هنوز چند ماهی از اعتراضات سراسری دی ماه نگذشته که خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ ایران، بار دیگر شاهد فریادهای خشم و اعتراض مردمی است که از فقر و بیکاری، گرانی و سرکوب به ستوه آمدهاند. مردمی که شاهد تورم و گرانی هستند آن هم نه روز به روز بلکه ساعت به ساعت. دلار به سرعت به مرزهای ۱۱ هزار تومان رسید و آن را درنوردید. همراه با آن قیمت تمامی کالاها، به ویژه کالاهای اولیه مورد نیازشان افزایش یافت.
سهشنبه ۹ خرداد از منطقه شاپور جدید در اصفهان گروهی از مردم با شعارهایی چون “مرگ بر گرانی، مرگ بر بیکاری، مرگ بر بیغیرت” به تظاهرات پرداختند. این تظاهرات پس از کوتاه مدتی با پیوستن تعداد بیشتری وسعت گرفت و شعارها از اعتراض به گرانی و بیکاری به شعارهای سیاسی همچون “مرگ بر دیکتاتور” و “توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه” بدل گشت. همان روز، در گوهردشت کرج نیز مردم به خیابانها آمدند. در فاصله پنج روز، اعتراضات به چندین شهر و شهرستان از جمله تهران، رشت، شیراز، کرج، ساری، اراک، اهواز، مشهد، کرمانشاه، قهدریجان و قزوین گسترش یافت. یک جوان ٢٧ ساله در جریان تظاهرات گوهر دشت کرج، با گلوله مزدوران سرکوبگر رژیم به قتل رسید.
با آن که مردم در تظاهرات و اعتراضات، خواستههای متعددشان را در قالب شعار بیان کردند، اما شعار محوری و فراگیر تمامی این تظاهرات، شعارهای “مرگ بر دیکتاتور” و “مرگ بر خامنهای” بود. شعاری که نشان از خواسته اصلی مردم یعنی سرنگونی رژیم دارد. مردم شعار میدادند: “نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم” تا همبستگی خود را اعلام کنند و شعار میدادند: “ایرانی حرف بزن، حقتو فریاد بزن” تا بگویند که زمان سکوت و شکیبایی و “امید به تغییر” و دخیل بستن به صندوق رأی گذشته است و در صددند با اتکا به نیروی خود، “حق”شان را بستانند.
اعتراضات روزهای اخیر، ویژگی دیگری نیز دارد و آن روحیه تعرضی و بیباکی کمسابقه مردم است. با وجود جولان گلههای پلیس و اوباش بسیجی و لباس شخصی و بیاعتنا به جو امنیتی شدید، مردم به خیابانها آمدند؛ با سنگ به مقابله با نیروهای سرکوب پرداختند؛ در مواردی موتورهای آنان را به آتش کشیدند؛ با آتش زدن لاستیگ به مقابله با گاز اشکآور رفتند؛ در موارد بسیاری کوشیدند مانع دستگیری معترضان شوند. روز پنجشنبه جوانان شجاع اصفهان با شعار «بیا بیا جلو» با سنگ به ماموران حمله کردند و پس از عقب راندن آنان، مدتی کنترل خیابان را به دست گرفتند. نکته قابل ذکر دیگر، حضور چشمگیر زنان در تظاهرات بود، به ویژه در شاهین شهر اصفهان.
مردمی که این بار به گواه ویدئوهای منتشره و گزارشات شاهدان عینی در برخی شهرها، در ابعاد چند هزار نفره به خیابانها آمده بودند. سران اصلی و مقامات بالای رژیم با وجود گسیل نیروی سرکوب خود به مقابله با مردم، در برابر اعتراضات تاکنون سکوت پیشه کردهاند. اما این سکوت مانع از اعزام گلههای سرکوب خود برای قتل و ضرب و شتم و دستگیری مردم نشده است. رسانههای هر دو جناح، اعتراضات را “کمجمعیت” و “صنفی” نامیدهاند که البته “معدودی ساختارشکن” قصد دارند آن را سیاسی جلوه دهند. وزیر کشور کابینه روحانی، یکی از اولین مقامات ارشدی بود که تعداد معترضان را “۵۰ تا ۲۰۰” برشمرد و ادعا کرد این جمع شدنها “اثرگذار” نیستند و اوضاع داخلی کشور را بر هم نمیزند. هرچند توضیح نداد چرا برای مقابله با “۵۰ تا ۲۰۰ نفر”، هزاران تن از نیروهای پلیس و یگان ویژه و گلههای بسیجی گسیل کردهاند. چرا با فرستادن پلیس و اوباش موتورسوار خود در شهرها جو امنیتی شدید و نوعی حکومت نظامی برقرار کردهاند. او مردم معترض را “مزدور و تروریست و خودفروخته” خواند؛ القابی که برازندهی خود او همپالکیهایش است تا تودهی رنجدیده و محروم ایران. باری، هیچیک از این “تدابیر امنیتی” اثر نگذاشت و هر روز بر تعداد معترضان افزوده شد.
اعتصابات و اعتراضات کارگری و مردمی ماههای گذشته و دومین موج اعتراضی نشان میدهد شبح سرنگونی بر فراز سر رژیم به پرواز درآمده است. از اینرو، هر یک از مقامات سیاسی و مذهبی و نظامی، علاوه بر بهانههای همیشگی و تکراری یعنی “توطئه دشمنان قسمخوردهی داخلی و خارجی”، مدعیاند علت بحران اقتصادی، افزایش قیمت دلار، تورم سرسامآور و بیکاری، تحریمها یا “عواقب روانی” تحریمهاست؛ تحریمهایی که هنوز برقرار نشدهاند. آنان چنین جلوه میدهند که شکوفایی اقتصادی کشور و بهبود وضعیت مردم به پذیرش یا عدم پذیرش مذاکره با ترامپ بستگی دارد. مقصر دیگر، پس از افشای چپاول و غارت ارزهای دولتی توسط سران رژیم و وابستگانشان، البته “مفسدان اقتصادی” هستند. آیتاللههای مختلف هم، به ویژه در چند روز اخیر، در نمازهای جمعه و مصاحبهها به میدان آمدند و به رغم، فساد فراگیر در میانشان، خواستار “اعدام سریع مفسدان اقتصادی” شدهاند. یک نمونه، مکارم شیرازی، معروف به “سلطان شکر” و از سران مافیای فساد اقتصادیست. دیگری علمالهدی، امام جمعه مشهد که “بدحجابی را گناهی بدتر از اختلاس” میداند. او به مردم تشر میزند: ” به خاطر پایین افتادن شکم نباید مقابل نظام بایستید.”
عمدتاً، اصولگرایان تاکتیک حمله به دولت یا حداقل “تیم اقتصادی ضعیف” وی را در پیش گرفتهاند تا کلیت نظام را از زیر ضرب خارج کنند و مصایب کنونی را به گردن “تعدادی مدیر و مسئول نالایق و بیکفایت” بیاندازند که گویا قرار است با تغییرشان، معجزهوار، خط بطلانی بر بحران ساختاری نظام سرمایهداری در ایران و پیامدهای مخرب اجرای سیاستهای نئولیبرال کلیت رژیم در چند دهه گذشته کشیده شود.
اصلاحطلبانی که در دیماه، وحشتزده، شتابان به زیر عبای خامنهای پناه بردند و با تکیه بر سرنیزه خواهان سرکوب “اغتشاشگران” شدند. این بار، وقیحانه به میدان آمدهاند. آنان مدعیاند “این طیف اعتراضات به این معنا نیست که [مردم]از اصلاحطلبی عبور کرده باشند” (مبلغ، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت) و “آلترناتیوی برای اصلاحات وجود ندارد” (شکوریراد، دبیر کل حزب اتحاد ملت) و سرانجام نیز سنگ خود را با مردم وامیکنند و به آنان هشدار میدهند: “این نظام حتی در سختترین شرایط میتواند خود را حفظ کند. یعنی پایههای نظامی، اقتصادی و رسانهای و یک تعداد نیروهای جان فدا دارد که اجازه نمی دهند این نظام سقوط کند.” (شکوریراد، دبیر کل حزب اتحاد ملت) یا برای ترساندن مردم ادعا میکنند که در صورت ادامه اعتراضات و سرنگونی جمهوری اسلامی، کشور به “ورطه نابودی” کشانده خواهد شد.
اما کار از کار گذشته است. مردم دریافتهاند با استمرار جمهوری اسلامی است که کشور به قهقرای بیشتری فرو خواهد رفت.. به رغم، تلاش برای فریب و تحمیق از داخل و خارج، موجی که به راه افتاده، سر باز ایستادن ندارد. این موج تا رسیدن به مقصود آرام نخواهد گرفت، و در این راه، تمامی خس و خاشاک را ریشهکن خواهد کرد.
در میان امامان جمعه مزخرفگو، امام جمعه اصفهان گفت: “مردم در مورد گرانی، مالیات و تورم حق دارند، اما راه افتادن در خیابان اصلا معنایی ندارد به چه کسی میخواهید بگویید تورم و گرانی است؟ مسئولان خودشان میدانند.” این مرتجعان احمق و ناباور نمیخواهند دریابند که مردم به خیابانها نیامدهاند تا خبری را اعلام کنند، بلکه آمدهاند تا مسببان اصلی سیهروزی امروزشان را به زیر کشند، از جمله خود ایشان را. دیری نخواهد پایید که تمام سران و کارشناسان و مقامات مذهبی و نظامی رژیم به رغم اشتیاق پرشورشان به انکار واقعیت، فروریختن پایههای نظام با تمام “نیروهای جان فدایش” را به چشم خواهند دید.
شاید این موج اعتراضی نیز باز بر اثر سرکوب و عدم سازماندهی و خودجوشیاش فروکش کند، اما موج سومی سهمگینتر و موجهای بعدی کوبندهتری در راه است. هر موج نشان میدهد که کارگران و تودههای زحمتکش آگاهتر و پختهتر میشوند و پرشمارتر. تا زمانی که این رژیم فروریزد و حکومتی برقرار شود از خودشان و برای رفاه و آزادی خودشان.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۴ در فرمت پی دی اف
نظرات شما