اعلام خروج آمریکا از توافق برجام در اردیبهشت ماه سال جاری فرصتی به هیئت حاکمه ایران داد تا بحران اقتصادی کنونی را به تحریمهای آمریکا نسبت دهد. تحریمهایی که قرار بود موعدشان ماهها بعد فرا رسد. لیکن، برخلاف تمامی تلاشها و تبلیغات سران رژیم، مردم فراموش نکردهاند که خیزش سراسری شکوهمندشان در دی ماه سال پیش و در دوران “پسابرجام” روی داده بود. همان دورانی که بنا به وعدههای دروغین روحانی قرار بود “رفاه” و “اشتغال” به همراه آورد. اما رفع تحریمها پس از دستیابی به توافق برجام نه تنها بهبودی در وضعیت مردم پدید نیاورده بود، بلکه تورم و گرانی، فقر و بیکاری چنان امان مردم را بریده بود که آنان را به خیزش علیه شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود برانگیخت.
طی سالیان متمادی، اجرای سیاستهای فاجعهبار نئولیبرالی در متن بحران ساختاری نظام سرمایهداری حاصلی جز سقوط روزافزون کارگران و زحمتکشان به ورطه فقر و فلاکت نداشته است. اما در نظام سرمایهداری، عواقب بحرانهای اقتصادی تنها دامنگیر کارگران و زحمتکشان نمیشود. در چنین دورانی، زندگی و هستی بخشهایی از قشر متوسط نیز در خطر زوال و نابودی قرار میگیرد و آنان را نیز به میان اقشار تهیدست پرتاب میکند. از همینرو بود که حتا پیش از خیزش دی ماه، رژیم بخشی از پایگاه خود را در میان این اقشار از دست داد. حرکت اعتراضی “پشیمانم” در پلاتفرمهای اجتماعی در سال ۹۶، یکی از جلوههای نارضایتی قشر عمدتا متوسط شهرنشینی بود که پیش از این از پایگاههای اجتماعی رژیم به شمار میآمدند. همان قشری که به گفته ترکان، معاون رئیس جمهور در ۲۸ آبان، از ۶ دهک به ۴ دهک کاهش یافته، یعنی دو دهک آنان به دهکهای فقیر پیوستهاند. شورشهای کشاورزان علیه سیاستهای دولت در زمینه حقابه نیز از نمودهای نارضایتی کشاورزان بود. کشاورزانی که رژیم آنها را یکی از پایگاههای اجتماعی خود محسوب میکرد، اما نسبت به زندگی و نیازهای آنان نیز به همان اندازه بیاعتنا بود که به نیازها و مطالبات سایر گروههای اجتماعی.
شورشهای کشاورزان از سالها پیش آغاز شده و گاهی چنان دامنهای به خود گرفتهاند که رژیم را وادار به ریخت و پاش وعده و وعیدهای بیپایه کرده است. وعدههایی که هیچگاه متحقق نشدهاند. برای مثال یکی از کشاورزان ورزنهای در اعتراضات ۱۴ دی به خبرنگار ایلنا میگوید: “در دولت آقای خاتمی قرار بود تونلی جهت انتقال آب برای کشاورزان اصفهان زده شود که هنوز هم ساخته نشده است.” کشاورزان استان اصفهان در اعتراض به عدم اختصاص حقابه برای کشت پاییزه، به رغم وعدهها، روزهای متمادیست که در خیابانهای شهر ورزنه و اصفهان تجمع و تظاهرات میکنند. آنان پس از سالها، خسته و بیزار از وعدههای پوچ، شعار میدهند: “مردم دیگه بیدارن، از وعدهها بیزارند.” برخی از مسئولان به آنان پیشنهاد میکنند، بروید دعای باران بخوانید! اما آنان حتا اگر بخواهند دیگر نمیتوانند به خانه و زمینهای خود بازگردند و به “برکت آسمان” و وعدهی مسئولان دلخوش کنند.
آغاز دوران جدید در حیات سیاسی تودهها، این کشاورزان را نیز چنان جسور ساخته که در اسفند سال گذشته به محل برگزاری نماز جمعه اصفهان رفتند و پشت به امام جمعه، شعار دادند: “پشت به دشمن، رو به میهن.” گرچه به روال معمول، رژیم نیز گلههای سرکوب خود را به مقابله با کشاورزانی گسیل کرده که نه برای مسئلهای زیست محیطی بلکه برای حفظ هستیشان روانه خیابانها شدهاند. همان کشاورزانی که معمولا از محافظهکارترین اقشار جامعه محسوب میشوند، اما سیاستهای خانمانبرانداز رژیم چنان عرصه را بر آنها تنگ کرده است که دل برکنده از وعدهها، در خیابانها فریاد میزنند: “میجنگیم، میمیریم، حقابه را میگیریم.”
نابودی تنها ممر کسب درآمد و گذران زندگی منحصر به کشاورزان اصفهانی نیست. سیاستهای مخرب زیست محیطی رژیم زندگی کشاورزان در سراسر ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است. در سیستان به گفته یکی از مسئولان نظام صنفی کشاورزی، اکنون وضعیت به چنان مرحله حادی رسیده است که با وجود ۴۰۰ هزار صیاد و کشاورز و دامدار در این منطقه، دیگر کسی کشاورزی و صیادی نمیکند. چند سال کمآبی اخیر موجب گشته ۵۰ درصد از سیستانیها، روستاهای متروکه را رها کنند و در جستجوی کار به شهرها مهاجرت کنند، اما در آنجا اکثریت آنان، جز بیغولههای حاشیه شهرها و بیکاری بهرهای نصیبشان نمیشود.
در تیر ماه ۹۴، دولت تخصیص حقابه دریاچههای فارس را تصویب و اعلام کرد، اما این وعده هنوز عملی نشده است و اکنون بر اثر خشکی دریاچهها، وضعیت اقلیمی استان شبیه کویر شده است. استانهای کهگیلویه و بویراحمد، چهار محال بختیاری و بسیاری دیگر از استانها نیز با همین وضعیت مواجهاند.
با آن که سالهاست مردم محلی، فعالان محیط زیست، کشاورزان و باغداران و دامداران نامهها به مقامات نوشتهاند، کمپینها و تجمعات اعتراضی برگزار کردهاند و نسبت به سیاستهای مخرب زیست محیطی رژیم هشدار دادهاند، اما گوش شنوایی نیافتند. کابینههای رژیم نه تنها به پروژههای ویرانساز خود خاتمه ندادند، نه تنها بودجههای لازم را برای کاهش تأثیرات منفی سیاستهای خود اختصاص ندادند و وعدههایشان را عملی نکردند، بلکه در خفا و آشکار همان سیاستها را دنبال کردهاند.
پس از آن که سالیان سال، مسئولان رژیم منکر وجود معضل در این زمینه بودند و با افتخار طرحهای سدسازی و انتقال آبی را افتتاح میکردند، اکنون که پیامدهای سیاستهای رژیم آشکار گشته و جای انکاری باقی نگذاشته، فرافکنی کرده و “خشکسالیهای متوالی” و “کاهش بارندگی” را عامل بحران معرفی میکنند. هرچند تغییرات اقلیمی در سطح جهانی در خشکسالی و کمآبی مناطق گوناگون جهان و ایران نقش داشته است، اما در جمهوری اسلامی نباید طرحهای سدسازی و انتقال آب غیرکارشناسانه اما با تخصیص بودجههای کلان، منافع مادی، رشوه و اختلاس و زدوبندهای مقامات حکومتی و استانی و نمایندگان مجلس را کماهمیت تلقی کرد. آنچه در این میان دغدغه هیچ یک از مسئولان نظام نبوده است، توجه به توصیههای کارشناسان محیط زیست و مردم بومی منطقه، سنجش مکان مناسب برای سدسازیها، استفاده بهینه از منابع آبی زیرزمینی، سرمایهگذاری و برنامهریزی برای دستیابی به یک کشاورزی پایدار با شیوههای صنعتی، حفظ و گسترش پوشش گیاهی و سایر عوامل مؤثر در وضعیت اقلیمی بوده است.
در حال حاضر، مشکلات زیست محیطی در ایران چنان پایدار و ماندگار گشتهاند که کاهش آنان حتا در صورت تأمین منابع مادی و وجود ارادهای برای غلبه بر آنها، سالیان سال به طول خواهد انجامید. در این میانه، عواقب این معضلات زیست محیطی به شکل ریزگردها وارد ریهها میشوند، گرسنگی و سوءتغذیه، بیآبی و تشنگی و بیبرقی در دمای ۵۰ درجه را موجب میگردند، به کویرزایی و بیابانزایی مناطق گستردهای از کشور میانجامند و بسیاری از کشاورزان، صیادان، دامپروران و عشایر را آواره و بیخانمان کرده و میکنند، یعنی نابودی هستی و زندگی میلیونها تن از تودههای مردم ایران.
با آن که مسئولیت تمامی این معضلات بر عهده سران رژیمی است که مردم را به چنین فلاکتی دچار کردهاند، اما آنان با وجود اعتراضات کشاورزان خانهخراب حاضر نیستند، اندکی از منافع کلان اقتصادی و دزدی و دامنه دزدی و چپاول خود بکاهند و بخشی از خسارتهای آنان را جبران کنند. انتظاری عبث و بیهوده از رژیمی که تنها پاسخاش به مطالبات و اعتراضات مردم، تهدید و ضرب و شتم و دستگیری و شکنجه است.
اما گذشته از ناگزیری کشاورزان به ادامه اعتراضات، جامعه ایران وارد دوران دیگری شده است. دوران انقلابی. دوران اعتراضات، دوران ریزش توهمها و دل بستن به وعدهها. از دی ماه سال گذشته تاکنون هر بار قشرها و گروههای اجتماعی دیگری به صف معترضان میپیوندند، اعتراضات اشکال تعرضیتری به خود میگیرند. در جریان مبارزه آگاهی شتابان گسترش مییابد و کارگران و زحمتکشان همبستهتر و متحدتر علیه رژیمی به پا میخیزند که بر خرمن هستیشان آتش افکنده است. انعکاس این همه را میتوان در اعتراضات کشاورزان نیز دید، در شعارهایی مانند “درود بر کشاورز مرگ بر ستمگر” و “ای مردم ستمکش، اتحاد، اتحاد”.
متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۵ در فرمت پی دی اف
نظرات شما