شباهنگام …
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه٬ من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
جنبش سوسیالیستی بار دیگر یکی از یاران پیگیر و مصمماش را از دست داد. مجید هم از میان ما رفت و قلب بزرگش که عمری برای برابری و آزادی و جامعهای فارغ از ستم و استثمار تپیده بود، از حرکت بازایستاد. خبر را که شنیدم تصویرهایی از گذشته در برابرم ظاهر میشود: سالهای دور و حضور او و هایده همسر و همرزماش به همراه شیطنتهای دخترکشان، در تظاهراتها، سمینارها، میز کتابهای این شهر و آن شهر و… بعدها در سالهای اخیر: شوخ طبعیها و میدانداریهایش در آخر شب سمینارها و جشنها، ترانهخوانیها و شاهکارش “شباهنگام”. یادوارههایاش مدام از ذهنم عبور میکند و دست آخر، گریستن از سویدای جان.
این روزها مرگ و میر به جان نسل ما افتاده و روزی نیست که خبر فقدان رفیقی و عزیزی را در خبرها نخوانیم و نشنویم. با رفتن آنها انگار تکهای هم از ما کنده میشود. با همه تلخکامیها، کمتر نسلی از مبارزین، این شانس را داشته که همانند نسل ما این همه تحولات تاریخی را تجربه کرده باشد. در نوجوانی تجربه جوشش یک انقلاب و پیآمدهای خاطرهانگیزاش، روزهای سیاه کشتار، شکنجه، اعدام و تبعید، فروریزی شوروی و قیل و قالهای مستانه “پایان تاریخ”، صدور “دموکراسی امپریالیستی” در نقاط مختلف جهان از طریق بمب و موشک و کشتار و… و باز هم برآمد مبارزه از اعماق، از جنبش زاپاتیستی گرفته تا مبارزه علیه نئولیبرالیسم، پدیداری یکی از ژرفترین بحرانهای سرمایه داری و مبارزات کارگران و سرکوب شدگان در یونان، پرتقال، اسپانیا و… جنبش دانشجویی ضد سرمایهداری در شیلی، و برآمد شورشهای انقلابی در جهان عرب، درست در شرایطی که موعظه “انقلاب و خشونت”، بازار گرمی داشت و دست آخر مشاهده درماندگی و فلاکت و پوسیدگی تا مغز استخوان جمهوری اسلامی. کمتر نسلی این شانس را داشته که این همه رخداد تاریخی را تجربه کند!!
برای مجید و هم نسلهای او اما هنوز دستکم یک آرزو باقی مانده است: سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و جامعهای فارغ از ستم و استثمار. با مجید پیمان میبندیم که پیگیری، مقاومت و سماجتاش را به وام میگیریم و این آرزو را پی گیرانه دنبال میکنیم. در این مسیر “رویش نوین جوانهها” و نسل نوینی که دل در گرو برابری و آزادی دارد نیز با ماست.
ناصر پیشرو- مارس ۲۰۱۳
نظرات شما