روز عاشورا بار دیگر در خیابانهای شهر غوغایی برپا گردید، اما این بار دیگر از بازگویی افسانهپردازیهای چهارده قرن پیش، از صدای زجهی سینهزنان حسین و ابوالفضل و طفلان مسلم خبری نبود. سخن از امروز و دردهای زمینی بود. تودههای مردم به پا خاستند تا سرانجام با باور به نیروی خود، دردهایی را که درمان آنان در آسمان وعده داده میشد بر روی زمین التیام بخشند و بهشت واقعی را ازآن خود سازند.
مسئولان نظام با وحشت از “حرمت شکنی روز عاشورا” فریاد برآوردند. معنای واقعی حرمت شکنی روز عاشورا، برای رژیم به معنای شکستن حباب سی سال تحمیق و تلاش در جهت مشروعیت دادن به نظام بر پایه ی خرافات مذهبی، از تحکیم اصل ولایت فقیه گرفته تا دست و پا بریدن ها و چشم درآوردن ها ، تبعیض جنسیتی علیه زنان، جداسازی زنان و مردان و سلب ابتدایی ترین حقوق انسانی است. همین است که نمایندگان مجلس رژیم را را بر آن داشت تا کفن بپوشند. چرا که روز مرگ خود را در جلوی چشمان شان دیدند. چرا که این بار دیگر سرنگونی احمدی نژاد و خامنه ای تنها هدف اعتراضات نبود، بلکه پایه های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی هدف گرفته شده بود.
روزهای عاشورای امسال و سال ۵۷ در تاریخ سیاسی معاصر ایران نقش و تاثیر برجسته ای دارند اما این دو روز که هر دو شکل گیری اعتراضات گسترده علیه دیکتاتوری حاکم بوده و هستند، در دو جهت متقابل فرسنگ ها از هم فاصله دارند. در حالی که خمینی و دار و دسته اش در سال ۵۷ به تظاهرات ضد شاه در روز عاشورا رنگی مذهبی دادند و از آن به نفع برقراری جمهوری اسلامی استفاده کردند، در تظاهرات امسال نه تنها جمهوری اسلامی کنترل خیابان ها را از دست داد بلکه جناح اصلاح طلب که در عین حفظ پایههای نظام در پی تعویض قدرت از بالا است، نیز کنترل حرکتهای اعتراضی در خیابانها را از دست داد.
عاشورای امسال دیگر شعار مردم “رای ما رو پس بگیر” نبود، بلکه پس گرفتن شعار “جمهوری اسلامی” در عاشورای ۵۷ بود. از همین روی است که تنها جناح حاکم نیست که زوزه ی “هتک حرمت روز عاشورا” را برآورده است، بلکه جناح اصلاح طلب نیز که استراتژیاش ممانعت از “ساختارشکنی” است، همصدا و همزبان با قشر به اصطلاح اصولگرا شد و نگرانی خود را از “حرمت” بر باد رفته ی عاشورا ابراز کرد.
میرحسین موسوی در وب سایت خود “کلمه” پیش از روز عاشور در مورد “اقدام به حرمت شکنی برنامه ریزی شده از آیین های عزاداری محرم” هشدار داد. در این زمان قصد وی و یارانش تحمیل رنگ مذهبی به جنبش وسیع اعتراضی بود که نه تنها بر علیه ساختارهای واپسگرایانهی سیستم حاضر شکل گرفته، بلکه پتانسیل عظیمی برای گسترش به یک اعتصاب عمومی و ویرانی کل نظام اجتماعی و اقتصادی ناعادلانهی حاکم را داراست. این امری است که میرحسین موسوی به خوبی از آن آگاه است. به همین دلیل برای جلوگیری از سرانجام انقلابی این جنبش، برگزاری مراسم عزاداری مذهبی عاشورا هم از جنبهی زنده نگاه داشتن اسلام سیاسی و هم از دیدگاه ایدئولوژیک از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. این اهمیت به ویژه در زمان حاضر از این روی است که این جناح با مرگ منتظری “پدر معنوی” خود و نظریه پرداز اصل ولایت فقیه، با بحرانی ایدئولوژیک مواجه شده است. در واقع، اکنون دیگر اصل ولایت فقیه که هرگز مورد دعوای این یا آن جناح جمهوری اسلامی نبوده به خطر افتاده، و آنان که شعار “خامنه ای قاتله، ولایتش باطله” را آگاهانه سر می دهند، در برابر این سوال که حال چه جایگزینی برای ولایت فقیه دارید، پاسخ مناسبی ندارند.
بازگشت به بنیادگرایی اسلامی و ادامهی مبارزهی سیاسی بدون رهبر مذهبی با با تبلیغ ادامهی راه حسین، میتوانست حیات ایدئولوژیک، بخشی از جنبش سبز که طرفداران موسوی هستند را نجات دهد. اما شکست این سیاست این جناح را نیز که طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستند، با نگرانی مواجه ساخت.
نه تنها در داخل کشور بلکه در صحنه ی سیاست خارجی نیز رادیکالیزه شدن جنبش و استقلال آن از جنبش سبز سران دینی و مذهبی اپوزیسیون داخل نیز نگرانی هایی را به وجود آورد. باراک اوباما که جلودار کشورهای غربی در سیاست مماشات و مذاکره با جمهوری اسلامی در دعوای اتمی است، در ماه های اخیر با امید به توافق با جمهوری اسلامی در رابطه با اعتراضات مردم و سرکوب از سوی رژیم تقریبا سکوت اختیار کرده بود. اما این بار با توجه به این که هنوز این مذاکرات به نتیجه ی مطلوب نرسیده بار دیگر لب به سخن گشود و اقدامات سرکوبگرانه ی رژیم را محکوم کرد. در عین حال وی سرکوب توسط رژیم را “در روزهای مذهبی” محکوم می کند، چرا که او نیز به مانند جناح اصلاح طلب خواهان سرنگونی نظام در کلیت خود نیست و رنگ سبز را به سرخ ترجیح می دهد.
آمریکا و سران نظام جهانی سرمایه داری پیش از این نیز با حمایت از طالبان و بنیادگرایان مذهبی در مراحل اولیه ی شکل گیری خود ثابت کردند که مدتهاست دشمنی خود را با نظامهای ارتجاعی و مذهبی قرون وسطا در آغاز شکل گیری نظام سرمایهداری به کناری گذاردهاند و در زمان معاصر، مذهب آلترناتیو محبوب آنان در مقابل جنبشی طبقاتی به رهبری طبقهی کارگر است که دودمان نظام سرمایه داری را بر باد دهد.
نظرات شما