نمایش رسوای رژیم و وزارت اطلاعاتآن و طرح از پیش سوختهای تحت عنوان “طراحی سوخته” که ۲۹ دی از برنامه ۳۰: ۲۰ کانال ۲ صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، بار دیگر چهره پلید رژیم کشتار و شکنجه را که علیه مبارزین و مخالفین و برای بقاء خود به هر جنایتی دست میزند، بر ملا کرد. پوشیده نیست که گسترش روزافزون اعتصابات و اعتراضات خیابانی کارگران، بویژه اعتصابات و اعتراضات خیابانی و باشکوه کارگران فولاد و هفتتپه، رژیم را به شدت نگران ساخته است. ارتجاع حاکم که از پیشرویهای طبقه کارگر و طرح شعارها و مطالباتی که مورد استقبال و پذیرش عموم زحمتکشان قرار گرفت، بهشدت وحشت کرده است، تصور میکند با دستگیری وارعاب و شکنجه کارگران فولاد و هفتتپه وپرونده سازی علیه آن ها میتواند مبارزه کارگران در این دو کانون پر تپش جنبش کارگری را خاموش کند. وزارت اطلاعات ۲۵ روز مداوم اسماعیل بخشی نماینده شورای مستقل کارگران هفتتپه را “تا سرحد مرگ” شکنجه کرد و پس از بازجوییهای مکرر و اعترافگیریهای اجباری و بیارزش، وی را آزاد نمود و چنین تصور میکرد توانسته است اسماعیل بخشی را از صحنه خارج و یا دست کم وی را منزوی و به سکوت وادار کند. اما این توطئه کارساز نشد. محاسبات وزارت اطلاعات اشتباه از کار درآمد. اسماعیل بخشی با انتشار نامه سرگشاده، شکنجههای وحشیانه در زندان را فاش ساخت و وزیر اطلاعات و کل رژیم را به چالش کشید. اسماعیل بخشی از صحنه خارج نشد که هیچ، بلکه جبهه دیگری را علیه رژیم کشتار و سرکوب گشود و ارتجاع حاکم را شدیدا به مخمصه انداخت. رژیم جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات آن برای رهایی از این مخمصه، سناریویی را که از قبل طراحی شده بود و “طراحی سوخته” نام داشت از تلویزیون پخش کرد.
صداوسیمای جمهوری اسلامی با پخش ویدئوی رسوای سرهمبندی شده وزارت اطلاعات و نام بردن از برخی احزاب و سازمانهای اپوزیسیون، همراه با نمایش تکههایی از برنامههای تلویزیونهای بورژوا – امپریالیستی فارسی زبان و مونتاژ ناشیانه سخنان علی نجاتی، اسماعیل بخشی و سپیده قلیان در جریان بازجوییها و اعترافگیریهای اجباری، همچنین با انتشار یک کروکی و بههم بافتن مشتی اطلاعات غلط و ناچسب و کشف “خانه تیمی” در تهران و غیره، تلاش کرد این فعالان و مبارزات کارگران را به اسرائیل و ترامپ و آمریکا و “بیگانگان” وصل کند. نمایش تصنّعی و بسیار مضحکی که سناریوسازان وزارت اطلاعات آن را به صحنه بردند، چنان مفتضح و رسوا و مسخره بود که هر بینندهای به فوریت به اهداف پلید شکنجهگران و “مستندسازان” که پیش از این برنامه “هویت” و امثال آن را به روی صحنه برده بودند، پی بُرد.
وزارت اطلاعات رژیم با هدف تخریب روحیه، ترور شخصیت، هتک حرمت و تحقیر بازداشت شدگان شکنجه شده، به “مستندسازی” ، “سناریو” بافی و پروندهسازی پرداخت. ارتجاع حاکم و وزارت اطلاعات آن بر این خیال بود که با بهتان و افترا و برچسبهای ناچسب، میتواند افکار عمومی را مثلا مجاب یا در واقع اغوا کند و معترضان و مخالفان، بویژه کارگرانی را که پرچم شوراها را برافراشته و بدیل کارگری حاکمیت کنونی را ارائه دادهاند، بترساند. اما این طرح نیز با شکست روبرو شد. وزارت اطلاعات به قماری دست زد که باخت آن از پیش معلوم بود. “طراحی سوخته” که میخواست موضوع شکنجه بازداشت شدگان را توجیه یا آن را لوث کند و موج اعتراض و مخالفتی را که در پی نامه افشاگرانه و شجاعانه اسماعیل بخشی براه افتاده بود، بخواباند، خود به موضوع دیگری برای اعتراض و تشدید اعتراض تبدیل شد. حجّتی شد بر آنچه که بخشی آن را افشا کرده بود. آفتاب آمد دلیل آفتاب! برحقانیت ومحبوبیت بخشی و نجاتی و سایرشکنجه شدگان افزوده شد و چنین بود که “طراحی سوخته” به ضد خود تبدیل شد! و مگر نه اینکه اعترافگیری غالبا با فشار و تهدید و شکنجه همراه است؟ و مگر نه اینکه کسی را وادار ساختن و مجبور کردن به اینکه چیزی را بگوید یا بنویسد که خود نمیخواهد، اصلا نوعی شکنجه است؟
شکنجه و اعترافگیری وزارت اطلاعات که در قرون وسطی و سلطه ارتجاع مذهبی در بخشهایی از اروپا رواج داشت و رژیم جمهوری اسلامی را باید وارث شایسته آن نامید، نفرت عمومی علیه مرتجعین حاکم را بیش از پیش دامن زد. سوای سازمانها و احزاب کمونیست و انقلابی که شکنجه اسماعیل بخشی، علی نجاتی، سپیده قلیان و سایر بازداشت شدگان و اعترافگیری و سناریوی وزارت اطلاعات را محکوم کردند، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، کانون نویسندگان ایران، گروههای مختلف بازنشستگان، معلمان، دانشجویان و گروههای دیگری از کارگران و زحمتکشان نیز این نمایش ساختگی و ناشیانه که در عینحال استیصال و درماندگی رژیم شکنجه، را نمایش میداد، محکوم کردند و انزجار و نفرت خود را از سازندگان و اجراکنندگان این سناریو اعلام و از اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان حمایت کردند. معلمان و بازنشستگان در اعتراضات مکرر خیابانی با شعارهایی چون، “توپ تانک شکنجه، دیگر اثر ندارد” و “مستند، شکنجه، دیگر اثر ندارد” ذهنیت عمومی جامعه را نسبت به این ترفند رژیم و وزارت اطلاعات آن بازتاب دادند.
جمهوری اسلامی با این نمایش میخواست قدرتنمایی کند. میخواست به کارگران و زحمتکشان بگوید، هر کسی که جرات کند با آن در بیافتد، به سرعت سرکوب و به اشکال مختلفی از صحنه خارج و نابود میشود. رژیم میخواست از اسماعیل بخشی، از کارگران هفتتپه و از کل طبقه کارگر و ضربهای که از این ناحیه بر آن وارد شده بود انتقام بگیرد و قدر قدرتی خود را به نمایش بگذارد. اما این ترفندها و نمایشسازیهای نخنما بیش از آنکه نشانه قدرت و اتوریته رژیم باشد،درواقع بیانگر ناتوانی و استیصال آن است.
ارتجاع حاکم شاید هنوز در حال و هوای دهه شصت و هفتاد و “هویت”سازی است. مجموعه تلویزیونی “هویت” دست پخت وزارت اطلاعات و به کوشش جنایتکارانی چون سعید امامی، حسین شریعتمداری در سال ۷۵ از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد. “هویت” سناریوی تخریب روشنفکران و نویسندگان بود که شکنجهگران وزارت اطلاعات رژیم با اعترافگیری از چند تن از روشنفکران زندانی و منتسب کردن آنها به بیگانگان به مرحله اجرا درآورد و آن را “مستند تهاجم فرهنگی” نامید.
اگرچه ماهیت آن سناریوی وزارت اطلاعات نیز به زودی فاش شد، اما شرایط امروز جامعه، غیر قابل مقایسه با آن دوران است و مطلقا پذیرای چنین ترفندهایی نیست. اگر در آن مقطع “هویت”یابی و مستندسازی وزارت اطلاعات مشمول قشری از روشنفکران و نویسندگان میشد و در بهترین حالت شاید میتوانست بخش بسیار محدودی از عناصر ناآگاه جامعه را موقتا فریب دهد یا مجاب کند و کوششهای اغواگرانه ارتجاع حاکم را تا حد محدودی محقق سازد، امروز اما طرف حساب رژیم فقط روشنفکران و نویسندگان جامعه نیستند. امروز کسانی که باید اغوا میشدند یا فریب این سناریو را بخورند، خود وسط صحنه آمده و مدعیاند. کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، بیکاران و تهیدستان و عموم زحمتکشان به میدان مبارزه پا گذاشتهاند. از این رو شکنجه کارگران و زحمتکشان و اعترافگیری و سوءاستفاده از آن علیه خود کارگران به کلی بیمعناست و کارساز نیست و نه فقط کارساز نیست، بلکه کاملا به ضد خود تبدیل میشود و تبدیل شده است. با این ترفندها و نمایشها نه میتوان اعتبار و محبوبیت طبقه کارگر و فعالان و پیشروان این طبقه را خدشهدار نمود و نه میتوان فعالیتها و مبارزات طبقه کارگر را تخطئه کرد و یا در برابر آن سد و مانع غیرقابل عبوری ایجاد نمود. اعتصابات و اعتراضات کارگری در فولاد و هفتتپه و راهآهن و هپکو، برق و مخابرات و صدها واحد دیگر و نیز اعتصابات و اجتماعات خیابانی معلمان، بازنشستگان، پرستاران، دانشجویان و امثال آن را نیز نمیتوان با هزار من سریش و دهها سناریو و “مستدسازی”های ولو صدبار قویتر از این طرح از پیش سوخته، توطئه بیگانگان جا زد و آن را به آمریکا و اسرائیل منتسب کرد. از همه اینها مهمتر اینکه با این ترفندها و سناریوسازیها نمیتوان صورت مساله را پاک نمود و اعتصابات و اعتراضات خیابانی کارگران و انگیزه این اعتراضات را محو کرد.
یک روز پس از پخش “طراحی سوخته” از تلویزیون، برای جلوگیری از افشاگری شکنجهشدگان، سپیده قلیان در تاریخ ۳۰ دی همراه با برادرش بازداشت و روانه زندان شد. حوالی نیمه شب یکم بهمن، تعداد زیادی ماشین پاترول حامل نیروهای مسلح به منزل اسماعیل بخشی یورش بردند و او را با خود بردند. اسماعیل بخشی و سپیده قلیان خواستار برگزاری دادگاه و دادرسی علنی و شفاف شدهاند. پس از بازداشت مجدد این دو، هیچ خبری از آنها منشتر نشده و جز یک ملاقات چند دقیقهای که آن هم کسی حق حرف زدن نداشته است، هیچ خبری از آنها نیست. به گفته فرزانه زیلانی وکیل اسماعیل بخشی، به دستور مستقیم ریاست دادگستری و دادستان دادسرای شهر شوش، از ورود اعضای خانواده بخشی به دادگستری به منظور پیگیری وضعیت اسماعیل بخشی ممانعت به عمل آمده است.وضعیت جسمانی کارگرمبارزعلی نجاتی نیزدرزندان به وخامت بیشتری گرائیده است.بهرغم نیاز حیاتی و مبرم وی به مراجعه به پزشک و درمان و معالجه درخارج اززندان، دادستان اندیمشک به عمد وبرای آزاربیشتروی، مانع این کارشده است.
روشن است که باید تمام ترفندهای رژیم برای مقابله با جنبش کارگری و برای ایزوله کردن و از صحنه خارج کردن کارگران آگاه و پیشرو را خنثا کرد. باید از اسماعیل بخشی، علی نجاتی اعضای هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه و همچنین سپیده قلیان روزنامهنگار مبارز و خانواده آنها حمایت کرد. کارگران هفتتپه وسایر کارگران، معلمان و دیگر زحمتکشان باید به صورت گروهی و دستهجمعی به دیدار خانواده بازداشت شدگان بروند، از آنها دلجویی کنند، آنها را تنها نگذارند و یاری رسان نیازهای معنوی و مادیشان باشند و ازخواست کارگران آگاه هفت تپه ازجمله آزادی بیان و منع شکنجه که خواست عموم ستمدیدگان است،حراست و پاسداری کنند. در عین حال بویژه در شرایط کنونی بسیار مهم است که بر این نکته تاکید شود که هر انسانی، کارگر یا غیرکارگر، مستقل از کاری که به آن مشغول است، حق دارد و مختار است هر گونه فکر و مرام و عقیدهای داشته باشد، به هر حزب، سازمان و تشکلی گرایش داشته باشد یا نداشته باشد. کارگران باید از این حق برخوردار باشند که تشکلهای مستقل خودشان را سازمان دهند، با هم طبقهایهای خود و تشکلهای کارگری مشابه در سایر کشورها، ابراز همبستگی کنند و پیوند و ارتباط داشته باشند.
نکته مهم دیگر اینکه در حال حاضر احتمال و خطر شکنجه بیشتر اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان را بطور جدی تهدید میکند. احتمال دروغبافیها، پروندهسازیها، بُهتانها، “مستندسازی”ها و سناریوهای مشابه “طراحی سوخته” منتفی نیست. در جمهوری اسلامی بهتان و افترا و شکنجه علیه مخالفین و منتقدین نظام به منظور اقرار و اعترافگیری، کنارزدن و حذف فیزیکی آنها، نه فقط مجاز، بلکه عین مصلحت نظام است. جمهوری اسلامی در تمام دوران حیات ننگین خود از دوره خمینی جلاد تاکنون، حتا یک لحظه از کاربست این شیوههای شنیع و ضد انسانی خودداری نکرده است. وظیفه انقلابی همهی ما مدافعان منافع طبقه کارگرومبارزان راه آزادی و سوسیالیسم است که خواستار آزادی فوری و بیدرنگ اسماعیل بخشی، علی نجاتی، سپیده قلیان و سایر شکنجهشدگان و زندانیان سیاسی شویم.کارگرزندانی زندانی سیاسی آزادبایدگردد!
نظرات شما