“طرح صلح”ی که خاتمه جنگ نیست!

kar_logo01بلافاصله بعد از آن‌که “استفان‌دی ‌میستورا” نماینده دبیرکل سازمان‌ملل ‌متحد در سوریه، طرحی را برای “صلح” در این کشور ارائه نمود، تحرکات سیاسی و دیپلماتیک گسترده‌ای برای جلب موافقت نیروهای درگیر در جنگ داخلی سوریه و اجرائی کردن این طرح آغاز شد. گرچه جزئیات کامل این طرح هنوز انتشار علنی نیافته است، اما جوهر آن ایجاد آتش‌بس میان ارتش سوریه و معارضان و تشکیل یک دولت ائتلافی یا “ملی”ست. سرنخ اصلی این طرح، که از توافق عمومی قدرت‌های بزرگ نیز برخوردار است، در دست روسیه است. دیپلماسی فعال روسیه در این زمینه نیز، همین واقعیت را نشان می‌دهد. سوای فعالیت های دوماهه “دی میستورا” و دیدارهای اخیر وی با مقامات روسی، ایرانی، سوری و عربستان، دیدارهای متعدد “میخائیل بوگدانف” معاون وزیرخارجه روسیه با “ریاض حداد” سفیر سوریه و عبداللهیان معاون وزیرخارجه جمهوری‌اسلامی در مسکو، دیدار وی با حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان در بیروت، دیدار با ولید معلم وزیرخارجه سوریه، دیدار و گفتگوی فرستاده ویژه روسیه با بشار اسد، سفر وزرای خارجه سوریه و عراق همچنین روسای مجلس این دو کشور به ایران، دیدار وائل الحلقی نخست‌وزیر سوریه با روحانی و برخی مقامات دیگر جمهوری‌اسلامی و بالاخره سفر لاریجانی به عراق و سوریه و دیدار وی با بشار اسد و اعلام آمادگی بشار اسد برای “آشتی ملی” تماما حاکی از یک رشته فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک، به منظور بررسی جوانب مختلف این طرح، جلب توافق و رایزنی‌های چند جانبه و پیدا کردن راهی برای حل بحران سوریه است که همگی ظاهراً بر سیاسی بودن آن تاکید دارند.

چهارشنبه سوم دی‌ماه، بعد از دیدار بوگدانف با ریاض حداد و گفتگو پیرامون نشست نمایندگان دولت سوریه با نمایندگان اپوزیسیون، وقتی‌که وزارت خارجه روسیه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد این نشست ماه آینده میلادی در مسکو برگزار خواهد شد، مشخص شد که اکثر طرف‌های درگیر و یا موثر در بحران سوریه چه حامیان و چه مخالفان دولت سوریه، با کلیات طرحی که طرح روسیه و ایران نیز گفته شده است، موافقت دارند. بلافاصله بعداز انتشار بیانیه وزارت خارجه روسیه، بانکی‌مون دبیرکل سازمان ملل نیز با انتشار بیانیه‌ای از طرح و تلاش روسیه استقبال و از آن حمایت نمود.

“طرح صلح” دی میستورا نماینده دبیرکل سازمان مللی که همواره تحت نفوذ دولت آمریکا بوده است، همچنین بیانیه شخص دبیرکل این سازمان در حمایت از اقدامات روسیه برای اجرائی کردن این طرح، البته که نمی‌توانست و نمی‌تواند بدون چراغ سبز و توافق ضمنی یا آشکار دولت آمریکا باشد. توافق کشورهای اروپایی نیز از طریق مسئول خارجی اتحادیه اروپا اعلام شده بود. فدریکا موگرینی مسئول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا، پس از نشست وزاری خارجه کشورهای اروپایی در ۲۴ آذر، ضمن اعلام حمایت از تلاش سازمان‌ملل برای متوقف ساختن درگیری‌های نظامی در سوریه، آمادگی اتحادیه اروپا را برای همکاری با روسیه و ا یران و حل بحران سوریه اعلام نمود.

گرچه “طرح صلح” دی میستورا که در آن بحثی از حذف و برکناری بشار اسد در میان نیست، از سوی ترکیه، عربستان و قطر که به تبعیت از دولت آمریکا همواره بر حذف و برکناری بشار اسد تاکید داشته‌اند، عجالتا مورد استقبال قرارنگرفته است، اما اولا تلاش‌های دیپلماتیک برای جلب موافقت این دولت‌ها ادامه دارد و ثانیا به نظر نمی‌رسد نحوه برخورد این کشورهانیز در نهایت تفاوتی کیفی با نحوه برخورد ارباب آن‌ها یعنی دولت آمریکا داشته باشد. مخالفت فعلی آن‌ها از این جهت است که دراین طرح به بشار اسد مشروعیت داده شده است. این مخالفت‌ها و موضع‌گیری‌ها اما اهمیت تعیین‌کننده ندارند و سرانجام باید بر مواضع آمریکا منطبق یا تقریبا منطبق گردند. در سمت حامیان دولت سوریه نیز مخالفت‌های جزئی‌تری دیده می‌شود. برخی‌”طرح صلح” دی میستورا را مقدمه ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع می‌‌دانند و با آن مخالفت کرده‌اند. این مخالفت‌ها البته نه از سوی دولت‌های حاکم، بلکه به مخالفت گروه‌بندی‌های درونی آن محدود می‌شود.

“طرح صلح” دی میستورا البته در میان برخی از گروه‌های مسلح مخالف رژیم بشار اسد، شکاف‌هایی ایجاد نموده یا شکاف‌های پیشین را عمیق‌تر ساخته است. چنان‌که یک روز بعداز آن‌ که “ارتش آزاد سوریه” از این طرح استقبال کرد، “ابومحمد مولانی” فرمانده “جبهه النصره” پذیرش طرح فوق را فروش سوریه به قیمت تصاحب چند وزارت خواند. به‌رغم این اما طرح فوق مورد استقبال اکثر نیروهای اپوزیسیون دولت سوریه قرار گرفته است. معاذالخطیب رئیس پیشین ائتلاف مخالفان خارج سوریه، حسن عبدالعظیم دبیرهیات هماهنگی مخالفان داخل سوریه، قدری جمیل دبیر حزب “اراده مردمی” ماهر موهج دبیرکل “حزب جوانان ملی”، هادی البحره رئیس گروه مخالفان سوریه مورد حمایت غرب، دوازده حزب کردی و برخی گروه‌های دیگر موافقت خود را با طرح یاد شده اعلام نموده و بخشا نمایندگانی را نیز برای مذاکره با نمایندگان دولت سوریه، به مسکو اعزام نموده‌‌اند.

به‌رغم آن‌که زوایای مختلف و جزئیات “طرح صلح” دی میستورا باز و روشن نشده است و به‌رغم آن‌که برخی گروه‌های اپوزیسیون سوری و کشورهای حامی آن‌ها در منطقه، با این طرح مخالفت‌هایی داشته‌اند اما این طرح مورد استقبال عموم قدرت‌های بزرگ اعم از حامیان دولت سوریه و بشار اسد (روسیه و چین) یا مخالفان آن (آمریکا و اتحادیه اروپا) قرار گرفته است. دولت آمریکا و متحدان اروپایی آن که پیش از این برسرنگونی دولت سوریه و بشار اسد اصرار و تاکید می‌ورزیدند، اکنون این سیاست را کنار گذاشته و عجالتا به ادامه رژیم بشار اسد ولو با کاهش اختیارات وی، رضایت داده‌اند. این چرخش که “طرح صلح” دی میستورا از درون آن زاده شده و مورد پذیرش عمومی قرار گرفته است بیان‌گر شرایط سیاسی و توازن قوای موجود است و البته که یک شبه صورت نگرفته و برخاسته از شکست سیاست‌های دولت امپریالیستی آمریکاست.

افکار عمومی جهان، مداخله خارجی و جنایاتی را که به دست ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع منطقه‌ای علیه مردم ستم‌کشیده و بی‌دفاع سوریه انجام شد، فراموش نساخته‌اند. وقتی‌که نسیم بهار عربی پس‌از تونس و مصر در سوریه وزیدن گرفت و جنبش اعتراضی توده‌های مردم ستم‌کشیده سوریه با خواست نان و آزادی و برکناری رژیم دیکتاتوری بشار اسد به میدان آمد، مداخلات قدرت‌های امپریالیستی و دولت‌های ارتجاعی منطقه در امور داخلی این کشور، نه فقط مانعی جدی دربرابر شکوفائی جنبش انقلابی مردم سوریه ایجاد کرد، بلکه این جنبش را به یک جنگ خون‌بار و تمام‌‌عیار فرقه‌ای و داخلی مبدل نمود و سوریه را در چنگال بحرانی دهشتناک و ویران‌کننده اسیر ساخت. سوریه عرصه تاخت و تاز قدرت‌های امپریالیستی و دولت‌های ارتجاعی منطقه قرار گرفت که دریک سمت آن جمهوری‌اسلامی، حزب الله و چین و روسیه قرار داشت و در سمت دیگرش، ترکیه، قطر، عربستان، آمریکا و متحدان اروپایی آن. بحران مرگ‌باری که این‌گونه بر سوریه و مردم بی‌دفاع آن تحمیل شد، صدها هزار کشته و آواره برجای گذاشته و بسیاری از شهرها و روستاهای این کشور را به تلی از خاک و خاکستر مبدل ساخته است.

رژیم بعثی و سرکوب‌گر بشار اسد، از همان آغاز، با حمایت و تشویق روسیه و جمهوری‌اسلامی در مقابل جنبش توده‌ای و قیام مردم آزادی‌خواه سوریه ایستاد و آن را سرکوب کرد. وقتی‌که در مقابل این سرکوب‌ها، مقاومت مسلحانه شکل گرفت، پای ترکیه و عربستان و قطر به سوریه باز شد. این دولت‌ها و حامی بزرگ آن‌ها آمریکا، با ریختن پول و تقویت مادی و تسلیحاتی گروه‌های اسلام‌گرا، سعی کردند ابتکار عمل را خود در دست بگیرند. هم‌‌زمان با این رویدادها، امپریالیسیم آمریکا (و متحدان اروپائی آن) نیز دست به ایجاد یک آلترناتیو متشکل از گروه‌های اسلام‌گرا و بورژوائی زد که گروهی از نظامیان وابسته به رژیم بشار اسد نیز به آن پیوستند و به دنبال آن بخش‌های نسبتا وسیعی از سوریه به تصرف مخالفان اسد درآمد. اما با ورود مستقیم حزب‌الله و نیروهای نظامی جمهوری‌اسلامی به صحنه، موازنه به سود بشار اسد و به زیان اپوزیسیون و آلترناتیو دست‌ساز آمریکا و مرتجعین منطقه ای مخالف اسد برهم خورد. از این لحظه به بعد تمام تلاش‌های دولت امپریالیستی آمریکا برای تحقق هدف اولیه خود یعنی سرنگونی بشار اسد که مدام بر زبان مقامات دولتی آمریکا جاری بود، با شکست روبرو گردید. تلاش و اقدام دولت آمریکا برای کاهش وزن اسلام‌گرایان درآلترناتیو دست‌ساز خود وبرای تغییر ترکیب و تقویت آن، چیزی را عوض نکرد. امپریالیسم آمریکا تلاش کرد با کسب مجوز از شورای امنیت برای دخالت نظامی در سوریه این موازنه را مجددا به سود طرف‌داران خود برهم زند و کار بشار اسد را یک‌سره سازد. وقتی‌که روسیه (و چین) این نقشه آمریکا را نقش برآب ساخت، کشتار مردم سوریه با استفاده از سلاح شیمیایی، به بهانه بعدی امپریالیسم آمریکا برای دخالت مستقیم نظامی در سوریه و سرنگونی رژیم بشار اسد تبدیل شد که البته این ترفند به ظاهر بشردوستانه نیز با تلاش‌های سیاسی و دیپلماتیک روسیه ناکام گذاشته شد و عقیم ماند.

حمله مستقیم نظامی به سوریه گرچه با خصلت راهزنانه امپریالیسم آمریکا و خوی تجاوزگری آن منطبق است و خواست مقامات بلندپایه دولت آمریکا بود، اما دلائل متعددی نمی‌گذاشت این خواست متحقق شود و نشد.

امپریالیسم آمریکا گرچه نزدیک به دو دهه است نقش رهبری سیاسی خود را در میان قدرت‌های امپریالیستی عملا از دست داده است، اما بحرانی که از اواخر سال ۲۰۰۷ اقتصاد سرمایه‌داری آمریکا و کل سرمایه‌داری جهانی را درخود فرو برد، تضعیف بیش‌ازپیش امپریالیسم آمریکا را درپی داشت به نحوی که امپریالیسم آمریکا امروز نه فقط از قدرت و موقعیتی که سی‌ سال پیش داشت، برخودار نیست، بلکه حتا در مقایسه با مقطع حمله نظامی آمزیکا به عراق و افغانستان نیز ضعیف‌تر شده، بی‌آنکه البته ذره‌ای از خصلت جنگ‌طلبی و تجاوزگری آن کاسته شده باشد. امپریالیسم آمریکا که هنگام یورش نظامی به افغانستان و عراق توانسته بود قدرت‌های امپریالیستی اروپائی را با خود همراه و سرکردگی خود را بر آن‌ها اعمال کند، در مورد سوریه از اعمال چنین نقشی بازماند. وقتی‌که پارلمان انگلستان که یکی از نزدیک‌ترین و ثابت‌قدم‌ترین متحدین اروپایی آمریکا در تجاوزگری و دخالت نظامی در یک دهه اخیر بوده است، با دخالت نظامی در سوریه مخالفت کرد، معنایش این بود که دولت آمریکا نمی‌تواند روی متحدین اروپایی خود برای حمله به سوریه حساب کند. غیراز فرانسه که اعلام آمادگی نمود، سایر کشورهای اروپایی که نمی‌خواستند وارد این دام چاله شوند، برای اجرای این نقشه تکراری آمریکا تمایلی از خود نشان ندادند.علاوه براین مخالفت شدید افکار عمومی جهان به‌ویژه در آمریکا و اروپا، مخالفت مردمی که به دروغ‌های دولت بوش در توجیه حمله نظامی و اشغال افغانستان و عراق پی‌برده و کشتارها، فجایع و هرج و مرج متعاقب آن را شاهد بوده‌اند، از عوامل دیگری بود که آمریکا نمی‌توانست به کلی در برابر آن بی‌تفاوت باشد. صرف‌نظر از این‌که حمله نظامی به سوریه می‌‌توانست کل منطقه خاورمیانه را وارد فاز فاجعه‌بارتری سازد که بروز درگیری‌های حاد نظامی و جنگ ایران و سوریه با اسرائیل و تسری آن به سایر کشورهای منطقه می‌بود و موجودیت اسرائیل را به خطر می‌انداخت. اما علت اصلی همانا تضعیف قدرت امپریالیستی آمریکاست که نمود آن را برای نمونه در ناتوانی کنترل و مهار دو کشور عراق و افغانستان میتوان مشاهده کرد.دوکشوری که پیش‌از آن مورد تجاوز و اشغال نظامی قرار گرفتند. استیصال و ناتوانی امپریالیسم آمریکا درایجاد یک ثبات نسبی دراین کشور ها، در واقع بیان‌گر پوشالی بودن قدرت نظامی آمریکا و تضعیف بیش‌ازپیش موقعیتی بود که پیش‌از آن آمریکا را به مقام سرکردگی اردوگاه امپریالیسم رسانده بود. واقعیت دیگری که باید به آن توجه کرد موقعیت امپریالیسم روسیه است. روسیه پس‌از یک دوره عقب‌نشینی‌های دوران فروپاشی شوروی و بازسازی اقتصادی، سیاسی و نظامی خود، به سادگی حاضر به از دست دادن سوریه و واگذاری آن به آمریکا نیست. روسیه‌ای که در عراق و لیبی به چشم‌پوشی از منافع خویش تن سپرد، اکنون حاضر نیست از منافع استراتژیکی و اقتصادی خود در سوریه چشم‌پوشی کند و آن را به رقیب آمریکایی واگذار نماید.

درست زمانی که واقعیت‌های انکارناپذیر و اجبارهای ناگزیر، دولت آمریکا را به تجدیدنظر در مورد حمله مستقیم نظامی به سوریه و سرنگونی رژیم بشار اسد مشغول ساخته بود، ظهور داعش(ماری که درآستین امپریالیسم آمریکاپرورده شده بود) ، تصرف بخش‌هایی از عراق و سوریه و اعلام خلافت اسلامی، ضربه‌نهایی را بر این سیاست وارد ساخت. دولت امپریالیستی آمریکا و متحدان اروپائی آن پس‌از شکست سیاست سرنگونی رژیم بشار اسد، به این نتیجه رسیده‌اند که اهداف و برنامه‌های خود را فعلا با حضور بشار اسد و البته از طریق اپوزیسیون سوری مورد اعتماد خود پیش‌ببرند. این سیاست درلحظه کنونی درعین حال با سیاست دولت امپریالیستی روسیه و حفظ منافع آن در سوریه که با حفظ بشار اسد و کشور واحد سوریه گره خورده است، هم‌‌خوانی دارد بی‌آن که تضاد منافع قدرت‌های امپریالیستی، خصوصاً تضاد منافع امپریالیسم روسیه و آمریکا را کاهش داده باشد.

“طرح صلح” دی میستورا که اکثر دولت‌های درگیر بحران سوریه از آمریکا و دولت‌های اروپایی گرفته تا روسیه و چین و سوریه و ایران با آن موافق هستند، محصول چنین شرایطی‌ست. این طرح که مدت‌ها پیش ، یعنی سوم نوامبر و زمانی به شورای امنیت ارائه شد، که ارتش سوریه در جریان درگیری با گروه‌های مسلح اپوزیسیون در حلب، پیروزی‌هایی را بدست آورده بود. برپایه این طرح، حلب، نخستین مکانی‌ست که باید درگیری‌ها در آن متوقف شود و نظارت و کنترل بر آتش‌بس اعمال شود و سوریه گام به گام به شرایط پیش ازبهارعرب باز گردد! بازگشائی سفارت کویت در دمشق، تصمیم تونس برای اعزام سفیر به سوریه، اعزام هیات‌هایی از سوی برخی از کشورهای اروپایی مانند ایتالیا، اسپانیا و آلمان برای بررسی نیازهای لجستیکی و امنیتی سفارت‌خانه‌های خود، همه می تواند نشانه هائی از تمایل این کشورها و تمایل عمومی به آتش‌بس و پایان جنگ و بحران سوریه باشد. کلیات “طرح صلح” دی میستورا مورد توافق عمومی‌‌ست. این که اما مخالفین  کنونی این طرح در آینده چه موضعی خواهند گرفت و این که برسر جزئیات آن و مهم‌تر از همه در اجراء به چه شکلی درخواهد آمد، این را آینده بهتر نشان خواهد داد. نکته‌ای که اما از هم‌اکنون روشن است این است که کشمکش میان قدرت‌های امپریالیستی ودخالت دولت‌های ارتجاعی منطقه درامورداخلی سوریه و لاجرم درگیری گروه‌های مسلح اسلام‌گرا یا غیراسلام‌گرا با یکدیگر، بادولت کنونی سوریه و یا با دولت ائتلافی فرضی آینده، ادامه خواهد یافت.

“طرح صلح” دی میستورا گرچه برخاسته از شرایط و ضرورت‌ها و برآیند توازن قوای موجود است، اما حلال بحران سوریه و پایان جنگ و درگیری نیست.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۸۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.