چشم هایم به غارت رفته اند
ونگاهم رنجور
پشت آرزوهای کودکی ام
درحال شکستن است
حوصله ای دگر برایت مانده؟
به دست هایم نگاه کن
که ازقله های سفت وزمخت پینه
جویبارهای سود جاریست
درگرما تف می خورم
درسرما می لرزم
مهم نیست
جویبارهای سود باید جاری شوند
اگر از بلندای قله های پینه
تلاقی دست های زخمی ام را ببینم
ازجویباره های سود
شط کینه جاری می شود
آن روز تو بی حوصله نخواهی بود
ونگاه من،پشت آرزوهای کودکی ام نخواهد شکست
هواداران داخل کشور ۱۲/۷/۹۹ ح – ا
نظرات شما