مگر چه می‌خواستم به‌غیر از نانی و گوشه‌ای امن

یکشنبه ۲۷ بهمن‌ماه، نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در سه نقطه مرزی نوسود در استان کرمانشاه و مریوان و پیرانشهر به سوی کولبران تیراندازی کردند که موجب زخمی شدن تعدادی از آن‌ها و کشته شدن دو کولبر شد.

به‌گفته‌ی کاوه کرمانشاهی سخنگوی شبکه حقوق بشر کردستان، بیش از صد کولبر بدون همراه داشتن بار از نطقه مرزی “که‌لی‌سونی” از توابع نوسود در حال عبور بودند که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به سوی آن‌ها شلیک کردند. در نتیجه این تیراندازی ده‌ها کولبر زخمی شدند. احمد صحرایی یکی از این کولبران بود که با کمک کولبران دیگر به بیمارستان قدس پاوه منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات جان باخت. شاهد اداک از دیگر مجروحان جنایت نیروهای نظامی نیز یک روز بعد در بیمارستانی در کرمانشاه جان خود را از دست داد. در منطقه مرزی مریوان، پیرانشهر و ماکو نیز در مجموع ۳ نفر در پی تیراندازی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی مجروح شدند.

در پی جنایت جمهوری اسلامی، مردم نوسود در برابر درمانگاه این شهر تجمع کرده و علیه نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و قاتلان کولبران شعار دادند که به درگیری با نیروهای انتظامی انجامید، آن‌ها هم‌چنین با تجمع در برابر پاسگاه هنگ مرزی نوسود، شعارهایی علیه آن‌ها سر دادند. روز دوشنبه ۲۸ بهمن نیز شهر پاوه در اعتراض به این جنایت در اعتصاب کامل بسر برد. پیش از این نیز بارها مردم کردستان در اعتراض به جنایات رژیم علیه کولبران دست به اعتراض و اعتصاب زده بودند.

درست دو ماه پیش ۲۶ آذرماه بود که دو کودک کولبر، دو برادر ۱۴ و ۱۷ ساله، با نام‌های فرهاد و آزاد خسروی برای لقمه‌ای نان در ارتفاعات گردنه “ته‌ته” در مسیر سروآباد کردستان در میان کولاک و برف یخ زدند و تمام آرزوهای کودکی‌شان با آن‌ها پرواز کرد و رفت. جسد فرهاد چهار روز بعد توسط مردم منطقه که دنبال او در میان برف‌ها می‌گشتند در منطقه‌ای به نام “گناوه” پیدا شده بود. عکس او در حالی که دست‌های‌اش را مشت کرده بود تاثیر زیادی در میان مردم از خود برجای گذاشت.

فرهاد و آزاد خسروی از اهالی روستای “نی” مریوان به دلیل فقر از ۶ سالگی کار را در مزارع آغاز کردند، فقر در خانواده‌ی آن‌ها آن‌قدر گسترده بود که به‌رغم گازکشی روستای‌شان، حتا یک بخاری گازی نداشتند. آن‌ها اهالی همان روستایی بودند که کوچر بیرکار (فریدون درخشانی) برنده جایزه فیلدر که به نوبل ریاضی معروف است از آن روستا آمده است. اما خسرو و آزاد هرگز حتا شانس یک زندگی معمولی را نیافتند. بعد از مرگ این دو کودک کار بود که کاربران توئیتر شعری از شیرکو بیکس شاعر کُرد را توئیت کردند: “مگر من از وطنم چه می‌خواستم، به غیر از نانی و گوشه‌ای امن”.

در مراسم خاکسپاری فرهاد، شرکت‌کنندگان در مراسم ضمن سردادن شعارهایی علیه حکومت هم‌چون “مرگ بر دیکتاتور”، تکه نانی را در دست گرفته بودند تا نشان دهند فرهاد تنها برای نان در این نظم ناعادلانه جان سپرد.

بعد از این واقعه مقامات حکومتی پشت سر هم با خانواده آن‌ها اعلام همدردی کردند، معلوم نبود که پیش از بروز این واقعه دردناک این افراد کجا بودند؟!! از اسحاق جهانگیری تا استاندار و فرمانده سپاه کردستان. نمایندگان مجلس اسلامی نیز وعده تهیه طرح سه فوریتی در مجلس پیرامون حل مشکلات کولبران دادند، اما همه‌ی این وعده‌ها مثل همیشه پوچ و توخالی بودند، مانند تمام وعده‌های حکومت در طول این سال‌ها. در روزهای بعد کوه‌های پوشیده از برف کردستان قربانیان دیگری از میان کولبران زحمتکش گرفتند. شنبه ۱۲ بهمن اخباری از گم شدن ۲۳ کولبر در کوه‌های “سرشیو” سقز منتشر شد. اهالی روستاهای اطراف برای کمک به کولبران به کوه زدند و توانستند ۲۰ کولبر را زنده پیدا کنند. دو کولبر پیدا نشدند که بعدتر شایع شد در یکی از روستاهای “پنجوین” کردستان عراق پیدا شدند و یک کولبر دیگر به نام عثمان فتوحی ۵۵ ساله جان خود را از دست داد. از میان کولبرانی که زنده پیدا شدند حال دو تن با نام کمیل فتوحی (پسر عموی عثمان)  و امیر نیز وخیم گزارش شده بود.

واقعه اخیر نیز که به زخمی شدن ده‌ها کولبر و کشته شدن ۲ نفر از آن‌ها توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی منتهی شد، بار دیگر نشان داد که هیچ چیز برای کولبران تغییر نکرده و رژیم جمهوری اسلامی رژیمی‌ست که سرتاپای آن را دروغ و فساد و جنایت فرا گرفته است. حکایت زندگی و مرگ احمد صحرایی و شاهد اداک نشان داد که تمام آن‌چه که پس از مرگ دردناک فرهاد و آزاد از سوی مقامات حکومتی از فرماندهان نظامی گرفته تا اعضای کابینه و نمایندگان مجلس گفته شده بود، دروغ بود و ریاکاری. همان‌طور که حکایت زندگی و مرگ فرهاد و آزاد در عمل رفته رفته فراموش شد، حکایت زندگی و مرگ احمد صحرایی و شاهد اداک نیز برای مقامات جمهوری اسلامی هیچ اهمیتی ندارد و تنها تلاش آن‌ها محدود به سرپوش گذاشتن به این جنایات خواهد بود.

براساس آمارهایی که شبکه حقوق بشر کردستان گردآوری کرده از ۱۱ دی‌مه ۹۷ تا ۹ دی ۹۸ (در طول یک‌سال) ۷۹ کولبر در مسیر کولبری جان باخته‌ و ۱۶۵ کولبر نیز مجروح شده‌اند. براساس این آمار ۵۷ نفر از کولبران جان باخته با شلیک نیروهای نظامی جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادند و ۲۲ نفر دیگر در اثر حوادثی هم‌چون یخ‌زدن، سقوط از ارتفاع، ریزش بهمن، تصادفات جاده‌ای (در نتیجه تعقیب نیروهای نظامی) و انفجار مین‌‌های به‌جا مانده از جنگ ایران و عراق. اما تنها در کردستان نیست که کولبران در جریان کار و تلاش برای لقمه‌ای نان جان خود را از دست می‌دهند.

به‌گفته‌ی حسینعلی اکبری دبیر اجرایی “خانه کارگر” سیستان و بلوچستان در این استان نیز به‌طور متوسط روزانه یک تا دو نفر در جاده‌های استان و در جریان سوخت‌بری به کشور همسایه جان خود را از دست می‌دهند و این به آن معناست که در این استان تعداد جان باختگان حداقل بیش از ۵ برابر استان کردستان است. وی می‌گوید “اغلب قربانیان تصادفات جاده‌ای قاچاق سوخت، کارگرانی بوده‌اند که دو سه سال در محلی مشغول به کار بوده اما کارشان را از دست داده‌اند…. به دلیل بیکاری وضعیت زندگی مردم بسیار سخت شده و برای گذران امور زندگی مجبورند به قاچاق سوخت روی بیاورند”. به گزارش خبرگزاری ایلنا از دو دهه پیش و با بروز خشکسالی و کاهش کار کشاورزی و صیادی که موجب تشدید بیکاری گردید، سوخت‌بری در بلوچستان رواج پیدا کرد. به گزارش این خبرگزاری سالانه ده‌ها نفر از سوختبران نیز توسط نیروهای نظامی جان خود را از دست می‌دهند. در همین ماه آبان بود که یک جوان بلوچ در حالی که تنها دو گالن خالی سوخت در دست داشت در منطقه لاشار توسط ماموران جنایتکار جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد و جان باخت.

در استان‌های جنوبی نیز کم و بیش با همین معضل روبرو هستیم و به اتهام قاچاق جوانان بیکار جنوب توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در سواحل خلیج فارس و دریای عمان به رگبار بسته می‌شوند. اما به‌رغم تمام این خطرات و درعین‌حال درآمد ناچیز چرا مردم این مناطق به کولبری و سوختبری و مانند آن روی می‌آورند؟!

امروز حتا مقامات جمهوری اسلامی نیز مجبور به اعتراف شده‌اند که علت اصلی این مساله بیکاری و فقر مردم این مناطق است. کشتار کولبران به بهانه‌ی قاچاق در حالی‌ست که براساس آمارهای رسمی جمهوری اسلامی تنها بین نیم تا یک درصد قاچاق کالا از طریق کولبری انجام می‌شود و البته قاچاق‌چیان اصلی در امنیت کامل هستند. در مورد سوختبری نیز همین حکایت وجود دارد و سوختی که سوختبران به آن سوی مرز منتقل می‌کنند در واقع بخش بسیار نازلی از قاچاق سوخت را تشکیل می‌دهد. هم‌چنین گزارشات متعددی در شبکه‌های اجتماعی از نقش مسئولان نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی در قاچاق سوخت و حتا باج‌گیری از سوختبران منتشر شده است.

در این میان نکته قابل توجه و مهم این است که به مرور زمان و با گسترش فقر و بیکاری بر تعداد افرادی که به کولبری روی می‌آورند افزوده شده و هم‌چنین ترکیب کولبران نیز تغییر کرده است. اگر در گذشته بیشتر کولبری توسط جوانان صورت می‌گرفت، امروز با گسترش فقر و بیکاری، کودکان و زنان نیز در صف کولبران قرار گرفته‌اند. کولبران ۱۲ساله تا ۶۵ ساله برای لقمه نانی با کوله‌باری سنگین به استقبال کوه و برف می‌روند. روزنامه همشهری در گزارشی از زنانی می‌نویسد که در اثر فقر به کولبری روی آورده‌اند. یکی از آن‌ها مریم است که همراه با دو برادر خود به کولبری می‌رود تا بتواند زندگی تنها کودک خود را تامین کند. هیوا دختر دیگری‌ست که پدرش کولبر بود، ۷ سال پیش در کوهستان جان خود را از دست داد. او می‌گوید هر وقت پدر به کوهستان می‌رفت دلم می‌خواست همراهش باشم، اما او می‌گفت من مرده باشم که تو این همه سختی بکشی. بالاخره یک روزی پدر جان خود را از دست داد و دختران‌اش برای تامین هزینه‌های زندگی مجبور به کولبری شدند. دوشنبه ۱۸ بهمن نیز روزنامه ایران گزارشی از کودکان کولبر منتشر کرد. بچه‌هایی که به طور کلی ترک تحصیل کرده‌اند و یا بچه‌هایی که در روزهای تعطیل برای تامین هزینه‌های مدرسه و کمک به خانواده کولبری می‌کنند. به نوشته روزنامه همشهری هر چند آماری به صورت رسمی منتشر نشده اما بررسی میدانی روستاهای مرزی استان‌های کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه نشان می‌دهد که جمعیت زنان و کودکان ساکن این مناطق که به کولبری روی آورده‌اند افزایش قابل توجه‌ای داشته است. علوی نماینده مجلس اسلامی از سنندج به خبرگزاری ایسنا می‌گوید: “تعداد کولبران در سطح کشور بیش از ۵۰۰ هزار نفر است”. رسول خضری نماینده مجلس اسلامی از سردشت و پیرانشهر نیز تعداد کولبران این دو شهر را ۷۵ هزار نفر اعلام می‌کند. محسن بیگلری نماینده مجلس اسلامی از سقز و بانه در یکی از سخنرانی‌های خود می‌گوید: “حدود هشتاد درصد جمعیت ۵ استان مرزنشین به دلیل نبود امکانات رفاهی و مالی، کولبری می‌کنند”.

برخلاف آن‌چه که برخی‌ها می‌گویند، کولبری شغل نیست، کولبری تنها راه نجات باقی مانده برای ادامه زندگی و نمردن از گرسنگی برای مردمانی‌ست که به آن روی می‌آورند. در این میان رژیم جمهوری اسلامی به‌جای آن‌که برنامه‌ای برای حل این معضل ارائه کند، به شعار دادن بسنده کرده و در عمل تنها کاری که می‌کند به رگبار بستن و قتل‌عام آن‌هاست. نتیجه اما روشن است، کولبری ادامه دارد چرا که فقر و بیکاری است و البته باید نوشت کولبری با شدتی بیشتر از دیروز ادامه دارد چرا که بر فقر و بیکاری مردمان این مناطق هر دم افزوده می‌شود.

داشتن کار حق هر انسانی است. کاری که بتوان با مزد حاصل از آن زندگی یک خانوار را تامین کرد. کاری که متناسب با توانایی‌ها و علایق انسان باشد. اگر هم بیکار شد این وظیفه دولت است که با برقراری بیمه بیکاری، تا زمانی که آن فرد بیکار است به او مستمری پرداخت کند، مبلغی که باز باید بتواند با آن زندگی یک خانوار را تامین کرد، تا کودکان آن‌ها مجبور نباشد به جای مدرسه تن به هر کاری از جمله کولبری بدهند. اما جمهوری اسلامی دولت دزدان و فاسدان، دولت سرمایه‌داران این چیزها را نمی‌فهمد. آن‌ها تنها به فکر پر کردن جیب خود و پیشبرد سیاست‌های تجاوزکارانه و توسعه‌طلبانه خود هستند. تا جمهوری اسلامی و نظام ظالمانه سرمایه‌داری در ایران برقرار است، فقر و بیکاری نیز هست و کولبری و حکایت زندگی فرهاد و آزاد خسروی و احمد صحرایی و شاهد اداک و عثمان فتوحی ادامه خواهد داشت.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۵۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.