مستندی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود با تیتر زرد “اولین گفتگوی جنجالی با مردم ماهشهر خوزستان درباره اعتراضات اخیر!”
از اینکه این ویدئو چرا خوشآیند طبع عامیانه افتاده است درمیگذریم و به همین میزان بسنده میکنیم که پورنوگرافیِ فلاکت-مظلومیت بهترین داروی بیحسکننده است برای اینکه از تهیدستان عاملیتزدایی شود، قهر آنان مورد مذمت قرار گیرد و قربانیسازی از آنها تقدیس گردد.
اما دستهای از پرمدعایانِ ضدعامهگرایی که از انتشار این گزارش بسیار خرسند و مشعوف شدهاند “آنتیامپهای” ایران هستند؛ کسانیکه حتی قادر نیستند دریابند در شرایطی که تانکها هنوز در ورودی ماهشهر مستقر هستند و برگزاری بازیهای تیم فوتبال لیگ برتر در این شهر ممنوع شده است، چهکسانی اجازه دارند تا با تجهیزات فیلمبرداری آزادانه مصاحبه کنند و مستند بسازند.
گویی کمونیستها موفق شدهاند با یک ترفند پیچیدهی مبارزاتی به شهر تحت محاصرهی ماهشهر نفوذ کنند و صدای سرکوبشدهی مردم را به سمع و نظر رفقا برسانند! هر کدام تکهای از این گزارش را بهدست گرفتهاند و سراسیمه در اکانتهای انقلابیِ خود در توئیتر منتشر میکنند و فریاد میکشند که: آهای رفقا! بشنوید صدای اصیلِ خلق را.
طوفان خندهها!
این گزارش ششدقیقهای توسط باندی موسوم به “عدالتخواهان” تهیه شده است. باندی که چندین کانال تلگرامی، شبکهی اینترنتی و حتی تریبون رسمی در خبرگزاریها و شبکههای ماهوارهای وابسته به سپاه پاسداران را در اختیار دارد. این گزارش توسط کانال “آوانت تیوی” تولید شده است که خود از اقمار “شبکهی مستضعفین” و “شهرآرا” است؛ شبکههایی که تحت نظر چهرههایی نظیر وحیدیامینپور، وحید و سعید جلیلی، رحیمپور ازغدی، حمیدرضا غریبرضا، میلاد گودرزی و … است و بهطور سازماندهی شده در جهت مصادرهی گفتار انقلابیِ چپ، تهی کردن آن از هستهی مبارزهی طبقاتی و ارائهی مدلی ابتر تحت عنوان “عدالتخواهی” است. مدلی که برخلاف تصویر بهظاهر اپوزیسیونیاش، در خدمت هستهی سخت قدرت و درصدد مبرا کردن نقش رهبر ج.ا و نهادهای تحت امر وی، در بازتولید فاصلهی طبقاتی و هدایت سیاستهای ریاضتی است.
همین باند پیشتر و پس از سرکوب فعالین چپگرا در شوش و فعالین کارگری در اراک توسط نهادهای امنیتی بهعنوان صدای کارگران وارد کارخانه شد و با تولید گزارشهایی مشابه خود را صدای واقعی کارگران جا زد؛ امری که دقیقا همراه با پخش ” طراحی سوخته” توسط بازوی اطلاعاتی تکمیل شد. بدینشکل هم نیروهای مستقل کارگری از میدان بهدر شده و سرکوب گشتند، هم با بسیج رسانهای آنها را بهعنوان عوامل دشمن معرفی کردند و هم با مصادره کردنِ آرمان همان فعالین و تهیسازی آن از روحیهی تعرض و سازماندهی، یک بهاصطلاح بدیل اسلامی تحت مدیریت شاخهی فرهنگی سپاه پاسداران عرضه کردند.
اما جالب اینجاست که آنتیامپهای ایران که وقیحانه اعضای “نشریهی گام”، و فعالین کارگری و دانشجویی را بابت تلاش برای برقراری رابطهی بلاواسطه با کارگران متهم به “نابود کردن جنبش کارگری خوزستان” میکنند، از ارتباط گرفتن عناصر وابسته به بیت رهبر جمهوری اسلامی و شاخهی فرهنگی و نظامی سپاه با کارگران بهوجد میآیند. اینجا دقیقا جاییست که دم خروس این سازماندههان توئیتری بیرون میزند و مشخص میشود که حاضرند _ولو با دروغ و اتهامزنی_ با رفقای مبارز مرزبندی کنند ولی بهراحتی آب خوردن با دشمنان و قاتلان طبقهی کارگر ایران همقسم شوند.
آنتیامپهای ایران در روزهایی که هزاران کارگر “پتروشیمی ماورن” در اعتراض به وضعیت قراردادهای خود در اعتصاب غذا بودند و روزهایی که گرسنگان ماهشهر در “نیزار و کورهها” زیر باران گلوله تکهپاره میشدند از ترسِ “سیاهنمایی” شدنِ وضعیت علیه حاکمیتِ هار و وحشیِ نئولیبرالهای شیعه، سکوت مطلق پیشه ساختند و همسو با گعدههای مجلههفتهای و پیادهنظام توئیتری جمهوری “ستم ملی” را با اسم رمز “تجزیهطلبی” ماستمالی کردند، حالا با دیدن گزارشِ ژورنالیستهای تا بن دندان امنیتی، به تحسین سیاستهای رسانهای ضدانقلاب مشغول شدهاند.
همین متوهمین با بایکوت کردن تجمعات روزهای شانزده و هفده آذر دانشجویان، به آنها اتهام “پروناتو” زدند و البته که نمایش سخیفِ سوزاندان پرچم آمریکا توسط نوچههای خود در حیاط دانشگاه تهران را عملی بسیار زیاد انقلابی و رادیکال ارزیابی کردند. همینها در برابر احکام زندان چندین فعال چپ و کارگری سکوت و چند روز بعد کار ناتمام اطلاعات سپاه را تمام کردند؛ فرمودند اینها بخشی از پروژهی وزارت اطلاعات برای تخریب جنبش کارگری هستند.
کسانیکه با کوری ایدئولوژیک قادر به فهم سیاستهای منزویسازی نیروی کار عرب در خوزستان و مضاعف بودن سرکوب در این منطقه درکی ندارند و دفاع از فعالین این اقلیم را مساوی با سیاستهای قومی-هویتی درک میکنند، متوجه نیستند که خود پیشاپیش در لویاتان دولت مرکزی ملیگرای شیعی هضم شدهاند.
شگفتآور است کسانی از ایندست که جز برای تخریب مبارزین قادر به سازماندهیِ چند اکانت توٸیتری نیستند و دانسته یا از سر فهم خامدستانهی خود از امپریالیسم و سرمایهداری، به همبازی بیجیره و مواجب دستگاه پروپاگاندای حاکم تبدیل شدهاند، صحبت از مبارزه طبقاتی میکنند.
ما برخلاف این متوهمین قصد نداریم دست و دلبازانه انگهای امنیتی خرج کنیم ولی تاکید داریم که گاهی کژفهمی از مناسبات طبقاتی، آرایش نیروهای و امپریالیستی در منطقهی خاورمیانه و جاگیری دولتهای استبدادی در سویههای بهظاهر متضادِ این آرایش، میتواند یک کمونیست را بدون نیاز به شکنجه به تواب تبدیل کند. همین درک نابسنده و بعضا پارانوئید از مداخلات امپریالیستی، بدون توجه به زمینههای تاریخیِ انکشاف دولت مدرن و چگونگی هضم آن در بازارهای جهانی سرمایه، بخش بزرگی از چپ ایران را در سالهای پس از انقلاب به طفیلی جمهوری اسلامی تبدیل کرد و مقدمات سرکوب چپ رادیکال را مهیا ساخت.
آنتیامپهای ایران اگر در مبارزهی طبقاتی صداقت داشتند خود را تافتهی جدابافته تلقی نمیکردند و با نگاه از بالا و پاکدستی از مداخلهی سیاسی و اجتماعی، مداح دم و دستگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی نمیشدند. اگر صداقت داشتند، در برابر کشتار وحشیانهی گرسنگان در دیماه و آبانماه خفقان نمیگرفتند و بنا به ادعای خود در لحظهی بروز چنین گسل عظیم سیاسی در تدارک آگاهیبخشی به حلقههای هرچند کوچک از کارگران و تجهیز آنان به سلاح مبارزه با استبداد و امپریالیسم همت میکردند.
با توجه به روند واقعا موجودی از تحلیلهای این جریان، بعید بهنظر میرسد که آنها بدون یک انتقاد از خود جدی بتوانند به زمین مبارزهی طبقاتی بازگردند و احتمالا کماکان شغل اتهامزنی به نیروهای مستقل و ستایش از نیروهای ضدانقلاب را ادامه خواهند داد، پای مستندهای تولیدی ضدانقلاب تخمه شکسته و فریاد تشکیلات تشکیلات سر خواهند داد و در اوقات فراغت نیز مشغول رسالت بسیار بااهمیت و ضروریِ خاک پاشیدن به چشم زندانیان و سرکوبشدگان خواهند شد؛ و منالله توفیق …
متن از گروه نویسندگان سرخط
@sarkhatism
نظرات شما