محمدرضا مرتضوی دبیر کل خانه صنعت، معدن و تجارت رژیم، دربرنامه “رودررو” در صداوسیمای جمهوری اسلامی از رشد تضادها و تبعیضات در جامعهی نزدیک به انفجاری که از نزدیک شاهد آن بوده است سخن میگوید. او تشدید تبعیض و تراکم فشارهای سنگین بردوش کارگران را هشدار میدهد و وقوع یک انقلاب کارگری را بهعنوان نتیجهی ناگزیر وضعیت موجود حتمی میداند. مرتضوی در سخنان خود به برخی از واقعیتهای جامعه مانند شکاف عمیقی که میان فقر و ثروت به وجود آمده و فشاری که برگُرده کارگر تحمیلشده سخن میگوید، از شلاق خوردن کارگری که مزد خویش مطالبه نموده است و از فقر معلم سخن میگوید و درهمان حال دربارهی دزدیهای کلان که از دوره احمدینژاد علنی شده و تاکنون امتدادیافته است حرف میزند. او که خود متعلق به یک خانواده بسیار ثروتمند و صاحب چند کارخانه و شرکت و جزء طبقه حاکم است میگوید “اشرافیتی که در اینجا هست در هیچ جای دنیا نمیبینم” وی از ساختهشدن و برپائی خانهها و کاخهایی سخن میگوید که “کاخ شاه در مقابل آنها صفر است”. او از بغضی که گلوی کارگر را گرفته و به کینه اجتماعی تبدیل میشود و از فرارسیدن روزی که فقرا این خانهها و کاخها را به آتش میکشند صحبت کرد. وی بعد از بیان وضعیت عمومی جامعه و با تکیهبر شرایط عینی، تحلیل مشخص خود از شرایط مشخص را ارائه داد و چشمانداز تحولات سیاسی را نیز ازنظر خود ترسیم کرد. او گفت بهعنوان کسی که جامعه را میشناسم، دارم نگاه میکنم و میبینم که این بغض دارد متراکم میشود و” برای من عین روز روشن است” که مردم این وضعیت را تحمل نخواهند کرد و تراکم فشارها و تبعیضات، “منجر به انقلاب میشود، منجر به انقلاب کارگری میشود.” محمدرضا مرتضوی که خود یک سرمایهدار و از تمجید گران خامنهای و سخنان وی درزمینهٔ تولید و درعینحال رئیس هیئتمدیره اتاق بازرگانی تهران است، در واقعیت امر خطر وقوع یک انقلاب کارگری را احساس نموده و آن را هشدار میدهد. او درواقع دارد میگوید پیش از آنکه کار بهجای باریک کشیده شود، باید کاری انجام داد و نظم موجود را از خطر انقلاب نجات داد.
این نخستین بار نیست که عناصری از درون رژیم و طبقه حاکم، ضمن اشاره به معضلات و گرفتاریهای گوناگون کارگران و دیگر اقشار مردم زحمتکش و تشدید فشارهای اقتصادی و معیشتی برگرده دهها میلیون خانوادههای کارگری و تهیدست جامعه، خطر بروز خیزشها و قیامهای تودهای و تکانهای شدید اجتماعی را هشدار میدهند. اگرچه باید اذعان کرد، وقوع یک انقلاب کارگری بهعنوان پیامد مستقیم و بیواسطه وضع موجود، برای نخستین بار است که بر زبان آنها جاری میشود. نفس این موضوع که ، کارگر و انقلاب کارگری به مشغله ذهنی عناصری از طبقه حاکم( و بهتبع آن کل طبقه حاکم) که اتفاقاً دارای شاخکهای حسی قویتری هستند و در بطن اوضاع جامعه و کم و کیف تغییر و تحولات آن و روحیات تودههای مردم قرار دارند، حاکی از حضور فعال کارگران در عرصههای سیاسی و اجتماعی و رو آمدن طبقه کارگر در جریان اعتصابات و اعتراضات و تظاهرات خیابانی کارگری از دیماه ۹۶ به بعد، بهویژه در پاییز ۹۷ است. همین حضور فعال است که ذهن این یا آن سرمایهدار و مدافع نظم موجود را به خود مشغول داشته است.
از همان لحظهای که شعار” اصلاحطلب اصولگرا- دیگه تمومه ماجرا” مطرح و به یک شعار تودهای تبدیل شد، این واقعیت نیز بیشازپیش مشخص گردید که کارگران و عموم تودههای زحمتکش مردم ایران، تصمیم گرفتهاند با کل نظام حاکم تعیین تکلیف کنند. خروشی که از حنجره دانشجویان چپ و کمونیست برخاست، تا قلب کارخانهها امتداد یافت و چون نیزهی بُرّندهای نهفقط بر قلب اصلاحطلبان و اصولگرایان حکومتی فرود آمد، بلکه آنچنان زخم عمیق و جراحت بزرگی را برجان و تن نظم موجود برجای گذاشت که با هیچ مرهمی قابل التیام نیست.
فتح سنگرهای بعدی توسط طبقه کارگر و برافراشته شدن پرچم نان، کار، آزادی، اداره شورایی، تردیدی برای طبقه حاکم و مدافعان نظم موجود باقی نگذاشت که مسئله کارگران فقط تعیین تکلیف با رژیم سیاسی حاکم و براندازی رژیم جمهوری اسلامی نیست، بلکه طبقه کارگر کل نظام سرمایهداری را نشانه رفته و آلترناتیو شورایی خود را که مورد استقبال عموم کارگران و سایر زحمتکشان نیز قرارگرفته، در برابر طبقه حاکم قرار داده است. برافراشته شدن پرچم شوراها و آلترناتیو شورایی در هفتتپه که یک نقطه عطف مهم در جنبش طبقه کارگر بود و این جنبش را وارد یکفاز عالیتری ساخت، استعداد و ظرفیت طبقه کارگر برای رهبری تمام جامعه و عبور از چهارچوبهای نظم سرمایهداری را به اثبات رساند و کل حافظان و مدافعان نظم موجود را چه در درون و چه بیرون از حاکمیت به وحشت انداخت. وحشت آشکار بورژوازی از این تحول و رویداد بیسابقه در جنبش طبقه کارگر، ازجمله در سرکوب خشن و بیرحمانه کارگران هفتتپه، بازداشت و زندان و شکنجه وحشیانه نمایندگان کارگران هفتتپه تجسم یافت.
رویدادهای کارگری بعدازآن، بهویژه برگزاری مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر در سال ۹۸ در تهران مقابل مجلس و حضور سیاسی مجدد جنبش طبقه کارگر پس از سرکوب خشن هفتتپه، بار دیگر نقش و وزن برجسته و بیهمتای طبقه کارگر در تحولات سیاسی جامعه و آینده این تحولات را در معرض دید جامعه قرارداد و بار دیگر این واقعیت را به اثبات رساند که نیروی اصلی و محوری هر تحول انقلابی- اجتماعی طبقه کارگر است. طبقه کارگر جزء جداییناپذیر هر تحول عمیق و انقلابی است و انقلاب آتی ایران جز یک انقلاب کارگری برای برچیدن تمام نظم موجود و استقرار شوراها و حکومت شورایی نیست.
تعمیق بحرانها و تشدید بیشازپیش تضادها و ناتوانی رژیم از حل یا حتی تعدیل این بحرانها و تضادها از یکسو، تشدید فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و وخامت فزاینده اوضاع معیشتی تودههای زحمتکش از سوی دیگر، کشاکشی را بر طبقات اصلی جامعه تحمیل کرده است. در یکسو طبقه سرمایهدار حاکم و همه استثمارگران و مرتجعین و حافظان و مدافعان نظم موجود قرار دارند، درسوی دیگر طبقه کارگر و همهی اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه که رهایی آنها از وضع موجود درگرو رهایی طبقه کارگر است. برگرد این کشمکش اصلی است که تلاطمهای سیاسی بروز یافتهاند. تلاطمهای شدید سیاسی که با خیزش دیماه ۹۶آغاز شد، در سال ۹۷ نیز ادامه یافت. خیزشهای تودهای در تابستان ۹۷ با اعتراضات و اعتصابات و راهپیماییهای گسترده و باشکوه کارگری در فولاد و هفتتپه در پاییز همین سال تکمیل شد. اجتماعات اعتراضی تودهای و تظاهرات خیابانی با قیام آبان ۹۸ وارد فاز جدیدی شد. این تیپ اجتماعات اعتراضی و تظاهرات خیابانی پس از آبان ۹۸، در آذر و دی نیز تداوم یافت. قیام آبان ۹۸ ضربات کوبندهای بر رژیم سیاسی حاکم وارد ساخت. صدها هزار تن از تودههای ناراضی و خشمگین در اعتراض به گران شدن بنزین در سراسر کشور وارد خیابانها شدند. تودههای زحمتکش مردم و اقشار فقیر و تهیدست جامعه در مقیاس سرا سری به مبارزه علنی و مستقیم با رژیم برخاستند. اعتراض علیه افزایش قیمت بنزین، بیدرنگ به اعتراض علیه سران رژیم و تمام نظم موجود فرا روئید. مبارزهای که با بنزین شعلهور شد، بهسرعت به یک مبارزه مستقیم و تمامعیار سیاسی تبدیل شد. جامعهای که از دیماه ۹۶ وارد یک دوران انقلابی شده بود در عصیان خویش تمام پایههای رژیم را به لرزه افکند. تودههای قیامکننده با سنگربندی خیابانی در برابر نیروهای سرکوب دست به مقاومت زدند و درمواردی به مقابله با آنها پرداختند. بسیاری از مراکز ستم و سرکوب رژیم مانند پایگاههای بسیج، کلانتریها، مراکز سپاه به آتش کشیده شدند. تودههای خشمگین قیامکننده، چندین مرکز تبلیغ خرافات مذهبی و ابزار تحمیق و فریب دستگاه روحانیت و نیز چندین بانک را در تهران و شهرهای مختلف کشور به آتش کشیدند و انزجار و نفرت عمیق خود از نظام سرمایهداری و مراکز مالی آن و کل مناسبات سرمایهداری، همچنین نفرت خویش از دولت دینی را به نمایش گذاشتند. تودههای مردمی که سالیان متمادی فشارهای اقتصادی و سیاسی طبقه حاکم را تحمل کرده بودند، نشان دادند که دیگر نمیخواهند وضع موجود را تحمل کنند و برای دگرگونی آن بهپاخاستند. گسترش وسیع دامنه تظاهرات و اعتراضات خیابانی و استفاده از شیوههای جدید و رادیکال مبارزه، موجودیت تمام نظم حاکم را به خطر انداخت. خیزش دیماه ۹۶، تظاهرات گسترده تودهای در تابستان ۹۷ اعتصابات و تظاهرات باشکوه کارگری در پاییز همان سال، قیام آبان ۹۸ و تظاهرات گسترده تودهای در آذر و دی همان سال، بیاستثنا همه رویدادهای بزرگی بودند که در تمام دوران حیات جمهوری اسلامی کمسابقه و حتی بهکلی بیسابقه بود. این رویدادها و تکانهای اجتماعی اگرچه هنوز به معنای انقلاب نبود اما همه در یک دوران انقلابی رخ میداد و دلایلی براین حقیقت بود که پیششرطهای عینی لازم برای برپائی یک انقلاب فراهمشده است. رژیم بهغایت سرکوب گر جمهوری اسلامی البته بهطور وحشیانهای قیام را سرکوب کرد.۱۵۰۰ قیامکننده کشته و نزدیک به ۱۰۰۰۰ نفر بازداشت و زندانی شدند. اگرچه سرکوب شدید و خونین بود و قیام آبان ۹۸ در خون قیامکنندگان درهم شکست، اما این قیام بشارتدهندهی انقلاب بود. سرکوب قیام اگرچه بسیار شدید و گسترده و وحشیانه بود، اما نظم موجود را نجات نداده است و نجات نخواهد داد. سرکوب خونین قیام، نتوانسته و نمیتواند مانعی جدی و طولانیمدتی در برابر روندهای پیشین که آغاز آن به خیزش دیماه ۹۶ برمیگردد ایجاد کند. ویروس کرونا و شیوع آن اما چون هدیهای آسمانی به داد رژیم رسید و گرچه موقت و بسیار کوتاهمدت، اما وقفهای در این روند ایجاد نمود. کرونا بر دست و پای کارگران و زحمتکشان پیچید و موانع بازدارندهی معینی بر سر راه تجمعات و اعتصابات کارگری و مبارزات تودهای ایجاد کرد. اما این وقفه و بازدارندگی نیز نمیتوانست دوام آورد و دوام نیاورد. با مبارزات و تجمعات تودهای ازجمله در اعتراض به کمبود و نبود آب آشامیدنی در استان خوزستان و فارس وچهارمحال و بختیاری و مهمتر از آن با اعتصابات متعدد و گسترده کارگری بهویژه اعتصاب و راهپیمایی خیابانی ۳۵۰۰ کارگر معادن زغالسنگ کوهبنان، راور و زرند کرمان، این وقفه موقتی نیز عملاً پایانیافته است. زغالسنگ تمام زنجیرهای بازدارنده کرونائی را ازهم گسست.
درحال حاضر تمامی عوامل و شرایطی که بر بستر آن، خیزشهای تودهای ، اعتصابات و تظاهرات کارگری و قیام آبان شکل گرفت، به قوت خود باقی هستند. بحرانهای متعدد رژیم سیاسی و نظم سرمایهداری حاکم با همان حدت و شدت و حتی شدیدتر و عمیقتر از گذشته ادامه دارد. تضاد میان طبقه حاکم و طبقه کارگر و سایر زحمتکشان بیشازپیش تشدید شده و به چنان مرحلهای از رشد و حدت خود رسیده است که هر رویداد کوچک و بزرگ مهمی میتواند به انفجار آن منجر شود. دوران انقلابی که با خیزش دیماه ۹۶ شکل گرفت، بهرغم فرازوفرودهای آن ادامه دارد. قیام و انقلاب توهم ذهنی نیست بلکه یک احتمال عینی و واقعی است که کماکان نظم موجود را تهدید میکند. از همین روست که تمام مدافعان نظم موجود و سرمایهدارانی که منافع خویش و نظم سرمایهداری حاکم را درخطر میبینند، بهطور علنی و از تریبونهای عمومی، نگرانی خود را از وقوع یک انقلاب ناگزیر کارگری پنهان نمیکنند و پیدرپی آن را هشدار میدهند.
نظرات شما