جنبش اعتراضی معلمان، سه سال بعد!

سه سال پس از زمام‌داری حسن روحانی و وعده‌های رنگارنگ وی، هنوز هیچ‌یک از خواست‌های معلمان برآورده نشده است. گرایش اصلاح‌طلبی و عناصر وابسته به این گرایش که در برخی تشکل‌ها و کانون‌های صنفی معلمان بویژه در رهبری آن لانه کرده‌اند و کلید نجات معلمان را در دست روحانی دیده بودند، از همان آغاز، خود را با سر به دامان “دولت تدبیر و امید” افکندند. این گرایش در این سه سالی که به‌ زعم خویش به “تعامل سازنده” با دارودسته روحانی مشغول بوده است، به عنوان یکی از موانع اصلی رشد و ارتقای مبارزات معلمان و تحقق مطالبات آن‌ها، نقش مخربی ایفا کرده است.
در‌حالی‌که این گرایش به گفتگوهای فرسایشی، تکراری و بی‌نتیجه با مقامات دولتی دل‌خوش کرده و در تمام طول این دوره، بی‌وقفه به نقش خویش در بازدارندگی جنبش اعتراضی معلمان ادامه داده و تمام تلاش خود را بکار بسته است تا توده معلمان را منفعلانه در انتظار معجزات روحانی و وزیر آموزش‌وپرورش وی نگاه دارد، بخش آگاه و پیشرو و مبارز معلمان و فرهنگیان، قاطعانه دست رد به سینه این گرایش و حامیان آن زده، اعتراضات و اعتصابات سراسری، مستقل و پرشوری را سازمان داده‌اند. توده معلمان مبارز، با دو سلسله اعتراضات و اعتصابات سراسری و مستقل خود در زمستان سال ۹۳ و فروردین سال ۹۴ آشکارا از تشکل‌های موجود عبور کردند و مرحله جدیدی از جنبش اعراضی معلمان را کلید زدند.
تشکل‌های صنفی با گرایش غالب “اصلاح‌طلبی” که نتوانسته بودند اراده و پتانسیل مبارزاتی توده معلمان را مهار و آن را به بیراهه سوق دهند، ابتدا با سکوت در برابر موج نخست اعتصابات، سپس تبری‌جوئی و مخالفت با آن سعی کردند از اهمیت این حرکت جدید و مستقل بکاهند. اما گستردگی این حرکت مستقل توده‌ای و سازماندهی شده از پایین، سرانجام این تشکل‌ها و مرددها را که در بهت و حیرت فرو رفته بودند، به دنبال خود کشاند.
شیفته‌گان “دولت تدبیر و امید” هنوز از سرگیجه ناشی از قدرت متشکل و مستقل معلمان در موج نخست اعتصابات سراسری رهائی نیافته‌بودند که دومین موج اعتصابات سراسری و مستقل معلمان به خروش آمد. ده‌ها هزار معلم و فرهنگی در تهران و اغلب شهرها و استان‌های کشور، با تجمع در برابر مجلس، ادارات آموزش‌وپرورش، فرمانداری‌ها و استان‌داری‌ها، ضمن طرح خواست‌های خود، جنبش اعتراضی و مستقل معلمان را گام دیگری به جلو سوق دادند. معلمان آگاه و پیشرو با ایجاد شبکه‌های ارتباطی و سازماندهی این اعتراضات و اعتصابات سراسری، نه فقط از جهت خارج ساختن توده معلمان از زیر نفوذ گرایش اصلاح‌طلبی گام موثری برداشتند و تشکل‌های مربوطه را تا حدی ایزوله ساختند، بلکه عملا در راه تشکل‌یابی مستقل معلمان نیزگام نهادند. فراموش نباید کرد که آغاز به خارج ساختن توده معلمان از زیر نفوذ گرایش اصلاح‌طلبی و تشکل‌های مربوطه، اقدامی‏ست سلبی وهنوز نیمی از آن چیزی است که باید انجام شود. این پروسه با انجام نیمه دیگر آن که وجه ایجابی‌ست یعنی ایجاد تشکل‌های واقعی و مستقل معلمان بایستی تکمیل و قطعی شود. پوشیده نیست که غفلت معلمان آگاه و پیشرو در این زمینه وغفلت از استمرار و تداوم این تلاش، ادامه حیات و فعال شدن تشکل‌های یاد شده را که مدام در تلاش برای بند و بست با جناحی از حکومت‌اند، تقویت می‌کند.
پس از اعتصابات سراسری و مستقل معلمان که انفعال بیشتر و تضعیف گرایش اصلاح‌طلبی را درپی داشت، این گرایش تلاش نمود با “تجمع سکوت” ۳۱ تیر در مقابل مجلس، جایگاه تضعیف شده خود را مرمّت کند. این تجمع اما برگزار نشد و نتیجه معکوس ببار آورد. به‌رغم آن‌که در فراخوان “شورای مرکزی تشکل‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور” به روشنی تاکید شده بود که معلمان در این حرکت “صرفا سکوت” خواهند کرد و هیچ برنامه‌ای در زمینه سخن‌رانی و شعار و قرائت مقاله ندارند و حتا قید کرده بودند که اگر پلاکاردی بطور خودجوش تهیه شده باشد آن را جمع‌آوری خواهند کرد، اما چنان‌که می‌دانیم دستگاه سرکوب مانع برگزاری این تجمع شد. نتیجه “تجمع سکوت” حضرات، ضرب و شتم، اهانت و بازداشت ۱۵۰ تن از معلمان با استفاده از زور و باتوم و دستبند بود! “شورای مرکزی” که می‌خواست در حد یک “اعتراض خاموش” خودی نشان دهد نه فقط ناکام ماند، بلکه این حرکت، تاثیراتی منفی بر روحیه معلمانی که به این فراخوان لبیک گفته بودند نیز برجای گذاشت. فراخوان این “شورا” به مناسبت روز جهانی معلم در مهر ماه ۹۴ که بطور محدودی در چند شهر آن‌هم از نوع “تجمع سکوت” برگزار شد نیز نتوانست تضعیف شدگی این گرایش را ترمیم کند. سرانجام کار این “شورا” به آن‌جا کشید که سطح فعالیت و سازماندهی اعتراضی آن در آستانه سال تحصیلی ۹۵ – ۹۴ به این خلاصه شد که از معلمان بخواهد در هفته اول سال تحصیلی، به نشانه اعتراض به بازداشت‌ها، با لباس سیاه در مدارس حاضر شوند!
“تجمع سکوت” و‌تشکل‌های مربوط به این شیوه کار، جز کشاندن معلمان به بیراهه سرگردانی، سرکار گذاشتن معلمان و فرستادن آن‌ها پی نخودسیاه، نتیجه دیگری نداشته است. چنان‌که آویزان شدن این تشکل‌ها به جناح روحانی و دل سپردن به وعده‌های پوچ او برای کشاندن معلمان به زیر پرچم این جناح و تبدیل معلمان به ابزار دست “اصلاح‌طلبان” نیز، جز دل‌سردی و سرخوردگی، ثمر دیگری برای معلمان و فرهنگیان نداشته است! از هر جهت که به موضوع نگاه کنیم، عملکرد این تشکل‌ها بخصوص در یک سال اخیر، تاثیرات مستقیم و مهمی بر افت مبارزات معلمان برجای گذاشته است.
البته نباید این واقعیت را نادیده گرفت که در طول یک سال اخیر و حتا بعد از ناکامی “تجمع سکوت” ۳۱ تیر، تشکل‌ها و کانون‌ها و انجمن‌های صنفی معلمان در شهرهای مختلف و به مناسبت‌های گوناگون دست به صدور بیانیه ها و اطلاعیه های زیادی زده‌اند و در این زمینه تحرک نسبی بیشتری از خود نشان داده‌اند. در این مورد می‌توان به ده‌ها اطلاعیه و بیانیه اشاره کرد که علاوه بر “کانون صنفی معلمان ایران” و “شورای هماهنگی تشک‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور”، توسط تشکل‌های دیگری مانند “کانون صنفی معلمان استان قزوین”، “کانون صنفی فرهنگیان استان چهارمحال وبختیاری”، “کانون صنفی معلمان البرز”، “انجمن صنفی معلمان کردستان – مریوان”، “فعالین صنفی فرهنگیان سنندج”، “کانون صنفی معلمان گیلان”، “کانون صنفی معلمان اسلام‌شهر” و امثال آن اشاره کرد.
به‌رغم تعدد این اطلاعیه‌ها و بیانیه‌ها، اما این هم واقعیتی است که اکثر قریب به اتفاق این‌ها از حد یک موضع‌گیری ساده فراتر نرفته و تقریبا هیچ‌کدام با یک اعتراض عملی و سازماندهی حرکت مبارزاتی همراه نشده است. بعد از اعتراضات و اعتصابات سراسری فروردین ماه ۹۴، جز چند تجمع محدود معلمان پیش دبستانی در استان لرستان و گلستان، و تجمع فرهنگیان بازنشسته درمقابل مجلس، اعتراضات و اعتصابات مهمی رخ نداده است و این بیان‏گر چیز دیگری جز این‏که مبارزات معلمان دچار افت موقت شده ، نیست.
از فاکتورهای بسیار مهم دیگر افت مبارزات معلمان در این دوره، سرکوب شدید، احضار و بازداشت و بازجویی‌های گسترده معلمان و فعالان و سازماندهند‌گان اعتراضات و اعتصابات است. پس از “تجمع سکوت” ۳۱ تیر، “آفتاب” به نقل از معاون امور حقوقی مجلس نوشت در حال حاضر حدود هزار معلم به دلائل مختلف در زندان هستند. در طول سال ۹۴، هزاران معلم در سراسر کشور توسط حراست‌ها و نیروهای امنیتی احضار شدند و ضمن ارعاب، رسما تهدید به اخراج شدند. دامنه این موضوع به قدری وسیع بود که حتا “کانون صنفی معلمان ایران” نیز از احضارهای گسترده معلمان و هزاران ساعت بازجوئی آن‌ها سخن گفته است!
بازداشت‌های گسترده و صدور احکام زندان و حبس معلمان نیز در عین‌حال به یکی از موضوعات مهم اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های معلمان و تشکل‌هایشان مبدل شد. محدود شدن فعالیت به صدور اطلاعیه و محدود شدن خواست‌ها و مسائل عنوان شده در این اطلاعیه‌ها، یا تحت‌الشعاع قرار گرفتن سایر خواست‌ها و غفلت از طرح خواست‌های عمومی‌تر توده معلمان، بویژه عدم سازماندهی عملی مبارزاتی در راستای تحقق آن، از عوامل دیگر عدم ورود گسترده معلمان به صحنه مبارزه توده‌ای و افت مبارزات معلمان در این دوره است.
با این همه معلمان زحمتکش و محروم دست از مبارزه برنداشته‌اند و بیش از پیش به این نکته پی‌برده‌اند که هیچ دستی از عالم غیب نجات‌بخش آن‌ها نیست و برای تحقق مطالبات شان، جز اتکا به نیروی خود و جز مبارزه متحد و متشکل و مستقل راه دیگری ندارند.
بعد از “آزادی” مشروط به کلی بی اعتبار سه تن از فعالان تشکل‌ها و کانون‌های صنفی معلمان بنام‌های رسول بداقی، محمود بهشتی لنگرودی و اسماعیل عبدی، بسیار محفل‌ها و کسانی از طرفداران جناح روحانی و “اصلاح‌طلبان”، با ذوق‌زدگی آن را نشانه وفای روحانی به برخی وعده‌هایش و انجام یکی از خواست‌های معلمان مبنی بر آزادی معلمان زندانی می‌دانند! حال آن‌که موضوع اصلا چنین نیست و این مانورها ربطی به آزادی معلمان زندانی وسایر زندانیان سیاسی ندارد و به جرئت می‌توان گفت به‌رغم آن‌که سه سال از ریاست جمهوری حسن روحانی گذشته است، حتا یکی! تاکید می‌کنیم حتا یکی از خواست‌های متعدد معلمان نیز محقق نشده است.
در مورد این سه معلم مبارز نیزنخست باید گفت رسول بداقی بعد از ۷ سال حبس حتا بدون یک روز مرخصی، در ۹ اردیبهشت بطور مشروط از زندان آزاد شد. وی روز ۱۹ اردیبهشت هنگام ملاقات با محمود بهشتی لنگرودی که در بیمارستان “امام خمینی” بستری بود، مورد ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی قرار گرفت و بار دیگر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل گردید. گفته می‌شود که روز بعد از این حادثه، یک جلسه بازپرسی در دادسرای زندان اوین، برایش یک وثیقه ۷۰ میلیون تومانی صادر نموده است.
محمود بهشتی لنگرودی که پس از اعتصاب غذا راهی بیمارستان شده بود، پس از ترخیص از بیمارستان به مرخصی فرستاده شد. وی به ۱۴ سال حبس محکوم شده است.
اسماعیل عبدی که از ششم تیرماه ۹۴ بازداشت و در ۱۳ بهمن حکم ۶ سال حبس برایش صادر شده روز ۲۵ اردیبهشت ۹۵ در شانزدهمین روز اعتصاب غذای خود با ۳۰۰ میلیون وثیقه، به مرخصی فرستاده شده است.
بنابراین نه فقط ماجرای به اصطلاح آزادی، هیچ‌یک از این سه نفر قطعی نیست و رژیم هر آینه اراده کند دوباره آن‌ها را به زندان برمی‌گرداند، بلکه اساسا هیچ حرفی ازآزادی معلمان دربند درمیان نیست .
دوم این‏که علاوه بر این سه معلم، فرهنگیان دیگری چون؛ محمد بهلولی و محمدرضا نیک‌نژاد هر یک حکم اولیه ۵ سال زندان گرفته‌اند. علی‌رضا هاشمی به سه سال حبس محکوم شده و یک سال است در زندان بسر می‌برد. علی‌اکبر باغانی به یک سال حبس و دو سال تبعید محکوم شده است. طاهر قادرزاده ۹۱ روز حبس تعزیری گرفته است. مزید بر این‌ها و علاوه بر این‏که تعداد زیادی ازفعالان کارگری یا درزندان اند ویا دربیرون زندان تحت پی‏گرد و تعقیب دائمی قراردارند، همچنین تعداد زیادی ازفعالان مدنی، صدها معلم و فعال جنبش اعتراضی معلمان رسما مورد تهدید واقع شده‌اند که اگر به فعالیت در زمینه پی‌گیری حقوق و مطالبات معلمان ادامه دهند، از کار اخراج و زندانی می‌شوند. حتا بر طبق داده‌های رسمی، میزان احضار، تهدید، بازداشت و حبس معلمان در سه سال ریاست جمهوری روحانی، از دو دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بیشتربوده است. بنابراین هیچ بحث و نشانی از آزادی معلمان دربند و زندانیان سیاسی درمیان نیست.
نه فقط خواست آزادی معلمان زندانی و زندانیان سیاسی، بلکه سایر مطالبات معلمان نیز چنان‌که اشاره شد، برآورده نشده است. بیانیه‌هایی که در اردیبهشت ماه به مناسبت روز معلم توسط تشکل‌های صنفی معلمان انتشار یافته است گویای همین واقعیت است. هم‌اکنون اکثریت قریب به اتفاق معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته زیر خط فقر زندگی می‌کنند. معلمان خواهان افزایش پایه حقوق به بالای خط فقر هستند. نظام هماهنگ پرداخت حقوق‌ها که یکی از خواست‌های دیرین عموم معلمان است، بصورت واقعی اجرائی نشده است. درحال حاضر مجموعه دریافتی سالانه فرهنگیان و بازنشستگان آموزش‌وپرورش نسبت به دیگر کارمندان دولت که از نظر استخدامی دارای شرایط مشابهی بوده‌اند بسیار کم‌تر و در بسیاری موارد دست‌کم ۴ تا ۵ برابر کم‌تر است! درآمد فرهنگیان بازنشسته بسیار ناچیز و حدود نصف همترازان شاغل است. بیمه معلمان و فرهنگیان نیز از نظر کیفیت و مداومت، با هیچ‌یک از ادارات دولتی دیگر که چنین خدماتی ارائه می‌دهند قابل قیاس نیست و در نازل‌ترین سطح قرار دارد. معلمان خواهان ایجاد بیمه درمانی موثر و کارآمد برای شاغلان و بازنشستگان آموزش و پرورش هستند. مدیران و موسسان مدارس بخش خصوصی و “غیرانتفاعی” بدلیل نبود مقررات و ضوابط درباره معلمان این بخش، با سوءاستفاده از بیکاری گسترده در جامعه، شرایط دشوارتری را برآنان تحمیل می کنند و حقوقی کم‌تر از حداقل دستمزد به برخی معلمان این بخش پرداخت می‌کنند. معلمان خواهان تدوین قوانین مشخص برای این گروه از همکاران خویش و پایان این اجحافات هستند. اختصاص بودجه کافی به آموزش و پرورش، ایجاد سازمان‌های رفاهی برای شاغلان و بازنشستگان، آزادی تمامی فعالان صنفی و رفع اتهام از آن‌ها، اجرای قانون مدیریت انتخابی مدارس، حمایت از تشکل‌های صنفی غیردولتی و حذف نگاه امنیتی به تشکل‌های موجود، توقف خصوصی‌سازی واجرای آموزش رایگان، برنامه‌ریزی در جهت ارتقای کیفیت آموزش‌وپرورش، شرکت معلمان در تصمیم‌سازی‌ها و سیاست‌گذاری در آموزش‌وپرورش از جمله مهم‌ترین مطالبات معلمان هستند که هیچ‌کدام پاسخ مثبتی نگرفته است.
بدیهی‌ست که این خواست‌ها و خواست‌های دیگری نظیر آن، فقط در شرایطی می‌تواند ولو بخشا بر رژیم تحمیل و بر سران آن قبولانده شود که سمبه مبارزات معلمان پر زور باشد. توده‌های معلم با حضور فعال و مستقل در صحنه و با استفاده از شیوه‌های گوناگون و موثر مبارزه است که قادرند قدم به قدم رژیم را به عقب‌نشینی وا دارند و به بخش‌هایی از این خواست‌ها دست یابند. بخش‌های پیشرو و آگاه معلمان، طی سال‌های گذشته بویژه سازماندهی دو رشته اعتصابات سرتاسری و اعتراضات باشکوه در اواخر سال ۹۳ و اوائل سال ۹۴، نشان دادند که می‌توانند با طرح خواست‌های توده معلمان، آن‌ها را بسیج کنند و مستقل از تشکل‌هایی که افق دیدشان به “جلسات مشترک” با اعضای کابینه و مجلس ارتجاع محدود می‌شود و “اعتراض”شان از دایره “سکوت” و “خاموشی” فراتر نمی‌رود، به اعتراض متشکل و گسترده و سراسری بکشانند.
بگذار آن‌ها در بیراهه‌های تاریک و پر پیچ و خم توهمات خود سرگردان و به دید و بازدیدهای بی‌نتیجه با “مسئولان عالی رتبه نظام” سرگرم باشند!
بگذار هرز بردن انرژی‌ها و لولیدن در زیر دست و پای فلان مقام و مسئول حکومتی را “تعامل سازنده” بنامند، به وعده‌های تکراری آن‌ها دلخوش باشند و از مرکز ظلم “تظلم‌خواهی” کنند!
در عوض معلمان آگاه و پیشرو و فعالان جنبش معلمان، بیش از پیش بایستی ماهیت این‌گونه تشکل‌ها را که مانع عمده ارتقاء سطح مبارزات و تکامل جنبش اعتراضی معلمان هستند برملا سازند. فعالان آگاه و پیشرو جنبش اعتراضی معلمان با بسیج توده معلمان و اعمال فشار از پایین قادرند عناصر “اصلاح‌طلب” یا متوهم و هم‌دست جناح‌های حکومتی در رهبری این تشکل‌ها را کنار زده و نیروهای جوان، رادیکال، مستقل و مورد اعتماد و مرتبط با توده معلمان را جایگزین سازند و این تشکل‌ها را به تشکل‌های واقعا مستقل و مبارز معلمان تبدیل کنند. مهم‌تر آن‌که هم پای این پروسه باید تشکل‌های مناسب و مستقل جدیدی را پی‌ریزی کرد که متکی بر توده معلمان و فرهنگیان و پی‌گیر جدی مطالبات آن‌ها باشند.
پوشیده نیست که ریشه تمام نابسامانی‌های موجود در آموزش و پرورش و ریشه تمام بدبختی‌ها، بی‌حقوقی‌ها، فقر، نداری و چند شغله بودن معلمان، ارتجاع اسلامی و نظام سرمایه‌داری حاکم بر کشور است. مادام که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و کل نظام سرمایه‌داری سرنگون نشده است، جز ایجاد تشکل‌های مستقل و سازماندهی مبارزات متحد و متشکل و جز تشدید مبارزه علیه نظم موجود راه دیگری برای تحقق خواست‌های معلمان وجود ندارد!

 متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.