آلترناتیو دیگری جز تحمل خشونت وجود دارد

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان را در پیش داریم. در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل روز ۲۵ نوامبر (چهارم آذر) را روز جهانی “رفع خشونت علیه زنان” اعلام کرده است. علت نیز، شکنجه و قتل خواهران میرابال، از فعالان سیاسی، توسط  عوامل دیکتاتور دومینیکن، رافائل تروخیو در سال ۱۹۶۰ بوده است.

خشونت علیه زنان چیست، چه تعاریف و جلوه‌هایی دارد؟

اگر از زنی در ایران سؤال شود: “خشونت علیه زنان یعنی چه؟” اولین موردی که به فکرش می‌رسد، خشونت‌خانگی است؛ یعنی کتک و تحقیر و توهین توسط شوهران، پدران، برادران، مردان خانواده به علت‌های مختلف. زیرا اکثر زنان با این نوع از خشونت آشنایند. در برخی موارد، این خشونت‌ها حتا منجر به نقص عضو یا مرگ می‌شوند.

جلوه‌ی دیگری از اعمال خشونت، آزار و اذیت جنسی در خیابان و معابر عمومی است. با آن که در این زمینه تحقیقات کافی انجام نشده، اما از همین تحقیقات اندک نیز روشن شده است که مشکلی است عمومی و مهم. از خیابان‌های آمریکا گرفته تا مصر و هند، از برزیل گرفته تا هنگ‌کنگ و تهران، زنان مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند. متلک و حرف‌های رکیک می‌شنوند، دستمالی می‌شوند، توسط مردان تعقیب می‌شوند و حتا مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل می‌رسند. کم‌تر زنی در ایران است که مورد آزار و اذیت خیابانی قرار نگیرد.

“قتل‌های ناموسی” اکثرا در کشورهای به اصطلاح جهان سوم رخ می‌دهد، اما در کشورهای اروپایی نیز کم و بیش با این پدیده روبروییم. در انگلستان سالانه چندین مورد قتل ناموسی رخ می‌دهد. از دیگر انواع خشونت، ناقص‌سازی جنسی زنان، موسوم به “ختنه زنان” است، در سومالی، ۹۵ درصد زنان ناقص‌سازی جنسی شده‌اند؛ اسیدپاشی و به آتش کشیدن زنان یکی دیگراز اشکال خشونت عیان است، که در پاکستان رواج بسیار دارد. ازدواج اجباری، ازدواج کودکان، تجاوز که در اکثرموارد توسط یکی از افراد خانواده یا بستگان انجام می‌شود. و بسیاری اشکال دیگر که می‌توان بر این فهرست افزود.

بسیاری بر این باورند سرمنشأ این خشونت‌ها، فرهنگ مردسالارانه است. اما اگر بدانیم که این فرهنگ با تقسیم جامعه به طبقات و پیدایش جامعه طبقاتی پا گرفت، رشد یافت و ریشه دواند، آن‌گاه درمی‌یابیم که این فرهنگ، برخاسته از نابرابری طبقاتی است و در خدمت تداوم این نابرابری. از همین‌روست که حتا در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری با وجود دهه‌ها مبارزات فمی‌نیست، با وجود قوانین حمایتی به نفع زنان، و با وجود نهادهای یاری‌رسانی به زنان، این فرهنگ تداوم دارد. برای مثال، در آمریکا، از میان هر ۴ زن، یک نفر در طول زندگی خود، خشونت خانگی را تجربه کرده است. در تحقیقی که در مارس ۲۰۱۴ در اتحادیه اروپا در میان ۲۸ کشور انجام شد، آشکار گردید ۲۲ درصد زنان مورد خشونت خانگی قرار گرفته‌اند. در تحقیقی دیگر روشن می‌گرد با وجود قوانین حمایتی در بسیاری از کشورها به نفع زنان، طبق آمار ۱۰ کشور، بین ۵۵ تا ۹۵ درصد زنان خشونت توسط همسران و شرکای زندگی خود را گزارش نمی‌کنند. در ایران چنین آماری وجود ندارد، اگر وجود داشته باشد، بسیار بسیار کم‌تر از آمار و ارقام واقعی است.

این اشکال شناخته شده‌ی خشونت علیه زنان است که هر زنی در هر گوشه‌ای از جهان یکی از آن‌ها را خود تجربه کرده، دیده یا شنیده است. اما اگر بخواهیم نگاه جامعی به خشونت علیه زنان بیاندازیم، اشکال آن بسیار متنوع‌تر و گسترده‌تر است و طبق معیارهای جهانی اشکال متنوع دیگری را نیز شامل می‌شود.

یکی از معیارهای جهانی در سنجش میزان خشونت علیه زنان، دست‌یابی دختران و زنان به تحصیل و آموزش است. دختری که بی‌سواد یا کم‌سواد باشد، در آینده نمی‌تواند به شغل مناسبی دست یابد و زندگی خود را تأمین کند. طبق معمول در این زمینه، آمار قابل اتکایی در ایران وجود ندارد، اما هر سال تعداد دانش‌آموزان دختر ثبت نام کرده در مدارس، کم‌تر از تعداد دانش‌آموزان پسر است. با آن که به طور متوسط تعداد نوزادان دختر و پسر سالانه تقریبا برابر است ولی نسبت دانش‌آموزان دختر و پسری که از تحصیل بازمانده‌اند، ناروشن است. اما با توجه به شناختی که همه ما از شرایط ایران داریم، می‌توان به راحتی حدس زد که این آمار، به ویژه در استان‌های محروم و شهرستان‌ها و روستاها بالاست.

برای چنین دخترانی تنها راهی که باقی می‌ماند، ازدواج در سنین نوجوانی یا جوانی‌ست. عدم استقلال مالی، در بدترین حالت، زن را وامی‌دارد به خشونت خانگی تن دهد و به قول “معروف بسوزد و بسازد”. در بهترین حالت، زن را از کسب درآمدی محروم می‌کند که می‌تواند سطح رفاه خانواده را بالا ببرد. و در هر دو حالت، زن را به موجودی فرودست نسبت به شوهر یا “نان‌آور” خانواده تبدیل کرده و او را به شوهر وابسته می‌سازد. زمانی نیز که “سرپرست” یا “نان‌آور” خانواده به هر دلیلی از دست رود، تمام بار زندگی بر دوش زن می‌افتد، یعنی زن سرپرست خانواده می‌شود. امری که در ایران به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. گرچه آمار در این زمینه متفاوت است، اما در یکی از این آمارها گفته می‌شود طبق سرشماری سال ۹۰، دو میلیون و نیم زن سرپرست خانواده وجود دارد که ۸۲ درصد آنان بیکارند.

بسیاری از نهادهای بین‌المللی اکنون از “زنانه شدن چهره فقر” سخن می‌گویند. طبق آمار جهانی ۷۵ درصد زنان در فقر زندگی می‌کنند. اگر خشونت علیه زنان را “هر گونه آسیب جسمی یا روانی” تعریف کنیم، فقر یکی از شدیدترین اشکال خشونت است، زیرا هم موجب آسیب جسمی و هم آسیب روانی می‌گردد. فرامرز توفیقی، “مشاور عالی و رئیس کارگروه مزد مجمع عالی نمایندگان کارگران کشور”، در اوایل آبان، تعداد کارگران رسمی کشور را ۱۱ میلیون نفر و تعداد خانوارهای مشمول دریافت سبد کالا را ۱۰ میلیون نفر اعلام کرد. به گفته‌ی وی، اما، بیش از ۱۰ میلیون خانوار کارگری زیر خط فقر به سر می‌برند. طبق گزارشی دیگر از سوی خبرگزاری فارس، به تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۲۴ درصد خانواده‌ها “بدون فرد شاغل” می‌باشند. در هر یک از این خانوارها چندین زن وجود دارد. بر ۱۰ میلیون خانوار کارگری، آمار خانوارهای “بدون فرد شاغل” و زنان سرپرست خانواده را بیفزایید. ارقام اسف‌بارند. به گفته رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایرانشهر، ۶ / ۱۶ درصد کودکان کم‌وزن‌اند و ۷ / ۴۳ درصد به سوء تغذیه و عوارض آن مبتلا هستند.

تعدادی از زنان کشور در بازار کار مشغول به کارند. زنانی که در کارخانه‌ها و مراکز تولیدی، در بخش خدمات، در آموزش و پرورش و بیمارستان‌ها اشتغال دارند. وجه مشترک اکثریت آنان: اشتغال به مشاغل کم درآمد، دستمزد نابرابر نسبت به مردان برای انجام کار مشابه، رویارویی با آزار و سوء استفاده جنسی به ویژه در کارخانه‌ها و مراکز تولیدی، اشتغال در مشاغل موقت و نامطمئن، عدم وجود تسهیلات نگاهداری کودکان، عدم فرصت‌های برابر برای ارتقای شغلی و…

خشونت‌های ملی نسبت به زنان ملیت‌های ایران، خشونت‌های فرهنگی و اجتماعی، توهین‌های رسانه‌ها، توهین به زنان در کتاب‌های آموزشی و بسیاری دیگر که این مقاله، حتا گنجایش نام بردن از آنان را ندارد. گویی پایانی بر انواع خشونت‌های اعمال شده علیه زنان ایران نیست.

بسیاری از خشونت‌های برشمرده در بالا در سایر کشورهای جهان نیز به چشم می‌خورند، اما آن‌چه برخی از کشورها را در زمینه اعمال خشونت علیه زنان، از سایر کشورها متمایز می‌کند، حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولت از این خشونت‌ها و از آن مهم‌تر اعمال خشونت توسط خود دولت است. ایران یک نمونه از این کشورهاست.درجمهوری اسلامی صدهازن مبارز و انقلابی به جرم آزادیخواهی وبرابری طلبی، به زندان افتاده و با وحشیانه ترین و خشن ترین شیوه ها موردآزار و شکنجه قرارگرفته اند.بسیاری از زنان و دختران زندانی مورد تجاوز پاسداران نظام اسلامی واقع شده اند.بسیاری از زنان سنگسار شده یابه جوخه اعدام سپرده شده اند.

یکی دیگراز جلوه‌های بارز خشونت علیه زنان، تحمیل حجاب اجباری به زنان و ضرب و شتم و دستگیری وتوهین و تحقیر زنانی‌ست که به این قوانین تحمیلی تن نمی‌دهند. اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای در اصفهان و چند شهر دیگر در همین هفته‌های گذشته، یکی از شدیدترین و فاجعه‌بارترین اشکال تلاش برای تحمیل حجاب اجباری بود.

رژیمی که بر ایران حاکم است، نه تنها هیچ قانون حمایتی به نفع زنان در دستور کار قرار نمی‌دهد، بلکه گویی این همه اشکال گوناگون خشونتی که علیه زنان در ایران اعمال می‌شود، کافی نیست. بنابراین، مجلس شبانه روز در تلاش است، بر دامنه و عمق این خشونت بیفزاید. وضع قوانین و مقرراتی از جمله تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها و محیط‌های کار، ارائه و تصویب طرح‌هایی هم‌چون “حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر”، “ازدواج با فرزندخوانده”، “افزایش جمعیت و باروری و ممنوعیت پیشگیری از بارداری”، “دورکاری”، افزایش مرخصی زایمان بدون در نظر گرفتن حمایت‌های قانونی برای حفظ مشاغل زنان، و آخرین طرحی که طبق آن اشتغال زنان و مردان در یک محیط کار ممنوع خواهد شد و دشوارتر کردن کار شبانه برای زنان، و… تنها به افزایش نابرابری، راندن زنان از محیط‌های آموزشی و بازار کار، نهادینه کردن نقش زنان به عنوان دستگاه زایش و پرورش کودک و شوهرداری، محرومیت از حقوق مدنی و اجتماعی، زنانه‌تر کردن فقر و تشدید خشونت علیه زنان منجر خواهند شد. و حیرت‌انگیز آن که این طرح‌ها در زمانی تمام مشغولیت نمایندگان مجلس ارتجاعی گشته است که کشور با هزاران معضل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبروست.

از خشونت علیه زنان گفتیم، اندکی هم به راه‌های مقابله با آن بپردازیم. اولین اصل، آن است که زنان باید بپذیرند هیچ فرد، هیچ اتوریته و هیچ دولتی و به هیچ بهانه‌ای حق ندارد علیه آنان خشونت روا دارد. می‌دانیم که برخی از اشکال خشونت در جامعه و حتا نزد زنان “عادی” جلوه می‌کند. اگر شوهری زنش را می‌زند، اکثرا نصیحت می‌کنند، “بسوز و بساز، همه جا وضع چنین است”. نه چنین نیست. خشونت نبایستی “عادی‌”سازی شود، حتا اگر رایج است، نباید تحمل شود. اگر این اصل اولیه پذیرفته شود، آن‌گاه بایستی در صدد راه‌یابی برآمد. در خانواده، در خیابان، در محیط کار، در محیط آموزشی، در برابر دولت و نیروهای سرکوب‌گر آن، در برابر اراذل و اوباش رسمی و غیر رسمی حکومتی بایستی از خود مقاومت نشان داد. همواره ایستادگی خشونت‌رفته‌گان در برابر خشونت‌گران است که آنان را به عقب‌نشینی وا می دارد یا مانع تهاجم‌های بعدی می‌شود.

گرچه در ایران مردان نیز مانند زنان تحت سرکوب و خشونت قرار دارند، اما زنان در هر محیطی با مشکلاتی خاص روبرویند که سازماندهی ویژه آنان را لازم می‌سازد. زنان می‌توانند در محله‌ها، در کارخانه‌ها، در ادارات، در دانشگاه‌ها و مدارس محافلی تشکیل دهند. پیرامون معضلات و مشکلات خود گفتگو کنند، به طرح ایده‌ها و ابتکارات خود بپردازند و از دل آن‌ها، راه‌حل‌هایی بیابند.

آنانی را که تبلیغ می‌کنند، برای کاهش خشونت، بایستی با سرچشمه خشونت، یعنی دولت و مجلس و مسئولان رژیم “گفتگو ومذاکره” کرد و به آنان توسل جست، بایستی به حال خود گذاشت. فعال زنی که تبلیغ می‌کند برای رفع خشونت باید با خشونت‌گر گفتگو و مذاکره کرد، اگر مسئول خانه امن زنان شود، حتما زن کتک‌خورده را دوباره به خانه شوهر بازمی‌گرداند تا با شوهر خشونت‌پیشه، مذاکره کند و اگر زنی به این پیشنهاد عمل کند، دوباره کتک خواهد خورد، و چه بسا دچار نقص عضو شود یا حتا جان ببازد. پس چنین راه حلی شایسته همان کسانی است که آن را تجویز می‌کنند. چنین افرادی فعال زنان نیستند، بلکه مسئله زنان برایشان وجه‌المصالحه بده بستان‌های سیاسی است.

تنها راه مقابله با خشونت، مبارزه و مقاومت است. زنان بسیاری در تاریخ این را به اثبات رساندند. زنان فمی‌نیست غربی با سازماندهی خود، با اعتراض و تظاهرات، حقوقی را کسب کردند و خواسته‌های خود را به کرسی نشاندند. آنان نشان دادند “تحمل خشونت” سرنوشت مقدر و تغییرناپذیر زنان نیست. آخرین نمونه چنین زنانی، زنان کوبانی هستند. زنانی که در برابر خشونت داعشیان اسلام‌گرا، اسلحه به دست گرفتند و به دفاع از زندگی خود، مردمان و شهرشان در برابر ارتجاع و زن‌ستیزی، در برابر تجاوز و مرگ برخاستند. زنانی که نه تنها اسلحه به دست گرفتند بلکه اداره امور کانتون‌ها را بر عهده گرفته‌اند. اگر آنان در نبرد خود پیروز شوند، با تجربه و اعتماد به نفس افزوده‌ای که کسب خواهند کرد، اجازه نخواهند داد هیچ فرهنگ مردسالارانه، هیچ نیروی مرتجع و زن‌ستیزی آنان را مطیع خود ساخته و به موجودی درجه دو تبدیل کند. در روز جهانی محو خشونت علیه زنان، بر زنان مبارزی درود می‌فرستیم که  در تاریخ ایران، از دوران مشروطه به این سو، در راه احقاق حقوق زنان و محو خشونت علیه زنان مبارزه کردند. بر زنانی درود می‌فرستیم که در جای جای جهان برای آینده‌ای انسانی‌تر تلاش می‌کنند. و بر زنان مبارز کوبانی درود می‌فرستیم که در شرایط فاجعه‌بار کنونی خاورمیانه که گویی برای زنان، جز توسل به دولت‌های دست‌نشانده، دیکتاتور، سرکوب‌گر و زن‌ستیز منطقه یا تسلیم دربرابر داعش، راه دیگری وجود ندارد، پیشگام شدند و آلترناتیو دیگری را در برابر مردم و به ویژه زنان گذاردند.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۸۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.