با گسترش روزافزون دامنه فقر در ایران، سوءتغذیه کودکان و عواقب ناشی از آن به یک مسئله جدی تبدیلشده است. این مسئله در برخی مناطق نظیر استانهای کهگیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، و خوزستان، ابعاد وسیعتری به خود گرفته است. کوتاهقدی و کموزنی، عدم رشد و تکامل مغزی، کاهش بهره هوشی و توانمندیهای ذهنی، از عواقب این سوءتغذیهاند.
چه تعداد از کودکان در سراسر ایران دچار سوءتغذیه هستند؟ همچون بسیاری از موارد دیگر، نمیتوان آماری که لااقل کمی به حقیقت نزدیک باشد، یافت. بهویژه در مواردی که جمهوری اسلامی انتشار آمار صحیح را ممنوع اعلام کرده است. اگر کسی توانست آمار واقعی معتادان، تنفروشان، کودکان کار، بیکاران، حتی نرخ رشد تورم را از منابع رسمی به دست آورد، آمار تعداد کودکانی را که در سراسر ایران از سوءتغذیه رنج میبرند نیز، به دست خواهد آورد! بنابراین میتوان آماری از ۸۰۰ هزار تا ۱۶۰ هزار را در رسانههای رژیم یا از قول مقامات و مسئولان نهادهای دولتی یافت.
بهمنماه سال گذشته سایت تابناک به نقل از روزنامه همشهری در مورد این مسئله نوشت: ” حدود ۸۰۰ هزار کودک زیر پنج سال ایرانی از سوءتغذیه رنج میبرند. برآوردها حاکی از آن است که نیمی از این تعداد براثر عواملی همچون بیماری و فقر فرهنگی درگیر سوءتغذیهاند و نیمی دیگر از این کودکان زیر پنج سال فقط به این دلیل دچار سوءتغذیه و رشد ناکافی مغزی هستند که در خانوادههای تهیدست به دنیا آمدهاند. به گفته متخصصان کودک در یک کلمه اگر بخواهیم علت عقبماندگی و رشد ناکامل مغزی را در کودکان در نظر بگیریم، میتوانیم به سوءتغذیه اشارهکنیم.” این در حالی است که در مهرماه همان سال رئیس کمیته امداد، کودکان گرفتار سوءتغذیه را ۹۰ هزار اعلام کرده بود. یک سال بعد، یعنی در مهرماه امسال، اما مدیرکل بهداشت، درمان و امور بیمه همین کمیته امداد، اعلام کرد۱۶۰ هزار کودک دچار سوءتغذیه، شناساییشدهاند. تمام این آمار با اختلافات ۱۰۰ تا ۴۰۰ هزاری، جعلی و غیرواقعی است. آمار قطعاً با توجه به ابعاد گسترده فقر در همین چند سال دوران زمامداری روحانی، باید ابعاد میلیونی داشته باشد و رژیم در پی پنهان ساختن واقعیت است. نمونه استان سیستان و بلوچستان که در هفته گذشته آماری از کودکان دچار سوءتغذیه در این استان انتشار یافت، بهوضوح این حقیقت را نشان میدهد.
چهارشنبه گذشته خبرگزاری ایسنا به نقل از مدیر برنامه بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت خبر داد که «در استان سیستان و بلوچستان ۱۲ هزار کودک دچار سوءتغذیه هستند». وی افزود: محرومترین حوزه جغرافیایی کشور ازلحاظ سوءتغذیه، فقر آهن و کوتاهی قد، مربوط به شش شهرستان دلگان، فنوج، ایرانشهر، نیک شهر، قصر قند و سرباز است. این آمار در حالی انتشار مییابد که در اردیبهشتماه امسال، رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان گفت: حدود ۲۰ درصد از کودکان سیستان و بلوچستان به درجاتی از سوءتغذیه مبتلا هستند. اگر همین۲۰درصد را هم مبنا قرار دهیم، با توجه به تعداد کودکان تا ۶ سال در این استان که بیش از ۳۵۰ هزار است، به رقمی حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار کودک گرفتار سوءتغذیه خواهیم رسید که به واقعیت نزدیکتر است. در حالی ادعا میشود که کودکان دچار سوءتغذیه در این استان ۱۲ هزار است که چندی پیش یارمحمدی، نماینده زاهدان در مجلس ارتجاع اسلامی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا گفت ” ۷۵ درصد مردم استان سیستان و بلوچستان فقر امنیت غذایی دارند. مردم روستاهای این استان آب سالم برای خوردن ندارند، نان ندارند و به لحاظ معیشت از هر نظر که فکر کنید در شرایط نامطلوبی قرار دارند. از هر بیماری که فکر کنید، در این استان هست و این غیرقابل کتمان است. حتی در خود شهر زاهدان نیز بالغبر ۳۵۰ هزار نفر آب سالم لولهکشی ندارند و در خیلی از نقاط خود شهر نیز با تانکر آبرسانی میشود.”
محمدرضا بادامچی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس نیز از وضعیت اسفناک حاشیهنشینان استان سیستان و بلوچستان سخن میگوید و نرخ بیکاری در جنوب بلوچستان را ۵۰ درصد برآورد میکند. حال چگونه میتوان باور داشت در استانی که ۷۵ درصد مردم با گرسنگی و فقر زندگی میکنند، مادرانی که از تغذیه و بهداشت لازم برخوردار نیستند، بیش از ۴۴ درصد زنان باردار این استان با «فقر آهن» روبهرو هستند و تعداد زیادی از مادران در جریان زایمان جان خود را از دست میدهند، تعداد کودکانی که از سوءتغذیه رنج میبرند، ۱۲ هزار نفر باشد. سوءتغذیه کودکان این استان که قطعاً دهها هزار خواهد بود و اغلب آنها در بخش بلوچستان قرار دارند، جزئی از وضعیت وخیمی است که تمام مردم این استان با آن مواجهاند. منطقهای که تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی یکی از محرومترین و عقبماندهترین مناطق ایران است. بیش از نیمی از جمعیت آن بیکارند. درحالیکه کشاورزی در بخش وسیعی از این منطقه ازمیانرفته و تعداد زیادی از روستاها تخلیه و ویرانشدهاند، هیچ جایگزینی برای اشتغال این مردم در شهرهای استان ایجاد نشده است. بنابراین جای تعجب نیست که بخش بزرگی از مردم این منطقه، حاشیهنشین شده باشند، گستردهترین فقر در این منطقه وجود داشته باشد و کودکان آنها دچار سوء تغذیه باشند.
خبرگزاری دولتی ایرنا در شهریورماه امسال از قول رئیس اداره پیشگیریهای امنیتی، انتظامی دادگستری سیستان و بلوچستان گزارش کرد:” در سیستان و بلوچستان نیز در شهرهای زاهدان، چابهار، زابل، ایرانشهر و کنارک ۵ هزار و ۹۰۰ هکتار اراضی حاشیهنشین با ۷۷ محله شناساییشده است. ۴۴۱ هزار نفر از جمعیت استان معادل ۴۱ درصد جمعیت پنج شهر نامبرده درگیر معضل حاشیهنشینی هستند. به عبارتی ۵۰ درصد در چابهار، ۴۴ درصد در زاهدان، ۴۵ درصد در زابل، ۴۵ درصد در کنارک و ۲۳ درصد ایرانشهریها حاشیهنشین هستند که جمعیت حاشیهنشین کلانشهر زاهدان ۲۶۰ هزار نفر است.” ایرنا در توصیف یکی از این مناطق در زاهدان مینویسد: “اینجا پناهگاهی است برای جوانی که روزهایش در میان زبالهها و شبهایش غرق در دود اعتیاد سپری میشود! اینجا انتهای ‘آزادی’ است. خیابانی که یک سر آن به استانداری و سوی دیگر آن به نداشتنها و کمبودها ختم میشود. انتهای خیابان آزادی محلهای که زندگی بسیاری از ساکنانش در خواستن و نداشتن، رفتن و نرسیدن خلاصهشده است. جایی که تل انبار زبالهها محل شیطنت و بازیگوشیهای کودکان است اما پشت خندههای از ته دل و نگاههای معصوم این کودکان، سرنوشتی تلخ و غمانگیز از فقر و محرومیت موروثی پنهان است. ازنظر بهداشتی و درمان مردم این منطقه در بدترین شرایط اند.” آیا قابل کتمان است که کودکانی که در این مناطق زندگی میکنند، همگی دچار سوءتغذیه هستند؟ رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی حتی نتوانسته آب آشامیدنی این مردم را تأمین کند. ۷۹ درصد مردم استان آب آشامیدنی ندارند و از میان ۴۴۰ روستا برای حدود ۴۱۰ روستا آبرسانی با کمک تانکر صورت میگیرد.
اما کودکان بلوچ فقط از سوءتغذیه رنج نمیبرند. بیشترین بیسوادی و کودکان بازمانده از تحصیل سراسر کشور نیز در همین استان است.
حدود ۵۰ درصد کل کودکان بازمانده از تحصیل در سطح کشور، متعلق به سیستان و بلوچستان و عمدتاً منطقه بلوچستان هستند.
در آذرماه، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش گفت: همچنان ۱۴۲ هزار کودک از تحصیل بازماندهاند که بیش از ۸۰درصد کودکان بازمانده در سراسر کشور در این استاناند. ۷۰ درصد کودکان بازمانده از تحصیل در استان نیز، دختران هستند.
امکانات آموزشی در این استان چنان محدود است که اگر کلاسی هم در مناطق روستایی دایر شود، در کپرها و وسط بیابان است. متوسط فاصله مدارس روستایی ۳۰ کیلومتر است و یکسوم از کلاسهای درس در فضاهای غیراستاندارد برگزار میشود.
به گفته مدیرکل نوسازی مدارس استان سیستان و بلوچستان« ۷۰۸ مدرسه خشت و گلی در سیستان و بلوچستان وجود دارد. و از مجموع ۱۸ هزار و ۹۵۴ کلاس درس استان، ۱۰ هزار و ۵۲۸ کلاس درس نیازمند تخریب، بازسازی و مقاومسازی است.» تازه اگر مدرسهای هم وجود داشته باشد، کودکان فقیر بلوچ قادر به تأمین هزینه آن نیستند. مدیرکل آموزشوپرورش سیستان و بلوچستان میگوید: از ۷۰۰ هزار دانشآموز مشغول به تحصیل درسیستان و بلوچستان ۳۰۰ هزار نفر آنان نیازمند نوشتافزار، پوشاک، کفش و تغذیه هستند.
در این منطقه دهها هزار انسانی زندگی میکنند که اساساً شناسنامه ندارند تا فرضاً بتوانند حتی از همین یارانه ناچیز استفاده کنند. تکلیف کودکان آنها نیز روشن است. وضعیت بهداشت و درمان در این استان با توجه به ریز گردها و آلودگی محیطزیست چنان اسفناک است که به گفته مسئولان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، علت ۷۶ درصد مرگها در استان سیستان و بلوچستان، بیماریهای غیر واگیردار مثل بیماریهای قلبی است.
این واقعیت برکسی پوشیده نیست که در طول یک سال گذشته، سطح زندگی تودههای زحمتکش سراسر ایران درنتیجه تورم افسارگسیخته، شدیداً تنزل یافته و در مناطق عقبماندهتر بر تعداد کودکانی که از سوءتغذیه رنج میبرند، افزودهشده است.
مسئول وضعیت اسفبار منطقه سیستان و بلوچستان که مردم آن در فقر، گرسنگی، بیکاری به سر میبرند، از امکانات بهداشتی و درمانی لازم برخوردار نیستند و کودکان آنها از سوءتغذیه رنج میبرند، رژیمی است که باسیاستهای ارتجاعی خود، بحرانهای متعددی را به بار آورده است. در کشوری با ثروتهای هنگفت، که فقط یکقلم درآمد دولت از نفت و گاز در چند سال گذشته رقمی بیش از صد میلیارد دلار در سال بوده است، کودکان بلوچ و دیگر مناطق ایران از سوءتغذیه در رنجاند. رژیم هرسال دهها هزار میلیارد تومان هزینه دستگاه نظامی- پلیسی و امنیتی خود میکند. هرسال چندین میلیارد دلار صرف هزینه توسعهطلبیهای خود و کمک به گروههای اسلامگرا در کشورهای دیگرمی کند، هرسال میلیاردها تومان صرف هزینههای دستگاه انگل و مفتخور مذهبی میکند، اما صدها هزار کودک گرسنهاند، از سوءتغذیه رنج میبرند و از غذا، بهداشت، درمان و آموزش لازم برخوردار نیستند. تا وقتیکه این رژیم بر سرکار است، هیچ بهبودی در اوضاع رخ نخواهد داد. بالعکس تجربه به همگان نشان داده است که سالبهسال اوضاع وخیمتر خواهد شد.
متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۷ در فرمت پی دی اف
نظرات شما