یادداشت سیاسی- با گذشت دو سال و هشت ماه از آغاز انقلاب تونس، آتش انقلاب در این کشور شمال آفریقا که با خواست نان – کار – آزادی آغاز گشت، همچنان شعلهور است. در ماه اخیر و در پی ترور محمد براهمی نماینده شورای ملی قانونگذاری تونس و از مخالفان دولت اسلامی تونس و حزب “النهضه”، بار دیگر موجی از اعتصابات و تظاهرات روزانه کشور تونس را فرا گرفت. در تظاهراتی که به دلیل ماه رمضان در ساعت یک بامداد روز چهارشنبه ١۶ مرداد در شهر تونس و در برابر ساختمان “مجلس موسسان” برگزار گردید و به گفته پلیس ۴٠ هزار نفر در آن شرکت داشتند، تظاهرکنندگان بار دیگر خواستار انحلال مجلس، کنارهگیری دولت و برگزاری انتخابات جدید شدند.
در واکنش به این اعتراضات از سویی مصطفا بنجعفر رئیس مجلس موسسان (که وظیفه تدوین قانون اساسی را برعهده دارد) توقف کار این مجلس تا برگزاری مذاکره بین دولت و مخالفان را اعلام کرد – واکنشی که مورد استقبال مخالفان دولت و مورد اعتراض حزب النهضه قرار گرفت – و از سوی دیگر علی العریض نخستوزیر تونس از حزب “النهضه” را مجبور ساخت تا بر برگزاری انتخابات در ٢۶ آذرماه سال جاری تاکید کند. وی با بیان اینکه دولت از طریق انتخابات و بهصورت قانونی بر سر کار آمده است، آنچه را که در مصر اتفاق افتاده، زنگ خطری دانست که باید دولت را به سمت توافق با سایر گروههای سیاسی رهنمون سازد.
ترور محمد براهمی دومین ترور از این دست در تونس است. در ١٨ بهمن سال گذشته، شکری بلعید یکی دیگر از سیاستمداران مخالف دولت و از اعضای رهبری جبهه خلق، جبههای که از چندین حزب و گروه مخالف دولت تشکیل یافته، ترور شده بود. معترضان در اعتراضات خود، “النهضه” (حزب حاکم) را مسئول این ترورها دانستند. اگرچه دولت این موضوع را رد کرده و مسئولیت ترورها را به گردن گروههای افراطی مسلمان از جمله گروه “انصار الشریعه” که تعداد هواداران آن در تونس ۴٠ هزار نفر برآورد میشود و به القاعده نزدیک است نسبت میدهد، اما اگر مردم تونس انگشت اشاره به دولت دارند و دولت را در این رابطه مقصر می دانند به دلیل سیاستهاییست که این دولت از زمان بهدست گرفتن قدرت اتخاذ کرده است. اقداماتی که اهدافی چون بهشکست کشاندن انقلاب و اجرای قوانین و شریعت اسلامی را مدنظر داشته است. اقداماتی همچون منحل کردن “کمیتههای انقلاب” که توسط کارگران و مردم در محلات و یا مکانهای کاری برپا شده بود. با منحل شدن این کمیتهها، “انجمنهای رابطان انقلاب” که بهمثابهی یک نیروی شبهنظامی مسلمان فعالیت میکنند، تعرضات خود را به مردم تونس همچون زنان به علت عدم رعایت حجاب و مقررات دینی و یا برخی از مراکز فروش نوشابههای الکلی آغاز کردند که اوج این تعرضات حمله به مراسم یادبود “فرحات حشاد” (از قربانیان ترور در شصت سال پیش) بود که توسط اتحادیه عمومی کار تونس برگزار شده بود. حملهای که با واکنش قاطع اتحادیه عمومی کار تونس و دعوت به اعتصاب روبرو گردید. دولت تونس در آن مقطع با این توجیه که منحل کردن “انجمنهای رابطان انقلاب” از عهده دولت خارج بوده و تنها توسط دادگاه امکان دارد، از زیر بار انحلال این انجمنها که بهصورت غیرمستقیم بهمثابهی نیروی فشار حزب “النهضه” عمل میکنند، شانه خالی کرد.
دولت تونس مانند دولت محمد مُرسی در مصر، از بدو روی کار آمدن به جای پاسخگویی به خواستهای مردمی که برای نان – کار و آزادی رژیم بنعلی را سرنگون ساخته بودند، تمام تلاش خود را به کار بست تا انقلاب ناتمام کارگران و زحمتکشان تونسی را به شکست بکشاند. در این راستا، این دولت نیز همچون دولت مُرسی – هر چند رقیقتر که متناسب با وضعیت تونس میباشد – استفاده از اسلام سیاسی و تاثیری را که میتواند در عقبماندهترین بخشهای مذهبی جامعه تونس بگذارد، در دستور کار خود قرار داد تا بتواند از عقبماندگی فکری و نیروی این بخش از جامعه برای شکست انقلاب بهره ببرد که یک نمونهی آن همان تشکیل “انجمنهای رابطان انقلاب” است که هدفی جز ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان نداشت. ترور مخالفان سیاسی نیز چه حزب “النهضه” در آن نقش داشته باشد و چه نداشته باشد، در خدمت چنین هدفی قرار دارد. این را هم باید در نظر داشت که اگرچه نخستوزیر از حزب “النهضه” میباشد اما دولت تونس یک دولت ائتلافی است و از همینروست که میبینیم رئیس مجلس موسسان که از حزب “سوسیال دمکرات” تونس میباشد از تعطیلی مجلس موسسان تا برگزاری مذاکرات بین دولت و مخالفان خبر میدهد.
بحران کنونی و موج اعتراضات اخیر در تونس که با سرنگونی دولت محمد مُرسی در مصر همراه شده است، نشان داد که اسلام سیاسی حداقل در این دو کشور با شکست روبرو شده است. هنگامی که دولت محمد مُرسی در مصر سقوط کرد، این تنها مردم مصر در میدان تحریر قاهره نبودند که هلهله شادی سر دادند. در تونس و در برابر سفارت مصر در این کشور نیز شعار “امروز مصر، فردا تونس” و “مرگ بر حکومت اخوان المسلمین، سرنگون باد النهضه” سر داده شد. اگر عمر اسلام سیاسی در این دو کشور برخلاف ایران تا این اندازه کوتاه بوده است، جدا از تمایزاتی که بین این کشورها و ایران وجود دارد، نتیجهی تجربهای است که امروز مردم شمال آفریقا و خاورمیانه از عملکرد اسلام سیاسی در قدرت بدست آوردهاند که ایران یک نمونهی برجستهی آن است و افغانستان یک نمونهی دیگر آن. بهار عربی از تونس آغاز و بهسرعت به مصر سرایت کرد و تاکنون انقلاب نیمه تمام تودهها در تونس و مصر همچنان ادامه دارد، برخلاف سایر کشورها همچون لیبی، یمن و سوریه که هر کدام بهشکلی مبارزات تودهها مورد مصادرهی نیروهای ارتجاعی قرار گرفت. مبارزات مردم تونس و مصر میتواند همچنان یک نمونه و سرمشق برای تودهها در شمال آفریقا و خاورمیانه باشد. نقش و تاثیری که تحولات در این دو کشور – بویژه مصر – در منطقه میتواند از خود جای بگذارد غیرقابل تردید میباشد و ترس نیروهای ارتجاعی از تحولات در این دو کشور نیز بویژه از همین زاویه میباشد و تمام تلاشهایی که این نیروها برای مهار انقلاب در این دو کشور از خود نشان میدهند، با همین اهداف صورت میگیرد.
مبارزات مردم تونس و مصر، همچنین برای تودههای کارگر و زحمتکش ایران نیز پیامآور است. در سال ٨٨ و پس از انتخابات دروغین ریاستجمهوری در ایران، گروهها و اقشار متفاوتی از جامعه با خواستهایی رنگارنگ به مبارزه و اعتراض برخاستند، اما از سویی نبود تشکلهای سیاسی که هر کدام از این گروهها و طبقات را نمایندگی کند و از سوی دیگر نقش و تاثیری که جریان معتقد و متوهم به حاکمیت بویژه در مقطع آغازین جنبش اعتراضی داشت، باعث شد تا حاکمیت با بهرهگیری از سرکوبی خشن که منجر به کشته شدن دهها تن و زندانی شدن صدها نفر گردید، آرام آرام سلطه خود را اعمال و تودهها را به خانهها باز گرداند.
اما در مصر و تونس چنین چیزی بوجود نیامد. در تونس نقش تشکلهای طبقاتی از جمله اتحادیه عمومی کار تونس که اعضای آن حدود هفتصد و پنجاه هزار نفر اعلام شده در سرنگونی حکومت زینالعابدین بنعلی و تداوم انقلاب انکارناپذیر بوده است. وجود احزاب مستقل و متفاوت سیاسی، تشکلهای زنان همه از جمله ویژگیهاییست که باعث شده تا تودهها بتوانند در برابر سیاستهای ارتجاعی دولت تونس مقاومت کرده و به مبارزات خود تعمیق بخشند.
یک نمونهی آن واکنش تودهها به ترورهای سیاسی میباشد. حضور تشکلهای صنفی و سیاسی در کشور تونس باعث شده است که بتوان بهسرعت تودهها را سازماندهی و به واکنش برانگیخت، در حالی که در ایران این یک معضل جدیست. وقتی اوباشان “انجمنهای رابطان انقلاب” به مراسم اتحادیه عمومی کار تونس حمله کردند، واکنش اتحادیه دعوت به اعتصاب سراسری بود که وحشت را در میان طبقه حاکم و حزب “النهضه” برانگیخت. بارها زنان تونس در اعتراض به برخی از اقدامات دولت اسلامی تونس و اسلامگرایان این کشور به خیابانها آمدند، امکانی که زنان ایران از آن برخوردار نبوده و حتا زنان بهاصطلاح روشنفکر طبقات میانی از ابراز بدیهیترین حق خود یعنی لغو حجاب اجباری در تجمعات خود واهمه دارند.
در ایران کوچکترین حرکتی در راستای ایجاد تشکل با سرکوب روبرو میشود. دو نمونهی آن تشکلهای سندیکایی کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و نیشکر هفت تپه هستند. سانسور در مطبوعات و نشر آثار فرهنگی بیداد میکند. هیچ رسانهی مستقلی در ایران یافت نمیشود که جرات انعکاس واقعی اخبار را داشته باشد. تمامی اخبار تحریف شده و در راستای سیاستهای حاکمیت اجازه نشر مییابند. هر گونه تشکل مستقلی در دانشگاهها ممنوع شده و حرکات دانشجویی بشدت از سوی نیروهای امنیتی زیرذرهبین گذاشته شده است. کارگران مبارز از کار اخراج و دانشجویان مخالف نیز از دانشگاه اخراج میشوند.
همین تمایزات بین ایران با تونس و حتا مصر است که باعث شد تا جنبشی که در سال ٨٨ آغاز شد به شکست بیانجامد. و همین تمایزات است که باعث میشود بهرغم بیآبرویی حاکمیت و افتضاحی که در سال ٨٨ بوجود آمد، و با وجود اینکه تضادهای درونی جامعه به شکلی انفجاری درآمده و بحران سیاسی – اقتصادی تمامی عرصههای زندگی را فرا گرفته، باز هم بخشهایی از جامعه در انتخابات سال ٩٢ به پای صندوقهای رای بروند.
پایین کشیدن اسلام سیاسی از اریکهی قدرت و یا مبارزه برای آن، با توجه به نقش مخربی که این جریان در جنبشهای انقلابی ایفا کرده و ایران یک نمونهی آن است، تا همینجا نیز برای کارگران و زحمتکشان مصر و تونس یک قدم بسیار مثبت است. کارگران و زحمتکشان ایران نیز همچون کارگران و زحمتکشان تونس و مصر راهی جز به پایین کشیدن اسلام سیاسی، سرنگونی حکومت اسلامی و برپایی حکومتی که از خود آنها بوده و آزادیهای سیاسی را بهوسیعترین شکلاش محقق سازد ندارند. کارگران و زحمتکشان ایران تنها با دور ریختن هر گونه توهماتی که از سوی طبقه حاکم و اقشار مرفه جامعه برای رنگولعاب زدن به حکومت اسلامی تبلیغ میشود، میتوانند به آرزوی دیرینه و خواستهای برحق خود جامه عمل بپوشانند. آنها تنها با مبارزه و ایجاد تشکل و سازماندهی خود در جریان عمل انقلابی است که میتوانند گامهایی موفق در راستای انقلاب بردارند.
نظرات شما