بحران های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی هم اکنون به درجه ای از حدت و تعمیق رسیده اند که دیگر حتا بالاترین مقام های جمهوری اسلامی نیز قادر به لاپوشانی آن نیستند. سران جمهوری اسلامی و به طور اخص خامنه ای و احمدی نژاد که هنر و مهارت شان در کتمان حقایق است و همواره تلاش شان بر این بوده تا شرایط رژیم را مطلوب و رضایت بخش نشان دهند، این روزها خود زبان به اعتراف گشوده و مردم را به واقع بینی، درک موقعیت حساس کنونی و رعایت “اقتصاد مقاومتی” فرا می خوانند. بحرانی که هم اکنون تمام عرصه های سیاسی و اقتصادی رژیم را فرا گرفته است بیش از همه، موقعیت خامنه ای را در معرض آسیب و شکنندگی قرار داده است.
خامنه ای که تا کنون صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته است، اینبار به بهانه ماه رمضان، مقامات دولتی طرفدار خود را فرا خواند تا ضمن دفاع از سیاست های خود، شرایط بحرانی نظام، ضرورت وحدت و رعایت “اقتصاد مقاومتی” را به آنان یادآوری کند. او در این دیدار و در جمع مقام های دولتی گفت: “واقعیت این است که مشکلات وجود دارند، اما نباید آن ها را به گردن این و آن انداخت. متهم کردن متقابل سه قوه بسیار مضر است و مسئولان هم بدانند که این کارها در بین مردم برای آنان هیچگونه آبرو و وجهه ای ایجاد نمی کند”.
احمدی نژاد نیز که تا کنون منکر وجود هرگونه بحران و مشکلی در کشور بود و همواره مدعی بود که به برکت دولت او، ایران به کشور گل و بلبل در جهان تبدیل شده است، او که ایجاد چند میلیون اشتغال به کار در هر سال و محو آثار بیکاری از جمله شعارهای تکراریاش بود، احمدی نژادی که با انکار تورم ٥٠ درصدی، از کاهش تورم و یک رقمی شدن آن حرف می زد، او که منکر وجود هرگونه گرانی افسار گسیخته در جامعه است، او که طرح ویران گر و خانمان برانداز حذف یارانه ها را جزو افتخارات دولت خود می دانست و با تکرار مشمئز کننده دروغ هایی از قبیل اینکه حتا یک گرسنه در کشور نیست و همه مردم در رفاه و آسایش هستند، او که همانند رهبر و ولی فقیه اش خود را در مقابل هیچ کس و هیچ ارگانی پاسخگو نمی دانست؛ هم اینک با لکنت زبان از مشکلات کشور حرف می زند و همه مسئولان کشور را برای برون رفت از بحران های موجود به همدلی فرا می خواند.
در واقع، گرانی لجام گسیخته، تشدید فشارها، تعمیق بحران های موجود و نگرانی از آینده رژیم، احمدی نژاد را نیز به اعتراف از شرایط اضطراری کشور واداشته است. او در شامگاه روز ٨ مرداد در جلسه مشترک اعضای دولت و نمایندگان مجلس گفت: دشمن فشارهای زيادی به كشور وارد میكند و شرايط دشواری ايجاد كرده است”. احمدی نژاد همچنین گفت: ” شرايط امروز کشور همدلی، همراهی و همافزايی بيش از پيش توانها و نيروها را میطلبد. نبايد اين گونه تصور كرد كه دولت به تنهايی میتواند كارها را به پيش ببرد بلكه هر فرد و دستگاهی بايد در جايگاه خودش به پيشبرد امور كشور كمك كند”.
علاوه بر خامنه ای و احمدی نژاد، احمد جنتی نیز در نماز جمعه تهران ضمن اعتراف به وجود شرایط بحرانی نظام گفت: ” این بحران نه تنها اقتصادی، بلکه سیاسی است”. او همچنین در مورد گرانی گفت: “مشکل گرانی و اقتصادی جدی و ویژه است”.
آنچه را که این روزها خامنه ای، احمدی نژاد و نمایندگان خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تکرار می کنند، تنها گوشه ای از تعمیق بحران های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است که آنان را وادار به اعتراف کرده است. بحران هایی که نتیجه مستقیم اعمال سیاست های ارتجاعی جمهوری اسلامی بوده است. بحران هایی که طی بیش از سه دهه، توسط حاکمان دینی و سرکوبگر جمهوری اسلامی بر جامعه و توده های مردم تحمیل شده است.
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی در همه عرصه ها با شکست مواجه شده است. شکست در عرصه مالی و اقتصادی، شکست در عرصه سیاسی- اجتماعی و بالاخره شکست در سیاست خارجی، ما به ازای مجموعه عملکرد ارتجاعی و سرکوبگرانه رژیم طی بیش از سه دهه بوده است. حاصل مجموعه ناکامی های سیاسی و اقتصادی رژیم سرمایه داری حاکم بر ایران، بحران هایی است که از مدت ها پیش سر باز کرده اند. تضادها و بحران های غیر قابل حلی، که هر روز تشدید شدند و هم اکنون به طور جدی بر گلوی جمهوری اسلامی چنگ انداخته اند. تضادهایی که از یک طرف باندها و جناح های درون رژیم را به صف آرایی در مقابل هم کشانده است و از طرف دیگر در عرصه سیاست خارجی و بین المللی نیز، جمهوری اسلامی را با شدیدترین بحران مواجه کرده است.
در عرصه سیاست خارجی، هم اکنون جمهوری اسلامی با بزرگترین چالش حیات خود مواجه است. نزاع اتمی میان جمهوری اسلامی و کشورهای پنج بعلاوه یک بعد از برگزاری سه اجلاس پی در پی استانبول، بغداد و مسکو عملا با شکست مواجه شده است. شکست مذاکرات اتمی علاوه بر افزایش تحریم های اقتصادی، خطر درگیری نظامی را نیز افزایش داده است. افزایش تحریم های اقتصادی آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی از جمله تحریم های نفتی و تحریم بانک مرکزی، سیستم پولی و درآمد ارزی رژیم را شدیدا به وخامت کشانده است. علاوه بر بحران هسته ای، ماجراجویی ناشی از سیاست پان اسلامیستی جمهوری اسلامی نیز سبب انزوای سیاسی بیشتر رژیم در سطح منطقه و جهان شده است. هم اکنون همه کشورهای منطقه علیه جمهوری اسلامی صف آرایی کرده اند. در چنین وضعیتی، دوستی دو کشور سوریه و عراق نیز کمک تعیین کننده ای برای جمهوری اسلامی نیست.
سوریه تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی هم اینک خود با بحران درونی، جنگ داخلی و فروپاشی مواجه است. دولت شیعی مالکی نیز، از طرف جناح های مخالف دولت در عراق و قدرتهای جهانی و منطقهای شدیدا تحت فشار است تا در مناسبات خود با جمهوری اسلامی تجدید نظر کند. انزوای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی در سطح جهان و منطقه به حدیست که صدای احمدی نژاد نیز در آمده است. احمدی نژاد که خود مروج و مبلغ افراطی سیاست تهاجمی جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان بوده است، هم او که در پی مدیریت جهان بر مبنای باورهای اسلامی خود بود، اینک نگران وضعیت موجود و تشدید باز هم بیشتر انزوای سیاسی جمهوری اسلامی است.
او روز ۱٢مرداد در دیدار با نمایندگان تشکل های علمی و فرهنگی دانشجویی کشور ضمن بیان نگرانی خود از مشکلات و چالش هایی که به زعم او به “مراتب مهم تر و بزرگتر” از گرانی هستند، گفت: باید مراقب باشیم به جایی نرسیم که چشم باز کرده و ببینیم همه منطقه علیه ما هستند”.
آنچه را که احمدی نژاد و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی در ارتباط با تشدید فشارهای خارجی مطرح می کنند، مسلما صرفا در محدوده تعمیق بحران خارجی رژیم باقی نمانده و رژیم را از درون نیز با مشکلات جدی مواجه کرده است.
تبعات بحران هسته ای و فشارهای خارجی وارده بر جمهوری اسلامی که هم اکنون به بالاترین حد خود طی سه دهه گذشته رسیده است، بیش از هر چیز سبب تشدید تضادهای درونی رژیم شده است. در چنین شرایطی، جناح های مختلف جمهوری اسلامی تلاش می کنند تا شکست و ناکامی های رژیم را به مدیریت و سیاست اجرایی دولت ها و گروه های رقیب منتسب کنند. تا بدین وسیله ناکارایی کل نظام و به تبع آن شکست سیاست های خامنه ای را کتمان کنند.
لذ، در وضعیت کنونی آنچه بیش از هر چیز نگرانی مسئولان جمهوری اسلامی و به طور اخص نگرانی شخص خامنه ای را بر انگیخته است، بازتاب سیاسی تحریم هاو بحران خارجی جمهوری اسلامی در تشدید تضادهای درونی رژیم است.
نگرانی خامنه ای و طرفداران او بیش از هر چیز از زیر سئوال رفتن مشروعیت خامنه ای در اداره نظام و سیاست گذاری های کلان کشور است. بحران جدیدی که هم اکنون زمزمه های آن در درون رژیم آغاز شده و عملا بازتاب دهنده موقعیت متزلزل خامنه ای است. اظهارات دو هفته پیش حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی و سپس احمد خاتمی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان و امام جمعه تهران بازتاب بیرونی شکل گیری یک بحران تازه و نماد موقعیت شکننده خامنه ای در جایگاه ولایت فقیه است.
وزیر اطلاعات در سخنرانی دوهفته پیش خود گفت: “برخی اظهارات همراهان فتنه در ماه های اخیر نشان می دهد که آن ها تلاش دارند تا مسائل کشور به خصوص گرانی های اخیر را متوجه شخص رهبری کنند تا ولایت فقیه را زیر سئوال ببرند” وی افزود: “آن ها می خواهند با اعتبار زدایی و زیر سئوال بردن کارنامه رهبری، برخی کم کاری ها و ندانم کاری ها را متوجه شخص رهبری بدانند.” در واقع طرح بحث جدید وزیر اطلاعات به آشکارترین وجه ممکن نشان دهنده وضعیت متزلزل خامنه ای در موقعیت کنونی است.
بر کسی پوشیده نیست که در نظام جمهوری اسلامی این ولی فقیه است که تمام سیاست های کلان رژیم را هدایت و مدیریت می کند. انتخاب وزرای وزارت خانه های کلیدی جمهوری اسلامی از قبیل وزارت خارجه، اطلاعات، کشور و نفت با نظر و دخالت مستقیم ولی فقیه صورت می گیرد. رئیش قوه قضائیه از طرف او منصوب می گردد و در نتیجه کل سیستم قضایی رژیم تابعی از منویات ولی فقیه است. سپاه، ارتش و دیگر ارگان های نظامی زیر نظر مستقیم او قرار دارند. سیاست هسته ای جمهوری اسلامی نیز مستقیما زیر نظر رهبری مدیریت می شود. سیاست های کلان اقتصادی از جمله اجرای اصل ٤٤ قانون اساسی مبنی بر خصوصی سازی و اجرای طرح نئولیبرالیستی حذف یارانه ها با تایید و حمایت مستقیم خامنه ای پیش رفته است. نمایندگان مجلس ارتجاع نیز همگی مجری منویات شخص رهبری هستند. بنابر این طبیعی است که توده های مردم ایران همه مصائبی را که تا کنون متحمل شده اند، از چشم رهبری نظام و اجرای منویات او ببینند. بی دلیل نیست که به یکباره تمام بلندگوهای تبلیغاتی خامنه ای از نمایندگانش در نمازهای جمعه گرفته تا رسانه های طرفدار ولی فقیه، به رغم پذیرش واقعیت گرانی و شرایط اسفبار توده های زحمتکش ایران تلاش می کنند تا گرانی، شرایط نابسامان توده ها و وضعیت بحرانی رژیم را جدا از کارکرد نظام و خامنه ای ترسیم کنند. این همان واقعیتی است که وزیر اطلاعات در صدد لاپوشانی آن است و تلاش دارد با توسل به روش های امنیتی به دور خامنه ای و عملکرد او حاشیه امن ایجاد کند. این همان نکته ای است که خود خامنه ای نیز با زیرکی از سر خود واکرده است. آنجا که در دیدار با مقامات دولتی می گوید: “واقعیت این است که مشکلات وجود دارند، اما نباید آن ها را به گردن این و آن انداخت”. این همان واقعیتی است که موسوی لاری وزیر کشور محمد خاتمی در مصاحبه اخیر خود با خبرگزاری فارس در مورد نقش خامنه ای در مدیریت برنامه هسته ای بر آن تاکید میکند و میگوید: “من فقط به گفتن این جمله بسنده میکنم که غنیسازی و مقوله هستهای از لحظهای که کار خود را آغاز کرد که سبب مشکل ما با غرب شد تحت مدیریت مستقیم رهبری بود. یعنی در دولت آقای خاتمی کمیتهای تشکل شده بود که ما عضو آن نبودیم و گزارشات این جلسات هرچه بود به رهبری ارائه میشد و کارها با نظر ایشان دنبال میشد گر چه آقای روحانی مسئول بود اما نهایت قصه و اینکه چه کسی بیاید و چه کسی برود و چه میزان بحث شود و کجا پذیرفته یا پذیرفته نشود، در سیاستهای کلی نظام بود و مسئولان آن نیز جوابگو هستند.”
در واقع زیر سئوال رفتن سیاست ها و عملکرد خامنه ای، شروع بحران جدیدی است که عملا بازتاب بیرونی موقعیت وخیم جمهوری اسلامی در شرایط کنونی است. علاوه بر این، تشدید درگیری های میان دولت و مجلس بر سر سعید مرتضوی و دخالت دیوان عدالت اداری و صدور رای آن مبنی بر ابطال ریاست سعید مرتضوی در پست مدیریت سازمان تامین اجتماعی و نیز طرح بحث جدید شورای نگهبان و هیئت رئیسه مجلس مبنی بر تغییر قانون انتخابات و گرفتن اختیارات دولت در اجرای انتخابات رژیم، چالش های جدیدی هستند که همچنان دامنه درگیری های دولت و طرفداران خامنه ای را شدت بخشیده و طبیعتا با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری شدت بیشتری نیز خواهد یافت.
واقعیات موجود حاکی از آن است، بحران ژرفی که هم اکنون تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی و روابط خارجی جمهوری اسلامی را فرا گرفته است، هم چنان در حال گسترش و تعمیق است. موقعیت متزلزل خامنه ای، تشدید درگیری های جناح های درونی رژیم و تقابل میان احمدی نژاد و دیگر گروه های اصولگرایان، بخشی از بازتاب بیرونی این بحران عمومی است. این تقابل تا بدانجا پیش رفته که عمده اصولگرایان طرفدار پیشین احمدی نژاد را به نفی کامل او سوق داده است. احمدی نژادی که خامنه ای و همه اصول گرایان در حمایت از او در انتخاب پست ریاست جمهوری رژیم تمام قد ایستادند. این حقیقت به طرز آشکاری در سایت تابناک بازتاب یافته است. سرویس سیاسی این سایت، با درج مقاله ای در این باره نوشته است: اصولگرایان، به ویژه حامیان احمدی نژاد از یکدیگر می پرسند، “آیا به راستی احمدی نژاد ارزش این همه هزینه ای که برای رئیس جمهور شدن و رئیس جمهور ماندنش به انقلاب و نظام تحمیل شد را، داشته است؟”.
نتیجه اینکه تنش ها و نزاع های درونی جمهوری اسلامی بازتاب ژرفای بحران های سیاسی و اقتصادی حاکم بر ایران است. بحرانی که هم اکنون تمام تار و پود سیاسی، اقتصادی و مناسبات خارجی جمهوری اسلامی را فرا گرفته و رژیم را به شدت در تنگنا قرار داده است. از آنجایی که بحران موجود یک بحران انقلابی است، طبیعتا در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی نیز راه حلی برای آن متصور نیست. بحران موجود یک راه حل انقلابی را طلب می کند. انقلاب اجتماعی راه نجات توده ها و راه برون رفت از همه بحران های موجود است. لذا، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورایی تنها راه نجات کارگران و توده های مردم ایران در مقابله با وضعیت موجود است.
نظرات شما