یادداشت سیاسی- روز شنبه ۳۰ فروردین، علی خامنه ای در دیدار با جمعی از زنان حکومتی یک بار دیگر بر منبر نشست و در مسائل مربوط به زنان برای پامنبری های خود روضه خوانی کرد. تشکیل یک “مرکز عالی فرا قوه ای” در قبال مسئله “مهم زن و خانواده” و سپس بر شمردن رئوس محوری این مرکز عالی برای تدوین راهبردی مسائل زنان، از جمله محوری ترین سخنان خامنه در دیدار با این زنان به اصطلاح فرهیخته جامعه بود. اس و اساس موعظه های رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار تاکید او بر استمرار تبعیض جنسیتی و نابرابری حقوقی و اجتماعی زنان بر پایه مبانی اسلام در جامعه بود. خامنه ای ضرورت برابری جنسیتی زن و مرد در جامعه را از جمله حرفهای کاملا غلط برگرفته از غرب خواند و در این مورد به پامنبری های خود یادآور شد: اگر می خواهیم نگاه ما به مسئله زن سالم، منطقی، دقیق و راهگشا باشد، باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملا فاصله بگیریم”. خامنه ای در تکمیل همین دیدگاه به غایت ارتجاعی و ضد زن حاکم بر نظام جمهوری اسلامی به صراحت اعلام کرد، برخلاف برخی دیدگاه ها، اشتغال مسئله اصلی زنان نیست، بلکه سلامت خانواده الویت اصلی زنان است که باید به آن پرداخته شود.
اینکه با گذشت بیش از سه دهه سرکوب، بی حقوقی محض و ستم حاصل از حاکمیت جمهوری اسلامی بر زنان کشور، خامنه ای تازه به فکر تشکیل یک “مرکز عالی فرا قوه ای” آنهم از نوع ارتجاعی اش در قبال مسئله مهم زن و خانواده افتاده است، موضوع این یادداشت سیاسی نیست. در این یادداشت، تلاش ما بر این است که بر چرایی صراحت خامنه ای در استمرار و اعمال تبعیض جنسیتی بر زنان ایران و به طور اخص چرایی تاکید او مبنی بر اینکه اشتغال الویت اصلی زنان نیست، بلکه سلامت خانواده الویت اصلی زنان است و اینکه برابری جنسیتی یک مقوله غربی است که باید از آن پرهیز شود، درنگی در حد سطور این یادداشت سیاسی داشته باشیم.
اگر ۳۵ سال پیش خمینی رهبر و مراد خامنه ای گفت که ما برای شکم انقلاب نکردیم، بر او و جهالت او فرجی نبود. اوهنوز در آغاز راه حکومت کردن بود و با کوهی از ناهنجاری های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاصل از جمهوری اسلامی روبرو نشده بود، تا بفهمد وقتی پایه های اقتصادی یک جامعه فرو ریخت، سلامت خانواده که سهل است، سلامت کل جامعه نیز بر باد خواهد رفت. اما، اینکه پس از گذشت ۳۵ سال خامنه ای نیز بر همان جهالت مراد خود پای بفشارد و با صراحت اعلام کند که، اشتغال در الویت اصلی نیست و سلامت خانواده مسئله اول جامعه است، دیگر صرفا دنباله روی از جهالت و مردم فریبی شیادی همچون خمینی نیست، بلکه گرفتار شدن در خواب خرگوشی و جهل مرکبی است که خامنه ای و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی آگاهانه بدان پای می فشارند. تا آنجا که به خامنه ای مربوط است، او آگاهانه بر این جهالت خود تاکید و اصرار دارد تا گریبان خود را از پاسخگویی بر بیداد و ستمی که طی بیش از سه دهه بر زنان و توده های مردم ایران رفته است، رها سازد. ولی فقیه جمهوری اسلامی از آن رو خود را به خواب خرگوشی زده و چشمان خود را به بیش از هشت میلیون بیکار جامعه بسته است، تا ویرانی حاصل از این بیکاری گسترده را کتمان کند. تا سفره تهی کارگران و زحمتکشان جامعه را نبیند. بحران از هم گسیختگی سلامت خانواده را انکار کند و در نهایت برای پامنبری ها و نیروهای پشت سرش که ممکن است نسبت به جمهوری اسلامی در پاسخگویی به معضلات جامعه از جمله گسترش بیکاری مسئله دار شده باشند، این چنین مهملات ببافد. جالب این جاست که ملاوردی معاون روحانی در امور زنان و خانواده که از جمله زنان “فرهیخته” حاضر در این دیدار بود، طی گزارشی از مسائل مربوط به زنان گفت: “به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان، از وضع بسیار خوبی در منطقه برخور داریم”. معاون روحانی در امور زنان در شرایطی به چنین دروغی متوسل شده است، که مرکز آمار ایران در سال ۹۲ نرخ مشارکت اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺮای ﺗﻤﺎﻣﯽ اﻓﺮاد بالای ۱۵ سال را ١/۴٠ در صد برآورد کرده است. این رقم ﺑﻪ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﺑﺮای ﻣﺮدان ١/۶٨ درﺻﺪ و ﺑﺮای زﻧﺎن ٣/١٢ درﺻﺪ ﺑﺮآورد ﺷﺪه اﺳﺖ. در حالی که این رقم در پایان سال ۹۲ به ۱۰ درصد نیز کاهش یافت، ﻧﺮخ ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻗﺘﺼﺎدی زﻧﺎن (ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﺎر ﺳﺎل ٢٠١٣ ﺑﺎﻧﮏ جهانی) در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن و ﭘﺎﮐﺴﺘﺎن ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ١۶ و ٢۴ درﺻﺪ بوده اﺳﺖ. اﯾﻦ رﻗﻢ ﺑﺮای ﻗﻄﺮ، ﺗﺮﮐﯿﻪ و ﻋﺮاق ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ۵٠،٢٩ و ١۵ درﺻﺪ ﺑﺮآورد ﺷﺪه اﺳﺖ. بگذریم از اینکه ﻧﺮخ ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻗﺘﺼﺎدی زﻧﺎن در ﮐﺸﻮرھﺎی پیشرفته ای نظیر آﻟﻤﺎن، ھﻠﻨﺪ و آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ٨٠ ،۵۴ و۵٧ درﺻﺪ اﺳﺖ.اﯾﻦ ارﻗﺎم ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دھﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺮخ ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻗﺘﺼﺎدی زﻧﺎن در اﻗﺘﺼﺎد اﯾﺮان، ﺣﺘﯽ در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﮐﺸﻮرھﺎی ھﻤﺴﺎﯾﻪ نیز ﭘﺎﯾﯿﻦ تر اﺳﺖ و ادعای معاون روحانی مبنی بر اینکه “به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان، از وضع بسیار خوبی در منطقه برخور داریم”، یک دروغ محض است. دروغی که صرفا جهت کرنش و خوش رقصی در مقابل خامنه ای بیان شده است.
اگر ۳۵ سال پیش طرفداران جمهوری اسلامی به تبعیت از خمینی در هر محفلی تکرار می کردند، اقتصاد مال “خر” است و ما برای شکم انقلاب نکردیم، در پی گذر زمان و واقعیت های اسفبار تحمیل شده بر جامعه، هم اکنون نه تنها همان انبوه طرفداران خمینی، بلکه هر مدرسه رفته ای نیز می داند، وقتی بیکاری در جامعه ریشه گسترانید، وقتی سفره مردم تهی و فقر و تنگدستی بر زندگی توده ها مستولی شد، در آن صورت، فحشاء، اعتیاد، دزدی، و ده ها معضل اجتماعی دیگر از جمله طلاق، پدیده کودکان کار و خیابانی و از هم گسیختگی سلامت خانواده نیز دامنگیر آن جامعه خواهد شد. در چنین وضعیتی، نه تنها با توصیه های فرهنگی و موعظه هایی از جنس افاضات خامنه ای سر سوزنی از فلاکت و معضلات جامعه کاسته نمی شود، بلکه چه بسا چنین موعظه هایی دیگر برای پامنبری های خود خامنه ای نیز کسالت آور بوده و حتا کارکردش را برای آنها نیز از دست داده باشد.
تردیدی نیست که خامنه ای و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی همه این هارا می دانند و بر وضعیت وخامت بار زنان در جامعه نیز آگاه هستند. اما، از آنجاییکه همه این ناهنجاری ها ریشه در رژیم دینی جمهوری اسلامی و نظم سرمایه داری حاکم بر کشور دارد و خود خامنه ای نیز از جمله مسببین اصلی وضعیت موجود است، لذا، او چاره کار را در زدن نعل وارونه می بیند و از روی استیصال در پناه یاوه گویی های این چنینی که اشتغال مسئله اصلی زنان نیست و برابری جنسیتی زنان یک موضوع غربی است که باید از آن پرهیز شود، سنگر می گیرد. واقعیت این است که، معضلات اجتماعی زنان، فقر و فلاکت حاکم بر توده ها، وخامت وضعیت معیشتی مردم و شکست سیاست های جمهوری اسلامی در برابر زنان، هم اکنون همانند پتکی بر سر این نظام فرود آمده است. خامنه ای که تا پیش از این همواره از تعالی زنان در اسلام حرف می زد، اسلام را پاسخگوی همه نیازهای مادی و معنوی جامعه و به طور اخص نجات بخش زنان موعظه می کرد، هم اکنون که فضاحت اسلام و جمهوری اسلامی بر همگان آشکارشده است، نه تنها با چالش های نیروهای اجتماعی مواجه است، چه بسا در درون سیستم نیز با تنش ها و ریزش نیروهای پشت سر خود نیز مواجه شده باشد. به رغم اینکه در نفس و ماهیت سخنان خامنه ای در مورد زنان هیچ چیز تازه ای وجود نداشت، اما صراحت بیان و اصرار او مبنی بر اینکه اشتغال مسئله اصلی زنان نیست و برابری جنسیتی مغایر با جوهر اسلام است، محتملا می بایست برخاسته از مجموعه اوضاع کنونی جامعه باشد. در وضعیت موجود و با شرایط وخامت بار تحمیل شده بر زنان و توده های مردم ایران، خامنه ای در چندین جهت با مشکلات مواجه است. نخستین مشکل خامنه ای و دارو دسته او، موضع فریبکارانه رقبای او در درون نظام است. رقبایی که با تکیه بر مشکلات اقتصادی و بهم ریختگی جامعه، در صدد قرائت دیگری از اسلام هستند تا بخشی از توده های مذهبی و نیروهای درون رژیم را به طرف خود بکشانند. از این منظر، مهملات خامنه ای پیش از آنکه پاسخی به زنان جامعه باشد، تلاشی ست جهت پاسخگویی و یادآوری محتوای اصلی اسلام به این رقبای فریبکارش در درون نظام. (به سخنرانی ها و مواضع رفسنجانی، خاتمی و روحانی در همین یک ماه گذشته توجه شود).
مشکل دیگر خامنه ای روند از هم گسیختگی اصولگرایان و نیروهای حزب اللهی در وضعیت کنونی است. ناتوانی جمهوری اسلامی در پاسخگویی به ابتدایی ترین معضلات جامعه از جمله روند روبه رشد بیکاری و گسترش روز افزون فقر عمومی که هم اکنون به نوعی گریبان مجموعه نیروهای درون نظام را هم گرفته است. در چنین وضعیتی صراحت و اصرار خامنه ای مبنی بر اینکه اشتغال الویت اصلی زنان نیست، تا حدودی می تواند مرهمی برای جلوگیری از ترک برداشتن بیشتر باورهای ایمانی و اسلامی این نیروها باشد در واقع خامنه ای با تاکید بر اینکه معیار جمهوری اسلامی ارزش های فرهنگی هستند، خواسته تبعات ویرانگر ناشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی را هیچ و یا نادیده جلوه دهد. سومین مشکل که محتملا می بایست مشکل اساسی خامنه ای باشد، روند مذاکرات هسته ای و عقب نشینی جمهوری اسلامی در پرونده اتمی و به تبع آن عقب نشینی در سیاست خارجی رژیم است. خامنه ای با تاکید آشکارتر از گذشته روی موضع جمهوری اسلامی مبنی بر اعمال تبعیض جنسیتی و نابرابری زنان با مردان در عرصه های اجتماعی، به نوعی درگیری و کشمکش های درونی نظام را بازتاب داده است. از آنجایی که عقب نشینی در سیاست خارجی، منطقا و در نهایت می بایست با تغییراتی در سیاست داخلی هم همراه گردد، خامنه ای با این موضع گیری خود، یکبار دیگر بر ایستادگی جمهوری اسلامی روی محورهای تاکنونی سیاست داخلی رژیم یعنی اعمال تبعیضات جنسیتی، عدم برابری اجتماعی زنان با مردان و نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران پای فشرده است. موضوعی که در وضعیت کنونی بیش از هر جای دیگر محل تلاقی کشمکش های درونی نظام است.
در واقع همه بضاعت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی را باید در همین صراحت لهجه و موضع گیری خامنه ای در مورد زنان دید. صراحت خامنه ای مبنی بر اینکه اشتغال در الویت زنان نیست و برابری زن و مرد یک “مقوله ارتجاعی” است که باید از آن پرهیز شود، چیزی نیست جز اعتراف صریح او به تبعیض جنسیتی و نابرابری زنان در اسلام. بقیه حرف های خامنه ای در زمینه تکرار ارزش های والای فرهنگ اسلامی و جایگاه زن در اسلام، مهملاتی بیش نبوده و نیستند. حاصل این “فرهنگ والا” برای زنان و دیگر اقشار جامعه تا کنون چیزی جز سرکوب و تحمیل بی حقوقی محض نبوده است. در وضعیتی که هم اکنون زنان و توده های مردم ایران بدان گرفتار هستند، موعظه های این چنبنی خامنه ای دیگر کمترین ثمری برای او و نظام جمهوری اسلامی نخواهد داشت. جمهوری اسلامی پوسیده تر از آن است که اینگونه موعظه ها بتواند لااقل ترک های ذهنی طرفداران آن را نیز التیام بخشد. این نظام را با همه فرهنگ ارتجاعی و پس مانده های ذهنی قرون وسطاییاش باید به گورستان تاریخ سپرد.
نظرات شما