۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی برای اعتراف گیری

آنچه در تیتر این نوشتار خواندید، شرح حال زندانیان شکنجه شده در زندان های فاشیسم هیتلری نیست. شرح حال زنان و مردان گرفتار در اتاق های گاز و کوره های آتش سوزی اردوگاه های آشویتس آلمان نازی هم نیست. رنج های فراموش نشدنی بازداشت شدگان محبوس در زندان های مخوف گونتاناموی آمریکا هم نیست. شرح حال دردها، ناله ها و بغض های پرپر شده در سینه هزاران زندانی سیاسی سال های نخست دهه ۶۰ هم نیست. سال هایی از مخوف ترین دوره های زندان های جمهوری اسلامی که بسیاری از دستگیرشدگان آن سال ها، زیر فشار و بازجویی و شکنجه برای اعتراف گیری، تخلیه اطلاعاتی و پرونده سازی های ساختگی جان سپردند. شکنجه شدگانی که در گورهای بی نام و نشان دفن شان شدند و اکنون با گذشت چهار دهه هنوز هم کمترین نشانی از محل دفن و گور آنان نیست .

۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی برای اعتراف گیری، گوشه ای از شرح حال نیلوفر بیانی از متهمان ردیف دوم پرونده زندانیان محیط زیستی است که دو سال پیش توسط نیروهای اطلاعات سپاه دستگیر و هفته قبل احکام محکومیت قطعی او و هفت متهم دیگر پرونده محیط زیستی به آنان ابلاغ شد.(۱)

نیلوفر بیانی در شرح و حال دوران بازجویی خود که در اواسط بهمن ماه امسال تنظیم شده و روز سه شنبه ۲۹ بهمن در پاره ای از سایت ها و شبکه های اینترنتی منتشر شد، نوشته است، ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی در جریان بازجویی های طاقت فرسا، از جمله “بازجویی های ایستاده یا در حال چرخیدن با چشمبند یا در حال بشین و پاشو” و با “توهین به خود و خانواده”، او را تحت فشار به ” تقلید صدای حیوانات وحشی” وادار ساخته اند. او همچنین با اشاره به اینکه بازجویان ” با بالا زدن آستین، او را به تزریق آمپول فلج کننده و آمپول هوا تهدید کرده اند” نوشته است، در طول “دستکم ۱۲۰۰ ساعت بازجویی” و “تحمل ۸ ماه سلول انفرادی و در انزوای کامل و بازجویی های طولانی به مدت ۹ تا ۱۲ ساعت در روز و شب”، ماموران امنیتی او را در معرض “شدیدترین شکنجه های روحی و روانی، تهدید به شکنجه فیزیکی و تهدیدهای جنسی” نیز قرار داده اند.

نیلوفر بیانی در قسمت دیگری از شرح و حال دوران بازجویی های وحشت آور خود نوشته است، بازجویان با نشان دادن عکس جسد کاووس سید امامی  به او هشدار دادند: “عاقبت خودت و تمام همکاران و اعضای خانواده ات نیز همین است، مگر آنکه هر آنچه ما می خواهیم بنویسی”. (۲)

او همچنین در نامه ای که ۲۶ دی ماه ۱۳۹۷ از درون زندان به “حسینی” رئیس بند ۲ – الف نوشته بود، به نقش یک بازجوی آخوند اشاره کرده که خود را نماینده حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه می دانسته و “ادعا می کرد دارای مجوز مخصوص از مقامات بالا (طائب…) جهت شکنجه او با صدور حکم تعزیر (شلاق) می باشد”.

نیلوفر بیانی در متن “آخرین دفاع” خود که شهریور ۱۳۹۸ تنظیم شده از هراس دائمی خود در امکان عملی شدن تهدیدهای جنسی سربازجوی پرونده چنین نوشته است: “ویدئوها گواهند که بازجوی اصلی من با اسم مستعار حمید رضایی، که هنوز نام او رعشه بر تن من می آورد، چه رفتاری با من داشته است. به دلیل رفتارهای بی شرمانه اش هر بار که بازجویی به درازا می کشید و تا بعد از تاریکی ادامه داشت، وحشت از تعرض جدی وجودم را می لرزاند…ترس من در مورد اینکه اگر هر آنچه می خواست ننویسم دست به تعرض وخشونت جنسی بزند را تشدید می کرد… حضور توجیه نشده و غیر منتظره او در مکان هایی مثل راهرو تاریک و حیاط بازداشتگاه و رفتار چندش آورش باعث می شد در هیچ جا احساس امنیت نکنم و اضطراب غیر قابل تحمل من به این دلیل هیچ وقت قطع نمی شد”. “تهدید به بازداشت و شکنجه پدرو مادر ۷۰ ساله”، “تهدید به حبس در سلول یک متری”، “تهدید به شکنجه فیزیکی با نشان دادن عکس و توصیف وسایل شکنجه” و “ساعت ها توصیف جزئیات زجر و درد شکنجه ها و انتقال جزئیات حس لحظه اعدام و تحت فشار گذاشتن زندانی با ادعای اعدام همکاران” او، گوشه های دیگری از رفتارهای وحشیانه بازجویان مورد اشاره نیلوفر بیانی در دفاعیات دادگاهی او هستند.

شرح حال دردناک ۱۲۰۰ ساعت بازجویی و شکنجه های ۲۲ ماهه دوران بازداشت نیلوفر بیانی بر اساس مجموعه ای از نامه های او برای دادخواهی به “حسینی” رئیس بند ۲ – الف بازداشتگاه سپاه (تاریخ ۲۶ دی ۹۷)، خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی (تاریخ ۲۲ بهمن ۹۷) و نیز متن دفاعیات او که پیشتر در شهریور ۹۸ منتشر شده بود، تنظیم شده است. مکاتباتی بی حاصل که به گفته او: “در کمال ناباوری هر بار پس از افشاگری و درخواست کمک از مسئولین مربوطه با مضاعف شدن فشارها روبرو شده و تهدیدها و شکنجه ها فزونی می یافت و مکررا به من یادآور می شدند…کاری نکن که لج سیستم را درآوری”. درست همانند شکایات بی پاسخ شکنجه شدگانی نظیر اسماعیل بخشی و سپیده قُلیان که بعد از آزادی موقت با رسانه ای کردن شرح و حال دوران بازجویی و شکنجه های رنج آورشان، از وزیر اطلاعات و ماموران امنیتی جمهوری اسلامی شکایت کردند، اما نه تنها هیچ توجهی به شکایات آنان نشد، بلکه از طرف همان وزیر اطلاعات علیه اسماعیل بخشی و سپیده قُلیان پرونده هایی با اتهات جدید هم گشوده شد.

آنچه در شرح حال نیلوفر بیانی آمده است، تنها سطوری از شرایط مرگبار حاکم بر زندان های جمهوری اسلامی است. روایتی دردناک و تکان دهنده که در شرایط موجود با اتکا به گستردگی امکانات خبر رسانی، تنها گوشه هایی از آن به بیرون از زندان درز کرده است. با این همه، نیلوفر بیانی، نه اولین کسی است که به چنین سرنوشتی رنج آور گرفتار شده است و نه آخرین کسی خواهد بود که مهمیز انفرادی و شلاق و شکنجه بر جسم و جانش فرود آمده است. جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست بر بنیان سرکوب و زندان و شکنجه شکل گرفت و با توجه به ماهیت ارتجاعی و سرکوبگرانه آن تا آخرین روزهای ماندگاری خود نیز از شکنجه و کشتار دست بر نخواهد داشت.

طی بیش از چهل سال نام جمهوری اسلامی با زندان و شکنجه و شلاق و کشتار در آمیخته است. چهار دهه است که از زندان های جمهوری اسلامی صدای بند و سلسله و دار می آید. چهار دهه است که با دستگیری هر مخالف جمهوری اسلامی و کشیده شدن پای دستگیر شدگان به زندان و سلول های انفرادی، آوای خوف آور “دریچه پشت دریچه، شکنجه پشت شکنجه، نقاب پشت نقاب” از در و دیوار زندان های اوین و گوهر دشت و قزلحصار، در تمامی بازداشتگاه های کوچک و بزرگ و همه زندان های بی نام و نشان جمهوری اسلامی به گوش می رسد.

آنچه بر نیلوفر بیانی رفته است، تنها شرح حال او نیست. شرح حال هزاران زندانی دیگری است که از آغاز تا به امروز همانند او و صد البته در سال های نخست دهه ۶۰، با شدتی بسیار مخوف تر ماه های طولانی مدت بازجویی، انفرادی و شکنجه های مرگ آور زندان های جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند. سرنوشتی که هم اکنون بسیاری از دستگیرشدگان قیام آبان ماه نیز با آن مواجه هستند. زنان و مردانی که برای پرونده سازی و اعتراف گیری های ساختگی توسط بازجویان حیوان صفت جمهوری اسلامی تحت فشار و شکنجه قرار دارند. جوانان دستگیر شده ای که کمترین صدایی از تظلم و دادخواهی آنان از درون زندان ها به گوش نمی رسد. بازداشت شدگانی که بعضا زیر شلاق و شکنجه جان می بازند و هر از گاهی خبر انتقال جنازه یکی از آنان به بیرون از زندان به گوش می رسد.

انتشار شرح حال نیلوفر بیانی که تنها سطوری از کتاب قطور شکنجه های مرگ آور رایج در زندان های جمهوری اسلامی است، با واکنش سریع و گسترده کاربران شبکه های اجتماعی و تعدادی از فعالان و چهره های سیاسی داخل ایران منجر شد. کاظم حسینی وکیل سپیده کاشانی یکی دیگر از متهمان پرونده محیط زیستی، روز چهارشنبه ۳۰ بهمن، تنها به فاصله یک روز بعد از انتشار نامه های نیلوفر بیانی، در گفتگو با پایگاه خبری انصاف نیوز در تهران تائید کرد که، “رفتارهایی مشابه، با موکل او نیز صورت گرفته است”. موضوع  نامه های تکان دهنده نیلوفر بیانی حتا به جلسه هیات دولت هم کشیده شد. به گزارش خبرگزاری ایلنا، جهانگیری معاون اول روحانی در پاسخ به “نامه منتشر شده” نیلوفر بیانی گفت: ” نامه را ندیدم و در جریان موضوع نیستم، [اما] روز یکشنبه حتما در دولت مطرح می کنم…و اگر لازم باشد در دولت افرادی را مامور می کنیم تا با رئیس قوه قضائیه گفتگو کنند”.

ادعایی بی حاصل و دروغین که مشابه آن چند ماه پیش، پس از بازتاب گسترده خاطرات تکان دهنده مازیار ابراهیمی نیز تکرار شد، اما آب از آب تکان نخورد. مازیار ابراهیمی از جمله متهمان پرونده ترور دانشمندان هسته ای ایران بود که بعد از دستگیری در سال ۱۳۹۱ به مدت چندین ماه توسط بازجویان وزارت اطلاعات تحت شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفت. او و دیگر متهمان پرونده ترور دانشمندان هسته ای بعد از دوسال زندان و تحمل انواع شکنجه های مرگ آور به طرز معجزه آسایی از اتهامات تبرئه و آزاد شدند. مازیار ابراهیمی ۵ سال بعد از آزادی از ایران خارج شد و در مرداد ۹۸، با بازگویی شکنجه های وحشتناک دروان بازجویی خود، تلاطمی در درون دستگاه های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایجاد کرد. در همان زمان، علی ربیعی سخنگوی امنیتی دولت ادعا کرد: “بنای دولت آن است که در دستگاه های زیر مجموعه اش چنین اتفاقی رخ ندهد و تکرار نشود…وقتی کار غیر کارشناسی در خصوص چنین پرونده هایی صورت می گیرد، چنین تبعاتی را هم شاهد خواهیم بود”. و اکنون با گذشت شش ماه از سخنان ربیعی، شاهد روایت شکنجه های نیلوفر بیانی هستیم.

دادستانی تهران که خود و مجموعه نهاد تحت امرش همواره یکی از آمران اصلی آزار و اذیت و شکنجه زندانیان است، با صدور بیانیه ای اساسا منکر هرگونه شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی شده و نامه های منتشر شده از طرف نیلوفر بیانی را “عملیات رسانه ای” علیه رژیم خوانده است. در بیانیه دادستانی آمده است: “انتشار عمومی این ادعاها پس از گذشت حدود دو سال از بازداشت متهمه در آستانه انتخابات و بلافاصله پس از اعلام قطعیت حکم محکومین این پرونده و عملیات رسانه ای پرحجم از سوی رسانه های معاند و متاسفانه همراهی برخی افراد داخلی در تکرار این اتهام افکنی ها و اینکه خانم بیانی از هرگونه ادای توضیح و استدلال در این زمینه استنکاف می نماید، نشان از یک اقدام برنامه ریزی شده دارد”.

موضوع شکنجه های مداوم در زندان های ایران که با افشاگری شجاعانه اسماعیل بخشی و سپیده قُلیان از داخل کشور دریچه ای از شهامت و امید را به سوی زندانیان شکنجه شده گشود. این دریچه تهور و امید و پایداری، با انتشار شرح شکنجه های مرگ آور مازیار ابراهیمی در تابستان گذشته شرایط را برای دستگاه قضایی قصاب و آدمکش جمهوری اسلامی دشوارتر کرد. اکنون، با انتشار شجاعانه نامه های نیلوفر بیانی و شرح حال ۱۲۰۰ ساعت بازجویی و شکنجه برای اعتراف گیری های دروغین از او، دریچه های بزرگتری از امید و شهامت و پایداری را به سوی زندانیان، خانواده های آنان و کل جامعه گشوده است.

در چنین وضعیتی که جمهوری اسلامی از هر سو با ورشکستگی کامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مواجه است، سازمان عفو بین الملل نیز به تبعیت از شرایط موجود در تازه ترین گزارش خود که روز سه شنبه ۱۸ فوریه ۲۰۲۰ (۲۹ بهمن ۹۸) منتشر شد، از سال ۲۰۱۹ به عنوان سال تداوم تشدید و سرکوب در ایران نام برده است. سالی که ” نیروهای امنیتی از قوه قهریه مرگبار برای سرکوب اعتراضات استفاده کرده، صدها نفر را کشته و هزاران معترض را به شکل خودسرانه و بدون موازین قانونی بازداشت کردند”.

حال در چنین فضایی از ورشکستگی کامل جمهوری اسلامی در عرصه های داخلی و بین المللی و در پی افشاگری های شجاعانه زندانیان از درون زندان های جمهوری اسلامی که فرصتی مغتنم برای عموم  توده های مردم ایران و خانواده های بازداشت شدگان ایجاد شده است، جا دارد در گستره ای وسیعتر علیه شکنجه و اعدام بپا خیزیم. به اعتراضی عمومی برای نجات جان بازداشت شدگان قیام آبان ماه، برای آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و پایان دادن به چهار دهه شکنجه و سرکوب و اعدام در زندان های جمهوری اسلامی بپا خیزیم.

(۱) مراد طاهباز، نیلوفر بیانی، هومن جوکار، طاهر قدیریان، سپیده کاشانی، امیرحسین خالقی، سام رجبی و عبدالرضا کوهپایه، متهمان پرونده محیط زیستی هستند که سازمان اطلاعات سپاه، در بهمن و اسفند ۱۳۹۶ آنان را به اتهام جاسوسی دستگیر کرد. وزارت اطلاعات، دیگر دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی، که خود را تنها مرجع تشخیص جرم جاسوسی می داند، اتهام جاسوسی علیه متهمان این پرونده را بی پایه دانسته بود.

(۲) کاووس سید امامی، مدیر موسسه حیات وحش پارسیان و از فعالان شناخته شده محیط زیست در ایران بود. او در ۴ بهمن ۱۳۹۶، از سوی سازمان اطلاعات سپاه دستگیر و متهم به جاسوسی شد. سید امامی تنها دو هفته پس از دستگیری و بازجویی در تاریخ ۱۹ بهمن ۹۶، به طرز مشکوکی در زندان جان باخت. اگرچه شواهد امر نشان از کشته شدن او در زندان است، اما نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، علت مرگ او را مثل دیگر مرگ های درون زندان “خودکُشی” اعلام کردند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۵۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.