جنبش دانشجویی ایران طی چند سال گذشته در سکوت و رخوتی سئوال برانگیز فرو رفته است. این جنبش به رغم تجربه و پیشینه مبارزاتی قابل اتکایی که از دوران رژیم دیکتاتوری شاه به همراه داشت، متاسفانه با “انقلاب” به اصطلاح فرهنگی جمهوری اسلامی در اردیبهشت ۱۳۵۹ طی یک دوره معین به طور کامل از فضای دانشگاه های کشور رخت بربست. جمهوری اسلامی با “انقلاب فرهنگی”، دانشگاه ها را تعطیل و سپس به پاکسازی کامل دانشگاه های کشور از وجود دانشجویان مبارز و استادان مترقی ومخالف رژیم اقدام کرد. پاکسازی دانشگاه ها و مدارس عالی از حضور دانشجویان مترقی، چپ و کمونیست و پس از آن، ورود گله وار نیروهای بسیجی و حزب اللهی که تحت پوشش گزینش و سهمیه بندی وارد دانشگاه ها شدند، طی بیش از یک دهه، عملا دانشگاه های ایران را به حیاط خلوت جمهوری اسلامی تبدیل کرد. طی این دوره، نه تنها دیگر هیچ ردپایی از جنبش دانشجویی وجود نداشت، بلکه کلیه دانشگاه های کشور همانند پادگان های نظامی به مراکز سرکوب و محل تاخت و تاز دانشجویان بسیجی و حزب الهی تبدیل شدند. اما، به رغم پاکسازی ها و شرایطی که بر دانشگاه های کشور تحمیل شده بود، از آنجا که دانشگاه و محیط دانشجویی بنا به خصلت علمی، شور جوانی و شعور روشنفکرانه اش نمی توانست با ارتجاع همزیستی داشته باشد، با گذشت بیش از یک دهه، مجددا از درون همان فضای پادگانی حاکم بر دانشگاه های ایران، جوانه های اعتراضات دانشجویی شکل گرفت و از اواسط دهه ۱۳۷۰ صدای این اعتراضات طنین اندازشد. اعتراضات دانشجوئی در دهه ۸۰ ابعاد وسیعتری گرفت تا جایی که در سال های ۸۴ تا ۸۶ جلوه هایی از یک جنبش دانشجویی نسبتا قابل اتکا را از خود به نمایش گذاشت.
شکل گیری وانتشار نشریات متعدد دانشجویی، گسترش اعتراضات و اعتصابات به ویژه در دانشگاه های شیراز و تبریز، برگزاری مراسم روز دانشجو در ابعادی سراسری، به چالش کشیدن آشکار احمدی نژاد خصوصا در دانشگاه پلی تکنیک و نیز طرح وسیع مطالبات صنفی و دمکراتیک دانشجویان که بعضا در ارتباطی تنگاتنگ با مطالبات برابری طلبانه زنان و در همراهی با کارگران و توده های زحمتکش ایران تجلی می یافت، همگی نشانه های امید بخشی از سر برافراشتن مجدد جنبش دانشجویی ایران طی سال های نیمه اول دهه ۸۰ بود. طی این سال ها، نه تنها سرمایه گذاری جمهوری اسلامی در تبدیل کردن دانشگاه ها به حیاط خلوت خود با شکست مواجه شد، بلکه بارقه های امیدی از تولد دوباره یک جنبش دانشجویی با سنت های ضد استبدادی، رادیکال و آزادی خواهی را نوید می داد. اما این بارقه های امید فقط چند سالی بر فضای دانشگاه های کشور تابید و پیش از آنکه کاملا رشد کند، با بگیر و ببند و پاکسازی وسیع دانشگاه ها از وجود دانشجویان مبارز، آزادی خواه و مترقی در دوران احمدی نژاد مجددا در هاله ای از سکوت فرو رفت.
سرکوب وسیع این جنبش در آذر ماه ۸۶ که عمدتا با دستگیری و شکنجه قریب به اتفاق فعالان جنبش دانشجویی خصوصا فعالان چپ و سوسیالیست آن همراه بود، هزینه سنگینی را بر جنبش نوپای دانشجویی ایران وارد ساخت. به رغم سرکوب های عریان دوران احمدی نژاد و با وجود تعطیلی تمام نشریات و قلع و قمع تشکل های دانشجویی که حتا تشکل های نیمه دولتی را نیز به محاق برد، تحرکات اعتراضی این جنبش، نه در وسعت سال های ۸۴ تا ۸۶ اما بالنسبه تا سال ۸۸ ادامه داشت. تنها، پس از سرکوب خیزش اعتراضی توده های مردم ایران در سال ۸۸ بود، که جنبش دانشجویی ایران نیز در ورطه سکوت و بی تحرکی محض فرو رفت. سکوتی که تا به امروز ادامه داشته و اکنون نیز هیچ نشانه ای از ترک برداشتن دیوار سکوت و بی تحرکی این جنبش مشاهده نمی شود.
به رغم وضعیت حاکم بر دانشگاه ها و جنبش دانشجویی ایران، این پرسش مطرح است که آیا وضعیت موجود را باید تماما به حساب سرکوب، دستگیری، پاکسازی و ستاره دار شدن دانشجویان در دوران احمدی نژاد گذاشت یا عوامل دیگری هم بوده اند که در ایجاد این بی تحرکی جنبش دانشجویی نقش داشته اند؟
گمان نمی رود کسی بتواند نقش سرکوب و بگیر و ببند وسیع فعالان جنبش دانشجویی در ایجاد وضعیت موجود را انکار کند. اما، آیا صرف شرایط سرکوب و پاکسازی فعالان جنبش دانشجویی می تواند یگانه دلیل بر این بی تحرکی محض جنبش دانشجویی ایران باشد؟ سرکوب اگرچه می تواند وجه مهمی از مجموعه دلایل این بی تحرکی باشد، اما به تنهایی نمی تواند پاسخی جامع و درخور بر این سکوت باشد.
با نگاهی به پیشینه تاریخی و مبارزاتی این جنبش، به راحتی می توان دریافت که جنبش دانشجویی ایران در شرایط دشوارتر از این نیز، نه تنها به سنت های انقلابی و مبارزاتی خود وفادار مانده است، بلکه در همان شرایط سرکوب و خفقان از تحرکات اعتراضی قابل توجهی نیز برخوردار بوده است. اساسا چرا راه دور برویم. تجربه سال های نیمه اول دهه ۸۰ پیش روی این جنبش است. در آن سال ها که سرکوب به مراتب بیشتر از دوران کنونی بود، باز هم جنبش دانشجویی ایران از تحرکات قابل توجهی برخوردار بود.
بنا براین، غیر از تاثیرات سرکوب باید عوامل دیگری را نیز مد نظر داشت. نباید ازنظر دورداشت آنچه که جنبش دانشجویی را حتا در دوران اوج سرکوبگری احمدی نژاد تا حدودی سرپا نگاه داشت، وجود تشکل های گوناگون دانشجویی بود. چه تشکل های مستقل و چه تشکل های وابسته به جناح هایی از رژیم که دانشجویان مترقی و مخالف جمهوری اسلامی حتا از وجود همین تشکل های نیمه دولتی نیز بعضا برای پیشبرد مبارزه و سازماندهی خود بهره می بردند. بدون شک فقدان تشکل های دانشجوئی که خود محصول سرکوب و خفقان حاکم است ازعوامل مهم انفعال کنونی جنبش دانشجوئی محسوب می شود.بررسی سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در دوران احمدی نژاد به خوبی نشان می دهد که در کنار بگیر و ببند فعالان جنبش دانشجویی، عمده تلاش حراست و نیروهای امنیتی رژیم در ممنوعیت و محروم ساختن دانشجویان از هرگونه تشکل بود. چه تشکل های مستقل، نیمه مستقل و چه تشکل های وابسته به دولت یا جناح هایی از رژیم. درست در همین دوره بود که حتا انجمن های اسلامی نیز از فعالیت منع و دفاترشان در دانشگاه های کشور پلمپ شد.
سرکوب و اخراج فعالان چپ و مترقی جنبش دانشجوئی و محروم ساختن دانشجویان از هرگونه تشکل دانشجویی ازعوامل مهم انفعال و بی تحرکی کنونی دانشگاه های کشور است. در واقع اثرات این دو فاکتور به جای آنکه در همان هنگامه فرود ضربه بر پیکره جنبش دانشجویی موثر افتد، کم کم و با گذشت زمان به عریان ترین شکل ممکن در فضای دانشگاه های کشور بازتاب یافته است. تا جاییکه در وضعیت کنونی سکوت محض بر دانشگاه های کشور حاکم است.
طبیعتا به صرف اهمیت کلیدی سرکوب و بی تشکلی دانشجویان نمی توان از دیگر عواملی که بر بی تحرکی جنبش دانشجویی تاثیر گذاشته اند، غافل شد. لذا، در کنار دلایل فوق، لازم است بر وجود یک نیروی اجتماعی تاثیر گذار در جامعه ایران که همواره به نفع حاکمیت جمهوری اسلامی عمل می کند نیز تاکید کرد. نیرویی که به ظاهر تلاش می کند تا از خود چهره ای متفاوت از حلقه محوری هیئت حاکمه به نمایش بگذارد، اما در باطن و در عمل، نقش محوری و کاربرد اصلی این جریان اجتماعی، چیزی جز استمرار بخشیدن به حاکمیت فوق ارتجاعی همین رژیم منفور نیست. جریانی که با برخورداری از مجموعه امکانات مادی و فکری، در فضا سازی و توهم پراکنی به نفع حاکمیت تا حدودی خبره نیز هست و همواره با استفاده از امکانات رسانه ای خود در داغ کردن تنور انتخاباتی نقش بازی می کند و عملا در روی کار آوردن خاتمی ها و روحانی ها نقش موثری دارد. این نیرو ، بیش از هرجا، تا کنون تاثیر خود را بر دانشگاه های کشور گذاشته و تا آنجا که برایش مقدور بوده گفتمان لیبرالی و انفعال را در درون جنبش دانشجویی ایران رشد داده است.
این نیروی اجتماعی در دوران ریاست جمهوری خاتمی، تحرکات دانشجویی را به نفع خود می دید و از اعتراضات دانشجویی با پیش فرض قابل کنترل بودن آن در مسیر چانه زنی با قدرت فائقه هیئت حاکمه بهره می گرفت. اما، هم اکنون وضعیت با دوران خاتمی بسیار متفاوت است. در وضعیت کنونی که جمهوری اسلامی با مجموعه ای از بحران های سیاسی و اقتصادی ژرف مواجه است، دامن زدن به مطالبات دانشجویی جهت بهره برداری سیاسی، مطلقا برای این جریان اجتماعی ممکن نیست. در وضعیت بحرانی موجود، بروز هرگونه اعتراضات دانشجویی نه تنها برای این جریان قابل کنترل نیست، بلکه بسیار محتمل است که هر اعتراض دانشجویی به سرعت از محیط دانشگاه ها خارج و در پیوند با توده های مردم ایران قرار گیرد. لذا، این جریان اجتماعی که برآیند آن در گرایش “اصلاح طلبی” تجلی یافته است، در مقطع کنونی به همان اندازه خواهان سکوت و آرامش گورستانی در دانشگاه های کشور است که خامنه ای و “اصولگرایان” خواهان آن هستند و بر آن تاکید دارند. گرایش غالب دردانشگاه ها نیز هم اکنون تحت تأثیر و نفوذ همین گفتمان “اصلاح طلبی”ست که مخالف هرگونه اعتراض جدی نظیر اعتصاب و تجمع و تظاهرات و امثال آن است و از آن پرهیز می کند.
بااینهمه مستثنا از اینکه جنبش دانشجویی ایران هم اکنون در چه وضعیتی بسر می برد، آنچه باید بر آن تاکید داشت و در جهت ارتقاء آن کوشید،مبارزات دانشجوئی و تأکید بر پیشینه مبارزاتی این جنبش است. جنبشی آرمان خواه که بر بستر مبارزات رادیکال، آزادی خواهانه و ضد استبدادی خود، همواره در پیوند با مطالبات توده های مردم ایران بوده و از این منظر در ذهنیت کارگران و توده های زحمتکش ایران جایگاه پر ارزشی را به خود اختصاص داده است. روشن است که سکوت و بی تحرکی موجود در جنبش دانشجوئی که از چنین پیشینه مبارزاتی برخورداربوده است، جنبشی که همواره با مبارزات کارگران و توده های مردم ایران همگامی داشته و در مواردی نیز پیشتاز مبارزات مردم ایران بوده است، پدیده ی موقت و نا پایداریست که با نخستین جرقه های اعتراضات توده ای، دچار تغییر و دگرگونی خواهد شد.
تردیدی نیست که پیشگامان جنبش دانشجویی ایران با اتکاء به سنت های انقلابی و مبارزاتی این جنبش و نیز با اتکاء به نیروی عظیم توده های دانشجو می توانند با فعالیت درمیان دانشجویان و سازماندهی آن ها، سهم خود را در فروپاشاندن دیوار سکوت و بی تحرکی اداکنند.
نظرات شما