در جمهوری اسلامی بیحقوقی زنان و تعرض به آنها مدام ابعاد تازهای بهخود میگیرد. کار به جایی رسیده است که امامان جمعه منصوب خامنهای فتوا به ناامنکردن فضا برای زنان به بهانهی بدحجابی میدهند و در آن سوی جهان نیز وزارت خارجه دانمارک سفیر جمهوری اسلامی را که اتفاقا زنی از طبقه حاکم است بهدلیل نقض حقوق زنان احضار کرده و به او اخطار میدهد که عملکرد او در نقض حقوق زنان را دولت دانمارک تحمل نخواهد کرد.
اما چرا این گونه است؟! واقعیت این است که عملکرد حکومت اسلامی در مورد زنان دو دلیل عمده دارد. اولین مساله این است که نگاه حکومت اسلامی و قوانین برآمده از این نگاه ریشه در نگرش اسلام به زن دارد و دلیل دوم نقش زنان در مبارزه علیه جمهوری اسلامی است که حکومت را بسیار عصبانی کرده است.
نگرش اسلام در مورد زن و قوانین حکومت که برخاسته از همان نگرش است، بسیاری از بدیهیترین حقوق زنان را در قوانین جاری از جمله حق انتخاب پوشش، حق طلاق، حضانت فرزند، شغل، مسافرت و غیره نادیده گرفته است، اما مساله این است که نگرش اسلامی به زن، خود را تنها در چارچوب قوانین جاری محدود نمیکند. این نگرش سعی دارد با بهرهگیری از همه ابزارهای حکومتی از صدا و سیما گرفته تا روزنامهها و دیگر بلندگوهای خود مانند مساجد نگرش مردسالارانه به زن را به درون خانوادهها برده و آن را به عنوان فرهنگ و سنت جا بزند.
همین چندی پیش بود که جعفری رئیس دادگسترش شهر شوش در خوزستان خواستار ثبت ملی “فصلیه” یا “خونبس” شده بود. یک قانون نانوشتهی ارتجاعی و باقی مانده از دوران ماقبل سرمایهداری که نقض وحشیانه حقوق زن است و جالب آنکه در پی اعتراض زنان به این مساله، باز همان زنان طبقه حاکم به دفاع از این “سنت” وحشیانه برخاسته و از “فصلیه” یا “خونبس” به عنوان یک سنت برای ایجاد صلح بین طوایف تقدیر کردند!!! در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بارها همین زنان طبقه حاکم را دیدهایم که حتا خواستار بوسیدن پای مرد توسط زن شدهاند!!!
جدا از این باز بارها شاهد بودیم که در همین صدا و سیمای جمهوری اسلامی توهینهای جنسیتی به زنان شده است از جمله در سریالهای مبتذلشان و البته فراموش نکنیم گفتگوی اخیر صدا وسیما با ضرغامی رئیس اسبق صدا و سیما و سخنان مبتذل او با لبخندی مبتذلتر در مورد تصاویر زنان در اینستاگرام.
یکی از نتایج تبلیغ این تفکر و جاری کردن قوانین اسلامی قتلهای ناموسی است که در ماههای گذشته بریدن سر رومینای ۱۳ ساله با داس پدر در یکی از روستاهای تالش سروصدای زیادی ایجاد کرد. اما بهرغم همهی اعتراضها و روشنگریها بعد از قتل رومینا، شاهد تکرار روزانه قتلهای ناموسی هستیم. پدر، برادر، حتا عمو و غیره به خود اجازه میدهند که در مورد دختر خانواده و زندگی او تصمیم بگیرند، چرا که تبلیغات جمهوری اسلامی در مغز کوچک آنها این را فرو کرده است که دختر و زن ناموس او هستند و هر چه زنان و دختران فریاد بزنند “من ناموس کسی نیستم”، “من یک انسان هستم”، بر این نادانان “ناموسپرست” اثری ندارد.
یکی دیگر از نتایج بسیار مهم سیاستهای جمهوری اسلامی در مورد زنان، رانده شدن زنان از بازار کار و سهم ناچیز آنان در اشتغال است. همین عدم استقلال اقتصادی و وابسته شدن زن به مرد یکی از عوامل مهم فاجعه کنونی است. براساس گزارش مرکز آمار در سال گذشته نرخ مشارکت زنان در بازار کار تنها ۱۶ درصد بود. به عبارت دیگر اکثریت بزرگ زنان شاغل نیستند و به شکلی وابسته به مرد از نظر اقتصادی میباشند که همین مساله باعث تنزل موقعیت زن در خانواده و جامعه میشود.
این را هم در نظر داشته باشیم که پس از شیوع ویروس کرونا شرایط کار برای زنان از این هم بدتر شد. بسیاری از زنان که در کارگاهها و یا مغازههای کوچک، بدون بیمه و با دستمزدهایی بسیار ناچیز مشغول به کار بودند، کارشان را از دست دادند. براساس آمار “موسسههای مالی سازمان پژوهشی تامین اجتماعی” زنان ۸۰ درصد شاغلان بدون بیمه را تشکیل میدهند که براساس آمارهای ارائه شده از سوی مقامات دولتی در پی شیوع ویروس کرونا بسیاری از این کارگران شغل خود را از دست دادهاند. جدا از آنکه براساس گزارش مرکز آمار در پی شیوع ویروس کرونا از میزان مشارکت اقتصادی افراد جامعه، حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر کاسته شده است (به عبارت دیگر این یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر دیگر امیدی برای دستیابی به کار ندارند برای همین نه کار دارند و نه به طور رسمی بیکار تلقی میشوند).
وضعیت کنونی اکثریت بسیار بزرگ زنان سرپرست خانوار یک نمونه روشن از فقر زنانه در ایران است، زنانی که فقیرترین فقرا هستند. براساس آمارهای دولتی ازحدود ۲۵ میلیون خانوار ایرانی ۴ میلیون زن سرپرست خانوار هستند که نیمی از آنها زیر پوشش “کمیته امداد” قرار دارند (۲۰۰ هزار زن سرپرست خانوار نیز تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارند). میزان مستمری زن سرپرست خانوار یک نفره ۱۷۲ هزار تومان، دو نفره ۲۸۷ هزار تومان، سه نفره ۳۷۴ هزار تومان، چهار نفره ۴۸۳ هزار تومان و ۵ نفر و بیشتر ۵۳۶ هزار تومان است. آن هم در کشوری که هم اکنون به اعتراف مقامات درجه دو حکومتی همچون حمیدرضا امامقلیتبار بازرس “مجمع عالی نمایندگان کارگران” خط فقر ۱۰ میلیون تومان است.
دستمزد و حقوق پرستاران و معلمان که اکثریت بزرگی از آنها زن هستند، یک نمونه واضح از بهرهکشی سبعانه از کار زنان و غارت حاصل زحمات این گروههای کارگر و زحمتکش است. معلمان آزاد که عموما زنان و دختران با مدارک بالایی دانشگاهی هستند در مدارس بهاصطلاح غیرانتفاعی شدیدا مورد استثمار قرار میگیرند و دستمزد آنها بسیار کمتر از حتا حداقل دستمزد یک کارگر است. همین مساله در مورد پرستاران نیز صادق است که با قراردادهای ۸۹ روزه دستمزد و یا حقوق آنها بسیار کمتر از حداقل دستمزد بهاصطلاح قانونی یک کارگر است.
بیکاری و فقر زنانه در حالیست که تعداد دختران دانشجو و فارغالتحصیل دانشگاهی از پسران بسیار بیشتر است اما مساله این است که راهی به بازار کار نمییابند. سال گذشته ۷۰ درصد داوطلبان کنکور دختر بودند. تنها اگر به عمق همین موضوع در کنار بازماندن زنان از بازار کار بیاندیشیم، بهروشنی گویای شرایط زنان در جمهوری اسلامی و خواست زنان برای تغییر شرایط است. زنانی که دیگر حاضر به تن دادن به شرایط نه فقط ناعادلانه بلکه اسفناک موجود نیستند.
سخنان اخیر دو تن از امامان جمعه و نمایندگان خامنهای در استانهای اصفهان و خراسان شمالی در مورد ناامن کردن فضا برای زنان به بهانهی بدحجابی جدا از آنکه نمونهی دیگری از تفکر ارتجاعی حکومت اسلامی است اما در عینحال نشانگر خشم مقامات حکومتی از زنان، از مبارزاتشان، از پرچمداریشان در مبارزات و شکست حکومت در تحمیل قوانین اسلامی به زنان است. یعقوبی نماینده خامنهای در خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد در خطبههای نماز جمعه این شهر گفت: “مبادا ویروس کرونا ما را از سایر ویروسها غافل کند. نیروهای انتظامی زندگی بدحجابان را ناامن کند چرا که آنها درصدد این هستند که جامعه دینی ما را ناامن کنند. ما نمیتوانیم در برابر اینگونه مسائل کنار بیاییم و در مقابل جریانهای فسادزا حساس نباشیم”.
طباطبایینژاد امام جمعه و نماینده خامنهای در اصفهان نیز یک روز بعد در دیدار با جانشین معاونت اطلاعات و امنیت ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده نیروی انتظامی اصفهان ضمن تاکید بر اینکه نباید برای اجرای قوانین خود از بیگانگان ترس داشته باشیم و باید با هنجارشکنان برخورد کنیم، به مساله کشف حجاب و هنجارشکنی زنان پرداخت و گفت: “باید فضای جامعه را برای این عده که تعداد آنها هم کم است ناامن کرد و نباید اجازه داد به راحتی در خیابانها و پارکها هنجارشکنی کنند”. وی همچنین خواستار تشکیل شعبههای مخصوص برای رسیدگی به بدحجابی شد و ادامه داد: “نگاه قضات هم باید در جهت حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر باشد”.
اگرچه همین امامان جمعه پس از انعکاس وسیع سخنانشان و تبعات آن ظاهرا مجبور به عقبنشینی شده و به دروغ گفتند سخنان ما تحریف شده، سخنانی که خبرگزاریهای مورد تایید خودشان همچون تسنیم وابسته به سپاه منتشر ساخته بودند، اما واقعیت این است که سخنان آنها اساسا موضع جدیدی در مورد زنان و مساله حجاب نبود. همین طباطبایینژاد امام جمعه اصفهان در سال ۹۳ گفته بود: “مساله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد”. در پی همین هجمهها علیه زنان بود که در شهر اصفهان ۴ زن توسط اوباشان جمهوری اسلامی با اسید مورد حمله قرار گرفتند. در پی انعکاس این عمل وحشیانه در جامعه، جمهوری اسلامی مجبور شد محسنی اژهای معاون کنونی رئیس قوه قضاییه را با ماموریت ویژه عازم اصفهان کند، اما پرونده همانطور که انتظار میرفت پس از مدتی در سکوت مختومه اعلام شد و کسی در این رابطه دستگیر نشد. این در حالیست که تعدادی از معترضان به اسیدپاشی در اصفهان دستگیر و حتا چند تن به زندان محکوم شدند. این تنها نتیجه واقعی رسیدگی به پرونده اسیدپاشی در اصفهان بود که در واقع فتوای نماینده خامنهای در اصفهان بستر آن را فراهم ساخته بود و متهم اول که باید به جرم تحریک برای اسیدپاشی بر زنان دستگیر میشد نماینده خامنهای بود و همگان از آن آگاه بودند.
اما اینکه دو نماینده خامنهای به یکباره چنین موضعی گرفتند یک موضعگیری اتفاقی نبوده و اینگونه نیست که فکر کنیم این سخنان بدون فکر کردن از دهانشان بیرون آمده است. واقعیت این است که سخنان بیرونی آنها بازتاب نظرات و سخنانیست که در محافل خصوصی آنها در مورد شرایط جامعه مطرح میشود و موضوعی که امروز مساله محوری تمامی مقامات جمهوری اسلامی است ترس از بروز قیامی گستردهتر از آبان سال گذشته است. همین ترس و نقش زنان در قیام آبانماه است که این بازماندگان از دوران قرون وسطا را بر آن داشته تا به بهانهی بدحجابی و کشف حجاب چماق را بالای سر زنان بچرخانند.
آنها بهخوبی میدانند که در تحمیل حجاب به زنان شکست خوردهاند و زنان در این مبارزه پیروز واقعی میدان هستند. اعتراف چندی پیش مهدی نصیری از چماقبدستان قدیمی رژیم به این شکست، چماق بدستی که سالها مدیرمسئولی و سردبیری روزنامه فاشیستی کیهان را برعهده داشت، نمونه آشکار آگاهی رژیم به این شکست است. مهدی نصیری ۲۶ شهریور در برنامه “زاویه” شبکه ۴ سیمای جمهوری اسلامی گفت: “عدم الزام به حجاب خط قرمز ما نیست. ما در مورد ویدیو، ماهواره و حضور زنان در ورزشگاه کوتاه آمدیم و در مورد حجاب هم کوتاه خواهیم آمد”. وی ادامه داد: “اجباری کردن حجاب تاثیر معکوس داشته و بر اساس پیمایش و نظرسنجیها از سالهای دهه ۷۰، سالیانه بین یک تا دو درصد افت حجاب داشتهایم.” او با اشاره به نظرسنجی وزارت ارشاد که براساس آن ۷۰ درصد جامعه ایران مخالف حجاب اجباری هستند، بر این مساله انگشت گذاشت که چون نتایج این نظرسنجی به نفع جمهوری اسلامی نبوده نتایج آن هرگز علنی نشد!!!
در جریان قیام آبانماه، رسانههای جمهوری اسلامی از خبرگزاریهای فارس و تسنیم تا روزنامهها و صداوسیما بر نقش زنان البته با ادبیات همیشگی ضد زن خود انگشت گذاشتند. در گزارش روزنامه “صبح نو” (۲۹ آبان) که بسیاری از خبرگزاریهای دولتی همچون فارس آن را بازنشر کردند، آمده بود: “آشوبگران حرفهای، این شاید بهترین لفظی باشد که بخواهیم روی اغتشاشگران این چند روز اخیر در کشورمان بگذاریم؛ در این میان زنان نقشی محوری در لیدری این آشوبها برعهده دارند…
میانداری و میدانداری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشمگیر به نظر میرسد. در نقاط متعدد بهویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵سال، نقش ویژهای در لیدری اغتشاشات به عهده دارند. مشاهدات خبرنگار ما نشان میدهد که این زنان متحدالپوشش، هریک وظیفهای جداگانه دارند؛ یکی از شورشها فیلم میگیرد، دیگری جلوی خودروها را میگیرد و دیگری با تحریک مردم، آنها را به پیوستن به صف اغتشاشها مجاب میکند. اینکه چرا در اغتشاشات اخیر، زنان به مهره میداندار تبدیل شدهاند، خود جای سؤال دارد. مهمترین پاسخی که شاید بشود به این سؤال داد این است که حضور پر رنگ زنان، عاملی مهم در تحریک احساسات و عواطف و غیرت جامعه بوده که بهطور هدفدار به مستمسک برخی جریانات معاند جهت بسط اعتراضات تبدیل شده است”.
همان شب نیز سیمای جمهوری اسلامی به اصطلاح اعترافات یک زن را که متهم به رهبری اعتراضات بود پخش کرد. علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران نیز روز سوم آذر گفت: “دشمن برای اقدام علیه ما از جامعه زنان استفاده میکند”.
جای تعجب نیست در جامعهای که فقر و بیکاری بیداد میکند و هر روز صدها نفر بر اثر شیوع ویروس کرونا جان میبازند که این نیز نتیجه مستقیم سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی است، مساله حاکمان نه فقر و بیکاری مردم و نه شیوع ویروس کرونا باشد. مساله جمهوری اسلامی بقا است و همانطور که وزیر کشور نیز گفت امنیت جمهوری اسلامی. حمله به زنان به بهانهی بدحجابی را نیز باید در راستای دیگر سیاستهای جمهوری اسلامی بررسی و تحلیل کرد. طرح امنیت محله محور، اعدام زندانیان سیاسی، دستگیری فعالان شبکههای اجتماعی، زندانی کردن نویسندگان، معلمان، بازنشستگان، هر چه امنیتی کردن جو جامعه همچون مساله مبارزه با بدحجابی همگی در راستای امنیت جمهوری اسلامی و حفظ بقای این رژیم سفاک است.
اما همانطور که به اعتراف مهدی نصیری، جمهوری اسلامی در تحمیل حجاب به زنان شکست خورد، در تحمیل جو امنیتی و ایجاد ترس در میان کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه و زنان مبارز جامعه نیز شکست خواهد خورد. کشتی جمهوری اسلامی درحال غرق شدن است و هیچ چیز آن را نجات نخواهد داد.
نظرات شما