جنبش طبقه کارگر در سال ۹۹ ، نقاط ضعف  و قوت

علی‌رغم تشدید سرکوب و آزار کارگران که از جمله در احضارها، بازداشت‌ها، بازجوئی و تهدیدها، اخراج، زندان و حتی شلاق و پرونده‌سازی‌های امنیتی برای صدها کارگر پیشرو تجلی یافت، در سال ۹۹ اما خروش اعتراض‌ها و اعتصاب‌های کارگری در تمام پهنه کشور طنین‌انداز شد. اعتراضات و اعتصابات کارگری، در صدر اعتراضات توده‌ای و طبقه کارگر در رأس آرایش سیاسی علیه طبقه حاکم قرار داشت. نه محدودیت‌ها و موانع کرونائی و نه ممنوعیت‌های دستگاه دولتی و اعمال خشن‌ترین شیوه‌های سرکوب توانست در مقابل امواج اعتصابات  گسترش یابنده کارگری سد و مانع غیرقابل‌عبور ایجاد کند. صدها اعتراض و اعتصاب کوچک و بزرگ در صنایع و رشته‌های گوناگون را می‌توان نام برد؛ از راه‌آهن و برق و مخابرات و حمل‌ونقل شهری و جاده‌ای گرفته تا پتروشیمی‌ها، کشت و صنعت‌ها، معادن، صنایع فولاد، نفت و گاز تا کارگران شهرداری‌ها، کارگران بازنشسته فولاد و ذوب‌آهن و سایر رشته‌ها که هریک درجای خود از اهمیت برخوردارند، برخی اما اهمیت بیشتری دارند چراکه پنجره‌ِ فراخ تری به روی شناخت ازجنبش طبقه کارگر می‌گشایند.از آن نمونه اند زغال‌سنگ و فولاد و هپکو که به اختصار به آن می پردازیم.

اعتصاب ۳۵۰۰ کارگر معادن زغال‌سنگ کوهبنان، زرند و راور کرمان که در ۱۵  اردیبهشت ۹۹ آغاز شد بیش از ۱۰ روز ادامه یافت. در جریان این اعتصاب، خانواده‌ها وزنان همسر کارگران نیز در شکل نسبتاً گسترده‌ای به اعتراض پیوستند و با تجمعات اعتراضی شبانه روزی در مقابل دفتر شرکت و نیز استانداری کرمان، با شجاعت و نترسی به دفاع از کارگران برخاستند. اعتصاب یکپارچه  و تجمع اعتراضی و باشکوه کارگران زغال‌سنگ آن‌هم در شرایطی که خطر ابتلا به بیماری کرونا به یک تهدید جدی تبدیل‌شده بود، نشان داد که هیچ‌چیز حتی خطر بیماری مرگ‌بار کرونا نیز نمی‌تواند مانع اعتراض و اعتصاب کارگر شود. اعتصاب بزرگ زغال‌سنگ در آن شرایط حساس و بازدارندگی، نخستین اعتصاب بزرگی بود که فضای منجمد کرونائی را برهم زد وزنجیرهای بازدارنده کرونائی را از هم گسست.در سال ۹۹ هپکو و فولاد اهواز نیز به‌رغم موانع، خوش درخشیدند. اعتصابات و اعتراضات خیابانی و باشکوه این دو واحد در سال ۹۷ و بعدازآن گرچه منجر به تعویض کارفرما و دست‌به‌دست شدن مدیریت و اداره امور این شرکت‌ها شد، اما هیچ تغییری در وضعیت کارگران و بهبود شرایط کار حاصل نشد. دولت از بر عهده گرفتن کامل امور این واحدها طفره رفت. بلاتکلیفی و خطر اخراج همچنان ادامه یافت. هپکو بارها دست به اعتراض و اعتصاب زد. اعتصاب و اعتراض تابستان کارگران حدود سه هفته ادامه داشت و به رغم تهدیدها و سرکوب‌ها، این اعتراضات درمواردی حتی به اشغال خطوط راه‌آهن نیز کشیده شد. کارگران فولاد نیز بارها دست به اعتراض زدند و تابستان ۹۹ اعتصاب بزرگی را سازمان دادند. روز ۱۳ دی ۹۹ نیز در یک اقدام متحدانه و جسورانه، تعدادی از مدیران ارشد و دزد و فاسد و ضد کارگر  را از شرکت بیرون انداختند. اعتراض و اعتصاب در هپکو و فولاد نشان داد که مبارزه کارگران این دو شرکت علیه واگذاری و سیاست خصوصی‌سازی دولت، گرچه نه در شکل تظاهرات خیابانی از نوع تظاهرات سال ۹۷ اما در اشکال دیگری ادامه دارد. بررسی مبارزات زغال‌سنگ، هپکو و فولاد درعین‌حال نشان می‌دهد که علاوه برخواست‌های مهم اقتصادی، مخالفت باسیاست خصوصی‌سازی و خواست بازگشت اداره شرکت‌به‌دولت، تشکل کارگری مستقل نیز از خواست‌های مهم کارگران بوده است.

اعتصابات مهم و مبارزات کارگری در سال ۹۹ صدالبته محدود به نمونه‌های فوق نیست.اما ازآنجاکه بررسی تمام اعتصابات و خواست‌ها در تک‌تک کارخانه‌ها و مؤسسات و پرداختن به تمام رویدادهای جنبش کارگری که درمجموع دریافت دقیق‌تری از وضعیت جنبش طبقه کارگر در سال ۹۹  را به خواننده منتقل کند فراتر از حجم این مقاله است، در ادامه، سه رویداد مهم و برجسته جنبش کارگری در سال گذشته را موردبررسی قرار می‌دهیم. بررسی این رویدادها و نمونه‌ها، می‌تواند مختصات و وضعیت عمومی جنبش طبقه کارگر در سال ۹۹ را ترسیم کند.

درسال ۹۹ مبارزات کارگران هفت‌تپه حول خواست محوری خلع ید از اسدبیگی و رستمی و لغو خصوصی‌سازی کشت و صنعت نیشکر هفت تپه کانونی شد. این مبارزات خواه ناخواه بخشی از مبارزات جنبش کارگری بود وبا آن گره خورد. بررسی جنبش کارگری درسال ۹۹ بدون بررسی مبارزات کارگران هفت‌تپه ممکن نیست و در بهترین حالت از یک بررسی ناقص فراتر نخواهد رفت.ما دراین نوشته سعی می کنیم ولو به اختصار، نگاهی به مبارزات هفت تپه داشته باشیم.

اعتراضات و مبارزات کارگران هفت‌تپه با خواست محوری خلع ید از اسد بیگی که در رأس مطالبات کارگران بود از نخستین ماه های سال ۹۹ تا پایان آن ادامه داشت. نخستین جلسه دادگاه اسدبیگی در ۲۹ اردیبهشت ۹۹ ، افشای دزدی‌های کلان و تخلفات گوناگون به‌ویژه قاچاق یک و نیم میلیارد ارز دولتی و همچنین برملاشدن رشوه گیری بسیاری از مدیران بانکی و مقامات دولتی ازجمله استاندار وقت خوزستان، به سود و در اثبات حقانیت کارگران بود و جبهه کارگران را تقویت کرد. یک هفته بعد، اعتصاب بزرگ هفت‌تپه در ۲۶ خرداد کلید خورد که به زودی با تجمعات و اعراضات خیابانی همراه شد و بیش از ۷۰ روز ادامه یافت. این اعتصاب مورد حمایت ده ها تشکل مستقل کارگران، دانشجویان، معلمان و بازنشستگان قرار گرفت. بعد از اعتصاب زغال‌سنگ، این دومین اعتصاب بزرگ و مهمی بود که تمام فضای سیاسی جامعه راتحت تأثیر خود قرار می‌داد.تلاش ها برای درهم شکستن اعتصاب از همه سو آغاز شد. تاکتیک‌ها و ترفندهای کارفرما و عوامل آن برای ایجاد نفاق و چند دستگی کارساز نشد. کوشش مقامات دولتی استان و امام جمعه اهواز و امثال آن برای شکستن اعتصاب نیز به جایی نرسید.بازداشت ۴ کارگر در ۲۴ تیر و ارعاب و تهدید نیز کاری ازپیش نبرد. همه تلاش‌ها برای درهم شکستن اعتصاب با سد اتحاد و مقاومت کارگران روبروشد و شکست خورد. ادامه اعتصاب و استمرار مبارزه و اتحاد کم نظیر کارگران برای خلع ید از اسدبیگی، رسیدگی به خواست کارگران و پرونده هفت‌تپه را از سطح شهر شوش و استان خوزستان فراتر برد. وقی که همه‌ی تلاش های مذبوحانه اعم از وعده های پوچ و تهدید و بازداشت برای شکستن اعتصاب ناکام ماند، مجلس و کمیسیون اصل ۹۰ آن وارد ماجرا شد.پس از چندین جلسه مذاکرات فرسایشی نمایندگان کارگران درکمیسیون اصل ۹۰ مجلس در مرداد ماه و مدت ها سرگردانی و پس از تصمیم این کمیسیون در ۹ مهر مبنی بر فسخ قرارداد اسدبیگی، سرانجام این پرونده برای رسیدگی به هیئت داوری سازمان خصوصی‌سازی ارجاع شد. همزمان با این اقدامات، کوشش کارفرما و حامیان دولتی او برای درهم شکستن اعتصاب ادامه داشت. ۸ آبان بار دیگر ۴ تن از فعالان کارگری بازداشت و به زندان دزفول منتقل شدند. بازداشت و زندان و احضار و تهدیدهای مکرر بازهم نتوانست کارگران را به زانودرآورد. برعکس با تشدید مبارزات کارگران و حمایت از رفقای زندانی خود، کارگران زندانی ۱۴ آبان آزاد شدند که مورد استقبال پرشور همکاران خود قرار گرفتند. روز۱۵ آبان درست درفردای روز آزادی کارگران از زندان فجر دزفول، شرکت هفت تپه به اشغال نیروهای انتظامی درآمد. تلاش برای درهم شکستن کارگران و اعتصابشان، با قطع حقوق و مزایا و اضافه کار، احضار به کمیته انظباطی و ممنوعیت ورود ۱۵ کارگر به شرکت و پرونده‌سازی‌های جدید ادامه یافت. کارفرمای هفت تپه سرگرم زد و بند با مقامات دولتی بود تا هیئت داوری و رأی آن را بخرد وخرید. چنانکه پیش از آن نیز با رشوه های کلان، بسیاری از مقامات دولتی را خریده بود.متأسفانه شبه توهماتی نیز درمیان بعضی از کارگران هفت تپه نسبت به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ورئیس قوه قضائیه و هیئت داوری و امثال ان نیز وجودداشت. صرف نظر از  نتیجه جلسه و رأی هیئت داوری در روز سوم دی، ابتکار عمل کارگران پیشرو هفت تپه و در رأس آن اسماعیل بخشی، صدور فراخوان تجمع درمقابل دادگستری در تهران و راه اندازی یک کارزار اینترنتی و هشتک “خلع ید یک کلام والسلام” که توانست مخاطبین زیادی را جلب کند بسیار مهم بود. فراخوان تجمع و حمایت سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، پاسخ مثبت به آن و استقبال شایان توجه اقشار زحمتکش از معلمان و دانشجویان گرفته تا بازنشستگان، زنان و فعالان کارگری و سندیکایی و حقوق اجتماعی، به روشنی درجه اعتبار و نفوذ و اتوریته بخش پیشرو طبقه کارگر را نشان داد. اقدام و ابتکار عمل کارگران هفت تپه، نه فقط موقعیت شناسی و هوشیاری کارگران پیشرو این شرکت را به اثبات رساند و اعتماد به نفس کارگران را در کلیت خود تقویت کرد، بلکه یک بار دیگر این واقعیت را اثبات نمود که هرآینه طبقه کارگر پرچم مبارزه طبقاتی را برافرازد، مورد استقبال سایر زحمتکشان نیز قرار می‌گیرد. فراخوان تجمع و تعداد شرکت‌کنندگان و نتایج آن به لحاظ کمی،  ممکن است چندان چشمگیر نباشد. اما این حرکت از نظر کیفی حائز اهمیت زیادی است و تأییدی است براین واقعیت که طبقه کارگر از استعداد و شایستگی رهبری جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان برخوردار است. شعار ها و پلاکاردهای این تجمع علیه خصوصی‌سازی به عنوان یکی از سیاست های اصلی دولت، به روشنی جهت گیری سیاسی واحدی را نشان داد که نیروی محرکه اصلی آن کارگران‌اند. افزون بر این در تجمع مقابل دادگستری سوم دی ماه ۹۹ بار دیگر خواست و شعار “نان، کار، آزادی- اداره شورایی” مطرح شد. طرح این شعار به رغم همه سرکوب‌ها و بگیر و ببند های گسترده درسال ۹۷ و بعد از آن، نشان داد که  کار و نان و آزادی یک خواست همگانی است و آلترناتیو شورایی و کارگری نیز جایگاه خود را درمیان عموم کارگران و زحمتکشان تثبیت نموده است. باوجودآنکه سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، سازمان خصوصی‌سازی و کمیسیون اصل ۹۰ مجلس اعتراف کرده بودند که درجریان واگذاری شرکت نیشکر هفت تپه به اسدبیگی و همچنین بعد از آن تخلفات آشکاری صورت گرفته است، اما هیئت داوری این واگذاری را تأیید کرد و به ابقاء اسدبیگی رأی داد. گرچه ظاهراً سازمان خصوصی‌سازی به این رأی اعتراض نموده و مناقشه ادامه یافته است و گرچه بعد از صدور این رأی  فشار و سرکوب علیه کارگران و فعالان کارگری هفت تپه به شدت افزایش یافته و دست کم هشت کارگر اخراج و چندین کارگر دیگر در لیست اخراج قرا گرفته اند ، اما اولاً هیچ‌یک از این اقدامات از اهمیت اعتصاب بزرگ کارگران هفت تپه و ابتکار عمل آن ها درفراخوان تجمع و بسیج عموم کارگران و زحمتکشان نمی‌کاهد و ثانیاً بدون هیچ تردیدی  مبارزه کارگران هفت‌تپه ادامه خواهد یافت.

رویداد مهم دیگر جنبش کارگری در سال۹۹ اتحادی بود که در حمایت از تجمع سراسری بازنشستگان تأمین اجتماعی و خواست حداقل مزد در عمل شکل گرفت. سیاست دولت درزمینهٔ تعیین حداقل مزد در بهترین حالت افزایش درصد ناچیزی به دستمزد بوده که هیچ‌گونه تناسبی با نرخ تورم و افزایش آن نداشته است. ۲۶ بهمن سال ۹۹ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه و هفت تشکل دیگر ازجمله تشکل‌های مستقل بازنشستگان و معلمان، در بیانیه مشترکی مزد حداقل سال ۱۴۰۰ را ۱۲ میلیون و پانصد هزارتومان در ماه اعلام کردند. صدور بیانیه مشترک مزد حداقل و تعیین یک رقم واحد اگرچه گام مثبتی بود اما این اقدام در جنبش کارگری بی‌سابقه نبود. این اقدام مشترک اما در سال ۹۹ از حد صدور اطلاعیه و اعلام موضع فراتر رفت و در ادامه آن، سازمان‌دهی یک حرکت اعتراضی مشترک در دستور کار قرار گرفت. افزون براین، بازنشستگان تأمین اجتماعی در سلسله اعتراضات و تجمعات پرشمار خیابانی خود، برای روز ۱۷ اسفند نیز فراخوان تجمع داده بودند. این فراخوان مورد استقبال و حمایت تشکل‌های امضاکننده بیانیه مزد حداقل قرار گرفت. اضافه براین کارگران رسمی و غیررسمی نفت و نیز کارگران فولاد و برخی دیگر از کارگران نیز از مزد بالای ۱۲ میلیون و درعین‌حال از فراخوان تجمع بازنشستگان و امضاکنندگان بیانیه مزد در مقابل وزارت کار حمایت کردند. دستگاه سرکوب دولتی از این اقدام مشترک وحشت کرد و ازآنجاکه می‌دانست تعداد زیادی در این تجمع شرکت خواهند نمود، نیروی سرکوب زیادی را به محل اعزام نمود و این نیروها از صبح روز ۱۷ اسفند محل وزارت کار و محوطه مقابل آن را به اشغال خویش درآوردند و در ادامه به سرکوب و ضرب و شتم و دستگیری حاضرین پرداخته و مانع برگزاری این تجمع مسالمت‌آمیز شدند. سرکوب این تجمع اما از اهمیت این اقدام مشترک و ابتکار عمل تشکل‌های کارگری برای سازمان‌دهی و اجرای آن نکاست. نوعی  از اتحاد میان تشکل‌های کارگری، معلمان، بازنشستگان و حامیان آن‌ها به وجود آمد. این اتحاد نه‌فقط در صدور بیانیه و فراخوان مشترک خود را نشان داد بلکه مهم‌تر از آن در سازمان‌دهی مبارزه عملی  و یک حرکت جمعی اعتراضی نیز تجلی یافت. فشارها و تنگناهای اقتصادی و معیشتی بیش از هرزمان دیگری عملاً کارگران و زحمتکشان را در یک جبهه قرار داده و این موضوع را که درد مشترک، رزم مشترکی را طلب می‌کند عیان‌تر ساخت.افزون براین، نفس سازمان‌دهی مشترک تجمع اعتراضی در مقابل وزارت کار، مستقل از نحوه برخورد رژیم با آن، یک اقدام مثبت و گامی در سمت‌گیری صدور اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های خشک‌وخالی، به یک مرحله پیشرفته‌تر و سازمان‌دهی مبارزه عملی است.

مهم‌ترین رویداد کارگری در سال ۹۹ اما ورود پرصلابت نفتگران به صحنه اعتراض علنی توده‌ای و اعتصاب بود. در نهم تیرماه صدها تن از کارکنان رسمی نفت به نمایندگی از ۲۰ هزار تن از همکاران خود دست به اعتصاب زدند و در مقابل وزارت نفت یک تجمع اعتراضی تدارک دیده‌شده‌ای را برپا کردند. با این اقدام سازمان‌دهی شده که در طول ۲۵ سال قبل از آن سابقه نداشت، زنگ اعتراض درواقع در تمام بخش‌های نفت به صدا درآمد. تنها یک ماه بعد در ۱۱ مرداد ۹۹ طی یک حرکت اعتراضی هماهنگ، ده‌ها پالایشگاه و پتروشیمی و شرکت نفت و گاز باده‌ها هزار کارگر رسمی و پیمانی و قرارداد موقت به‌طور همزمان دست از کار کشیدند. نفت که از نیمه دوم دهه هفتاد قریب به یک ربع قرن خاموش بود و صدای اعتراض بزرگ و علنی و اعتصاب مهمی از آن به گوش کسی نرسیده بود، به ناگاه به پا خاست و با ورود به صحنه مبارزه، تمام فضای سیاسی جامعه و کل جنبش کارگری را به تسخیر درآورد. افزون بر بسیاری از کارگران و کارکنان رسمی، جمعیت انبوهی از ۱۰۶ هزار کارگر پیمانی و ۳۷ هزار کارگر قراردادی درده‌ها پالایشگاه و پتروشیمی و شرکت‌های نفت و گاز در این اعتصاب ممتاز و فراگیر شرکت کردند. از آن جمله کارگران پالایشگاه آبادان، پالایشگاه کنگان، پالایشگاه پارسیان، پالایشگاه پارس جنوبی، پالایشگاه ماهشهر، پالایشگاه جفیر اهواز، پالایشگاه قشم، پالایشگاه اصفهان، پتروشیمی رازی، پتروشیمی لامرد، پارس جنوبی، پتروپالایش کنگان، پتروشیمی عسلویه و کارگران پتروشیمی بوعلی در این اعتصاب شرکت داشتند. کارگران نیروگاه برق پارس جنوبی، برق اردبیل، نیروگاه برق رود شور تهران و سیکل ترکیبی ارومیه  و چند واحد دیگر نیز به این اعتصاب پیوستند. وزارت نفت که بخش زیادی از کارها، تأسیسات و وظایف خود را به ۱۲۰۰ شرکت پیمانکاری واگذار نموده و برای ایجاد تفرقه و چنددستگی و درمیان کارگران و ممانعت از اتحاد آن‌ها، کار گران را به رسمی و پیمانی و قراردادی و امثال آن تقسیم کرده بود، ناگهان با موج اعتراض و اعتصاب هماهنگ درده‌ها شرکت روبرو شد. سرعت پیشرفت اعتراض و اعتصاب در نفت باورنکردنی بود. تنها یک ماه پس از اعتصاب و تجمع کارکنان رسمی، شعله اعتصاب فراگیر، پرسنل نفت اعم از کارگران و کارکنان رسمی پیمانی و قراردادی را فراگرفت.اعتصاب فراگیر و سراسری در نفت و گاز و پتروشیمی و هم‌زمانی اعتراضات، به‌روشنی بیان‌گر رشد ارتباط‌ها و هماهنگی میان بخش‌های مختلف نفت و گاز و پتروشیمی و نطفه بندی تشکل‌های هماهنگ‌کننده در این بخش بود. پرچم مبارزه فراگیر و سراسری برای پایان دادن به شرایط شبه برده‌داری حاکم بر صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در سال ۹۹ به اهتزاز درآمد. بعد از اعتصاب فراگیر مردادماه، اعتراضات و تجمعات دیگری نیز ازجمله در آذر و بهمن نیز صورت گرفت. روز ۴ بهمن، محل تجمع کارگران به اشغال نیروهای انتظامی و سرکوب درآمد. سرکوب گران با ضرب و شتم و دستگیر و بازداشت گروهی از کارگران، مانع این تجمع شدند. سرکوب اما پاسخگو نبود و نتوانسته و نمی‌تواند مانع اعتراض و اعتصاب در نفت شود. مهم‌تر اینکه نفت زنگ خطر بزرگ را بری حاکمیت به صدا درآورد و این صدا در سرتاسر کشور و درمیان تمام بخش‌های کارگری طنین افکند. نفت در کنار خواست‌های اقتصادی مانند افزایش دستمزد و مزایا و بهبود وضعیت بیمه و تبدیل وضعیت از پیمانی و قراردادی به رسمی، با دو خواست مهم سیاسی یعنی پایان دادن به فضای امنیتی در محیط کار و پرونده‌سازی و خواست تشکل مستقل به میدان آمد. سیر حرکت مبارزات کارگران نفت در سال ۹۹ یک سیر تکاملی و سمت‌گیری در جهت ایجاد اتحاد و هماهنگی درمیان نیروی کار این  صنعت و به یک معنا ایجاد نطفه‌های تشکل‌های هماهنگ‌کننده در نفت بود. نفت آشکارا روی سایر کارگران تأثیر گذاشت و روحیه جنبش کارگری را تقویت کرد. سال ۹۹، نفت آمادگی اولیه خود را برای ایفای نقش و رسالت بی جایگزینش در جنبش طبقاتی کارگران اعلام کرد.

مختصات عمومی جنبش کارگری در سال ۹۹ را می توان از مجموعه اعتراضات و اعتصابات کار گری از جمله اعتصابات و رویدادهای مهم کارگری که دراین نوشته به ان اشاره شد بیرون کشید و نقاط ضعف و قوت ان را به شکل زیر فرمول بندی کرد.

یکی از نقاط ضعف بسیار بزرگ جنبش کارگری درسال ۹۹ این بود که علی رغم تعدد اعتراضات و اعتصابات بخشاً طولانی مدت، اما برخی صنایع بزرگ مانند صنعت خودروسازی دراین اعتصابات غایب بود. پتروشیمی نیز جز درموارد محدود و اعتصاب فراگیر مرداد، درخشش لازم را نداشت. غیبت نفت که ازجمله نقاط ضعف بزرگ جنبش کارگری درسال ۹۸ بود، باورود مؤثر ان به صحنه مبارزه درسال ۹۹ تا حد زیادی این ضعف را جبران کرد. باید امیدواربود که این حضور جدی در سال جاری نیز تدام یابد.

نقطه‌ضعف بزرگ دیگر جنبش کارگری نداشتن  تشکل‌های مستقل است. سال ۹۹ این خواست مبرم به‌درستی در اکثر اعتصابات مهم مطرح شد. اما طرح یک خواست هنوز به معنای تحقق آن نیست. ایجاد تشکل مستقل کارگری مستلزم فعالیت جدی عملی است. برای ایجاد تشکل مستقل نمی‌توان فقط به گفتار اکتفا نمود بلکه باید آستین‌ها را بالا زد و دست‌ به‌کارشد. این وظیفه کارگران آگاه و پیشرو است که در این راه پیش‌قدم شوند. اعتصاب فراگیر در نفت نشان داد که گام‌های اولیه در راستای ایجاد یک تشکل هماهنگ‌کننده در این رشته برداشته‌شده است. این اما هنوز کافی نیست. در صنایع نفت و گاز، شورای هماهنگی کارگران و کارکنان نفت را می‌توان سازمان داد. اعتصابات  متحدانه کارگران و کارکنان رسمی و پیمانی و قراردادی نفت در سال ۹۹ نشان داد که زمینه‌های لازم برای ایجاد چنین تشکلی تا حد زیادی فراهم است. افزون براین ، در ضرورت ایجاد تشکل مستقل و سراسری بارها در بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های کارگری سخن گفته‌شده است. بیانیه مشترک مزد حداقل سال ۱۴۰۰ سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران هفت تپه و ۷  تشکل دیگر نیز بار دیگر براین ضرورت انگشت گذاشت. طرح یک ضرورت و بیان اهمیت ایجاد تشکل مستقل سراسری در بهترین حالت بیان نیمه اول کار است. نیمه دوم و مهم‌تر اما اقدام عملی برای ایجاد تشکل است. تشکل مستقل کارگری خواه در این یا آن کارخانه و رشته، خواه در سطح وسیع و سرتاسری مستلزم اقدام عملی است. کار، البته ساده و سرراست نیست پیچیدگی‌ها و موانع بسیارند. راه اما باز نمی‌شود مگر آنکه از یک جای مناسبی کار را شروع کرد. در جریان عمل است که می‌توان کسر و کمبودها را بهتر شناخت و برای رفع آن تلاش کرد. تشکل‌های بازنشستگان و سازمان‌دهی بیش از ۱۰ اقدام و تجمع سراسری در سال ۹۹ ، نشان داد که با تلفیق درست و اصولی کار علنی و مخفی می‌توان در حد ایجاد تشکل‌های مستقلی از نوع تشکل‌های سراسری بازنشستگان، استبداد سیاسی حاکم را دور زد.

یکی دیگر از ضعف‌های جنبش کارگری، عدم تحرک لازم و کافی و ضعف تشکل‌های کارگری فعلاً موجود است. گرچه بخش زیادی از این نقیصه متوجه شرایطی است که رژیم استبدادی و سرکوبگر حاکم بر آن‌ها تحمیل نموده است، اما بااین‌وجود می‌توان و باید سطح فعالیت‌ها را بالاتر برد. تشکل‌های موجود حساسیت لازم را در قبال اعتراضات و اعتصابت کارگری از خود نشان نمی‌دهند. در زغال‌سنگ، هپکو، فولاد و ده‌ها واحد دیگر شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگری بودیم. اما تشکل‌ها و سندیکاهای مستقل کارگری موجود حساسیت و حمایت لازم را در قبال این اعتصابات از خود نشان ندادند.

در مبارزه با کارفرما و حامیان دولتی آن، بسیار مهم است که کارگران روی پای خود بایستند و تکیه‌شان نیروی خودشان و هم‌طبقه‌ای‌هایشان باشد. بسیار مهم است که در دعواها و رقابت‌های جناحی ابزاردست آن‌ها نشوند و همواره مبارزه مستقل از این جناح‌ها و افراد را سازمان دهند. در جریان مبارزات دلاورانه کارگران هفت‌تپه در سال ۹۹ اما متأسفانه رگه‌هایی از توهم نسبت به افراد و جناح‌های حکومتی دیده شد که بایستی با آن مقابله کرد.

علی‌رغم تمام این ضعف‌های بزرگ، جنبش کارگری اما در سال۹۹ نقاط قوت فراوانی نیز داشت.

در سال ۹۹ خصلت سیاسی و ضد دولتی مبارزات کارگری پررنگ‌تر شد. مخالفت آشکار باسیاست خصوصی‌سازی دولت  و شعارها علیه نهادهای رسمی حکومتی بیشتر شنیده شد این شعارها علیه مقامات رسمی دولتی تا شخص دوم رژیم حاکم حسن روحانی امتداد یافت. در سال ۹۹ بسیاری از مرتجعین و سرمایه‌داران و نمایندگان و سخنگویان آن‌ها، ضمن اعتراف به  تشدید فشارها و تضادها، برآمدهای توده‌ای و شورش‌های کارگری را هشدار داده و حتی از “خطر” انقلاب قریب‌الوقوع کارگری سخن گفتند. این موضوع که طبقه کارگر و انقلاب کارگری به مشغله سرمایه‌داران و کل طبقه حاکم تبدیل می‌شود، حاکی از حضور فعال کارگران در عرصه سیاسی و اجتماعی و رو آمدن طبقه کارگر است. بررسی جنبش کارگری در سال ۹۹ این واقعیت را بیان می‌کند که طبقه کارگر نه‌فقط جزء جدایی‌ناپذیر هر تحول عمیق و انقلابی است بلکه نیروی اصلی و محوری چنین تحولی است. شعار “نان،کار، آزادی- اداره شورایی”، بار دیگر فشرده خواست‌های طبقه کارگر در سال گذشته را بیان کرد و ازآنجاکه فشرده خواست‌های سایر زحمتکشان نیز هست، هر بار که توسط طبقه کارگر مطرح شد مورد استقبال این اقشار نیز قرار گرفت. سال ۹۹ گرچه ستاره فولاد و هپکو و زغال‌سنگ نور افشانی کرد اگرچه ستاره هفت‌تپه در تمام طول سال روشن و نورانی بود و خاموش نشد و برتارک جنبش کارگری درخشید، درخشندگی اصلی  اما در نفت بود. نفت در فاز عالی تری ظاهرشد. با اعتصاب نفت به‌ویژه اعتصاب همزمان و فراگیر نفت، فاز جدیدی در تاریخ مبارزات کارگران گشوده شد و جنبش کارگری گام بزرگی به‌پیش برداشت. اعتصاب در نفت، چنانکه می‌دانیم به نفت ختم نشد.آوازه این اعتصاب به‌سرعت در تمام بخش‌های کارگری پیچید، بارقه امید را در میان کارگران بارور ساخت و چشم‌انداز امیدبخشی را فرا روی جنبش طبقه کارگر گشود.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۳ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.