روز ۱۷ مهر مجلس ارتجاع شورای اسلامی یک جلسه غیرعلنی برگزار کرد. بهروز نعمتی سخنگوی هیئت رئیسه مجلس در توضیح نشست غیرعلنی مجلس گفت؛ در این جلسه که با حضور محمد باقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمد حجتی وزیر جهاد کشاورزی، معاونان وزرای اقتصاد و صنعت و معدن و تجارت، رئیس سازمان تعزیرات و کارشناسانی از مرکز پژوهشهای مجلس برگزار شد، ضمن بحث و گفتگو حول مسائل اقتصادی، در مورد بستههای حمایتی برای اقشار آسیبپذیر نیز تصمیمگیری شده است.
وی در همین رابطه گفت: در حال حاضر برای ۲۰ میلیون نفر از اقشار آسیبپذیر که درآمد کمتر از ۳ میلیون تومان دارند مانند برخی از کارمندان دولت، کارگران تحت پوشش تامین اجتماعی و شش نهاد حمایتی از جمله مددجویان کمیته امداد، سازمان بهزیستی، هلال احمر، ستاد اجرایی فرمان امام، بستههای حمایتی در نظر گرفته شده است. وی در همان حال که از قول وزیر کشاورزی به مردم اطمینان میداد که کالاهای اساسی مورد نیاز مردم در انبارها و سیلوها ذخیره شده است به نحوی که نه در کوتاه مدت، نه در میان مدت و نه در بلند مدت جای هیچگونه نگرانی وجود ندارد، اعلام کرد؛ ارزش ریالی بستههای حمایتی ۳۰۰ هزار تومان است. این بستههای حمایتی در شش ماهه دوم سال جاری، به شکل کالایی و در قالب کارت بهمنظور خرید از فروشگاههای رفاه در اختیار این اقشار قرار میگیرد.
بعد از وعدههای مکرر و تبلیغات طولانی و جنجالهای روزمره رسانههای رسمی رژیم پیرامون بستههای حمایتی یا بستههای اقتصادی، سرانجام این وعدهها که در خروجی نشست غیرعلنی مجلس بازتاب یافته این است که بستههای ۳۰۰ هزار تومانی در دو نوبت، مجموعا ۶۰۰ هزار تومان در اختیار اقشار آسیبپذیر قرار داده میشود. بسته حمایتی با آن همه تبلیغ و جار و جنجال یعنی ماهانه ۵۰ هزار تومان! آیا این ۵۰ هزار تومان دردی از آن ۲۰ میلیون نفر از اقشار آسیبپذیر را دوا میکند؟ پاسخ قطعا منفیست. گرچه این رقم فوقالعاده ناچیزی است که به هیچ عنوان تناسبی با گرانیها و کاهش قدرت خرید تودههای مردم ندارد و حتا دو درصد افزایش قیمتها و گرانیهای سال جاری را نیز جبران نمیکند، اما در هر حال معلوم نیست بودجه آن از کجا و چگونه قرار است تامین شود.
مقامات دولتی در حالی پیرامون این صدقه ناچیز سروصدا به راه انداختهاند که تمام محاسبات و حتا اعترافات رسانهها یا مقامات حکومتی نشان میدهد قدرت خرید کارگران و عموم زحمتکشان به نصف و کمتر از نصف تقلیل یافته است. مزدوران رژیم در تشکلهای به اصطلاح کارگری دستساز دولت از کاهش ۹۰ درصدی قدرت خرید کارگران سخن گفتهاند. آنها اعتراف میکنند که اگر کارگر بخواهد معادل همان دستمزد اول فروردین ۹۷ را داشته باشد، باید به دستمزدهای ماهانه فعلی وی یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان اضافه شود.
بنابراین وضعیت اقتصادی بسیار بحرانیتر و وخامتبارتر از آن چیزی است که با صدقه ۵۰ هزار تومانی بتوان مشکلی از کارگران و زحمتکشان را حل کرد و یا مفرّی بر اوضاع انفجاری جامعه گشود. کابینه و مجلس با این ترفندها و شگردهای گوناگون سعی میکنند کارگران و زحمتکشان و عموم تهیدستان ناراضی را در حالت بیعملی و در انتظار اقدامات دولتی نگاه دارند تا شاید بدین وسیله از رویکرد گسترده آنها به اعتراضات و تظاهرات خیابانی برای تغییر وضع موجود ممانعت بهعمل آورند. غیرعلنی بودن نشست مجلس ارتجاع گویای وخامت بیش از حد اوضاع و در عین حال گویای این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی از آگاه شدن تودههای مردم نسبت به واقعیت ها در جامعهای که در التهاب تغییر و دگرگونی بنیادی میسوزد، به شدت وحشت دارد.
در اسفند ۹۶ زمانی که گرانیها و افزایش قیمتها به این مرحله نرسیده بود و قیمت دلار حول و حوش ۴ هزار تومان بود، خط فقر ۵ میلیون تومان بود و کارگران خواهان ۵ میلیون تومان به عنوان حداقل دستمزد بودند. اما حداقل دستمزد یک میلیون و صد و یازده هزار تومان یعنی حدود یک پنجم خط فقر تعیین شد. با این دستمزد به دشواری میشد ضروریترین نیازهای یک هفته خانوار کارگری را تامین کرد. با گرانیها و افزایش سرسامآور قیمتها و دلار بالای ۱۵ هزار تومان و در نتیجه کاهش فاحش ارزش ریال و قدرت خرید کارگران، روشن است که خانوارهای چند ده میلیونی کارگری به چه فقر و فلاکت و گرسنگی غیرقابل تصوری سوق داده شدهاند.
موضوع فقط به کارگران خلاصه نمیشود. میلیونها تن از دیگر زحمتکشان مانند معلمان، پرستاران، کارمندان جزء و سایر زحمتکشان و تهیدستان نیز زیر چرخهای سنگین مشکلات اقتصادی و معیشتی در حال له شدن هستند و حتا قادر به تامین غذا و پوشاک کافی و جای مناسبی برای خواب و استراحت نمیباشند. شمار کودکانی که برای تامین معاش و کمک خرجی خانوادهها راهی خیابان شدهاند افزایش یافته است. برطبق گزارش ایلنا (۲۱ مهر ۹۷) آمارهای غیررسمی حاکی از وجود ۷ میلیون کودک کار است. حتا کودکان و خردسالانی که زیر سن مدرسه قرار دارند به دستفروشی و تکدیگیری و زبالهگردی روی آوردهاند. برطبق همین گزارش شمار حاشیهنشینها به ۱۹ میلیون (“وضعیت قرمز”) رسیده که در ۳ هزار منطقه حاشیه نشین زندگی میکنند که همگی در فقر و تنگدستی بسرمی برند.
ناتوانی برای تامین مایحتاج زندگی تقریبا همه گیر شده و بسیاری را به مرز استیصال کشانده است. فقر و فلاکت و گرسنگی کارگران و عموم زحمتکشان را به ستوه آورده است. نارضایتی و خشم و کینهای عمیق در اردوی کارگران و زحمتکشان و تهیدستان شهری و روستایی متراکمتر شده است. اعتصابات فزاینده و انفجارات اجتماعی کوچک و منفرد، میرود تا به اعتصابات عمومی سیاسی سراسری و انفجاری بزرگ تبدیل شوند. شرایط بحرانی و اوضاع سیاسی و اجتماعی چنان ناآرام و متلاطم و برای نظم حاکم مخاطرهآمیز شده است که سران رژیم پی در پی جلسه میگذارند تا راهی برای خروج از بنبست، مهار اعتراضات و جلوگیری از قیامهای تودهای بیابند و آن انفجار بزرگ و محتوم را به تاخیر اندازند.
جلسه اضطراری خامنهای با سران سه قوه در روز چهارشنبه ۱۸ مهر، دو ساعت و نیم به درازا کشید. گرچه مشروح آنچه که در این جلسه گذشت مانند جلسه غیرعلنی مجلس از نظر مردم پنهان ماند، اما تمامی شواهد حاکی از سراسیمگی سران رژیم و شور و مشورت برای مقابله با تودههای مردم و تدارک برای جلوگیری از خطر شورشی بزرگ از سوی مردمی است که کل نظام را نشانه رفتهاند.
آش آنقدر شور شده و جویبارهای اعتراضی که میروند تا سیل بنیانکنی را شکل دهند چنان آشکار است که دیکتاتور و مستبد بزرگ نظام هم از گرانی و کاهش قدرت خرید و تنگناهای معیشتی بخش زیادی از مردم سخن میگوید و خطاب به “شورای عالی هماهنگی اقتصادی” فرمان اتخاذ تصمیمات قاطع و راهگشای چالشهای اقتصادی صادر میکند. خامنهای بر این خیال پوچ و باطل است که با این ژستها میتواند پای خود را از این ماجرا بیرون بکشد. او تصور میکند میتواند خود را بیتقصیر و حتا جانبدار مردمی که در فقر و تنگدستی و تنگناهای معیشتی خرد و خیمر شدهاند جا بزند. اما تودههای مردم از مدتها پیش موضع خود را دراین مورد روشن کرده و با شعار کوبنده مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای پاسخ حقهبازیها و ریاکاریهای وی را دادهاند.
بستههای حمایتی و اقتصادی که کابینه روحانی تبلیغات و سروصدای زیادی در اطراف آن به راه انداخته است، در بهترین حالت در حکم صدقه ناچیزی است که حرمت زحمتکشان را خدشهدار میکند. این بستهها در مقایسه با گرانیها و تنگناهای شدید معیشتی و تنزل وحشتناک قدرت خرید کارگران، معلمان و سایر زحمتکشان چنان حقیر و ناچیز است که حتا نقش یک مسکّن موقتی را هم نمیتواند ایفا کند.
کارگرانی که آفرینندهی تمام کالاها و نعمات زندگی هستند، مردم زحمتکشی که روی میلیاردها میلیارد ثروت اجتماعی از نفت و گاز گرفته تا معادن گوناگون زندگی میکنند حق دارند از یک زندگی خوب و شایسته و از بهترین امکانات زندگی برخوردار باشند. آنان اما در جمهوری اسلامی به اعماق فقر و فلاکت رانده شدهاند، با گرسنگی و بیکاری و بینانی زندگی میکنند و مورد تحقیر و اهانت استثمارگران و مرتجعین حاکم قرار میگیرند.
برای رهائی ازوضعیت مشقتبارکنونی،برای دستیابی به کار و نان و آزادی، برای رسیدن به یک زندگی شایسته و انسانی، مقدم بر هر چیز باید رژیم جمهوری اسلامی را که بیکاری و بینانی و استبداد و فقر و فلاکت را بر جامعه مسلط ساخته است از میان برداشت. دوران استبداد و سلطه ننگین جمهوری اسلامی به پایان رسیده است. مردم مبارزی که در دیماه ۹۶ در بیش از صد شهر در سرتاسر کشور با شعار مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی به خیابان آمدند و ستونهای کاخ مرتجعین را به لرزه انداختند، نباید بیش از این به نظامی که ضربهپذیری آن از هر زمانی بیشتر شده است، فرصت بدهند. با توان و نیروی بیشتری به خیابان آئیم. اعتصابات سرتاسری را سازمان و گسترش دهیم و با قیامی مسلحانه رژیم جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود را از ریشه براندازیم.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۳ در فرمت پی دی اف
نظرات شما