سرمایه که حاصل کار و رنج کارگراست، سالانه دهها هزار کارگر را در پیشگاه ارزش اضافه قربانی میکند. تولید سرمایهداری اساساً تولید ارزش اضافی و جذب کار اضافی است. سرمنشأ سرمایه و انباشت آن، ارزش پرداختنشده همین کار، یعنی ارزش اضافه است. برخلاف تمام کالاها و مواد اولیه و وسایل تولید که ارزش آنها در پروسه تولید، به کالا و محصول جدید منتقل میشود، نیروی کار یگانه کالایی است که در جریان تولید، ارزشی بیشتر از قیمت خود تولید میکند و آفرینندهی ارزش جدیدی است که سرمایهدار آن را تصاحب میکند. هرچقدر شدت کار بیشتر و ساعات کار طولانیتر باشد، ارزش اضافهتولید شده و سود سرمایهدار نیز بیشتر است. اینکه شدت کار یا ساعات کار طولانی سلامت و جان کارگر را به خطر میاندازد برای سرمایهدار مهم نیست. برای سرمایهدار مهم این است که چرخ تولید ارزش اضافه، متوقف نشود و سود بیشتری کسب کند. سرمایهدار ازآنجاکه میخواهد چرخ تولید بهطور دائم بچرخد و پروسه تولید ارزش اضافه متوقف نشود، از زمان استراحت و حتی زمان غذا خوردن کارگر میزند و بهسلامت جسم و جان کارگر اهمیتی نمیدهد. نگاه سرمایه به نیروی کار زنده، نگاه ابزاری است. کارگر برای سرمایهدار، یک وسیله و ابزار تولید است نه یک انسان! “سرمایه با شهوت بیحدوحصر و کورکورانه خود، و با ولع سیریناپذیرش برای کار اضافی، نهتنها از اخلاق بلکه از کرانهای جسمانی کار روزانه نیز تجاوز کرده است. سرمایه زمان لازم برای رشد، تکامل و سلامتی را غصب میکند. سرمایه زمان لازم را برای مصرف هوای آزاد و نور خورشید میرباید. در وقت غذا خوردن چانه میزند و هر جا که امکان داشته باشد، آنها را در خود فرایند تولید میگنجاند تا غذا به کارگر بهعنوان ابزار صرف تولید به همان نحو اضافه شود که زغال به دیگ بخار و ریختن روغن و گریس به ماشین زده میشود… سرمایه نگران طول عمر نیروی کار نیست، آنچه موردعلاقه اوست فقط و فقط بیشینه نیروی کاری است که در مدت کار روزانه میتواند به عمل واداشته شود. وی با کوتاه کردن حیات نیروی کار به این هدف میرسد، به همان نحو که کشاورز طماع با از بین بردن حاصلخیزی زمین محصول بیشتری را به یغما میبرد.” بنابراین تولید سرمایهداری که در اساس تولید ارزش اضافه و انباشت سرمایه است،” با طولانی کردن کار روزانه نهتنها نیروی کار انسانی را با محروم کردن از آن شرایط اخلاقی و جسمانی متعارف تکامل و فعالیتش به نابودی میکشاند بلکه همچنین سبب فرسودگی پیش از موعد و مرگ خود این نیروی کار میشود.سرمایه با کوتاه کردن حیات کارگر، زمان تولید او را در یک دوره معین طولانیتر میکند”.(مارکس- کاپیتال ترجمه حسن مرتضوی جلد اول )
سرمایه که تنها در اندیشه سود و افزایش سود و انباشت است، تا جایی که بتواند ساعات بیشتری از کارگر کار میکشد و بدین گونه سرنوشت نیروی کار را رقمزده و او را قربانی میکند. صرفنظر از اینکه در کارخانهها و صنایع، جریان یکسان و خستهکننده کار بیانتها و رنجآوری که طی آن همواره یکروند مکانیکی تکرار میشود ، دستگاه عصبی را بیاندازه خسته و فرسوده میسازد، درعینحال این موضوع نیز کاملاً روشن است که بالا بردن شدت کار و سرعت ماشینها بهمنظور تولید ارزش اضافه بیشتر نیز احتمال بروز سوانح کاری را افزایش میدهد. صحبت مارکس در کاپیتال پیرامون ازدیاد سرعت ماشینآلات و افزایش سوانح کاری بهعنوان پیامد آن بسیار روشنگرانه است . “ازدیاد سرعت ماشینآلات. چرخها، استوانهها، دوکها و دستگاههای خودکار اکنون با سرعتی بیشتر و قدرت روزافزونی حرکت میکنند.انگشتان باید سریعتر و مطمئنتر نخهای گسیخته را دریابند زیرا کمترین تردید و کوچکترین بیاحتیاطی آنها را فدا میکند. بسیاری از سوانح درنتیجه کوشش کارگران در سریع انجام دادن کار حاصل میشود. باید به خاطر داشت که برای کارخانهداران مسئله اینکه ماشینها بدون انقطاع درحرکت باشند یعنی نخ و منسوج تولید کنند، کمال اهمیت را داراست. هر توقف یکدقیقهای نهتنها هدر رفتن نیرو است بلکه زیان تولید است.” (همان)
سرمایهدار برای آنکه سود خویش را افزایش دهد و سهم بیشتری به جیب بزند، سعی میکند هزینههای کمتری مصرف کند. یکی از راههای مستقیم کاهش هزینه، علاوه بر پرداخت دستمزدهای پائین و کاهش آن، خودداری از صرف هزینههایی است که مربوط به ایمنی و بهداشت و حفاظت محیط کار کارگراست. به گفته “شارون بارو” دبیر کل کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری، سالانه حدود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار کارگر به دلیل سانحه در محل کار، جان خود را از دست میدهند. بنا به آمار اعلامشده از سوی سازمان بینالمللی کار در سال ۲۰۱۹ دو میلیون و ۷۸۰ هزار کارگر در سراسر جهان به خاطر عدم تأمین بهداشت و ایمنی و حفاظت محیط کار دچار سانحه شده، جان خود را ازدستدادهاند و ۳۷۴ میلیون کارگر نیز دچار بیماری ، نقص عضو و سایر حوادث غیر کشنده شدهاند. بخش بزرگی از این ارقام دهشتناکی که بیان حرص و آز طبقه سرمایهدار است مربوط به کشورهای غیراروپایی و یا کشورهایی است که طبقه کارگر آن کشورها فاقد تشکلهای بزرگ و قدرتمند اتحادیهای هستند. اوایل قرن نوزده وضعیت ایمنی و بهداشتی محیطهای کار در سراسر جهان وحشتناک و مرگومیر ناشی از فقدان وسایل بهداشتی و ایمنی بسیار بالابود. اما به فراخور رشد و تکامل سرمایهداری و در پرتو سازمانیابی و مبازات طبقه کارگر، سرمایهداران نیز در بسیاری از کشورها به رعایت پارهای نکات ایمنی و بهداشتی در محیط کار وادار شدند. مبارزات طبقه کارگر، بسیاری از سرمایهداران و دولت آنها را به تصویب قوانینی به سود کارگران واداشت. کارفرمایان ملزم به رعایت این مقررات شدند. ازاینرو اگرچه آمار کل حوادث کاری در سال ۲۰۱۹ نسبت به سال قبل از آن افزایش داشته است اما در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری و کشورهایی که کارگران از تشکلهای بزرگ و قوی برخوردار هستند این ارقام بهطور نسبی کاهش داشته است. معادن زغالسنگ که یکی از قربانگاههای اصلی کارگران بوده، در بسیاری از این کشورها بهکلی تعطیل و انرژیهای دیگری جایگزین انرژی زغالسنگ شده است. در بسیاری دیگر از کشورها نیز از آسیا گرفته تا آمریکای لاتین و هند و استرالیا و غیره نیز بسته به میزان تشکل کارگران و قدرت آنها در چانهزنی با سرمایهداران، مقررات و قوانینی درزمینهٔ رعایت ایمنی و بهداشت محیط کار و بازرسی از محل کار وضعشده و اجرا میشود. هیچیک از این کشورها در شرایط قرن نوزده به سر نمیبرند و سالهاست آن شرایط را پشت سرنهادهاند.
در جمهوری اسلامی اما شرایط به گونه دیگری است. هیچ حسابوکتابی در کار نیست. مرگومیر ناشی از فقدان ایمنی محیط کار بسیار بالا است.جمهوری اسلامی درزمینهٔ رعایت مسائل ایمنی کار درمیان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده است.درحالیکه کارگران جهان وارد قرن بیستویک شدهاند، کارگران ایران اما ازنظر فقدان ایمنی و بهداشتی محیط کار هنوز در قرن نوزده به سر میبرند.
روزی نیست که چند کارگر دچار سانحه کاری نشوند و به دلیل فقدان ایمنی و حفاظتی جان خود را از دست ندهند. رسانهها و مطبوعات حکومتی پراست از حوادث کاری و تلفات ناشی از فقدان لوازم ایمنی و حفاظتی و بهداشتی در محیط کار. بیش از ۶۰ درصد از حوادثی که منجر به مرگ کارگر شده است مربوط به کارگران ساختمانی است که درعینحال از هرگونه بیمهای محروماند و معدود کارگرانی که بیمهشده بودند ، در جریان بیکاریهای اخیر و شیوع کرونا که نتوانسته بودند سهم بیمه خود را بپردازند، بیمهشان قطعشده است. براثر خودداری سرمایهداران از صرف اندک هزینه برای بهبود شرایط ایمنی و بهداشتی و حفاظتی محیط کار روزانه دهها کارگر دچار سانحه میشوند ، آسیب میبینند، به بیماریهای ناشی از آلودگی محیط کار مبتلا میشوند، دچار نقص عضو میشوند و یا جان خود را از دست میدهند. رایجترین علل مرگومیر کارگران سقوط از بلندی، استشمام گاز سمی، انفجار و ریزش معدن و مصدوم و کشته شدن کارگران در اثر واژگونی و تصادف سرویسها و مینیبوسهای رفتوبرگشت کارگران به محل کار است. تنها در نیمه اول آذر ۹۹ روزانه دهها تن از کارگران به دلایل فوق جان خود را ازدستداده یا مجروح و مصدوم شدهاند. یک کارگر ساختمان اهل پاوه در اثر سقوط از ارتفاع جان باخت. یک کودک ۱۷ ساله هنگام کار در یک ساختمان نیمهتمام در شهرستان میانه براثر سقوط از ارتفاع جان باخت. یک کارگر۲۲ ساله ساختمان در تهران، یک کارگر ۶۰ ساله ساختمان در مشهد، یک کارگر ساختمان در اصفهان، یک کارگر ساختمان در فراهان، یک کارگر ساختمان در جویبار، دو کارگر در سمنان و سیرجان، یک کارگر در رشت، یک کارگر دیگر در تهران، سه کارگر در شیراز، زرند و نسیم شهر، یک کارگر معدن در اسفراین، دو آتشنشان هنگام اطفاء حریق، یک کارگر ۲۲ ساله هنگام نظافت دستگاه پرس در کارخانه روغنکشی منجیل، یک کارگر معدن سنگ عباسآباد شهرستان محلات، یک کارگر کنترلچی معدن سنگ تخته گنبد سیرجان، کارگر نگهبان نجفآباد اصفهان و… در اثر فقدان ایمنی و حفاظتی جان خود را از دست دادند. در پتروشیمی خارک براثر آتشسوزی یک کارگر کشته و ۵ تن دیگر مصدوم شدند. درشبستر کارگری از بالای داربست سقوط کرد و کشته شد و کارگر دیگری زیر بیل مکانیکی جان سپرد. مریم نصرتی کارگر ۳۹ ساله یک واحد تولیدکننده کارتن واقع در کیلومتر ۱۰ شاهرود، هنگام تعمیر و راهاندازی دستگاه پرس دچار سانحه شد و جان باخت.
بخش دیگری از حوادث کاری همین ۱۵ روز اول آذرماه که منجر به کشته و مجروح شدن کارگران شده است مربوط به تصادفات و واژگونی سرویسهای ایابوذهاب کارگران است که پیوسته درحال افزایش است. بامداد دوم آذر سرویس حامل کارگران پالایشگاه اصفهان در کمربندی خمینیشهر- نجفآباد واژگون شد که در اثر آن ۴ کارگر جان خود را از دست دادند و ۱۴ کارگر دیگر بهسختی مجروح شدند. به دنبال آن در اثر تصادف وانتی که حامل کارگران شاغل در کنگان و عسلویه بود، ۲۱ کارگر ازجمله یک کودک کار ۱۲ ساله و یک کارگر ۶۰ سالی مصدوم شدند. یکی دیگر از سرویسهای رفتوبرگشت کارگران با ۱۴ سرنشین در مسیر هویزه- جفیر در استان خوزستان واژگون شد و دستکم ۳ نفر بهسختی مصدوم شدند. در اثر واژگونی یک مینیبوس حامل کارگران سیمان بجنورد، ۷ کارگر مصدوم شدند. باز براثر برخورد یک خودرو و سرویس کارگران کشاورزی در شهرستان دیر بوشهر، ۲۰ کارگر مجروح شدند. جمعه ۱۴ آذر براثر تصادف مینیبوس حامل کارگران پتروشیمی مسجدسلیمان در شمال شرقی اهواز، ۳۰ کارگر پتروشیمی مجروح شدند. ازآنجاکه این یک تصادف زنجیرهای چند وسیله نقلیه بود تعدادی از سرنشینان وسایل نقلیه دیگر نیز مجروح شدند. مطابق همین آمار تنها در ظرف کمتر از ۱۵ روز، ۹۹ کارگر روزانه بیش از ۷ کارگر فقط هنگام رفتن به محل کار یا بازگشت ، دچار سانحه و مصدوم شده یا جان خود را ازدستدادهاند.
واقعیت این است که آمار کارگرانی که به خاطر فقدان وسایل و لوازم ایمنی و حفاظتی جان خود را ازدستداده یا مصدوم شدهاند بسیار بیشتر از این ارقام است. روابط عمومی پزشکی قانونی اعلام کرد در ۷ ماه اول سال جاری، حوادث کاری منجر به مرگ در استان آذربایجان شرقی، ۴۰ درصد افزایشیافته است. همین منبع اعلام کرد در طی این مدت ۸۱۰ نفر براثر مصدومیت ناشی از نبود ایمنی کار به ادارات پزشکی قانونی استان مراجعه کردهاند و طی این مدت مجموعاً ۸۹۱ نفر در این استان کشته و مصدوم شدهاند. بهاحتمال خیلی زیاد رقم مصدومان و جانباختگان ناشی از نبود وسایل و لوازم ایمنی کار و حفاظتی و بهداشتی، در سایر استانها و در سطح کل کشور نیز به همین نسبت افزایش داشته و بهطورقطع کرونا نیز این روند را تشدید کرده است. چنانکه سال ۹۸ نیز با افزایش آمار حوادث ناشی از فقدان ایمنی محیط کار نسبت به سال ۹۷ روبرو بودیم. طبق آمار ارائهشده از سوی وزارت کار در سال ۹۸ از کل بیمهشدگان در معرض حادثه شغلی؛ ۲۱۵۶۲ نفر دچار حادثه شغلی شدهاند که این تعداد نسبت به سال قبل از آن ۲۲.۴ درصد افزایش داشته است.
جالب این است که در رسانههای رسمی تقریباً هیچ اسمی از کارگرانی که در این یا آن کارخانه و مؤسسه دچار حادثه میشوند و نیز نام کارفرما و مسئول آن واحد انتشار نمییابد و امکان پیگیری ماجرا تقریباً صفر میشود. این رسانهها با سکوت خود رسماً از سرمایهداران و منافع آنها دفاع میکنند تا به این طریق کشتار کارگران در خاموشی ادامه یابد. در جمهوری اسلامی کارخانهها ، کارگاهها ، مؤسسات صنعتی و معادن عملاً به کشتارگاه کارگران تبدیلشدهاند. هیچگونه ضابطه و کنترلی در این زمینه وجود ندارد. معدود مقررات و بندهای قانون کار درزمینهٔ قواعد و ضوابط مربوط به ایمنی و شرایط فنی و بهداشتی کار نیز عملاً اجرا نمیشود. کارفرما آن را اجرا نمیکند و این مقررات عملاً روی کاغذ است. بازرسی از محل کار نیز یک امر صوری و قلابی است. به گزارش ایسنا معاون بهداشت وزارت بهداشت اعلام کرد” بر اساس آمارهای منتشره از مرکز آمار ایران، درحال حاضر بیش از ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار کارگاه با بیش از ۲۰ میلیون نفر شاغل در بخشهای صنعت، معدن، کشاورزی و خدمات کار میکنند” او گفت؛ تأمین، حفظ و صیانت از سلامت کار و کارگر و محیط کار برعهده حدود ۳ هزار بازرس بهداشت حرفهای قرارگرفته است.
چنانکه مشاهده میشود تعداد بازرسان برای بازرسی واقعی از کارگاههای یادشده بهکلی ناکافی است. بهنحویکه هرآینه حتی تصمیم براین میبود و ارادهای وجود میداشت که از این کارگاهها بازرسی به عمل آید، بازهم در عمل امکان بازرسی از این کارگاهها وجود نداشت. مطابق این ارقام هر بازرس باید از ۹۳۳ کارگاه بازرسی کند و اگر هرروز و حتی در روزهای تعطیل رسمی هم به این کار مبادرت ورزد، ۲سال ونیم طول میکشد که فقط یکبار برای بازرسی از تعداد کارگاههایی که به او اختصاص داده میشود اقدام کند. بنابراین بازرسی از محیط کار کارگران نیز، صرفنظر از نحوه و نتیجه آن، عملاً وجود ندارد. ایمنی محیط کار در بسیاری از کشورهای جهان از نمونه جمهوری اسلامی چنان وخامت بار و میزان مرگومیر چنان بالاست که ظاهراً سازمان بینالمللی کار نیز اخیراً دستورالعملی مبنی بر حق سلامت و ایمنی کارگران در محل کار صادر نموده است. اما این دستورالعمل با مخالفت اتحادیههای صنفی کارفرمایان روبرو شده و از اجرای آن ممانعت بهعملآمده است.
در جمهوری اسلامی، طبقه سرمایهدار آزادانه کارگران را استثمار میکند و درزمینهٔ حقوق پایهای کار تعیین مزد و قرارداد کار و امثال آن و نیز در مورد رعایت مسائل ایمنی، بهداشتی و حفاظتی محیط کار، پابند هیچ قانونی نیست. شوربختانه طبقه کارگر ایران نیز به خاطر محرومیت از تشکلهای تودهای و طبقاتی خود، فاقد اهرمها و ابزار لازم برای اعمال زور متشکل و چانهزنی در رابطه با تغییر وضع موجود و بهبود شرایط کار ازجمله ایمنی محیط کار است. در جمهوری اسلامی سرمایهداران از صرف هرگونه هزینه در راستای ایمنی محیط کار و کاهش سوانح ناشی از آن شانه خالی میکنند و عملاً کارگران را به کام مرگ میفرستند.
نحوه برخورد سرمایهدار نسبت به ابزار و وسایل تولید و ماشینآلات و مصالح تولید بسیار صرفهجویانه و با امساک و قناعت همراه است. باوجود آنکه نگاهش نسبت به کارگر یک نگاه ابزاری است و کارگر برایش در حکم یک وسیله کار است، اما علیرغم این، نسبت به کار زنده(کارگر) به همان نسبت و حتی بیشتر از آن دستودلباز و اسرافکار است. این وضعیتی است که در جمهوری اسلامی حاکم است. این مقرراتی است که بر محیطهای کار حاکم است و اخراج و تنبیه کمیتههای انضباطی در انتظار هر کارگری است که از این مقررات سرپیچی کند. اینجا در جمهوری اسلامی مناسبات شبه بردهداری حاکم است و “آییننامههای تنبیهی مراقبت کار، جای تازیانه نگهبان بردگان را گرفته است”( مارکس، کاپیتال- جلد اول)
نظرات شما