اجلاس موسوم به « ترویج صلح و امنیت در خاورمیانه » در روزهای ۲۴ و ۲۵ بهمنماه در ورشو پایتخت لهستان برگزار شد.
دولت آمریکا که ابتکار برپائی این اجلاس را در دست داشت، بالاترین مقامات سیاسی خود را پس از ترامپ به این اجلاس گسیل داشت. علاوه بر وزیر خارجه آمریکا، معاون ترامپ و مشاور ارشد وی، جرد کوشنر، نیز در این اجلاس شرکت کردند. گفته شد که بیش از ۶۰ کشور ، نمایندگانی در سطوح مختلف به این اجلاس فرستادهاند.
وزیر خارجه آمریکا یک روز پیش از برگزاری اجلاس، هدف از برپائی آن را چنین توضیح داد:«ما درباره نقشه صلح خاورمیانه و تهدیدات ناشی از تروریسم و راههای مقابله با آن و درباره تعامل بین کشورها در آن منطقه صحبت خواهیم کرد. شصت کشور و چهار وزیر خارجه شرکت خواهند کرد. ائتلاف جهانی خواهد بود که امیدواریم به اهداف مهمش که برطرف کردن سالها مناقشه در خاورمیانه است، برسد.»
این ادعای مقامات آمریکائی که گویا هدف از این اجلاس، تلاشی برای صلح و امنیت خاورمیانه و مقابله با تروریسم بود به تمام معنی موهوم و مسخره است. چراکه دولت آمریکا همواره یکی از عوامل مهم در ایجاد فجایعی بوده است که مردم خاورمیانه از آنها رنج میبرند. امپریالیسم آمریکا همواره یک عامل مؤثر در تقویت ارتجاع منطقه خاورمیانه، اسلامگرائی و تروریسم، جنگ و بیثباتی بوده است. اگر فقط به مهمترین اقدامات دولت آمریکا در دو، سه دهه اخیر در این منطقه نظر افکنیم، بر کسی پوشیده نیست که دولت آمریکا خود از طریق ایجاد و تقویت گروهها و دولتهای اسلامگرای منطقه از نمونه طالبان، القاعده و جمهوری اسلامی ایران، نخست با استراتژی کمربند سبز و سپس تجاوز و لشکرکشی نظامی به افغانستان و عراق، به قدرت رساندن گروههای اسلامگرای عراقی و افغانی، تقویت جمهوری اسلامی ایران و بعدازآن حمایت از گروههای اسلامگرای اخوان المسلمین در بهار عربی، حمایت از دولت متجاوز و سرکوبگر اسرائیل در مقابل مردم ستمدیده فلسطین، نقش مهمی را در ویرانسازی منطقه خاورمیانه، جنگها و تقویت گروههای اسلامگرای تروریست بر عهده داشته است. چنین دولتی اکنون این ادعای موهوم را دارد که میخواهد از طریق این اجلاس برای برقراری صلح و امنیت در خاورمیانه تلاش کند. واقعیت اما این است که این اجلاس نه برای برقراری صلح و امنیت در خاورمیانه بلکه اساساً وسیلهای در خدمت سیاست آمریکا بر سر منازعه با جمهوری اسلامی ایران بود. قبلاً وزیر خارجه آمریکا نیز گفته بود که یکی از اهداف مهم برگزاری نشست، بررسی راههای مقابله با اقدامات ایران در منطقه خاورمیانه، اعم از برنامه موشکی، دخالتهای تهران در کشورهای عرب و تأمین مالی تروریسم در جهان است. لذا سخنرانی معاون رئیسجمهوری آمریکا در اجلاس، تماماً بر این مسئله متمرکز بود. وی گفت: “جمهوری اسلامی حامی تروریستهایی چون حزبالله لبنان و حماس است. جمهوری اسلامی علنی و آزادانه یک هولوکاست دیگر را میخواهد راه بیندازد. در سوریه نیروهای ایرانی رژیم اسد را روی کار نگاه داشتند. در لبنان یک زرادخانه موشکی توسط ایران برای حزبالله ساخته شد. در یمن و عراق شورشیان از کمک ایران برخوردارند. جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین تهدیدهای خاورمیانه جمهوری اسلامی ایران است.” ظاهراً کسی هم مخالف نبود که جمهوری اسلامی ایران یک تهدید امنیتی است، گرچه بر سر راههای مقابله با آن در میان آنها اختلاف وجود داشت. وزیر خارجه آمریکا پس از اجلاس گفت:«در آن اتاق و در این دو روز و وقتی بحث از تهدیدها شد، حتی یک نفر پیدا نشد که در دفاع از ایران چیزی بگوید. همه و حتی با برخی اختلافنظرها که در میان است، در اینیک مورد خاص اجماع کامل داشتند.» این یکی از اهداف مهم دولت آمریکا از این اجلاس بود.
دولت آمریکا در این اجلاس به یکی از اهداف اصلی خود که همانا انفراد سیاسی بیشتر جمهوری اسلامی است، دستیافت و میتواند با تکیهبر آن فشارهای سیاسی و اقتصادی خود را افزایش دهد. اما یکی دیگر از اهداف دولت آمریکا از برپائی این اجلاس، نوعی قدرتنمائی در برابر اتحادیه اروپا و تشدید فشار به قدرتهای امپریالیست اروپائی برای تبعیت از سیاست آمریکا در قبال جمهوری اسلامی بود. از همین روست که معاون ترامپ در سخنرانی خود در دومین روز این اجلاس گفت: “زمان آن رسیده که کشورهای اروپایی از برجام خارج شوند.” وی البته تلاش نمود که همراهی اروپائیان را با آمریکا به نام حمایت از مردم ایران توجیه کند و افزود:” در سال ۱۳۸۸، جهان فرصت حمایت از مردم ایران و صلح جهانی را از دست داد اما نباید این بار فرصت سوزی شود. جهان باید این بار به کمک مردم ایران بیاید. اقتصاد جمهوری اسلامی ایران فروریخته است و مردم ایران در خیابان معترض هستند.” این هم یک ادعای موهوم دیگر.
اما درحالیکه این اجلاس در جریان بود، برخی از گروههای متحد امپریالیسم آمریکا امثال مجاهدین خلق و گروهی از سلطنتطلبها در مقابل محل اجلاس گرد آمدند و سخنرانی برپا کردند تا تأییدی بر ادعاهای دروغین آمریکا در دفاع از مردم ایران باشد. آنها با ستایش و تمجید از سیاستهای ترامپ خواستند که دولت آمریکا برای نجات مردم ایران از شر جمهوری اسلامی اقدام کند. البته فقط این دو گروه نیستند، بلکه طیف وسیعی از بهاصطلاح جمهوری خواهان، ناسیونالیستهای برخی ملیتهای ساکن ایران، گروههای اسلامگرای سنی مذهب و نئوفاشیستهای سلطنتطلب فرشگردی هستند که اولاً میکوشند به این توهم پراکنی در میان مردم ایران دامن بزنند که گویا امپریالیسم آمریکا خواهان آزادی و نجات مردم ایران از شر فجایع جمهوری اسلامی است و ثانیاً بر این پندارند که گویا اوضاع همچون چهل سال پیش است که قدرتهای امپریالیست بتوانند بهسادگی همانگونه که ارتجاع اسلامی را در ایران به قدرت رساندند، آنها را بهعنوان آلترناتیو خودشان به مردم ایران تحمیل کنند.
برخلاف ادعای این گروههای ارتجاعی نوکر امپریالیسم آمریکا، باید گفت: هیچ قدرت امپریالیستی در جهان وجود ندارد که از آزادی و رهایی مردم ایران دفاع کند. آنها فقط در پی منافع اقتصادی و سیاسی خودشان هستند. این منافع، همواره با منافع تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران در تضاد قرار داشته است. هدف قدرتهای امپریالیست همواره اسارت مردم ایران و برقراری یک رژیم استبدادی و سرکوبگر در ایران بوده است. از زمانی که انگلیسیها رضاخان را بر سرکار آورند، تا وقتیکه انگلیس و آمریکا با کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا شاه را مجدداً بر تخت سلطنت نشاندند و سپس در ماجرای به قدرت رساندن جمهوری اسلامی، این حقیقت را همهجا بهوضوح نشان دادهاند. هیچکس فراموش نخواهد کرد که درست در شرایطی که مردم ایران برای رهایی خود از چنگال رژیم استبدادی شاه در سال ۵۷ به انقلاب رویآوردند، قدرتهای امپریالیست جهان و در رأس آنها همین آمریکا در کنفرانس گوادلوپ تصمیم گرفتند که برای سرکوب انقلاب و به بند کشیدن مجدد مردم ایران، قدرت سیاسی به دار و دسته مرتجع و سرکوبگر منتقل گردد و تمام تلاش خود را برای تحقق آن به کار بستند. چراکه منافع اقتصادی و سیاسی آنها در ایران و خاورمیانه ایجاب میکند که در ایران همواره دولتهای بورژوائی استبدادی بر سرکار باشد. اکنون هم وضع بر همین منوال است. فقط امثال روسیه، چین و اروپا نیستند که علناً از جمهوری اسلامی و برجای ماندن این رژیم فوق ارتجاعی حمایت میکنند. همانگونه که مکرر در نشریه کار توضیح دادهشده است، آمریکا نیز بهرغم تمام اختلافاتی که با جمهوری اسلامی داشته و دارد، هرگز خواهان برافتادن آن نبوده و نیست. آنچه دولت آمریکا از جمهوری اسلامی میخواهد این است که از سازماندهی گروههای اسلامگرا علیه رژیمهای طرفدار آمریکا و بیثبات کردن آنها دست بردارد، ادعای نابودی اسرائیل را کنار بگذارد، توسعهطلبی اسلامی را کنار بگذارد و به سیاستهای آمریکا در منطقه تمکین کند. در همین اجلاس ورشو بازهم معاون ترامپ بر این نکته تأکید کرد که آنچه آمریکا میخواهد این است که جمهوری اسلامی از سیاست منطقهای و حمایت از گروههای تروریست اسلامی دست بردارد. او نتیجه گرفت:” تا زمانی که جمهوری اسلامی رفتارش را تغییر ندهد، ما میخواهیم فشار بر این رژیم را ادامه بدهیم.”
بنابراین روشن است که آمریکا از جمهوری اسلامی چیزی جز تغییر رفتار در سیاست خارجی نمیخواهد و فشار اقتصادی و سیاسی هم برای این تغییر رفتار است و نه چیزی فراتر از آن.
این فقط کارگران و زحمتکشان ایران هستند که با تمام سیاستهای جمهوری اسلامی و کلیت طبقه حاکم مخالفاند و با تکیهبر قدرت خود برای برانداختن آنها مبارزه میکنند. این کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، دانشجویان و روشنفکران انقلابی ، بیکاران و عموم تودههای ستمدیده هستند که مبارزهای پیگیر را برای تحقق شعار کار، نان، آزادی و برپائی یک حکومت شورایی را سازمان دادهاند. این تودههای زحمتکش که به مبارزهای سرنوشتساز علیه جمهوری اسلامی و تمام نظم ارتجاعی موجود برخاستهاند، از انقلاب شکستخورده سال ۵۷ تجارب فراوانی آموختهاند. دیگر همان توده ناآگاه و نامتشکل سال ۵۷ نیستند که قدرتهای امپریالیست بهسادگی بتوانند سر آنها کلاه بگذارند و برای آنها آلترناتیو سازی کنند. بنابراین، گروههای رنگارنگ بورژوائی که برای امپریالیسم آمریکا خوشرقصی میکنند و هر یک میکوشد خود را بهتر از دیگری مطلوب آمریکا معرفی کند، باید مطمئن باشند که اولا- آمریکا از آنها صرفاً بهعنوان یک ابزار برای پیشبرد سیاست خود بهره میگیرد و ثانیاً- در مبارزات تودههای کارگر و زحمتکش جایی برای آنها وجود ندارد. مبارزهای که از هماکنون در پیشاپیش آن طبقه کارگر ایران قرارگرفته است، مستقل از اینکه کدام قدرتهای جهانی از جمهوری اسلامی حمایت میکنند و کدامیک مخالف آن هستند، به رشد و اعتلای خود ادامه خواهد داد. فقط باقدرت تودههای کارگر و زحمتکش است که این رژیم ارتجاعی سرنگون خواهد شد و با استقرار یک حکومت شورایی کارگری است که تودههای مردم ایران بر سرنوشت خویش حاکم میشوند و میتوانند مطالبات و اهداف خود را عملی کنند.
نظرات شما