دکه‌های وابسته به ارتجاع طبقاتی- مذهبی اعلام ورشکستگی می‌کنند

به این عبارت توجه کنید: ” این روزها هم از مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه و هم کارگران گروه ملی فولاد اهواز مطالبه ایجاد تشکل مستقل با صدای رسا شنیده می‌شود. تشکلی که نه صدای منافع کارفرما و دولت بلکه صدای منافع و مشکلات کارگران باشد.” تصور نشود، آنچه که گفته شد از زبان یک کمونیست، یک انقلابی و یا یک تشکل صنفی و اقتصادی مستقل کارگری است. این جمله را اکنون رئیس مزدور یک تشکل ارتجاعی دولتی می‌گوید که در طول چهل سال وظیفه‌اش سرکوب کارگران، جاسوسی و لو دادن کارگران مبارز، معرفی آن‌ها به دستگاه‌های سرکوب امنیتی و پلیسی ، دفاع افسارگسیخته از منافع سرمایه‌داران  و دولت سرمایه‌داران و حتی بریدن زبان کارگرانی بوده است که اسم تشکل مستقل را بر زبان آوردند. این جمله‌ای است که “حسین حبیبی، دبیر کانون عالی شوراهای اسلامی کار تهران”  در تاریخ ۸ آذر در گفتگو با ایلنا، خبرگزاری وابسته به تشکیلات دولتی خانه کارگر بر زبان آورد. این اظهارنظر، البته صرفاً اعلام ورشکستگی دکه‌های سرکوب، جاسوسی و اسارت کارگران نیست. این بازتاب  ترس و هراسی است که رشد و اعتلای مبارزات رادیکال کارگران در دل مرتجعین ایجاد کرده است. ایلنا که سال‌ها در نقش سخنگوی خانه کارگر، مبلغ اسارت و سرکوب کارگران بوده است،  پس از مبارزات قهرمانانه کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه و فولاد خوزستان، به‌یک‌باره به یاد می‌آورد که “موجی از مشکلات بر زندگی کارگران سرازیر شده است و برای تحقق این اولیه‌ترین شرایط زنده ماندن، تنها راه کارگران تشکل یابی و وحدت عمل برای اعمال فشار و تحمیل قدرت‌شان در برابر دولت و کارفرما است. این روزها از گوشه و کنار صدای کارگرانی به گوش می‌رسد که خواستار ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری هستند. مدل‌های کنونی تشکل یابی کارگران که در قانون کار کشور آمده به اذعان فعالان کارگری، کارآمدی چندانی در جهت پیگیری مطالبات کارگران نداشته است. همین شد که تشکیل شوراهای مستقل کارگری در دستور کار کارگران نیشکر هفت‌تپه و گروه ملی فولاد اهواز قرار گرفت.” البته این تشکل‌های دولتی از سال‌ها پیش ورشکسته بودند و در میان توده‌های میلیونی کارگر نفوذ و اعتباری نداشتند. اما نکته اینجاست که امروز مزدوران حکومت، خودشان این ورشکستگی را اعلام می‌کنند. ایلنا به سراغ   “دبیر کانون عالی شوراهای اسلامی کار تهران” می‌رود که او هم رسوایی این دکه‌های دولتی را جار بزند.  ایشان هم به‌تازگی کشف کرده است که شوراهای اسلامی حتی در حد یک سندیکای زرد هم استقلال نداشته‌ و می‌گوید: “یکی از عمده‌ترین دلایل عدم استقلال شوراهای اسلامی کار حضور نمایندگان کارفرما و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در جلسات شوراها و هیات‌های تعیین صلاحیت کاندیداهای شوراهای اسلامی است. همین یک‌قلم به‌تنهایی می‌تواند عملاً تمام استقلال شورا را خدشه‌دار کند.” بله! اگر تاکنون کسی متوجه نشده بود که تشکل‌‌های موسوم به شوراهای اسلامی، ساخته‌وپرداخته سرمایه‌داران و دولت بوده‌اند و تشکیلات امنیتی و پلیسی رژیم استبدادی پاسدار سرمایه، صلاحیت اعضای آن‌ها را تعیین می‌کرد، حالا رئیس همین تشکیلات دولتی، به همه اطمینان می‌دهد که این دکه‌ها چیزی جز یک تشکیلات ایجادشده توسط سرمایه‌داران و دستگاه پلیسی-امنیتی رژیم، نیستند. اما هدف جیره خوران سرمایه و مزدوران حکومت از این افشاگری و اعلام ورشکستگی چیست؟ آن‌ها اکنون به تکاپو افتاده‌اند تا شاید بتوانند تحت عنوان تشکلی دیگر یا بانفوذ و خرابکاری در تشکل‌های مستقل کارگری، همان نقش و وظیفه پیشین خود را به شکلی دیگر در خدمت سرمایه‌داران و دولت پاسدار منافع آن‌ها ایفا کنند.

بنابراین حبیبی اعلام می‌کند که نمایندگان مجلس ارتجاع باید سریع‌تر دست‌به‌کار شوند، قانون کار را اصلاح کنند و “مهم‌ترین اصلاحاتی که ما درخواستش را داریم، حذف نمایندگان وزارت کار و کارفرمایان در بحث تعیین صلاحیت کاندیداها است و خواستاریم که تعیین صلاحیت برعهده مجمع کارگران باشد. همچنین ایجاد عواملی که نماینده کارفرما نتواند عضو شورا باشد.” اما این مزدوران، با تأخیر متوجه تحول اوضاع شده‌اند. کارگران و عموم توده‌های مردم تحت ستم، تمام موجودیت رژیم را زیر ضرب گرفته و برای سرنگونی آن در کلیتش به پا خاسته‌اند. مزدوران رژیم در فکر وصله و پینه کردن قانون‌اند، کارگران اما از هم‌اکنون خود قوانین و مقررات رژیم استبدادی را یکسره زیر پا نهاده‌اند. آزادی اعتصاب، اجتماع، راهپیمایی و تظاهرات تحت حاکمیت رژیم استبدادی وجود ندارد. کارگران اما با ابتکار عمل انقلابی خود، اعتصاب و تجمع اعتراضی برپا می‌کنند، در خیابان‌ها راهپیمایی و تظاهرات می‌کنند و سخنرانی‌های پرشور در محکومیت نظم ارتجاعی سرمایه‌داری حاکم بر ایران ایراد می‌نمایند. برپائی تشکل مستقل در ایران ممنوع است. کارگران اما تشکل‌های مستقل، شوراهای خود را بدون هرگونه اجازه‌ای از سوی مقامات و نهادهای دولتی، برپا می‌کنند و شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی را سر می‌دهند. البته عموم توده‌های زحمتکش و ستمدیده گیریم در محدوده‌ای دیگر، با مبارزات خود، رژیم حاکم و قوانین آن را به مصاف طلبیده‌اند. مزدوران و جیره‌خواران رژیم کوچک‌تر از آن هستند که بتوانند در شرایط سیاسی جدید، در دورانی که خصلت انقلابی مبارزات توده‌ای آشکار است، نقش سرکوبگرانه خود را به شکل جدیدی علیه کارگران ایفا کنند. کارگران بیش از آن در مبارزه پیش رفته‌اند که جایی برای نقش پیداکردن این مزدوران وجود داشته باشد و رژیم بیش از آن رسوا و در بن‌بست است که بتواند دوام آورد.

البته فقط مزدوران تشکل‌های دولت ساخته کارگری نیستند که ورشکستگی دکه‌های خود را اعلام می‌کنند. همین ماجرا را جیره‌خواران و نهادهای دولتی دیگر ازجمله در مورد زنان جار می‌زنند. روز ۱۰ آذر، بسیج دانشجویی دانشگاه بهشتی اقدام به برگزاری مناظره‌ای در مورد حجاب با حضور فرشته روح‌افزا، “معاونت رصد و آمار شورای فرهنگی اجتماعی زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی” و پروانه سلحشوری نماینده مجلس ارتجاع اسلامی کرد. آن‌ها نیز شکست رژیم را در جنگ علیه زنان بر سر مسئله حجاب اجباری جار زدند و ورشکستگی تمام ارگان‌ها، نهادها و دکه‌هایی را که وظیفه‌شان ترویج و پاسداری از حجاب اجباری است، اعلام کردند.

نماینده مجلس ارتجاع گفت: پس از ۴۰ سال نه‌تنها نتوانسته‌ایم حجاب را برای اقشار جامعه نهادینه کنیم بلکه گاهی آموزه‌های ما اثر عکس داشته است. باید بگویم ما نه‌تنها باعث اعتقاد جوانان‌مان به حجاب نشده‌ایم، بلکه باعث گریزان شدن آن‌ها از خیلی از آموزه‌ها شدیم.

او با اشاره به بودجه‌های میلیاردی صداوسیما، حوزه علمیه، نهادهای مختلفی که در وظیفه تبلیغات برای حجاب اجباری را بر عهده‌دارند گفت: این دستگاه‌های تبلیغاتی با این بودجه‌های هنگفت در بحث حجاب ناکارآمد بوده‌اند. “حقیقت این است که ما به سمت ایدئولوژیک کردن حجاب رفتیم و حجاب از ابتدا به‌عنوان یک امر سیاسی و نه فرهنگی مطرح‌شده است. همین سیاسی شدن کار را خراب کرد.”

زن مرتجع وابسته به شورای عالی ضدانقلاب فرهنگی نیز به شکلی دیگر با همین استدلال فرهنگی و سیاسی، ورشکستگی را اعلام کرد و گفت: “دستگاه‌های ما درزمینهٔ حجاب به‌درستی عمل نکردند چراکه اگر درست عمل کرده بودند در حال حاضر فرزندان ما بینش دیگری نسبت به پوشش و رفتار خود داشتند. اگر با این روال گام برداریم در آینده افت بیشتری در مسئله حجاب خواهیم داشت.” این زنان وابسته به دستگاه استبداد و ستمگری برزنان، تازه پس از ۴۰ سال سرکوب، اسارت و بی حقوقی زنان آه و ناله سر می‌دهند که با اختصاص میلیاردها تومان در هرسال به ارگان‌ها و نهادهای رنگارنگ ترویج و پاسداری از حجاب اجباری اما نتیجه معکوس ازکاردرآمده است و به زبان خودشان اعلام می‌کنند، باید آن را کنار نهاد. اینان می‌گویند که مشکل ازآنجا آغاز شد که “یک مسئله فرهنگی به سیاسی تبدیل شد.” گویا یک دولت فوق ارتجاعی اسلام‌گرای شیعه که دین و دولت را عمیقاً در یکدیگر ادغام نموده و زن را نیمه انسان، نصف مرد می‌داند، می‌توانست به نحو دیگری رفتار کند. این زنان مرتجع نیز همچون مزدوران تشکل‌های دولت ساخته کارگری، هنگامی ورشکستگی سیاست حجاب اجباری و نهادها و ارگان‌های مجری آن را اعلام می‌کنند که زنان در مبارزه خود تا به آنجا پیش رفته‌اند که برخی یکسره در خیابان‌ها، مراکز کار،دانشگاه‌ها و وسایل نقلیه عمومی حجاب از سر برمی‌دارند و با سخنرانی‌های خود، زنان دیگر را به برداشتن حجاب تشویق می‌کنند. جمهوری اسلامی در تمام عرصه‌ها ورشکستگی خود را آشکارا در برابر عموم مردم به نمایش گذاشته، اکنون نهادها و وابستگان خود رژیم‌اند که به این ورشکستگی اعتراف می‌کنند. تمام این واقعیت‌ها حاکی است که جمهوری اسلامی دیگر هیچ چشم‌انداز بقائی در ایران ندارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۱ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.