالیسم اعتراضات مردمی را به “سرکوب حکومت” تقلیل دهند.
نه این “شعارهای ساختارشکنانه” متأثر از “خشونت نیروهای امنیتی” نیست. این شعارها، فریاد حقطلبی سی ساله مردم است، صدای خشم فروخفته سی ساله مردم است. سی سال است که اپوزیسیون مترقی و چپ از بیدادهای جمهوری اسلامی شما میگویند. سی سال است که کارگران اعتراض و تجمع میکنند و خواهان حقوق خود هستند، همه حقوق خود، نه فقط دستمزدهای معوقه و بخور و نمیرشان؛ سی سال است که زنان خواهان رفع تمام تبعیضهای جنسیتی هستند؛ سی سال است که زحمتکشان از فقر و محرومیت و گرانی در عذابند و هر از گاهی در گوشهای از ایران سر به شورش برمیدارند؛ سی سال است که روشنفکران با سانسور و اختناق “جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” شما مبارزه میکنند. سی سال است که جوانان با تخطی از قوانین متحجر حجاب و ممنوعیت همنشینی و ارتباط دو جنس درافتادهاند؛ سی سال است. این “شعارهای ساختارشکنانه” فریاد حق طلبی مردم است. شما هم حتما آن را شنیدهاید
پس، آقای موسوی به مردم دروغ نگویید.
قصه دراز است و حکایتهای دروغ درباره این قصهها، بسیارتر.
اما نکته آخر:
میگویید: “… نیروهای امنیتی… که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله میکنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنتهای مرسوم جامعه ماست.”
من به عنوان یک زن ایرانی از شما میپرسم، راستی از کدام “سنتهای مرسوم جامعه” حرف میزنید؟
آن سنتی که در دهه شصت دختران و زنان را در خیابان به گلوله میبست؟ آن سنتی که به دختران و زنان میگفت: “یا روسری یا توسری”؟ البته تحت حمایت “دلسوزانه” مسئولین امر و دولت. آن سنتی که به صورت دختران بی حجاب یا به قول شما “بدحجاب” اسید میپاشید و احدی هم پاسخگو نبود؟ آن سنتی که مردان چماقدار رژیم را به دانشگاه دخترانه الزهرا فرستاد، و دختران دانشجو را به باد کتک گرفت؟ از دانشگاههای دیگر نمیگویم که در آن جا پسران و دختران دانشجو، به طور مساوی از حق کتک خوردن و “سنت مرسوم” دوران شما برخوردار بودند. آن سنتی که تنها در یک مورد زنان و مردان را برابر میشمرد و آن هم در شکنجهگاهها و بالای چوبههای دار؟ آن سنتی که حکم میکرد و میکند که دختران باکره باید پیش از اعدام مورد تجاوز قرار گیرند؟
بیایید یک بار هم که شده به مردم راست بگویید. بقیه دوران جمهوری اسلامی را کاری ندارم. از همان دوران خودتان بگویید. از همان “دوران طلایی” جمهوری اسلامی که سنگش را به سینه میزنید و به ما وعدهاش را میدهید.
کتک زدن، کشتن، شکنجه و اعدام حتا یک انسان، عملیست شنیع و ضد انسانی. اما سری به آمارهای شکنجه و اعدام دوران خود بزنید و راستش را بگویید تعداد اعدام جوانان در دوران نخستوزیری شما بیشتر بود یا در چند ماه اخیر؟
بلی مردم از دروغ بیزارند، اگر شما هم مثل مردم از دروغ بیزارید، پس بیایید یک بار هم که شده راستش را بگویید.
نظرات شما